زندان آکره؛ میراثی ترسناک از رژیم بعث تا پ.د.ک!
زندان آکره، میراث ترسناک بعث که برای پ.د.ک باقی مانده است، زندانی که هم در گذشته و هم اکنون کوردها در آنجا شکنجه شدهاند، دو حکومت در دو زمان متفاوت، مخالفان سیاسی خود را در آنجا سرکوب کردهاند.
زندان آکره، میراث ترسناک بعث که برای پ.د.ک باقی مانده است، زندانی که هم در گذشته و هم اکنون کوردها در آنجا شکنجه شدهاند، دو حکومت در دو زمان متفاوت، مخالفان سیاسی خود را در آنجا سرکوب کردهاند.
اسامی (نوگره سلمان و أمنَ سورَکه و دوبس و آکره) در ذهن هر فرد کوردهای باشور با خاطرهای تلخ باقی مانده است، بعث برگ سیاه و ترسناکی بر آنها پوشانده بود، اکنون غیر از آکره، بقیه به موزه تبدیل شدهاند و خاطرات و داستانهای تلخ آن روزها در آنجا نمایش داده میشود، اما هنوز شکنجه در زندان آکره ادامه دارد و صدای ناله و فریاد از آن به گوش می رسد. مخالفان دیروز، ستمگران و شکنجهگران امروزاند.
نجات از موج دریا و خفه شدن در شکنجهی زندان
بسیار کم داستان کسانی که در زندان آکره به دست رژیم بعث شکنجه شده اند، آشکار شده است. آزاد شدن در مقابل حفظ اسرار زندان، شرطی که برای همه ی کسانی که یک روز در آنجا زندانی بوده اند، گذاشته شده است.
از اژه به آکره، داستان مرگ و زندگی چیا هاوار است که پس از ۲۲ سال خبرگزاری روژنیوز آنرا فاش میکند، جوانی که به علت جنگ ویرانگر برادرکشی، از سیاستهای احزاب باشور بیزار شده و راه خطرناک مهاجرت را در پیش گرفت، خود را به دست امواج مرگ بار دریای اژه سپرد، اما بخت با وی یار نبوده و دوباره به آغوش حکومتی که از آن فرار کرده بود، بازگشت.
قایقی که چیا با آن به سمت یونان میرود، غرق شده و ۲۸ تن از همراهانش در مقابل چشمانش غرق شده اما او نجات یافت. پس از ۹ روز ماندن در بیمارستانهای ترکیه، کشور ترکیه وی را به باشور کوردستان دیپورت میکند، در دروازهی ابراهیم خلیل توسط نیروهای پ.د.ک دستگیر میشود و به زندان آکره فرستاده میشود.
زمانی که به شهر آکره میرسد، بنای بزرگی که هنوز تازه باقی مانده است، نظرش را جلب میکند. بر روی کوهستان آکره و در سمت راست آن واقع شده است، این ساختمان زندان آکره میباشد، هنوز به عنوان یک پادگان نظامی بزرگ پ.د.ک باقی مانده است. پس از آنکه بعد از راپرین (قیام ١٩٩١) تخلیه میشود، نیروهای پ.د.ک آنجا را به دست گرفته و تاکنون به عنوان پادگان نظامی استفاده میشود.
در مرکز زندان میدان بزرگی وجود دارد و شامل ۷ سالن است که همه بر یکدیگر مشرف هستند. به گفتهی چیا هاوار هر کدام از این سالنها برای ۳۰ تن درست شده است، اما ۲۳۰ تن در آنجا نگهداری میشوند. در شرایط امنیتی همیشه ۵۰ تا ۱۲۰ تن در آنجا نگهداری میشوند.
چیا هاوار با زبان خودش داستان یک سال و ۸ روز شکنجهاش در این زندان را تعریف میکند.
چیا میگوید، "در مرز به دلیل افکار سیاسی خانوادهام توسط پ.د.ک دستگیر شدم و مرا زندان دهوک فرستادند. از آنجا نیز به زندان هولیر و سپس به زندان دستگاه پاراستن در مصیف و در نهایت روانهی زندان آکره شدم و مدت یک سال و ۸ روز در این زندان محبوس بودم."
'زندان آکره بدتر از زندانهای بعث بود'
چیا در مورد این زندان میگوید:"آکره یکی از بدترین و سیاهترین زندانها است، آنهایی که پیشتر ابوغریب، امن عامه، هیئه خاصه و امن شمال را دیدهاند، معتقد بودند که زندان آکره بدتر و سیاهتر و شکنجهگاهی وحشتناکتر از آنها بود."
چیا در ادامه میگوید،"یکی از بدترین شکنجهها این بود که هر زندانی فقط ٢٠ سانتی متر جا داشت و در هنگام خواب هم باید بسیار در هم تنیده میخوابیدیم".
'دادگاهی ندیدیم'
چیا در ادامه گفت؛"زندان توسط گروه ویژهای از پ.د.ک اداره میشد، مسئول زندان یک افسر عالی رتبه با نام محمد امید بود که خود اهل همین منطقه بود. در آن مدت ما اصلا دادگاه را ندیدیم، نه فقط من بلکه همهی زندانیان همین طور بودند، ما فقط شکنجه میشدیم."
'این داستان را هرگز فراموش نمیکنم'
چیا هیچ کدام از لحظات زندان را فراموش نمیکند چون بدترین لحظات زندگیاش بودند، یکی از داستانهایی که هرگز فراموش نمیکند این بود که سرپرستهای زندان به عنوان مجازات در آن محل کثیف و تنگ زندان، نماز خواندن را بر زندانیان واجب کرده بودند.
"مردی مسن کنار ما بود که دو بار به حج رفته بود، او معتقد بود با یک لیوان آب نمیتوان وضو گرفت، به همین دلیل به عنوان اعتراض تصمیم گرفت که نماز نخواند، سرپرستهای زندان هم وی را به شیوهای وحشیانه شکنجه کردند، سپس به وی گفته بودند باید حتما نمازت را بخوانی و او را مجبور کرده بودند که در حضور آنها نماز بخواند، او هم در ابتدا نماز و در هنگام نیت گفته بود 'نیت میکنم سه رکعت نماز برای این نگهبانان بخوانم'، نگهبانها هم او را از روی جانماز برده و تا نصف شب شکنجه کرده بودند و او در همان شب جان سپرد. "
'شکنجهگران از شکنجهی ما لذت میبردند'
به گفتهی چیا، همهی زندانیان شکنجه میشدند،"شکنجه و ضرب و شتم آنجا بیسابقه بود، به گونهای که از لحظهی ورودت به آنجا تا زمان آزادی شکنجه میشدی، زمانی که ما را به زندان بردند، در همان در ورودی ۳۵ نیروی امنیتی با ضرب و شتم ما را به داخل بردند، مسئولان زندان از شکنجهی ما لذت میبردند."
او در مورد چگونگی شکنجهها میگوید:"غیر از شکنجه های جسمی، بسیاری مواقع ما را شکنجهی روحی می کردند و روزانه ما را برای چندین ساعت رو به دیوار قرار میدادند و اجازه نمیدادند هیج حرکتی بکنیم، همچنین غذایی به ما می دادند که اصلا برای انسان مناسب نبود، حتی اگر روزی غذای خوبی به ما میدادند داخل آن نفت میریختند."