دلنوشته محمد امین پنجوینی به رهبر خلق کورد؛ نامه‌ای با نسیم باد شمال و ابرها به امرالی

محمد امین پنجوینی، شخصیت میهن‌دوست جنوب کوردستان به مناسبت سالگرد توطئه ١۵ فوریه دلنوشته‌ای به رهبر خلق کورد نوشته است.

سیاستمدار سرشناس کورد، محمد امین پنجوینی، در دلنوشته‌ای به رهبر خلق کورد عبدالله اوجالان از گسترش اندیشه‌های اوجالان و نقش آن در پیروزی گاره نوشته است. پنجوینی این دلنوشته را در حساب کاربری فیسبوک خود منتشر کرده است.

متن نامه‌ی محمد امین پنجوینی:

"نامه‌ای با نسیم باد شمال و ابرها به امرالی

آپوی عزیز و مبارز...

اکنون ۲۲ سال است که دستگاه‌های اطلاعاتی و سرکوبگر جهان شما را از خلق و انقلاب و مبارزات آزادی جدا کرده‌اند. آنها فکر می‌کردند با جدا کردن شما از انقلاب، دیگر خلق کورد تسلیم خواهد شد و در مقابل نیروهای دولتی فاشیست و اشغالگر زانو خواهد زد، اما دشمنان اشتباه می‌کردند، چون تلاش‌ها و مبارزات شما در زندان مسئله را برعکس کرد. به یاد دارم در سال ۱۹۹۲ که برای اولین بار به خدمت شما در بقاع لبنان رسیدیم، از شما پرسیدیم، اگر طی توطئه‌های دشمنان بلایی بر سر شما بیاید، آنگاه سرنوشت انقلاب و پ.ک.ک چه خواهد شد؟ شما اینگونه پاسخ ما را دادید:

'در این آکادمی نظامی هزاران آپوچی و گریلا را پرورش داده‌ام که هر کدام برای خود یک اوجالان هستند.

انقلاب ما مانند سایر انقلاب‌ها نیست که با از بین بردن یک رهبری، انقلاب از بین برود. انقلاب ما انقلاب ایدئولوژی، اخلاق، فکر و فداکاری است. ما سه حلقه بردگی یعنی پول، قدرت و سکس را از گردن خود برداشته‌ایم. همچنین هراس از مرگ را نیز دور انداخته‌ایم. ما شخصیت فرد شجاع [و رشید] را ایجاد کرده‌ایم، چون انقلاب در قبال آزادی، به وسیله‌ی انسان‌های شجاع انجام می‌شود. محدودیت‌ها و موانعی که سنت‌های کهنه‌پرست و قدیمی در طول تاریخ، جایگاه خلق کورد را از بین برده بودند را فرو می‌پاشیم و شخصیتی شایسته برای کوردها ایجاد می‌کنیم که زن در آن نقش داشته باشد و پیش آهنگ باشد.'

بله زنانی که شما در آکادمی معصوم کرکماز آنها را پرورش دادید، داستان کوبانی را خلق کردند. آن داستانی که ذهنیت همه‌ی جهان را در مقابل توانایی‌های مدیریتی زنان کورد تغییر داد و سربلندی زن‌های کورد را به ابرها رساند. داستان کوبانی به سریال و فیلم‌ها تبدیل شد و اروپا و آمریکا را به شگفتی واداشت. دخترانی که قبل آمدن به بقاع و یادگیری هنر رزم گریلایی، مانند یک عروسک به آنها نگریسته می‌شد، از موش می‌ترسیدند، اما اکنون آنها ارتش ترکیه را فراری می‌دهند.

آقای اوجالان عزیز؛ در همین روزها در کوهستان گاره، شاگردهای شما، گریلاها، پوزه‌ی ارتش اشغالگر ترکیه را به خاک مالیدند و آنها را مجازات کردند و با سرافکندگی از قله‌ی کوهستان گاره آنها را بیرون انداختند. اینها، این دختران و پسران همان‌هایی بودند که از هر چهار بخش کوردستان، از روسیه، استرالیا، اروپا، آمریکا، کوردهای خارج از میهن و پراکنده در سراسر دنیا، شما آنها را دور هم جمع کردید و درس انقلاب و  فداکاری به آنها دادید. به آنها می‌گفتید: شما نوه‌ی مادها هستید که بر نصف جهان حکومت می‌کرد. اکنون سرزمین شما اشغال شده است، باید لشکری فداکار ایجاد شود تا آن را آزاد نماید. این لشکر شما هستید، جوانان کورد.

بله آنهایی که شما آنها را پرورش دادید، آنها را آموزش دادید و شخصیت و وجود آنها را زنده کردید، آنها امروزه در کوهستان‌های کوردستان، سنگر به سنگر دشمن را فراری می‌دهند چون شما به آنها می‌گفتید؛ به قله‌ی کوهستان‌ها بروید و آنجا را به میهن خود تبدیل کنید.

اکنون از کوهستان شاهو، دالاهو و قندیل گرفته تا خاکورک و زاگرس، تا کرمانج و آرمانوس، همه را به زادگاه خود تبدیل کرده‌اند و از آن دفاع می‌کنند و به سمت لشکری متحد برای کوردستان پیش می‌روند.

آقای اوجالان، کتاب‌ها و تزهای تازه‌ای که در امرالی می‌نویسید، آنهایی که به عربی و کوردی به دست ما رسیده‌اند، آن تزهای تازه‌ای ‌که شما برای چاره‌یابی مسئله‌ی کورد و ملت‌های دیگر به ویژه خلق‌های فرودست و سرکوب شده ارائه کردید، به مایه‌ی گفتوگو و توجه و بیانیه‌های سیاستمداران و تعدادی از دانشگاه‌های اروپا تبدیل شده‌اند و مناقشه های بسیاری در میان متفکران و روشنفکران ایجاد کرده است. آخرین کتاب شما با عنوان "گفتار‌های امرالی" هنوز هم به زبان ترکی است و به عربی ترجمه نشده است.

یک روزنامه‌نگار سرشناس با نام "جنگیز جاندار" به من گفت که در این کتاب در مورد ما صحبت کرده‌اید، من بسیار از شما تشکر می‌کنم. هرچند در بسیاری از نامه‌هایی که برای رفقا فرستاده بودید، در مورد ما سخن گفته بودید، و در مجله‌ی سرخبون منتشر شدند، گاه گاه رفقا من را از آنها آگاه می‌کردند، یا توسط رفقای ه.د.پ که به امرالی و یا قندیل سفر می‌کردند، سلام شما را به من می‌رساندند، من هم احوال جنابعالی را می‌پرسیدم. به ویژه رفقا پروین و ادریس پیش من آمدند و احوال شما را به من رساندند و گفتند که شما من را موظف کرده بودید و از من خواسته بودید که مانند گذشته فعال باشم من هم با افتخار آن را پذیرفتم.

آقای اوجالان عزیز؛ همانطور که در لبنان و سوریه به شما قول دادم و عهد بستم که تا زمانی که زنده باشم بر اساس توان خود نسبت به خدمت نمودن به انقلاب باکور کردستان هرگز سستی نخواهم کرد و  تا رسیدن به حقوق خلق کورد تلاش خواهم نمود.

امیدوارم  چه در آمد باشد و یا در هولیر، بتوانم به حضورتان برسم."