زیلان وژین رئیس مشترک پژاک: "جمهوری اسلامی از سایه خود هم می‌ترسد"

"... برای آمریکا مهم نیست که این نظام فاسد و ظالم چه بر سر جوامع آورده و خلق‌ها را به چه روزی می‌اندازد. برای آنها مطیع کردن و به زانو در آوردن این نظام منطبق با سیاست‌های اقتصادی و سیاسی‌شان حائز اهمیت است."

زیلان وژین ریاست مشترک پژاک در گفتوگو با خبرگزاری فرات نیوز به ارزیابی و تحلیل وضعیت کنونی ایران پرداخت. وژین دست‌یابی جوامع ساکن در ایران به مطالبات آزادیخواهانه و دمکراتیک را منوط به «همبستگی و اتحاد در مقابل جمهوری اسلامی و همچنین مداخلات خارجی» می‌داند.

متن گفتوگوی زیلان وژین رئیس مشترک حزب حیات آزاد کوردستان (پژاک) به شرح زیر است:

خبرگزاری فرات‌نیوز: در پایان ۲۰۱۹ و آغاز سال ۲۰۲۰ شاهد وضعیت پرتنشی در ایران هستیم. در ۱۳ دی ماه /۳ ژانویه قاسم سلیمانی از سوی نیروهای آمریکای در بغداد کشته شد و تنش میان ایران و آمریکا به اوج رسید، شما چگونه این رویدادها را در مقطع کنونی ارزیابی می‌کنید؟ هدف قرار دادن قاسم سلیمانی از سوی آمریکا به چه معنی است و چه پیام‌هایی را با خود به همراه دارد؟

- پس از تاسیس جمهوری اسلامی بعلت رقابت و اختلاف بر سر دستیابی به قدرت در منطقه، بین نظام حاکم و آمریکا تناقض‌هایی ایجاد شد که تا امروز ادامه دارند. اما  تا زمان کشته شدن قاسم سلیمانی درگیری متقابل و مستقیمی بین این دو به میان نیامده بود. هر دو نظام در نبرد علیه یکدیگر از نیروهای نیابتی استفاده می‌کردند، بدین شکل به شیوه ای غیر مستقیم به یکدیگر آسیبهایی وارد می آوردند و نکته مهم در این میان صرت گرفتن این درگیریهاب در خارج از مرزهایشان بود. خصوصا ایران در دهه‌ی آخر بشکلی چشم‌گیر در مناطق مختلف خاورمیانه استقرار یافته و در این مناطق در برابر منافع و نفوذ آمریکا می‌جنگید. ایران تا کنون از استراتژی‌ای پیروی کرده است که تظاهر به مخالفت و ضدیت با آمریکا دارد، از طرف دیگر تمام سعی این کشور بر این بوده است که درگیری و جنگ به داخل جغرافیای ایران رسوخ نکند. دولتمردان ایرانی پس از تاسیس جمهوری اسلامی سعی کردند که در منطقه نفوذ بیشتری داشته باشند، اما جنگ ۸ ساله با عراق این برنامه را نیز تحت تاثیر خود قرار داد. در این میان ایران سعی نمود تا این خلاء را با ایدئولوژیک ساختن نیروهای خویش و جبهه‌گیری ظاهری در مقابل امپریالیسم برجسته سازد و تا امروز نیز اینگونه ادامه یافته است.

اختلاف و تناقض بین ایران و آمریکا عللی برای تعمیق بحران و تشدید فشار بر منطقه شده است. این اختلاف در اصل اختلاف بین نیرویی منطقه‌ای (محلی) علیه نیرویی خارجی است. آمریکا بر آن است که بر نیروهای نظامی خود در منطقه بیافزاید و بر تاثیر سیاسی خود بیفزاید. می‌توان گفت در تمامی کشورهای خاورمیانه نیروهای خود را مستقر کرده است، کشورهایی که تن به این وضعیت نداده‌اند نیز با فشار و تحریم‌ها مواجه می‌شوند. نمونه‌ی مشهود در این رابطه نیز ایران و عراق هستند. در حمله به عراق توانست سیاست و برنامه‌هایش را پایه‌ریزی کند. بدین شکل نیز حاکمیت صدام فروپاشید و صدام حسین را تا پای دار کشید. حالا پس از سالها جنگ، درگیری، خشونت و بحران، مردم عراق و پارلمان خواستار خروج نیروهای آمریکایی از عراق هستند. این مسئله‌ای بسیار مهم می‌باشد. واکنش خلق علیه آمریکا بسیار شدید است. زیرا آمریکا به هر یک از کشورهای منطقه که وارد شده باشد، در آن کشور جنگ و نزاع شدت گسترش بیشتری یافته است، مسائل لاینحل شده و راه برون رفت از بین می‌رود. نمونه‌ی بارز این واقعیت نیز عراق، افغانستان و سوریه هستند.

کشته شدن قاسم سلیمانی و ابومهدی مهندس ضربه‌ای سنگین بر ایران بود. در واقع تا قبل از این واقعه، نزاع بین هر دو نیرو تا حدی به بن‌بست رسیده بود. یا می‌بایست این تناقض برطرف شود و یا به مرحله‌ای دیگر برسد. هر دو در عرصه‌های سیاست، اقتصاد و دیپلماسی جنگ‌های دراز مدتی را داشتند. تحریم‌هایی که آمریکا بر ایران اعمال کرد، گرچه ایران را در وضعیتی دشوار قرار داد، اما وضعیت را دگرگون نکرد و توازن را حفظ نمود. هر دو نیرو نیز از این وضعیت به هیچ نتیجه ای دست نیافتند. در واقع آمریکا نمی‌خواهد نظام جمهوری اسلامی را تغییر دهد، بر آن است که این نظام را در سیاست و سیستم خود جذب کند. البته این بدان معنا نیست که کشته شدن قاسم سلیمانی، فرمانده‌ی قدس سپاه پاسداران پایان بن‌بست این اختلاف خواهد بود، برعکس به جز افزایش مشکلات و بحران به جایی نخواهد انجامید. از این وضعیت نیز خلق‌های ایرانی و بخصوص خلق کورد زیان اصلی را خواهند دید. خلق‌های ستمدیده، زنان، جوانان و جوامع رنج کشیده متحمل حداکثر سختی‌های جنگ می‌شوند. با افزایش بحران، جنگ و درگیری‌ها، فشار، خشونت، استثمار، استعمار و تجاوز نیز افزایش پیدا می‌کنند. از این لحاظ هرگز جنگ و بخصوص مداخله‌ی خارجی چاره‌ساز نبوده، بلکه مسائل را تشدید می‌کنند. پارادایم ملت دمکراتیک و بر این مبنا خط‌مشی سوم به نفع خلق‌ها و خلق کورد خواهد بود. رهیافت، اتحاد دمکراتیک و سیاست دمکراتیک می‌باشد. ما بر این مساله پافشاری می‌کنیم که مداخله‌ی خارجی برای ایران و روژهلات کردستان به جز تشدید مشکلات کنونی، هیچ ثمری نخواهد داشت. فقط با رهیافت ملت دمکراتیک می‌توان به حل مسائل به شکلی دمکراتیک و نهایی رسید.

در پی حمله راکتی سپاه و سقوط هواپیمای اوکراین اعتراضات ضد حکومتی از سر گرفته شد. هنوز شمار کشته شدگان اعتراضات آبان اعلام نشده است و گویا جمهوری اسلامی بر مخفی نگه داشتن تعداد قربانیان این قتلعام پافشاری می‌کند، در مقابل مردم ایران در هر فرصتی به خیابان آمده و علیه رژیم شعار می‌دهند. ارزیابی شما در این رابطه چیست؟

-اگر جوامع ساکن در یک کشور در هر فرصتی به میدان‌ها سرازیر شده و اعتراض‌اتشان را با خشم تمام نمایان سازند، این امر نشان می‌دهد که در این کشور جامعه در وضعیتی بسیار دشوار و وخیم و زیر فشارهای بسیاری قرار گرفته است. نظام ایران از سیاستی پیروی می‌کند که خلق‌ها را روزانه درگیر بحران‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کند. وضعیت خاورمیانه به علت مداخلاتی که از سوی نیروهای خارجی صورت می‌گیرد و استبداد و سلطه‌گری نظام‌های حاکم در منطقه، بطور مدام بحرانی است. ایران نیز در چنین وضعیتی قرار دارد. جوامع بیش از همه در این شرایط زیان می‌بینند. روزانه چندین نفر به علت سیاست‌های غیر دمکراتیک نظام حاکم دستگیر و محکوم به زندان می‌شوند. شکنجه، اعدام، قتلعام و ناپدید می‌شوند. علیرغم خشونت‌های بسیار شدید و غیر قابل تحملی که بر جامعه وارد می‌شود، مردم ایران با شجاعت بزرگی در مقابل این نظام بپا می‌خیزند. جای تامل است که در مراکز ایدئولوژیکی و مناطقی که از لحاظ نظام دارای اهمیت ستراتژیک هستند، این تظاهرات بیشتر می‌شوند. این امر نشان‌دهنده ضعف شدید حاکمیت است.

ایران سیاست قتلعام و کشتار فرهنگی و فیزیکی را بشکلی نهانی بر جامعه اتخاذ می‌کند. خلق‌های ساکن در ایران دیگر به هیچ وجهی این نظام را نخواهند پذیرفت. درخواست اصلی جامعه تغییر این نظام ظالم و غیر دمکراتیک و بالاخص قوانین حاکم بر ایران است. در اعتراضاتی که در دی ماه سال ۲۰۱۷ صورت گرفتند خلق علیه نظام شعار سر داد. این تظاهرات هنوز ادامه دارند. البته بعد از هر موج اعتراض برخی از نیروها خواستند که اعتراض مردمی جامعه را تصاحب کنند و خود را بانی نشان دهند. اما آنچه که حقیقت دارد خلق‌های ساکن در ایران از همه‌ی اقشار و مناطق در این اعتراضات سراسری حضور داشته و بشکلی بسیار آشکار نارضایتی خویش را بیان کرده و مطالباتشان را بر زبان آورده‌ اند. در قتلعام‌ آبان ماه که نظام استعمارگر و استبدادی ایران انجام داد، دوباره دیده شد که این نظام خشم و خشونتی را که برعلیه مردم این کشور بکار می‌گیرد، هرگز بر علیه نیروهای خارجی انجام نمی‌دهد. این حاکی از نقطه ضعف رژیم ایران است. خامنه‌ای سعی داشت که کشته شدن قاسم سلمیانی را به ابزاری برای (به اصطلاح) اتحاد بین خلق و حکومت مبدل کند ولی در این امر نیز ناکام ماند، به دلیل خلأهای بوجود آمده در سیستم نمی‌توانند به این زودی پاسخی برای بحران‌های داخلی بیابند.

نظام ایران در این مدت در تلاش بوده است تا تحریمهای آمریکا را تضعیف کند و از فشار مضاعف ناشی از اعتراضات داخلی نجات یابد. اما آشكار است که آنچه به سر خلق‌ها آورده، موجب می‌شود که این خلق هرگز به نظام اجازه ندهد به راحتی حاکمیت خویش را ادامه دهد. خشم و نارضایتی جامعه به اوج رسیده است. البته که نظام از خشم و نارضایتی جامعه بیشتر می‌ترسد و احساس خطر می‌کند. برای آمریکا مهم نیست که این نظام فاسد و ظالم چه بر سر جوامع آورده و خلق‌ها را به چه روزی می‌اندازد. برای آنها مطیع کردن و به زانو در آوردن این نظام طبق سیاست‌های اقتصادی و سیاسی‌شان حائز اهمیت است. فشار آمریکا بر ایران تنها بدین هدف و نیت است. زنان، جوانان، دبیران، محصلین، کارمندان، کارگران و بخصوص هنرمندان با نشان دادن واکنش‌های بجا و به حق خویش خشم و نارضایتشان را مقابل این نظام نشان دادند. باید به این نیز اشاره داشت که نظام حاکم با کشته شدن قاسم سلیمانی و تشدید تناقض و اختلاف با آمریکا، سعی به خرج می‌دهد که موضوع قتلعام و کشتارهایی را که در ماه آبان صورت داده، لاپوشانی کند.

رژیم جمهوری اسلامی چه گزینه‌هایی پیش رو دارد؟

- نظام حاکم و مستبد از هیچ گونه آلترناتیو و جایگزینی برای حل مسائل برخوردار نیست. اگر از چنین گزینه‌ای برخوردار بود، به وضعیتی که امروز درگیر است نمی‌افتاد و اجازه نمی‌داد که بدین گونه بی‌اعتبار و فاقد ارزش شود. نظام برای ادامه حیات خود تنها راه را تداوم فساد و سرکوب را تعریف کرده است. البته که این راه حل نیست. دولت - ملت ایران در سیاست سرکوب و فشار بر جامعه پافشاری می‌کند. باید این را دید که وضعیت نظام واقعا بحرانی و غیر قابل تداوم است هرچند سعی می‌کند که هیچگونه تجزیه و انشعابی را از خود نشان ندهد، ولی نظام به گروه‌های مختلف تقسیم شده است و بین این گروه‌های سلطه‌طلب بر سر اقتدار و نفوذ بیشتر اختلاف وجود دارد. نیروهایی که حاکمیت بیشتری دارند به فشار و پاکسازی بین خودشان پرداخته و کسانیکه مشکوک به نظر می‌رسند را دستگیر می‌کنند. جمهوری اسلامی به وضعیتی افتاده که از سایه‌اش نیز در هراس است.

خلق‌های منطقه نه طرفدار مداخله نیروهای خارجی و نه دولت‌های مقتدر و دولت - ملت منطقه هستند. خلق در تظاهرات عراق شعارهای ضد نظام ایران را سر دادند. زیرا حکومت ایران کشور عراق را اشغال کرده است. پس از درگیری بین ایران و آمریکا در خاک عراق، اینبار خلق خواهان خروج نیروهای آمریکا نیز از این کشور شدند. کسانیکه در مراسم خاکسپاری قاسم سلیمانی شرکت کردند همبستگی خود را با دولت عراق و ارتش این کشور نشان دادند. چند روز بعد تصاویر او را سوزاندند و بر علیه دیکتاتوری خامنه‌ای شعار سردادند. این نیز نشان می‌دهد نیروهایی که فقط برای منافع خویش با جامعه برخورد می‌کنند و راه حل دمکراتیک را اساس نگیرند، هرگز مورد قبول واقع نخواهند شد. اکنون وضعیت ایران چه در داخل چه در خارج یکسان می‌باشد. یعنی هم در داخل با بحران روبروست و مدام خلق در حالت تظاهرات و نارضایتی است، هم از خارج بعلت سیاست‌هایی که متناقض با منافع ابرقدرت‌هاست، و به جنگ سلطه ادامه می‌دهد، با کشورهای منطقه و نیروهای خارجی درگیر است. از اینرو نظام ایران به این می‌اندیشد که چگونه خود را از وضعیت کنونی نجات دهد.

شواهد موجود نشان‌دهنده تشدید بحران میان خامنه‌ای - سپاه از یکسو با رفرم‌خواهان و روحانی از سوی دیگر است. به عنوان مثال از هم اکنون گفته‌هایی در مورد کنار گذاشتن اصلاح‌طلبان از اداره امور سیاسی و حتی در سال آتی شنیده می‌شود، آیا این حکومت به سپاه پاسداران واگذار خواهد شد؟ سپاه توان اداره ایران را دارد؟

- در صحنه‌ی سیاسی ایران به برخی اصول‌گرا، برخی اصلاح طلب و برخی نیز اعتدالگر گفته می‌شود. معمولا دولت‌ ایران را این نیروها تاسیس کرده‌اند. ولی باید این را به تاکید گفت که نظام حاکم از روزی که تاسیس شده تا امروز بدست نیروهای اصولگرا اداره می‌شود. نظام بر مبنای سلیقه‌ی خمینی و پس از وی خامنه‌ای شکل گرفته است.  در اساس اصولگرا و اصلاح طلب دو طرف یک سکه هستند. یعنی این دو در چهارچوب یک ایدیولوژی، یک قانون اساسی و یک نظام عمل می‌کنند. در واقع ذهنیت اصلی هر کدام از آنها نیز تداوم سلطه‌گری و سرمایه‌داری بوده است. این امر چیزی فراتر از امیال افراد در یک دولت بخصوص است. در نظام دیکتاتور الیگارشیک ایران خارج از معیارهایی که از سوی حاکمیت تعیین شده، نمی‌توان عملکردی سیاسی داشت. قوای سه گانه تحت نظارت و کنترل کامل حاکمیت مطلقه‌ی ولایت فقیه و شخص خامنه‌ای هستند. نیروی سپاه نیز از نقش برجسته‌ای برخوردار و وابسته به نهاد رهبری است. سیاست‌های سپاه را دولت تعیین نمی‌کند و هیچ‌گونه اختیاری در این نهاد ندارد.

در رویدادهای اخیر دوباره مشهود شد که بین نیروهای دولت و حاکمیت، سپاه و دولت تناقض و شکاف‌هایی وجود دارد. سپاه نیرویی است که در قبال نهاد ولایت فقیه تعهد دارد. قاسم سلیمانی پیشتاز این تعهد بود. چرا که نیروی سپاه نیرویی ایدئولوژیک و سیاسی نیز می‌باشد، در منطقه و خارج از کشور سازماندهی شده است. سپاه که از چنین نیرویی برخوردار است بر دولت نظارت دارد نه اینکه دولت بر سپاه نظارت داشته باشد. خامنه‌ای سیاست داخلی ایران را از راه سپاه طرح‌ریزی و پایه‌ریزی می‌کند. در منطقه نیز نیروی قدس وابسته به سپاه این نقش را ایفا می‌کند. قاسم سلیمانی نزدیکترین شخص به خامنه‌ای بود. از این لحاظ بیشتر از دولت، سپاه است که در داخل و خارج، در برابر جامعه و عرصه‌ی سیاست و ... بنیان سیاست‌های خامنه‌ای است.

نیروهای اصلاح‌طلب نتوانستند که نفوذ لازم را در کانون قدرت بدست بیاورند، به مرور زمان زیر سیاست حاکمیت سکوت کردند و فاقد نقش شدند. حالا ابتکار عمل در دست نیروهای اصولگرا می‌باشد. نیروهای اصولگرا نیز معمولا از سپاهیان تشکیل می‌شوند. سپاه نیز مستقیما اداره‌ی کشور را در دست دارد. دولت نمی‌تواند خارج از اراده و تصمیم سپاه مصوبه‌ای را تصویب کند. سپاه در عرصه‌ی اقتصاد نیز از حاکمیت مطلق برخوردار است. پس از اینکه در لیست ترور آمریکا اسم سپاه نیز اضافه شد، بعنوان نیرویی مدنی در میان جامعه به سازماندهی خویش پرداخته است. در منطقه‌ی خاورمیانه نیز از طریق نیروهای وابسته به خویش به سازماندهی‌هایش افزوده است.

در ماه آینده انتخابات مجلس ایران برگزار می‌شود. آیا این انتخابات چیز تازه‌ای برای جمهوری اسلامی در بر خواهد داشت؟

- انتخابات برای عرصه سیاسی ایران هیچگونه نوآوری‌ تازه‌ای را در بر نخواهد داشت. نامزدهایی که خواهان شرکت در انتخابات هستند، باید از سوی نهادهای حاکمیتی صلاحیت آنها تایید شوند، آنهایی که از سوی حاکمیت فاقد صلاحیت به شمار آیند، از لیست انتخابات برکنار می‌شوند. این نیز در پارلمان راه را بر آزادی انتخاب خلق می‌بندد. کسانی که در پارلمان حضور می‌یابند نیز ناچار می‌باشند طبق محدوده‌هایی که دوباره از سوی نهادهای حاکمیت تعیین شده، شرکت نمایند. در واقع انتخابات در ایران مغایر معیارهای اصلی دمکراسی می‌باشد. در ایران پارلمان و انتخابات برای رفع مسائل جامعه و خود نظام از هیچگونه اختیاری برخوردار نیستند. این نهاد به جز نمایشی از جمهوری چیز دیگری نیست. نهاد ریاست جمهوری، دولت و پارلمان در ایران از اراده و اختیار در اداره کشور یا تغییر آن برخوردار نیستند. انتخابات به شکلی دمکراتیک صورت نمی‌گیرد. اشخاص مربوط و وابسته به خود نظام کاندید می‌شوند. خلق‌های ساکن در ایران سال‌هاست که به امید تغییر در نظام و حاکمیت به پای صندوق رأی می‌روند. اما چیزی بیش از ناامیدی و سلطه‌ی بیشتر دولتمردان عایدش نمی‌شود. هر انتخابات جامعه را نسبت به انتخابات قبلی در وضعیتی به مراتب بدتر قرار داده است.

کوردها و خلق‌های ساکن در ایران چگونه می‌توانند در این مقطع به خواسته‌های دمکراتیک خویش دست یابند و از فتنه‌های تمامیت خواهان داخلی و خارجی مصون بمانند؟

- نظام ایران در موقعیت کنونی در میان دو اهرم فشار بسیار شدید قرار دارد، اولی فشاری است که از سوی جامعه بر نظام وارد می‌آید و نظام را به تغییر وامی‌دارد. از سوی دیگر فشاری است که نیروهای خارجی به خصوص آمریکا برای کشیدن ایران به خط مشی خود، بر آن پافشاری می‌کند. در چنین وضعیتی، اتحاد خلق کورد و خلق‌های ساکن  در ایران و مبارزاتی که به شکلی مشترک انجام دهند، نظام را وادار خواهد کرد که گام‌هایی جهت تغییر بردارد. نظام‌های خارجی خواهان تغییر نظام طبق خواست و اهداف خود می‌باشند و در پی تغییرات دمکراتیک نظام نیستند. آنها نیز می‌دانند که در ایران مشکل اصلی مشکل نظام دیکتاتور و ضد دمکراتیک است که به سلب حقوق اصلی جامعه و خلق‌ها می‌پردازد. ولی این مورد برایشان فاقد اهمیت است. از این رو فشار و تحریم‌های خارجی بر ایران، ناهنجارهای کنونی را بیشتر می‌سازد. خلق کورد در ایران می‌تواند به نیروی اصلی پیشاهنگ در راستای اتحاد دمکراتیک خلق‌ها تبدیل شود. چرا که خلق کورد متحمل بیشترین خسارت و سختی‌های ناشی از نظام استبدادی کنونی شده است. جامعه ای که با آحاد فشارها روبرو گشته، از نظام هیچگونه توقعی ندارد و می‌تواند با گسترش مبارزه در سطح بالایی به آزادی نیز دست یابد. خلق‌های ستمدیده به ارزش و اهمیت مبارزه واقف هستند، و بشکلی بی‌باکانه در مقابل نظام‌های مستبد می‌کوشند. جنگ و نزاع‌هایی که در سده‌ی بیستم و بیست‌و‌یکم در منطقه رخ دادند، بدون استثنا در کوردستان منجر به ویرانی، غارت و کشتارهای بیشمار شده‌اند. علی رغم این وضعیت ناگوار، خلق کورد برای رسیدن به آزادی و حقوق پایمال شده‌ی خویش می‌تواند در مبارزه و ایستار علیه نیروهای سلطه‌گر و جهت دمکراتیک کردن جامعه بازیگر اصلی شود.

اگر خلق کورد در ایران به شکلی آگاهانه نقش‌اش را در راستای اتحاد خلق‌های فارس، آذری، بلوچ، عرب و ... ایفا نماید، خواهد توانست که آزادی و دمکراسی را تضمین کند. ذهنیت و منطق سلطه‌جو و دولت‌گرا قادر به حل مسائل خلق‌ها نمی‌باشند. امروز در ایران جوانان و زنان، کارگران و خلق‌های ستمدیده در سیر دمکراتیزه شدن جامعه می‌توانند نقش اصلی را ایفا کنند. این نیز دمکراسی را برای ایران به ارمغان خواهد داشت. از سوی دیگر رژیم ایران برای پایان دادن به بحران و عواقب حملات خارجی لازم است که به تغییر در قانون اساسی و تحول در سیستم خود تن دهد. پروژه ملت دمکراتیک بیش از هر جای دیگر در ایران می‌تواند عملی شده و به ثمر نشیند. حکومت و دولت باید مطالبات جوامع را به شیوه‌ای صحیح درک کرده و به اراه خلق‌ها احترام بگذارند. همچنانکه رژیم در هر مقطعی از مردم می‌خواهد که از ایران دفاع کنند و در مقابل نیروهای خارجی متحد شوند در این مرحله لازم است که خود موضع جوامع را نبست به خویش درک نموده و آنرا ملاک عمل قرار دهد. بجز دمکراسی واقعی ایران هیچ راهی برای پایان دادن به بحران‌ها و مسائل ندارد. درک این مورد از سوی ایران گامی عاقلانه خواهد بود. تمامی رژیم‌های سرمایه‌داری و دولت – ملت یک نوع سیستم را بر خلق‌ها تحمیل کرد‌ه‌اند، البته نتیجه‌ای هم کسب نکردند و نخواهند توانست اراده خلق‌ها را درهم بشکنند و ساکت کنند. چهل سال است که حاکمیت ایران سیاستی ضدمکراتیک را در قبال خلق‌های تحت ستم در ایران و از جمله خلق کورد در پیش گرفته است. این خلق‌ها در شدیدترین مقطع فشار، زندان، قتلعام و اعدام تسلیم نشده و ایستادگی کرده‌اند. هدف ایجاد رعب و وحشت در جامعه بوده است. اما تا زمانی که خلق‌ها به حقوق، آزادی و سیستمی دمکراتیک دست نیابند رژیم و دولت ایران با تهدیدهای بزرگتری مواجه خواهد شد. در پیش گرفتن سیاست دمکراتیک تحولی بزرگ در ایران، منطقه و جهان را با خود به همراه می‌آورد، در غیر اینصورت جامعه مجبور به تغییر رژیم خواهد شد، اما نباید فراموش کرد که نیروی خلق قدرتمندترین نیروی تغییر است.