جامعه دمکراتیک و آزاد روژهلات کوردستان در بیانیهای با اشاره به وضعیت رژیم بحرانساز جمهوری اسلامی بر لزوم همبستگی و هوشیاری خلقهای آزادیخواه تأکید کرده است.
متن بیانیه کودار به شرح زیر است:
"یكی از ویژگیهای نظام سرمایهداری این است كه به ظاهر گزینههای بسیاری را جهت انتخاب پیشپای فرد، سازمان، دولت، كشور و یا هر تشكل دیگری قرار میدهد، كه بتواند از میان آنها گزینهای كه نهایت مطلوبیت یا منفعت را برای او به ارمغان خواهد آورد انتخاب نماید. در اصل موفقیت نظام سرمایهداری جهانی هم در همین وانمودكردن و انتخابی جلوهدادن حیات و زیست انسانی است. اتفاقا این امر مصداق نداشته و این خود نظام سرمایهداری جهانی است كه میتواند از حق انتخاب برخوردار باشد و بقیه، تنها دنبالهروهای آن خواهند بود. از این هم گذشته گزینههای ارائه شده توسط نظام حالتی سری یا دنبالهای داشته و در نهایت به همان مرحلهای ختم میشود كه نظام خواهان آن است. زیرا چیدمان مربوطه توسط متولیان نظام ترسیم شده و بر اساس نیازهای آنهاست نه نیارهای افراد و كشورها. اگرچه مدام از یك فضای اختیاری بسیار وسیع و بدون جبر صحبت به میان میآید؛ اما فضای نظام جهانی به طور كلی جبرپوش بوده و اختیار قبول یا ردی كه پیشپای یك فرد یا سازمان گذاشته میشود حالتی دام مانند داشته و نظام از خصیصهی دامگستری در تمامی فعالیتهای خود استفاده مینماید. اینكه نظام سعی مینماید قوانین خود را به سوی شمولیت فزاینده و جهانی سوق دهد چند دلیل اساسی دارد. نخست توسعهی زمین و بستر سودآوری به ورای تمامی مرزها و محدودههای قابل رؤیت. دوم نامرئی گردانیدن نظام سلطهجهانی و گسترانیدن فضای اختیار كاذب. سوم گسترش رقابت نفسگیر و مرگزای بازار و تركیب آن با فاشیسم قانونی شده. چهارم، تسلط بر گسلها و شكافهای موجود در جهان و در اختیار گرفتن زمان و مكان فعالسازی آنها و بحرانآفرینی مداوم.
گاها از شرایطی كه در جهان امروز وجود دارد برداشتهای متفاوتی ارائه میشود. قطبیدگی یا غیر قطبی بودن آن مورد بحث قرار میگیرد. اگر منظور از قطب وجود چندین نوع از زیستجهان متفاوت باهم است كه توانستهاند هژمونی فرهنگی خود را به وجود آورند و در یك صفآرایی در مقابل هم قرار دارند، قطعا برای جهان امروز ما درست نخواهد بود. آنچه كه ما مشاهده مینماییم یك درگیری همهجانبه و بسطیافته در میان رقبای مدعی سلطه بر نظام سرمایهداری جهانی است. كه هر كدام در راه رسیدن به این مهم از متد و روشهای خاص خود استفاده نموده و در میانشان قوانین بازی به شدت رعایت میشود. حقوق بینالملل و حقوق بشر تا زمانی كه پشتوانهای برای نظریهی بازیها باشد، میتوانند به جایگیری در مناسبات سرمایهداری امیدوار گردند. یعنی اینكه تلاش میشود كه اهرمهای فشار به طور كامل در شكافها و گسلهای مربوطه قرار گیرند كه به موقع بتوان آنها را از هم باز كرد و زیرپای رقیب را خالی نمود یا از رسیدن به هدف دورش ساخت. آمدوشدها در این میان و یارگیریهای تنها به تغییر در موقعیت گرانیگاه نظام خواهد انجامید و باعث به وجودآمدن زیستجهانی متفاوت نخواهد شد. زیرا حركت در میان همان فضای جبر و اختیار كاذب ترسیم شده توسط نظام جهانی است. تنها زمانی میتوان از یك شیوهی یا تعبیری متفاوت از خود و زندگی بحث به میان آورد كه حركت به بیرون از نظام جهانی باشد به غیر از این «از باران گریختن و در ناودان آویختن است».
با این مقدمه اگر به تحولات اخیر در جهان نگاهی بیاندازیم به خوبی شاهد رقابت بین نیروهای سرمایهداری جهانی هستیم. به خصوص با به وجود آمدن ارتشهای مزدبگیر و نسل جدید پیمانكاران جنگی كه وظیفهی آنها شخمزدن مناطق مختلف جهان برای پاشانیدن بذر سرمایهداری است. با تبدیل شدن امنیت به عنوان یكی از پولسازترین عرصهها و افزایش كنفرانسهای امنیتی در همهی كشورهای جهان شاهد به وجود آمدن یك فضای به شدت رعبآمیز و امنیتی در تمام جهان هستیم. این امر به صورتی كاملا جهتدهنده تئوریپردازی میشود. ارتشهایی جدید كه هیچ وابستگیای به هیچ ملتی نداشته و از هویت خاصی دفاع نمینمایند. ارتشی ناپیدا كه كاملا بدون مرز عمل نموده و در اصل جاده صافكن نیروهای سرمایهداری جهانی میباشند و تنها زیر بیرق پول خبردار خواهند ایستاد. نیروهایی كه میتوانند در صورت موفقیت به مقام شهروندی یكی از كشورهای درگیر در رقابت جهانی نائل آیند و تیولی دریافت دارند. این نیروها میتوانند در آفریقا، قفقاز، خاورمیانه در كمترین زمان ممكن وارد عمل شده و فوریترین نیروی واكنش سریع را به وجود آوردهاند. افزایش نابرابری در سطح جهان و بیكاری عمومی باعث به وجود آمدن نسل جدیدی از این ارتشـ كارگران شده كه به جای فروش نیروی كار، تمام هست و نیست خود را برای بدست آوردن یك زندگی بهتر به میدان میآورند. این وضعیت باعث شده كه كشورهای آسیبپذیر جهان به طور كلی به سوی سیاستهای كمترتنشزا روی آورده و كمترین خطوط قرمز را در سیاست خارجی خود لحاظ بگرداندند. توجیه این مساله در سطح جهان به این صورت است، «یا درهای كشور را برای سرمایههای جهانی باز نموده و منافعت را با نظام جهانی همسو گردان یا اینكه امنیتت را از دست خواهی داد».
همراستا با این روند یك جریان دیپلماسی منزویسازانه هم در سطح جهان در رابطه با كشورهایی كه به كسوت نظام نئولیبرال درنمیآیند در جریان است. برای نمونه روند گشایش روابط با اسرائیل از سوی كشورهای عرب و مسلمان كه در نهایت میتواند روابط ایدئولوژیك و سیاست خارجی ایدئولوژیك برخی از كشورها از جمله ایران را به تنگنا بكشاند. همچنان كه در بازار قیمتها به صورت آزاد تعیین میشوند در حال حاضر هم نیروهای جهانی معتقدند كه توافقات و پیماننامهها و قراردادها باید به همان سیالیت قیمتهای بازار آزاد باشند. قراردادهای ارزشمحور و دیرپا با میزان تعهد بالا و عدم تضمین سود باید به كناری نهاده شده و در كوتاهترین بازهی زمانی ممكن و حتی اگر لازم باشد به صورت روزانه بازتنظیم شوند. در این كشوقوسهای شدید و تكانههای بنیانبرانداز بحرانهای جهانی كه بیماری كورونا هم بر سهمگینی آنها افزوده تنها دستاویزی كه كشورها و سردمداران آنها بدان آویزان میشوند تا خود را از تلاطم نجات دهند، ملیگرایی است. «چاقوی تمام لبهی بیدستهای» كه حتما دست به كاربرندهی آن را هم در نهایت خواهد برید. در واقع فشارهای وارده از بیرون و ناكارآمدی داخلی و فساد، به وسیلهی قیف ملیگرایی متمركز شده و جهت ایجاد تنفر از دیگری به گوش ملت حُقنه خواهد شد. تا با برانگیختن حس ناسیونالیسم در كشورها بتوانند به راحتی از مسیر تدوین قوانین، فاشیسم را نهادینه گردانند.
یكی دیگر از مكانیزمهای اجرایی امروزه در سطح جهان استفاده از تحریم و مسدود كردن كانالهای ارتباطی با جهان رسمی سیاست و كسب مشروعیت میباشد. این امر باعث به وجود آمدن لایههای نامرئی سیاست و بازارهای خاكستری و روابط مافیای در میان كشورها شده. كه در حال حاضر ایران در این مسیر گام برمیدارد. قدرتهای جهانی به این نتیجه رسیدهاند كه انزوا به تنهایی كافی نبوده و لازم است كه فضای انزوا هم به محدودترین شكل ممكن درآید. و این سیاستی است كه بر نظام جمهوری اسلامی اعمال میشود. عمق استراژیك به شدت كاسته شدهی نظام، بازگشت نیروهای این كشور را به داخل به همراه داشته. نیروهای كه ازدحامشان به صورت یك فضای سربازی و نظامی در تمام كشور خودنمایی میكند. ناتوانی در پاسخگویی به حملات مداوم به نیروهایش در خارج را، حال با سنگربندی در داخل كشور میخواهد جبران نماید. شرایط ابربحرانی كشور به همه چیز سمتو سویی دیگر بخشیده است. قبل از هر چیز باید گفت كه در حال حاضر كشور نه از طریق دولت و قوهی مجریه و نهادهای اجرایی مدیریت میشود، بلكه به وسیلهی یك مدیریت بحران متشكل از نهادهای امنیتی و البته با حضور رئیسجمهور اداره میگردد. خامنهای قبلا از واژهی آتش به اختیار (بخوانید افسارسرخود) استفاده نموده بود. این كلمه قبل از اینكه اشاره به شخص یا تیپ خاصی از افراد داشته باشد. عبارت است از اذعان به یك وضعیت بحرانی فوقالعاده و پارگی روابط و دیدن شكافهای موجود میان نیروها و از دست رفتن سلامت سازمانی در جمهوری اسلامی است. اگر به رفتارهای پلیس، نیروهای انتظامی، سپاه پاسدارن و سایر عناصر آتشبهاختیار و ولایتمدارِ بصیرتمآب دقت شود، چیزی جز فاشیسم را نمیتوان مشاهده كرد. مدیریت بحران فعلا حفظ نظامی را كه ادعا داشتند وارد دومین چهل سال خود شده را از اوجبواجبات میداند و همه چیز را به خاطر آن به تعطیلی میكشاند. فضای حال حاضر در ایران بسیار شبیه سالهای منتهی به انقلاب ۵٧ شده. سخنان روسای هر سه قوه به فرماندهان نظامی شبیه است. دایره تنگ الفاظ و كلمات به كار برده شده از سوی این اشخاص در مقابل ابر بحران موجود و استفاده از كلمات تهدیدآمیز و لجنپراكنانه استیصال نظام را نشان میدهد.
قتلهای عامدانه نیروهای امنیتی و پلیس در شهرهای مختلف ایران به شدت روبه افزایش گذاشته است. اعمال شدتهایی كه به قول نایبرئیس پیشین مجلس جهت جلوگیری از انقلاب صورت میگیرد. قتلهای این اواخر كه به بهانههای واهی و پوچ از سوی افراد آتشبهاختیار عامدانه انجام داده میشوند، جنایتی است كه از عمل شنیع اعدام هم پا را فراتر گذاشته و میخواهد به مردم بقبولاند كه همیشه شرایط بدتر هم میتواند وجود داشته باشد. قبلا اعدام در خیابان و انظار عمومی بود حالا قتل عمد پلیس جای آن را گرفته است. قصد، تفهیم این نكته است كه خیابان جای امنی نیست. اعدام و كشتار تنها در ساعت پنج صبح اتفاق نخواهد افتاد، تمام بیستوچهار ساعت به جای گشت به اصطلاح ارشاد شاهد گشت قتلعام خواهیم بود. البته این زوال اندیشههای به ظاهر ارشادی را هم در بطن خود دارد. از یاد نبریم كه چندی قبل جنبشآزادیخواهی خلقمان در شرق كوردستان كارزاری را با شعار «آری به دمكراسی و نه به اعدام» آغاز نموده بود كه میتوان گفت نظام با این اعمال جنایتكارانه و كشتار خیابانی جوانان و هتكحرمت زنان و دختران به آن پاسخ داد. فعلا تغییر رفتار صورت گرفته در نظام جمهوری اسلامی ایران به سوی درندگی، دزدی، فساد و جنایت بوده. سفرهی طویل نفت و رانت و ویژهخواری كه هرچه میرود كوتاهتر شده و از تلون آن كاسته میشود و دوستان معترضی كه از نرسیدن سهمشان گلهمندند را به دزدی و دریدگی بیشتر وامیدارد. حال دزدی هرچه كه باشد از دارو و درمان مردم گرفته تا آرد و نان. نظام هم با تشكیل دادگاههای فرمایشی میخواهد ثبات در دستگاه قضا به همه ثابت نماید. دستگاه قضاییای كه به منادی و مدافع نیروهای آتشبهاختیار تبدیل شده و رابطهی زور و قانون نادمکراتیک و حمایتهای دوجانبهی آنها از همدیگر را به خوبی نشان میدهد. این دوران اخیر نظام برای مطالعه و پژوهش در باب نظامهای ناكارآمد برای جامعهشناسان و سیاستمداران و دستاندكاران امور پرورشی فرصتخوبی را فراهم آورده و نظام توانسته بیشتر تئوریهایی را كه امكان اثبات آنها در مورد نظامهای تمامیتخواه فراهم نمیشد را عملا نشان دهد و از این لحاظ نظام كارنامهی قابل قبولی دارد و باید به آنها تبریك گفت كه ناخواسته در تولید علم مشاركت فعالی داشتهاند.
روژهلات (شرق) كوردستان كه از قبل شرایط آن بحرانیتر از سایر مناطق ایران بود، در كل از سوی گروههای مدیریت بحران اداره میشود. سركوب و بازداشت آزادیخواهان و فعالین مدنی، صنفی، كارگری، زنان و زیستمحیطی به روال سابق ادامه دارد. عدم ارائهی خدمات در این بخش از كشور خلقمان را دچار مشقتهای بسیاری نموده است. دور از واقعیت نخواهد بود اگر گفته شود كه مردم خود به ادارهی زندگی روزمرهی خود مبادرت مینمایند. زیرا خدمات دولت به دو عرصهی امنیتزدایی و زندان محدود شده است. هرچند قبلا هم مردم خدمات را خریداری میكردند و استفاده از كلمهی ارائه درست نخواهد بود. لازم به ذكر است كه در كوردستان تا قبل از این مرحله نظام از یك مشروعیت پولی برخوردار بود كه با از دست رفتن ارزش پول ملی و تبدیل شدن آن به كارتپستالهای عكس خمینی این روایی هم از بین رفته است. لذا برای بازگرداندن هیمنه و اقتدار به همه چیز هجوم میآورد. با بستن تمامی راهها و فضاهای ابتكارعمل مردمی سعی در اتمیزه كردن جامعهی كورد دارد. نظام، فرماندهانی را كه قبلا در سوریه و یمن به كشتار مردم خاورمیانه اشتغال داشتند را به مقامات اداری، نظامی و امنیتی در روژهلات كوردستان گمارده تا ارمغان تجربیات سركوب در دیگر كشورها را به شهرها و مناطق كوردستان بیاورند. عملیاتهای گسترده و دامنهدار سپاه و ایجاد قرارگاههای نظامی و مبلیزهكردن نیروهایش در كوردستان و تحركبخشی به آنها برای از میان برداشتن نیروهای پیشاهنگ و مبازرین مردمی در این بخش است. فشار حداكثری وارده از بیرون را بر گردهی مردم تحمیل مینمایند كه نتوانند كمر خود را راست كنند. تكتیراندازان بازگشته از سوریه و یمن هم كه در مرزها به كشتن كولبران گماشتهشدهاند. نظام تكیدهی ارزشهای حكومت در كوردستان به طور كامل از بین رفته و خلقمان بر این امر آگاه است كه نظام اخلاقی و هویتیاش نه تنها برتر و كارآمدتر است كه میتواند برای تمامی خلقهای ایران هم به عنوان آلترناتیو عرضه شود. اینكه در كوردستان شاهد تراكم و تزاحم نیروهای آتشبهآختیار نظام هستیم، دلیل بر قرارگرفتن این نیروها در شكاف و پارگی موجود میان خلقمان و نظام است. همه میدانند كه این نیروها نه در میان مردم بلكه در خطوط حائل میان مردم و نظام هستند. وصلههای ناجوری كه بر تن روژهلات كوردستان زار میزنند. گزینههای لااقلی باقیگذاشته شده توسط نظام برای امرار معاش و زندهماندن عملا چیزی جز اثبات راهزنی نیروهای نظام نیست. به قول آگوستین قدیس: «اگر مدیریت را از دولت جدا نمایی آنچه كه باقی میماند یك دسته راهزن است». مردم را نمیتوان منزوی كرد اما قدرت را چرا. فشارهای وارده مردم را به همدیگر نزدیكتر مینماید و همدلتر میسازد. بزرگی قدرت حبابوار است كه به نازكی میگراید. دامهایی كه برای به فساد كشانیدن و از بین بردن توان جامعه پهن شده و باید همهی مردم در این رابطه هوشیار و آگاه باشند. بدون شك ما و مردممان منتظر و نظارهگر نخواهیم بود و نیستیم. ما اگر مبارز نبودیم كه در گورهای دستهجمعی در كنار هم نمیخوابیدیم. سیر مبارزه در كوردستان به پیشاهنگی گریلاهایی مانند جنگاور باهوز و آرام سنه همچنان ادامه دارد. تا برساخت حقیقت اجتماعی هم از تكاپو نخواهد ایستاد. چارهیابی و رهیافت نهایی هم چیزی جز دمكراتیزاسیون و ملت دمکراتیک نیست. بدون شك باید از هویت جزماندیشانهی نظام به سوی یك هویت اشتراكی كه برآیند یك همپذیری باشد گام برداشت. هدف ایجاد یك باهمستان است كه در آن كرامت انسانی لگدمال نشود."