"همه سركوب، زندانی، اعدام، شكنجه، تحقیر، هتك‌حرمت و كشته می‌شوند تا فساد پایدار بماند

در بیانیه پژاک آمده است: گزینه‌های نظام این‌ها هستند، گرسنه ماندن، یك نوع حجاب، بی‌كاری، بسیج‌سازی، سپاهی‌شدن، خود‌فروشی، خود‌كشی، دزدی و … كه جملگی به صورت دامی برای فرد گسترده شده و فرد در بین گزینه اشتباه و مرگ یكی را باید برگزیند.

مجلس حزب حیات آزاد کوردستان (پژاک) در بیانیه‌ای به ارزیابی وضعیت ایران و جوامع ساکن در این جغرافیا، سیاست‌های نظام استبداد جمهوری اسلامی و تحولات آتی پرداخته است.

متن بیانیه پژاک به شرح زیر است:

"شرایط سیاسی در ایران روزبه روز حادتر می‌شود. بدنه‌ی نظام برخلاف ادعای متولیان روند فسادپذیری را آغاز نموده. صد البته كه اگر یك ساختار در هر قواره‌ای كه باشد، تنها در سطح یا پوسته توسعه یابد و رشد كند و از لحاظ عمق یا ساختار درونی هیچ تشكلی را به خود نبیند یا توان برساخت آن را نداشته باشد، تنها میزان ضربه‌پذیری آن افزایش می‌یابد. در طی این چهل سال كه از عمر آشوب‌زای نظام جمهوری اسلامی می‌گذرد. ریخت‌ـ ساختار توده‌ای و وارفته‌اش اگرچه بر بستر جغرافیایی خاورمیانه پهن گشته، اما توان ایستادن بر پا را ندارد. هنوز هم از انواع چوب‌زیربغل‌های مشروعیت‌بخش استفاده می‌نماید. مشروعیت‌هایی كه زاییده‌ی روابط سالم و الگو‌سازی نبوده و به صورت روزانه خریداری شده‌اند یا در برخی از موارد پیش‌خریدند. در هر سراشیبی سیاسی و اجتماعی به علت نبود ساختار منسجم و خودپو و اسكلتی كه نگه‌دارنده‌ی بدنه باشد،‌ احتمال اینكه این نظام كیسه‌وار دچار گسیختگی شود وجود دارد. مدت چهار دهه از صدور سرریز فساد و اغتشاش به جهان می‌گذرد. آنچه كه نظام از آن به عنوان صدور انقلاب نام می‌برد. كالایی كه در درون مرزها مطالبه‌گران كمی داشته و مصرف داخلی آن هم به خاطر منافع رانتی و ویژه‌خواری است. سقف كوتاه این توده‌ی كمولاتیو از جنبه‌های معرفتی، اعتقادی،‌ سیاسی،‌ فرهنگی، اجتماعی، هویتی و … مجال و فرصت حضور فعال را اعضا و نیروهای موجود گرفته و اكنون یك رابطه‌ی یك طرفه در نظام جمهوری اسلامی حاكم است. نظام از حالت دوسویه كاملا خارج شده و در مقابل مردم قرار گرفته‌اند.

امروزه نظام با به گروگان گرفتن قوانین و مقررات،‌ ایجاد تجهیزات و نهادهای دلبخواهانه و فاقد وجاهت و مشروعیت اخلاقی و مردمی، مسكوت گذاشتن مطالبات و حقوق ملت‌ها، به تعطیلی كشاندن فصول مؤید آزادی‌های سیاسی و اجتماعی افراد جامعه عملا جامعه را در اختناق فروبرده و در حال یدك‌كشیدن كالبدی بی‌روح است كه در نهایت خود در زیر بار آن له خواهد شد. در این شرایط به هیچ‌وجه مردم مسئولیتی اخلاقی و قانونی در تبعیت از انحصار كاربرد خشونت توسط دولت ندارند. اصولا موردی را كه  مردم به دولت تفویذ نكرده‌‌اند را حامی نخواهند بود. بدون شك ظاهر مردم باطن مسئولان و نظام است. مولد تمامی آلودگی‌های موجود در جامعه‌ی ایران فساد خود سیستم است. ضرب‌المثل معروف «چاقو دسته‌ی خود را نمی‌برد» را می‌توان برای فساد سیستماتیك در ایران به كار برد. امكان ندارد كه سازوكارهای درونی قدرت( تیغه‌ی چاقو) به ناظر و حساب‌خواه(دسته‌ی چاقو) خود قدرت تبدیل شوند. مردم هم در ایران این موضوع را به خوبی درك كرده‌اند. آنچه كه در ایران می‌بینیم قیام در برابر جنایات رژیم است. اخلاق، مدنیت، توسعه، رشد اقتصادی، دموكراسی و حقوق بشر قربانیان شرایط كنونی می‌باشند. یعنی فساد نظام جنایت واقعی را در برابر این ارز‌شهای جمعی مرتكب شده است. منظور ما از جنایات به مسلخ كشانیدن این ارز‌ش‌های جمعی است كه اندوخته‌ی واقعی مردم است و نه پول بی‌رواج ریال كه بر دست مردم ایران باد كرده است. قانونیت بدون مشروعیت نمی‌تواند به عنوان حاكمیت قانون تلقی نمود. می‌توان آن را حاكمیت غیرقانونی قانون یا حاكمیت نامشروع قلمداد كرد. بنابراین موضع جامعه مشخص است. برخلاف حاكمیت كه در هیچ نقطه‌ای از شفافیت برخوردار نیست‌،‌ عملكرد مردم و جامعه پرواضح است و بخشی از این موضع را در انتخابات گذشته شاهد بودیم. سرگردانی سیاسی و روزانه شدن سیاست در ایران به علت از كارافتادگی بازوها به دلیل نرسیدن سهم رانت، به فرونشست نهاد‌ها و سازمان‌های مدیریتی انجامیده و زمین‌گیر شده‌اند.

در این شرایط شاهد حملات همه‌جانبه نظام جمهوری اسلامی به جامعه هستیم. حاكمیت غیرقانونی قانون كه همان خشونت عریان است در همه جا اعمال می‌شود. تلاش نظام در چارچوب پیشگیری از وقوع بحران قابل تفسیر است. در واقع نظام موجهای متلاطم بحران را مشاهده كرده در حال گریز از بحران است. بحث از مدیریت و حل و چاره‌یابی بیشتر به یك گنده‌گویی می‌ماند. بیانات ریاست جمهوری و سایر دولت‌مردان به یك جُنگ شادی شبیه است تا مداوا یا تسكین درد‌های جامعه. با این اوصاف سیاست نظام در این مرحله را در دو بعد داخلی و خارجی می‌توان بررسی نمود. در بعد داخلی تمامی توان خود را برای دست‌ پیش گرفتن و پس نیفتادن بسیج نموده است. راه دشوار را برگزیده و شروع به تهاجم به جامعه كرده است. «همه سركوب، زندانی، اعدام، شكنجه، تحقیر، هتك‌حرمت و كشته می‌شوند تا فساد پایدار بماند». بر این باوریم كه می‌توان سیاست داخلی نظام را در این جمله خلاصه كرد. اعدام‌های گسترده خصوصا در كوردستان و احواز و در میان خلق‌ها در حال اجراست. به ویژه حكم‌هایی كه سال‌هاست به تعویق افتاده‌اند بودند. كشتن روزانه‌ی كولبران در مناطق مرزی به صورت روزانه صورت می‌گیرد. حكم‌های طولانی مدت كه هیچ انطباقی با هیچ بند قانونی‌ای ندارند،‌ نشان از تعلیق قانون خود نظام هم دارد. در شرایط امروز ایران حق انتخاب آزاد كه به فرد یا جامعه فضای اكتشاف و خلاقیت بدهد به تمامی بسته شده و تنها فضای یا بستر انتخاب غلط را باقی گذاشته یعنی به نوعی  در حال دام‌گستری است. مقصود از انتخاب غلط همان اجبار یا تنها گزینه موجود است كه گزینه اشتباه می‌باشد. برای نمونه كولبری یك خواست نیست بلكه یك اجبار است. سخن نظام این است كه خواست شما این بوده و بلایی كه بر سرتان می‌آید حقتان است. گزینه‌های نظام این‌ها هستند، گرسنه ماندن، یك نوع حجاب، بی‌كاری، بسیج‌سازی، سپاهی‌شدن، خود‌فروشی، خود‌كشی، دزدی و … كه جملگی به صورت دامی برای فرد گسترده شده و فرد در بین گزینه اشتباه و مرگ یكی را باید برگزیند. كه دارای این‌همانی هستند. حربه نظام جمهوری اسلامی در این مرحله در برخورد با تمامی اقشار جامعه به همین صورت است.

شرایط نظام فوق بحرانی است. آنچه كه روی می‌دهد در اصل برایند فشارهای داخلی و خارجی در این مرحله بوده و نباید آن را تنها به ازدیاد تحریم‌ها مربوط دانست. به باور ما فشارهای داخلی قدرت واقعی و نیروی اساسی تحول‌خواهی و تغییر هستند. به قول نوام ‌چامسكی «بزرگترین و نیرومند‌ترین امپراتوری، آرای عمومی است». در مساله‌ی تعلیق اعدام سه جوان به خاطر موضع‌گیری ایرانیان در قبال این سیاست در دنیای مجازی و یك صدایی ایرانیان در قالب هشتگ اعدام نكنید، این واقعیت به منصه‌ی ظهور رسید. هر چند نظام با بهره‌برداری سیاسی این تعلیق را شنیدن صدای مردم قلمداد كرد. اما باید آن را وحشت نظام از ظهور سیاست مردمی و قدرت مردمی دانست. شایان ذكر است كه چند روز قبل از این رویداد شاهد اعدام و به شهادت رسیدن دو جوان كورد در زندان اورمیه بودیم كه متاسفانه همان عكس‌العمل را شاهد نبودیم. می‌توان عدم هماهنگی و انسجام و اتحاد در بین احزاب كوردی را یكی از دلایل وضع موجود قلمداد كرد. در این مرحله نظام به شدت به دنبال از بین بردن تمامی زمینه‌ها و بستر‌های ظهور عاملیت جمعی است. تمامی كسانی كه توان پیشاهنگی و سازماندهی را دارند یا به نوعی كار و فعالیت‌شان سیاست‌های نظام را در هر زمینه و عرصه‌ای كه باشد به زیر سوال می‌كشاند، باید از میدان به در شوند. خالی نمودن جامعه از نیروی سازمانده برای جلوگیری از یك‌كاسه شدن مطالبات حربه‌ای برای ایجاد تفرّد در بین افراد جامعه است. حتی برای كسب موفقیت در این امر با كشورهای همسایه از جمله تركیه و  عراق هم همكاری متقابل و همه‌جانبه‌ای را صورت می‌دهد. حملات و مانورهای نظامی در كوردستان علیه واحد‌های مدافع روژهلات (شرق) كوردستان(ی.ر.ك)، كه با ناكامی كامل نیروهای سپاه پاسداران همراه بود، همسو و همراستا با عملیات‌های نظامی تركیه در سوریه و باشور (جنوب) كوردستان نشان از این عزم دارد. بازگشایی برخی از پرونده‌ها، برگزاری جلسات دادگاهی و صدور احكام به قول خودشان انقلابی در دادگاه‌های نمایشی و فرمایشی و شبه‌ صحرایی حتی بدون وجود وكیل تسخیری نشان از عمق فاجعه داشته و دارد. رژه‌ی یگان‌ها و زره‌پوش‌های سیاه در خیابان‌های شهرهای مختلف نشان از زوال آستانه‌ی تحمل رژیم داشته و خبر از آن دارد كه دیگر نظام به مانند داعش به غیر از سیاهی وجود هیچ رنگ دیگری را برنمی‌تابد. نباید فراموش نماییم كه بیشتر كسانی كه در این مقطع مورد محاكمه قرار می‌‌گیرند جزو نسل‌های دهه‌ی هفتاد و هشتاد هستند. همان‌هایی كه جلو چشم فرماندهان دوران جنگ پرچم جمهوری اسلامی را به آتش كشیدند. نمی‌توان این مورد یعنی ناكاریی و ناتوانی نظام آموزشی و فرهنگی كشور را در همراه ساختن نسل‌های بعد از انقلاب به حساب كشورهای خارجی گذاشت. شعار نابودی نظام از دهان نسلی بیرون می‌آید كه تنها گزینه او مانند نسل اوایل انقلاب تنها جمهوری اسلامی (آری یا نه) نبوده و امكان مقایسه و برآورد با شرایط بهتر را دارد. خواهان حضور در خیابان است و می‌خواهد دیده شود اما نه در آیینه‌ی زنگار گرفته نظام، بلكه در آینده‌ای كه خود ترسیم‌گر  آن است. با توجه به اینكه در سالگرد حماسه‌ی شكوه‌مند قندیل به پیشاهنگی فرمانده‌ بزرگ، سمكو سرهلدان هم قرار داریم باید یادآور شویم كه آنهایی هم كه در این موقع در برابر نیروهای به اصطلاح زبده‌ی نظام ایستادند و آنها را به زانو درآوردند، از همین نسل بودند. تاثیر همان مقاومت بود كه امروزه به خون مقاومت در رگ‌های خیابان تبدیل شده است.

در بعد سیاست خارجی نظام با فروریختن حاشیه‌های امنیتی برجام كه مركز ثقل و تكیه‌های سیاست‌های دولت روحانی بود و قرار بود كه با بستن آن قرارداد چرخ زندگی مردم هم بچرخد، فعلا آسیاب بی‌آب و غله‌ای كه تنها جغد تحریم بر بام آن می‌خواند و بس. دولت نومحافظه‌كار روحانی كه تركیبی است از برخی از به اصطلاح اصلاح‌طلبان و تكنوكرات‌های لیبرال جریانی الیتیسیته و به شدت توده‌ستیز و ‌خواهان سیاست در قالب الیگارشیك و بازگشت مردم از خیابان به خانه است. برای همین در داخل تفاوتی بین سیاست دولت و نظام وجود ندارد. حاضر به مذاكره با تمام نیروهای حاضر در الیگارشی جهانی بوده و فرقی برای آنها وجود ندارد. یعنی قائل به محدودیت‌های ایدئولوژیك نبوده و نیستند. در حال حاضر هم كه حملات غرب به نظام و جریان‌های وابسته و همبسته جمهوری اسلامی در سطح جهان و منطقه افزایش یافته. تمایل به شرق در این جریان برانگیخته است. در اصل قطع امید از غرب به صورت مقطعی آنها را به اردوگاه شرق رانده است. نظام در ارتعاش بین دو قطب سرمایه‌داری در نوسان است. اگر قرارداد بین ایران و چین نهایی شود كه با حمایت همه‌جانبه‌ی داخلی نظام و نبود نیروی مخالف امكان آن وجود دارد، شاهد تغییرات ژئوپلتیك در سطح منطقه خواهیم بود. هر چند بسیاری آن را با تركمانچای مقایسه می‌نمایند، اما به باور ما بیشتر همخوانی با قرارداد ١٩١٩ با انگلیس دارد. زیرا به نوعی قبول قیمومیت سیاسی و نظامی است. این قرارداد تنها ایران را تحت تاثیر قرار نخواهد داد بلكه به طور كلی به مناطق تحت نفوذ ایران در منطقه هم تسری پیدا خواهد كرد. البته چینی‌ها نوعی از كلونیالیسم مدرن را به صورت راهبردی در سیاست خارجی خود پیاده می‌نمایند و با بدهكار نمودن كشورها در نهایت با آنها قراردادهای طولانی‌مدت می‌بندند. نمونه‌ی آن را در جنوب شرقی آسیا سراغ داریم. بدون شك این قرارداد بر وضعیت نیروهای اپوزیسیون هم تاثیر عمیقی برجای خواهد گذاشت. البته این قراردادها شاید وضعیت اقتصادی را تا حدودی تغییر دهد اما تغییر آهنگ اعتراضات خیابانی و تبدیل شدن مطالبات از اقتصادی به سیاسی، می‌تواند طومار هر قراردادی را درهم بپیچد.

كشورهای آمریكا و اسرائیل در این مرحله برای به عقب راندن ایران از سوریه و عراق و سایر مناطق خاورمیانه به جنگی نامتمركز، در بعدهای سایبری، الكترونیك، اقتصادی و رسانه‌ای روی آورده‌اند. انفجارهای مشكوك و پراكنده در نقاط حساس و حیاتی تاسیسات اتمی و نظامی و كشتیرانی و پتروشیمی ایران به صورت مواردی روزانه درآمده و اگر قبلاً این نوع حملات را در سوریه شاهد بودیم، هم اكنون مشابه آن را در تهران و نطنز می‌بینم. كاهش عمق استراتژیك ایران و افزایش ضربه‌پذیری آن در برابر تهاجمات خود به موجی از بی‌اعتمادی و گمان در بین مردم انجامیده و خود این موضوع تاثیر روانی بسیاری بر زیست اجتماعی و اقتصادی مردم داشته است. رو‌كردن گاه و بیگاه كارت‌هایی از قبیل شهرهای زیرزمینی و زیردریایی و سلاح‌هایی كه از تكنولوژی پایینی برخوردارند تنها مصرف داخلی داشته و بس. بیشتر از آنكه این عوامل بازدارنده باشد نشان از جدی گرفتن تهاجم دارد. در این مرحله كه شرایط جهانی بسیار متلاطم بوده و وجود بیماری همه‌گیر كرونا هم مزید برعلت شده، دولت‌ها از توان یارگیری و جبهه‌بندی به مانند گذشته ناتوان بوده و این امر از قدرت‌شان كاسته است. هیچ كدام از كشورها حتی آمریكا توان مداخله مستقیم و قبول عواقب یك جنگ برای تنبیه كشورهای خاطی را ندارند. برای همین بیشتر حملات و عملیات‌ها به صورت فرصت‌طلبانه و موقتی مدیریت می‌شوند. در حال حاضر تمامی نیروها از كارت كورد جهت رسیدن به منافع خود سود می‌جویند. افزایش تنش‌ها و درگیری‌ها در كوردستان با این مساله در پیوند است. تركیه كه به عنوان پیمانكار پروژه‌های ناتو در منطقه در حال ایفای نقش است،‌ جهت راضی نگه‌داشتنش در ادامه‌ی كار علی‌رغم شكست‌های پی‌درپی در سوریه با چراغ سبز آمریكا و سایر كشورها ذینفع دست به جنایت علیه ملت كورد می‌زند. از یاد نبریم تركیه با ورود به لیبی و پروژه «میهن آبی»، یعنی توسعه‌ی قلمرو در دریای مدیترانه عملاً در برابر اروپا قرار گرفته است. همچنین تهدیدی جدی برای كشورهای عربی از قبیل مصر و عربستان و امارات تبدیل شده است. این امر می‌تواند فعال نمودن یك كارت فشار در مقابل اروپا از طرف آمریكا باشد جهت همراه نمودن كشورهای اتحادیه با سیاست‌های ایالات متحده در قبال ایران، چین و روسیه. زیرا توسعه قلمرو تركیه فشار به مرزهای اتحادیه اروپا بوده و در این شرایط ضعف اروپا یعنی قدرت گیری روسیه كه اتحادیه از آن هراس دارد. همچنین حمایت ایران از سیاست‌های تركیه در لیبی هشداری است به كشورهای عربی از طرف ایران و تلاش برای به عقب راندن كشورهای حاشیه خلیج و برقراری توازن با آنها. همراهی تركیه و ایران در این مرحله بر اساس استفاده‌ی متقابل است. فعلا در موضوع كورد و كشورهای عربی توافق دارند. در هر صورت در این بین خلق كورد و دستاوردهایش قربانی اصلی می‌باشند. هر چند كه جنبش آپویی در اوج حملات تركیه با همكاری نیروهای مزدور، مقاومتی بی‌نظیر را نشان داده و مانع اصلی در پیشبرد سیاست‌های توسعه‌طلبانه‌ی این كشور است. كه اگر حمایت‌های بی‌دریغ و همه‌جانبه‌ی نظام جهانی و ایران و جریان خیانت نبود، هرگز تاب مقاومت در برابر گریلا را نداشت. هزیمت‌های مداوم ارتش ترك در جنگ هفتانین شاهدی برماجراست. فراموش نكنیم كه تهاجمات به جنبش آپویی در اصل حمله به مدل زیستی و الگوی حیات همزیستانه‌ی خلق‌ها در منطقه می‌باشد.

زمینه و بستر هر گونه توطئه و تبانی در این مرحله در میان تمامی نیروهای درگیر در منطقه وجود دارد. همچنین نباید از بروز توطئه در سطح داخلی ایران و روژهلات كوردستان غافل ماند. هوشیارانه و با دقت باید گام برداشت. تمایل ایران در این مرحله برای كشاندن جنگ به مناطق غربی و همچنین بهره‌برداری از چند‌پاره‌گی‌های فرهنگی با دامن زدن به آنها مشهود است. خصوصا در میان کوردها و آذری‌ها، نباید به نظام جمهوری اسلامی اجازه داده كه جامعه را دچار قطبیدگی نموده و جامعه به جنگ و درگیری داخلی بكشاند.

درپایان ضمن تبریک هشتمین سالروز انقلاب روژاوای کوردستان، حمایت از آن انقلاب و صیانت از آن را وظیفه خویش می‌دانیم و همانطور که آن انقلاب امیدهای ملتمان و ملت‌های خاورمیانه را زنده ساخته، نسبت به کسب کامل آزادی امید وافر داریم."