مادر سما یوجه: کاش ۳ فرزند دیگر مثل او داشتم

زنوره یوجه در مورد دخترش سما یوجه گفت: "من هنوز هم می‌گویم کاش ۳ فرزند دیگرم مانند سما بودند و برای آزادی خلق‌ها مبارزه می‌کردند."

سما یوجه ۲۱ مارس ۱۹۹۸، در زندان در اعتراض به ظلم علیه خلق کورد، بدن خود را به آتش کشید. ۲۳ سال از شهادت سما یوجه می‌گذرد، اما مقاومت و مبارزات او هنوز در خاطر مردم باقی مانده است.

سما یوجه در سال ۱۹۷۱ در روستای قرخلیای پایین در منطقه توتاخ در آگری به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در توتاخ و دبیرستان را در آگری گذراند. سپس به دانشکده جامعه‌شناسی در دانشگاه فنی خاورمیانه ترکیه (ODTU) رفت. سما یوجه در سال ۱۹۹۱ در مردین به پ.ک.ک پیوست. در تابستان سال ۱۹۹۲، همراه با گروهی از دوستانش می‌خواست درباره آگری مطالعه و تحقیق کند، اما با اخباری که در شهر پیچیده بود پس از تحقیقات طولانی دستگیر و روانه زندان شد. وی بعداً به ۲۲ سال زندان محکوم شد. یوجه ابتدا به زندان نوشهیر و سپس به زندان چاناکاله تبعید شد. در ۲۱ مارس ۱۹۹۸، در شب نوروز، او بدن خود را در زندان به آتش کشید. وی پس از این اقدام ۸۰ روز در بیمارستان دانشکده پزشکی استانبول بستری شد و سرانجام در ۱۷ ژوئن به شهادت رسید.

زندگی یوجه

زنوره یوجه گفت: "سما بچه متفاوتی بود. او رابطه خوبی با همه داشت. وقتی سما به مدرسه می‌رفت، خانواده‌ها دخترانشان را به مدرسه نمی‌فرستادند. پدرش مرد بسیار خوبی بود و هرگز دل او را نمی‌شکست. بعد از پایان ۲ سال او در آنکارا، از من خواست که پیش او بروم. ما خانه‌ای گرفتیم و من پیش او ماندم."

 یوجه، با اشاره به روند پیوستن دخترش به پ.ک.ک گفت: "روز نوروز بود، همه جا مملو از پلیس بود. سما به اتاق رفت و به من گفت: اگر پلیس سراغ من را گرفت بگو که اینجا نیست. در اینجا بود که من شک کردم. یکی از دوستان سما تصویری از بریتان به من داد و پرسید، "مادر، آیا سما هم می‌تواند روزی اینچنین باشد؟" من گفتم، "بریتان کجا و سما کجا؟". سپس سما رفت، ما ۳ روز جستجو کردیم. آخرین باری که با ما تلفنی صحبت کرد فهمیدیم که او به پ.ک.ک پیوسته است.

من افتخار می‌کنم

یوجه اظهار داشت که سربازان برای بازگرداندن دخترش از او درخواست کمک کردند، اما او گفت: "من به دخترم خیانت نمی‌کنم" و درخواست آنها را رد کرد. مادر یوجه گفت که او از طریق تلویزیون متوجه اقدام دخترش شده و هنگامی که به بیمارستان رفته، دخترش ابتدا به او گفت: "مادر، رهبر آپو در مورد اقدام من چه گفت؟ مادر یوجه گفت: روزی هم گفت؛ تو مادر من هستی، من از تو نیرو می‌گیرم. من همیشه به اقدام او افتخار می‌کنم. ما در این مبارزات بریتان، زیلان و روشن را شناخته‌ایم. ما از آنها قدرت گرفته‌ایم. من هنوز هم می‌گویم کاش ۳ فرزند دیگرم مانند سما بودند و برای آزادی خلق‌ها مبارزه می‌کردند. سالهاست برای اینکه لیاقت دخترم را داشته باشم، آنچه را که توانستم، انجام دادم."

شعری برای اوجالان

مادر یوجه همچنین با اشاره به ارزشی که دخترش برای اوجالان قائل بود، گفت: مرگ شرافتمندانه بسیار بهتر از مرگ بدون شرافت است. درخواست من از همه زندانیان و خلق کورد است، اوجالان که کوردها را به جهانیان نشان داد اما اکنون در انزوا به سر می‌برد هیچ کس نباید ساکت باشد.

 مادر یوجه در پایان سخنان خود شعری که سما یوجه آن را در وصف رهبر خلق کورد عبدالله اوجالان سروده بود را خواند:

"من گفتم که خلفتی یک دشت وسیع است

یک کورد گرانمایه در آن بسر می‌برد

نام او عبدالله است

او رهبر کوردهاست

شیخ سعید به وی تعلیم داده است

شیخ رضا او را تأیید کرده است

 او تاریخ کوردهاست."