مادر کوردستانیان: کشتە شدن ٨ عضو خانوادە اینان از سوی دولت ترک

خالد اینان همسر تایبت اینان کە ٨ نفر از اعضای خانوادەاش توسط دولت ترک بە قتل رسیدەاند اعلام نمود: تایبت مادر تمام کوردستانیان است. دولت خانوادە ما را نابود کردە است. ما هیچگاە دست از مطالبە و پیگری برنمیداریم.

دهها سال است کە تخریب روستاها، قتلعام، ویرانی و دستگیری کوردها از سوی دولت ترک ادامە دارد. در نتیجە چنین سیاستهایی هزاران کورد بە قتل رسیدە و هزاران نفر نیز با شکنجە و رفتاهای بد روبرو ماندەاند. یکی از این افراد کە با چنین سیاستهایی روبرو شدە است و در نتیجە آن ٨ نفر از اعضای خانوادەاش را از دست دادە است، خالد اینان ٦٦ سالە است. خانوادە اینان در سال ١٩٨٨ از روستای خود بە شرنخ رفتند، هنوز یکسال نگذشتە بود کە عمر و برادرش عبدی دستگیر میشوند، عمر بە زندان خارپوت و عبدی نیز بە زندان مردین منتقل میشوند. خانوادە کە از سرنوشت فرزندان خود اطلاعی نداشتند، در سال ١٩٩٢ در سلوپی زمانی کە نبردی روی میدهد، فرزند دیرشان با نام اسمر ١٠ سالە، بوتان ٤ سالە و ایاز ٩ سالە و شوزت ٥ سالە و محمد ١٠ سالە همراە بو دو همسایەاشان در حالیکە مشعول بازی بودند، با انفجار مین مواجە می شوند.

فرزندان خانوادە اینان با نامهای اسمر و بوتان و ٢ کودک دیگر در جریان این انفجار جان خود را از دست میدهند. زمانیکە هنوز در عزای از دست دادن دو فرزندشان بودند، نظامیان ترک بە خانوادە آنها ریختە و در همان هفتە پدر خانوادە، خالد اینان دستگیر می شود. خالد اینان نیز بە زندان مردین انتقال می یابد. اینان مدت ١١ ماە در آنجا زندانی و سپس ازاد می شود. چند روز بعد از آزادی بار دیگر دستگیر می شود و بە ٣ سال و ٩ زندان محکوم می شود.

جنازە مادر تایبت ٧ روز در کوچە ماند

در ١٥ ژانویە ٢٠١٥ در سلوپی، منطقە شرنخ، وضعیت نظامی اعلام شد. در جریان ممنوعیت ٣٨ روزە، ٦٣ نفر جان خود را از دست دادند و بسیاری نیز مجروح شدند. در طول این مدت، مردم منطقە محروم از تمامی امکانات، عدەای بر روی جانمازی، عدەای بە هنگام آشپزی برای فرزندانشان و عدەای نیز در کوچە و خیابان از سوی نیروهای نظامی ترک مورد هدف قرار گرفتند. در این ممنوعیتها و در جریان اعلام حکومت نظامی، همسر خالد اینان، تایبت اینان ٥٥ سالە نیز از سوی نیروهای نظامی ترک مورد هدر قرار گرفتە و جان خود را از دست میدهد. جنازە مادر تایبت مدت ٧ روز درخیابان باقی می ماند. خالد اینان کە تلاش میکند جنازە همسرش را بە داخل خانە منتقل کند، همراە با برادرش یوسف تلاش میکند، اما یوسف نیز در این میان جان خود را از دست میدهد. زمانی کە در سوگ همسرش بود، با عزای از دست دادن برادرش مواجە می شود، در همین زمان در می یابد کە دخترش در زیز زمینهای شهر جزیر توسط نیروهای دولتی بە قتل رسیدە است.

خالد اینان کە با چنین تراژدی غیرقابلی در زندگی روبرو شدە است در این رابطە با خبرگزاری مزوپوتامیا گفتگو کردە است.

قتل ٥ فرزند خانوادە

خالد اینان در گفتگوی خود با خبرگزاری مزوپوتامیا گفت: در سال ١٩٨٨ روزی همراە با ٥ تن از فرزندانم از روستای خوزای بە سلوپی آمدیم. ما پیش از آن دامدار بودیم. از آن روز همە فرزندانم، همە اعضای خانوادە بە زندان افتادند و هیچگاە روی خوشی و آرامش بە خود ندیدیم. در سال ١٩٩٢، در سلوپی برخوردهای مسلحانە روی دادند، نیروهای دولتی بە بسیاری از خانەها حملە کردند. بە زندان افتادم و دریافتم کە فرزندانم و برادرزادەام بە قتل رسیدەاند. بە روستا آمدم، دیدم و دیدم کە روستا نیز تحت محاصرە قرار دارد. تایبت دنبلا فرزندان بود. نظامیان بە من گفتند بچەهایت ختنە شدە بودند؟ من تنها انگشت پای او را دیدم. نظامیان فرزندان من را بە قتل رساندە بودند. من ٧ کودک را بدون غسل دفن کردم و زمانیکە عزای ٧ کودک همچنان برقرار بود دوبارە دستگیر شدم.

اینان در ادامە سخنان خود اظهار داشت کە زمانیکە او فکر می کرد کە چگونە میتواند خود را آزاد کند، در می یابد کە برادر او نیز مجروح شدە است. در جریان برقراری  ممنوعیت رفت و آمد ما در خانە بودیم. می گفتیم کە ما از اینجا بیرون رفتە و می رویم، یوسف گفت: مگر خون ما از خون بقیە رنگین تر است؟ سە روز گذشت، در سلوپی جنگ تشدید شدە بود. عصر یک روز کە با برادرم در خانە نسستە بودم صدایی را در نزدیکی خانەامان شنیدم. بە برادرم گفتم برو ببین چە خبر است. از پنجرە بیرون را نگاە کرد و گفت تایبت زخمی شدە است. در کوچە افتادە است. بە پهلو در خون افتادە بود، صدایش کردم. گفت نیا، می کشنت. و این آخرین گفتە وی بود، با طناب خواستم جنازە او را از کوچە بە داخل خانە بکشم، اما نشد. بعد از مدتی صدای برادر دیگرم را شنیدم، رفتم و دیدم یوسف مجروح شدە است. هیچ کس بە کمک ما نیامد. ما تلاش کردیم جنازە ها را بە داخل بیاوریم. اما نظامیان و نیروهای پلیس بە ما حملە کردند.

اینان بە خاطر می آورد کە  همزمان با سوگواری همسر و برادرش، خبر شهادت دخترش را نیز می شنود. ما از سر ناچاری بە و در این شرایط دشوار بە خانە دخترم رفتیم. سە شب و روز، سی انسان در این خانە ماندیم. پلیس و نیروهای امنیتی بە خانە حملە کردند و اجازە ندادند از خانە بیرون برویم. من در حیاط بە جنازە تایبت می نگریستم وگلولەهایی را بە اندازە انگشتانم دستم می دیدم کە بە وی شلیک شدە بودند. ما در محاصرە بودیم و اجازە نمیداند کە جنازە او را بیارویم. در این جریان بود کە ادارە  امنیت من را احضار کرد، روزنامە ای را بە من نشان دادند کە در آن تصویر حزنی، دخترم نقش بستە بود، در ادارە امنیت بە من گفتند کە حزنی در جزیر بە قتل رسیدە است. دخترم و مادرش را در کنار هم دفن کردیم. دخترم  را در زیر زمینهای جزیر زندە زندە سوزاندە بودند.

زندگی خالد اینان بازگو کنندە تراژدی زندگی انسان کورد در جمهوری مدرن ترکیە است. او می گوید یک خانوادە را بە تمامی نابود کردند. من مرگ ٨ نفر را از یاد نمی برم. تایبت مادر همە کوردستان است، مادر همە کوردهاست. او همیشە در یاد خلق کورد باقی باقی خواهد ماند.