ردپای رفیق اسمر
فرمانده اسمر یکی از قهرمانان زیادی است که در جنگ هفتانین به شهادت رسید، رفقای وی با عزم و شور انقلابی به سمت پیروزی گام برمیدارند.
فرمانده اسمر یکی از قهرمانان زیادی است که در جنگ هفتانین به شهادت رسید، رفقای وی با عزم و شور انقلابی به سمت پیروزی گام برمیدارند.
رفیق اسمر گفته بود:"رفاقت پ.ک.ک این است که قبل از اینکه به خود بیاندیشید در فکر رفقایتان باشید و خود را برای وی فدا کنید." او سفر خود را همراه با قهرمانان جاودانی که به ابدیت رسیدند ادامه میدهد.
زندگی گریلایی حاوی معنای بسیار ژرفی است که هر گریلا را مانند حلقههای یک زنجیر به هم گره زده است.
رفیق اسمر گفته بود:"گریلاهای جنبش آزادیخواهی در جنگی اینچنین سنگین به ویژه در شرایط دشوار زندگی کوهستان در مقابل نیروهای فاشیست و استعمارگر مقاومت میکنند، منبع این اراده شکستناپذیر چیست؟"
و این فرمانده به سادهترین و کوتاهترین پاسخ گفته است که «با رفاقت». رفاقت در صفوف پ.ک.ک یعنی زندگی با ارزشهای بزرگ انسانیت.
در حالی که من در مورد رفاقت مینویسم لازم میدانم که این مجال از رفیق اسمر یکی از فرماندههای پیشرو نام ببرم. وی را در جنگ هفتانین شناختم و تأثیر شگرفی بر من گذاشت. وی یک زن نجیب و اصیل بود که در مقاومت هفتانین جای گرفته بود. نیروهای گریلا در هفتانین در مقابل دولت فاشیست ترکیه مقاومت بیسابقهای را از خود نشان دادند. در هفتانین حماسههای بزرگی خلق میشوند. در این جنگ به رغم استفاده دشمن از تکنولوژی پیشرفته اما نیروهای گریلا با اراده، عزم و توانایی خویش در برابر اشغالگران ایستادگی میکند. دولت ترکیه شکستهای بزرگی را در هفتانین متحمل شده است. در هفتانین با پیشاهنگی زنان مقاومت بیهمتایی رقم خورده و به سوی پیروزی گام برمیدارد. اینجا میدان نبرد اسمر[ها]، نوجان[ها] و اوین[ها]ست.
لحظهای بیپایان با رفیق اسمر
مبارزان فدایی خلق کورد در مقاومت تاریخی هفتانین با ایستادگی خود به جهانیان نشان دادند که برای آزادی خلقشان هر لحظه آمادهاند جان خود را فدا کنند. مقاومت پیوسته بر تمامی افرادی که ان را دیده و شنیده تأثیر بزرگی برجای گذاشته است. در الگوی فرمانده بزرگ جنگ هفتان رفیق اسمر، تمامی مبارزان جنبش ازادیخواهی رژیم اشغالگر و استعمارگر ترکیه را متوقف کردهاند، این فداییان نشان دادند که لحظه به لحظه انقلاب را با تمام وجود خویش زندگی میکنند، آنان در زمان حمله بر دشمن با شور و هیجان والای خویش نیروی بیپایانشان را نشان دادند. جنگ بزرگی که از سال ٢٠١٩ در هفتانین آغاز شده بود تأثیر بزرگی بر نیروهای گریلا گذاشت و روحیهای بزرگ را بر تمامی نیروها بخشید. آخرین منطقهای که ما به دیدار رفقا رفتیم منطقه استراتژیک ششدارا در هفتانین بود که آنرا «میدان رزم زنان» میخواندیم. رفیق اسمر یکی از فرماندههایی بود که پیشاهنگی جنگ و دفاع در این منطقه را بر عهده داشت.
این سنگرها را هیچ زمانی ترک نمیکنم
پس از راهی طولانی میل به گفتگو افزایش یافت. ابرهای بهار در روزهای بعدی جای خود را به ستارگان روشن و درخشان دادند. شبهنگام به راه افتادیم، تاریک بودو کسی را نمیتوانستیم ببینیم. آنها همه جا بودند اما راه پیمایی طولانی ما را کمی خسته کرده بود. مجبور بودیم برای مدت کوتاهی زیر یک درخت استراحت کنیم. به دلیل اینکه نزدیک جبهه دشمن بودیم ما ترجیح دادیم تا روشن شدن هوا کمی صبر کنیم. ما راه بسیاری به منطقه تحت فرماندهی رفیق اسمر نداشتیم. با رفیق سیاژین در مورد مقصد سخن گفتیم و فکر کردیم که به دیدار ستارهای از درسیم میرویم.
در این شرایط، یکبار دیگر شاهد زندگی باورنکردنی گریلایی بودم. رفیق اسمر یکبار دیگر به فکرم رسید، او در سنگرهای جبهه مقدم جنگ بود و ما به دیدار او میرفتیم، من او را یکبار دیده بودم، رفقا به شوخی به رفیق اسمر گفته بودند؛ «شما را از جبهه عقب میکشیم و به جایی دیگر منتقل میکنیم، بهتر است در مناطق دیگر به مبارزه ادامه دهید». رفیق اسمر بدون تعلل گفته بود:"من سنگرهایم را ترک نمیکنم، باید در سنگر باشم." این سخنان وی دوباره به یادم آمد. دارای عزمی راسخ بود، زیرا زنی اصیل و با محبت بود. با احساس سردی هوا اما به دیدار رفیق اسمر دلگرم بودم. یک لحظه صدایی اشنا به گوشم رسید، میگفت:"رفقا هستند". با شنیدن صدای رفیق اسمر برخاستم. میگویند که اگر اشتیاق وافری برای رسیدن به مکانی را داشته باشید این خواست محقق میشود، نمیدانم شاید برای ما زنان اینگونه باشد.
اما یکبار دیگر شاهد بودم که زندگی گریلایی زندگی غیرطبیعی است. پس از آنکه هر دو از این دیدار شوکه شده بودیم دوباره به راه افتادیم. من گفتم:"از کجا آمدی رفیق اسمر؟" گفت که به دیدار رفقا در سنگرها رفته و اکنون باید به دیدار رفقای سنگرهای دیگر برود. سعی کرد با ما هم سخن شود. من به خود گفتم باید این رفیق را از نزدیک بشناسم.
وقتی به مقصد رسیم با چای داغ گریلا از ما استقبال شد. ما سعی داشتیم قبل از غروب با رفقا گفتگویی داشته باشیم. دارا بودن چنین رفقایی که دلسوز رفقا و همرزمانش باشد نشان میدهد که پ.ک.ک چرا به نیرویی شکستناپذیر مبدل شده است.
رفاقت در صفوف پ.ک.ک
سلسلهی کوهستانهای هفتانین بسیار گسترده و استراتژیک است. رفیق اسمر هم با تجارب نیرومندی که کسب کرده بود رفقا را در سنگرهای که بر منطقه حاکمیت داشت مستقر کرده و در این رابطه بسیار زیرکانه عمل کرده بود. علاوه بر این رفقای وی میگفتند؛ ویژگی رفیق اسمر که به رفقا نیرو میبخشد این است که رفاقت ناب پ.ک.ک را نسبت به تمامی رفقا نشان میدهد. در گردهمایی که تا حوالی غروب ادامه داشت، فرمانده اسمر برنامه ارتش اشغالگر ترک برای حملات گسترده را درک کرده بود. به همین دلیل هیچگاه آرام نمیگرفت. خوب میدانست که در کجا باید چه کاری انجام شود.
اکنون اسمرِ کوهستانها، از سرزمین عصیان و استقامت، در میان قهرمانان همیشه جاوید از هفتانین به راه خود ادامه میدهد. راه پایانی ندارد. به دنبال اسمر، زن کوهستان، اسمر رفقای وی میگویند:"رفیق اسمر با زندگی، عزم و روحیه خویش پیشاهنگی پیروزی جنگ هفتانین و آزادی کوردستان را بر عهده گرفته است."