مراد کاراییلان: دستورات اوجالان مبنا هستند [بخش نخست]

مراد کاراییلان فرمانده قرارگاه مرکزی ن.پ.گ اظهار داشت که فرمانهای رهبر خلق کرد، عبدالله اوجالان برای جنبش و نیروهای گریلای ما مبنا هستند.

   مراد کاراییلان فرمانده قرارگاه مرکزی نیروهای مدافع خلق کردستان با شرکت در برنامه ویژه‌ سترک تی‌وی به تحلیل و ارزیابی رویداد تاریخی ۱۵ اگوست پرداخت و به پرسشهای آرژین فرات پاسخ داد. این گفتوگو در دو بخش به زبان فارسی منتشر می‌گردد.

خلق کردستان اکنون جشن رستاخیز را شادباش می گوید. جشن ۱۵ اگوست برای شما واجد چه معنایی است؟ خلق کردستان چرا از این مقطع به عنوان جشن رستاخیز یاد می‌کند؟

   کاراییلان: چند روزی ار عید قربان گذشته است، خلقمان در این چند روزه به مزار شهدای خود رفته‌اند؛ به همین مناسبت عید قربان را به تمامی خلق کردستان و جهان اسلام تبریک می‌گویم. امیدوارم در روزهای آینده و عیدهای پیش رو خلقمان همانند تمامی دیگر خلقهای جهان با عزت و سربلندی و آزادی زندگی نماید. ۳۵مین سالگرد کارزار ۱۵ اگوست، جشن رستاخیز را در وهله نخست به رهبر آپو، تمامی خلق کردستان، خلقهای منطقه، خانواده‌های شهدای قهرمان و تمامی رفقا تبریک میگویم. این روز تاریخی که واجد بیشترین نقش بوده است، بیش از همه متعلق به شهدای قهرمانمان است. یاد و خاطره تمامی شهدای قهرمانمان را خصوصا رفیق عگید گرامی می‌دارم. بر پیمانی که با آنان بسته‌ایم، بار دیگر تاکید می‌نمایم. ما همیشه در مسیر حرکت ۱۵ اگوست قرار داشته و بدون هیچ تردیدی این اهداف مقدس را به پیروزی خواهیم رساند. بدینگونه یاد و خاطره این شهدا را در عرصه واقعی زندگی متجلی خواهیم کرد. در جریان سال گذشته با شهدات دو نفر از رفقای گرانقدرمان مواجه شدیم. مام زکی شنگالی، انقلابی ارجمند و دیگری، فرمانده منطقه درسیم، آتاکان ماهر بودند. از دست دادن این رفقا به عنوان پیشاهنگان گرانقدر برای ما خسارت بزرگی بود. در سالگرد شهادت این دو، نسبت به آنان ادای احترام می‌کنم. از سوی دیگر در این ماه، در سطح پیشاهنگان جنبشمان، شهدای فراوانی را تقدیم کرده‌ایم. روژهات بیروزری، رفیق اردال (انگین سینجر) حسین ماهر، ساری ابراهیم و افراد دیگری در جنبشمان که از نقش مهمی برخوردار بودند، در این ماه شهید شده‌اند. با احترام یاد و خاطره این رفقا را گرامی می‌دارم از سوی دیگر، امروز مصادف با چهلمین روز شهادت رفیق هلمت ست. انقلابی گرانقدر، میهن‌دوست بزرگ و پیشاهنگ انقلاب ما رفیق است، یاد و خاطره رفیق هلمت را گرامی داشته و بار دیگر بر عهد و پیمانی که با وی بسته‌ایم، اصرار می‌ورزیم. در این هفته‌های اخیر فرمانده گرانقدر ما، فرمانده ایالت ارزروم، رفیق شروین بینگول در مقاومتی بزرگ و کم نظیر، در جریان نبردی بسیار بزرگ که دشمن تلفات وسیعی را در آن متحمل شد، همراه با سه نفر دیگر از رفقا شهید شدند. یاد و خاطره این رفقا را گرامی داشته و در مقابل بزرگی آنان سر تعظیم فرود می آورم. بر پیمانی که با آنان بسته‌ایم مجددا تاکید می‌کنم. هدف ما همان هدف این شهداست. هر اندازه که بتوان خط این شهدا را نمایندگی کرد، همان اندازه می توان نمایندگی حقیقت را بر دوش گرفت. زیرا شهدا بزرگترین حقیقتهای این انقلاب هستند. شهدا صاحبان اصلی این خط مشی و این انقلاب هستند.

   "۱۵ اگوست اصرار بر انسانیت است"
   کارزار تاریخی ۱۵ اگوست در تاریخ کردستان، میلاد و آغازی نوین است. بعد از رویداد درسیم، ۴۶ سال نسل‌کشی سفید در شمال کردستان تداوم یافت و آسیمیلاسیون و نابودی ادامه یافت. این روند ۴۶ ساله بر تمامی کردستان تاثیر گذار بود. خلق کرد با نابودی کامل مواجه بود،  در کردستان انسانیت زیر پا گذاشته شده بود. از یاد نبریم؛ خلق کرد یکی از کهنترین خلقهای خاورمیانه است، از فرهنگی غنی برخوردا است، اما با این ژنوسایدی که در جریان بود، این خلق در آستانه نابودی قرار داشت. ۱۵ اگوست در چنین شرایطی پا به عرصه گذاشت. خصوصا که با بر سر کار آمدن شورای نظامی ۱۲ سپتامبر در سال ۱۹۸۰ تلاش نمودند تا چپ در ترکیه را نابود کرده و هم سیاست تحمیل ژنوساید بر کردستان را کامل نمایند. بدینگونه بود که خلق در خانه‌ها نیز از تکلم به زبان کردی در هراس بودند. مادرانمان، پیرهای ما، ناچار بودند در کلاسهای شبانه شرکت کنند، جوانان در روز و میانسالان و بزرگترها ناگزیر بودند در طول شب در این کلاسها شرکت کنند. سیاست آسمیلاسیون و نابودی در ابعاد مختلفی بسط و گسترش پیدا کرده بود. در چنین مقطعی، رویداد تاریخی ۱۵ اگوست نخستین گزینه و اولویت نبود، از سر ناگزیری بود. به منظور متوقف نمودن کشتار و آسیمیلاسیون تحمیلی بر خلق کرد، تنها راه ممکن بود. در نوع خود اصراری بر مساله انسانیت بود. یعنی رهبر آپو این مساله را بدینگونه تعریف می‌نماید، یعنی اگر ما خود را انسان تصور می‌کنیم، باید در مواجه با این ساکت ننشینیم، صدای خود را طنین انداز نموده و بدینگونه گام برداریم. از همین رو می‌توان گفت ۱۵ اگوست اصرار بر انسانیت بود، صیانت از انسانیت بود، برای تداوم موجودیت [خلق کرد] امری ناگزیر بود. این حرکت به عنوان روندی اجتماعی، تاریخی برای موجودیت و استیفای آزادی آغاز شد و اکنون ۳۵ سال از آن گذشته است. واجد چنین نفشی بود، و این مساله کاملا مشهود است. اما آنزمان در کردستان یاس و نومیدی حاکم بود. تسلیم شدگی به امری معمول تبدیل و کردستان به زندان تبدیل شده بود. شکنجه را در هر جایی میشد یافت؛ در جامعه ما نومیدی بزرگی موج می‌زد. زیرا چندین بار دست به قیام زده بود و درهم شکسته شده بود گریلا در سطح گروهی کوچک بود، اما به رغم این شمار کم، از اعتقاد و باوری ریشه‌دار برخوردار بود. به همین دلیل خلقمان در ابتدا با شک و تردید نیروی گریلا نگاه می کرد. اما با کارزار تاریخی ۱۵ اگوست در اروح و شمزینان، آن را به عنوان انتقام دیده و از روی دادن آن خوشحال شد. اما در ارتباط با موفقیت آن نیز تردید داشت. به همین دلیل بود که سریعا به گریلا نپیوست. اما زمانی که دریافت گریلا با تفکری جدید عمل می‌نماید، با تفکر معاصر و آپویی حرکت می‌کند، به شیوه جدیدی دست به نبرد می‌پردازد و تحلیل نمی‌رود، بلکه برخلاف آن، گسترش می‌یابد، نومیدی و یاس به امید مبدل گردید. ترس به جسارت تبدیل شد و تسلیم شدگی به مقاومت مبدل شد و رفته رفته در جامعه تغییر ایجاد شد.

   "احیای جامعه از تنهایی دم مرگ"
   این تغییر در سالهای ۱۹۹۰ فوران نمود؛ طنین انداز شد و جامعه به خیایان آمد. روند عصیان در شمال کردستان این مرحله را پیموده بود. یعنی جامعه در آستانه مرگ قرار داشت، متحمل درد می‌شد و در تنهایی دم مرگ واقع شده بود. اما مداخله ۱۵ اگوست در تاریخ، این مقطع تاریخی جامعه را احیا کرد، آگاهی بخشید و روح جدیدی را در کالبد جامعه دمید. اعتماد به نفس را در درون جامعه آفرید و این جامعه را بر پاهایش استوار کرد. به همین دلیل نمیتوان ۱۵ اگوست را صرفا به عنوان یک قیام مسلحانه بازخوانی کرد. واقعیتی است که گلوله شلیک شد و اسلحه نقشی مهم را ایفا کرد؛ این مرحله به مرحله قیام مسلحانه تعبیر شد؛ اما ابعاد ایدئولوژیک، سیاسی، فرهنگی را نیز با خود به دنبال داشت. از طریق ۱۵ اگوست بود که جامعه مجددا سازماندهی شد، یعنی جامعه مجددا تاسیس شد. از همین رو می‌توان گفت که در کردستان، فرایند انقلاب را سازماندهی نمود، انقلابی فکری را خلق کرد و انسان کرد از دریچه دیگری به جهان نگریست. در تفکر نیز دگرگونی فراوانی ایجاد کرد. موجد انقلابی اجتماعی شد، بر مبنای تفکر برابری و آزادی، انقلاب زنده را سازماندهی کرد. از همان زمان رفقای زن به صفوف جنبش پیوسته بودند برای نمونه در زندان، رفیق سارا (سکینه جانسز) دست به مقاومت زده بود. در کوههای کردستان، در بوتان خانمهایی مانند یاوار کایا، سلطان یاووز، رفیق سعادت، سرجان چیچک، رفیق روکن و دست آخر شخصی مانند رفیق بریوان (بنفش آگال) به جنبش پیوسته بودند. از این طریق بود که پیوستن این افراد به انقلاب و مبارزه، شهادت آنان به مبنایی برای انقلاب اجتماعی و انقلاب زن تبدیل شده بود. این مساله نیز در بطن خود خالق فرایند دمکراتیزاسیون بود. یعنی انقلاب دمکراتیزاسیون را خلق  کرد. بر مبنای تفکری جدید، در جامعه دمکراتیزاسیون ایجاد شد.

   "صفحه جدیدی در کردستان گشوده می‌شود"
   
بیشترین مشکل جامعه بر مبنای تبعیض بود. یعنی تمایزات مذهبی و شکافهای مبتنی بر علویت و سنی. ادیان مختلفی نیز حضور داشتند، ادیان مسیحیت، ایزدی و اسلام. از سوی دیگر تمایزات لهجه‌ای نیز در کردستان مشهود بود. تمایزات منطقه‌ای نیز به همین نحو وجود داشتند. کردستان نه چهار بخش، بلکه چهل تکه بود. تفکری که با رویداد تاریخی ۱۵ اگوست به حرکت درآمد، طومار تمامی این تمایزات را نیز درهم پیچید. ملت شدگی را آفرید. یعنی روح ملی را در میان خلق توسعه داد؛ بله، ما کرد هستیم، کردستانی هستیم. باید تعاملی احترام آمیز نسبت به یکدیگر داشته باشیم. تمایزات را باید از میان برداشته و بر مبنای نمادهای ملی، به هم بپیوندیم. از این طریق بود که روحی ملی آفریده شد. به آسانی می‌توان گفت که با رویداد تاریخی ۱۵ اگوست مقطع جدیدی در تاریخ کردستان گشوده شد؛ در تاریخ کردستان با ۱۵ اگوست صفحه جدیدی گشوده شد.

   "مقاومت طنین انداز زندان به فراخوانی تبدیل شد"
   
اگر رویداد تاریخی ۱۵ اگوست وجود نمی‌داشت، در ترکیه رژیم شورای نظامی کودتای ۱۲ سپتامبر، یعنی رژیم فاشیست می‌توانست استقرار یابد، به نهاد تبدیل شده و بقای خود را ادامه دهد. اما کارزار ۱۵ اگوست برای ترکیه نیز به عنوان عاملی برای دمکراتیزاسیون این کشور عمل نمود. اجازه نداد تا سیستم فاشیست خود را نهادینه نماید. مثلا؛ اعدامها را متوقف نموده و انها را به در پیش گرفتن مسیر دیگری واداشتند. چنین نفشی را در ترکیه نیز ایفا نمود. اگر ۱۵ اگوست در شمال کردستان و بدین شیوه ایجاد نمی‌شد، رژیم ۱۲ سپتامبر توانسته بود ملت را به تمامی قتل‌عام نماید. آن را با شدت بر جامعه تحمیل کرده و این ستم و خشونت را بر بخشهای دیگر جامعه نیز اعمل می‌کرد. رژیم ۱۲ سپتامبر این شدت و خشونت را با چنان سبعیتی بر جامعه تحمیل می‌کرد، تا جایی که سیاست نابودی، سیاست تُرک کردن- بر همگان  به زور تحمیل می‌شد. در مقابل این رویکرد، برای نخستین بار در زندان مقاومت شکل گرفت؛ یعنی در واقع این مقاومت با رهبری رفیق مظلوم دوغان آغاز شد، با فرهاد کورتای و سه رفیق دیگری که خود را به آتش کشیدند، قیام بسیار دشواری را صورت دادند، فعالان ۱۴ ژوئیه با آغاز روزه مرگ به شهادت رسیدند و با اقداماتی بسیار سخت و دشوار به واکنش در مقابل این حملات وحشیانه دست زدند. در مقابل چه؟ در مقابل تُرک کردن اجباری. برای نمونه اکنون در زندانها رویدادهای فروانی به وقوع می پیوندند، برای نمونه؛ هر روز شخصی را به نوبت در صف قرار داده و با کتک از وی می‌پرسند که چه هستی؟ لازم است بگوید که من ترکم. کسی که بگوید من ترکم از کتک و شکنجه رهایی یافته اما کسی که بگوید من کُردم، تا زمانی که از شدت شکنجه و کتک کاری بر زمین بیفتتد، مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرد. هر روز چنین مساله‌ای تکرار می‌شد؛ رفقایمان مقاومت می‌کنند، می‌گویند ما کرد هستیم. ما ترک نیستیم و تا زمانی که از هوش می‌روند مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرند. رفیق کمال پیر می‌گوید من کُردم، او را نیز به همین طریق مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند. بعد از ان، یکی از فرماندهان به رفیق کمال پیر می‌گوید کمال، تو ترک هستی، بگو من ترک هستم تا خلاص شوی. چرا به درازای این سالها برای این گفته کتک می‌خوری. کمال می‌گوید نه من کُرد هستم. و این موضع کمال پیر بود. یعنی موضع نخستین علیه نابودی و نسل‌کشی این ملت بدینگونه بود. موضع نخستین در زندان علیه ترک کردن اجباری کردها بدینگونه بود. این موضع به فراخوانی بدل شد و با رنج و تلاشهای رهبر آپو در لبنان و فلسطین مقطع مهم ١۵ اگوست برنامه‌ریزی و تدارک دیده شد. به پاسخی تاریخی به فراخوان زندان تبدیل شد. بدین شیوه این عصیان به عصیانی سراسری تبدیل شد و بدون هیچ تردیدی نقشی مهمی را بر کل منطقه از خود برجای گذاشت.

   "اکنون کردستان کانون انقلاب است"
   پیش از هر چیز لاز است اشاره کنم که اگر مقطع تاریخی ١۵ اگوست در جریان نمی‌بود، کردستان به مرکز ارتجاع تبدیل می‌شد. روژآوا نیز در آن زمان با جریان ١۵ اگوست همراه و همگام بود. آن را از نزدیک پیگیری می‌کرد و آن را به شدت دنبال می‌کرد؛ نخست از طریق رفیق اسماعیل، شهید اسماعیل، رفیق قره عمر، این فرایند آغاز شد و انها به صفوف جنبش پیوستند. این مساله در جنوب کردستان نیز تاثیرگذاری قدرتمند خود را داشت. یعنی نمی‌توان قیام ۵ مارس ١٩٩١ جنوب کردستان را از قیام و سرهلدان جزیره بوتان، از قیام سیلوپی، آمد، لجه و نصیبین متمایز کرد. خلقمان در جنوب کردستان دیدند که در شمال کردستان خلق سینه در مقابل خودروهای زرهی و تانکها سپر کرده است، و در مقابل چشمان خود، کشته می شود. در جزیره خلق برای زیارت آرامگاه رفیق بریوان سه روز مقاومت نمود. طی این سه روز ٢١ نفر شهید شدند، و دست اخر توانست خواست خود را تحمیل نماید. بدینگونه شهادت و مرگ را جلوی چشمان خود مجسم نمود، این مساله بر شرق و جنوب کردستان تاثیرگذار بود. یعنی در مجموع در کردستان روحی ملی را خلق کرد. تمایزات موجود را از میان برداشته و در خاورمیانه، کردستان را به مرکز انقلاب و مرکز دمکراسی و آزادیخواهی تبدیل کرد. می‌توان گفت که از چنین تاثیر مهمی بر منطقه برخوردار بود.

   "تداوم نبرد به شیوه تیمی خواهد بود"
— گریلا اکنون از خاکورک و آواشین گرفته تا خط بوتان، مردین، سرحد و اخیرا تا خط سمسور با تاکتیکهای خلاقانه خود ضربات مهلکی را بر ارتش ترک وارد می‌کند. عملیات و نبردهای گریلاهای آزادی کردستان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

   کاراییلان: اکنون بیش از هر زمان دیگری انسانهای نخبه، شایسته و برخوردار از ایمان و بارو، حرفه‌ای و پایبند آرمانها، در گروههای کوچک این نبرد را ادامه می‌دهند. یعنی ما اکنون در حال جنگ تیمی هستیم. بدون شک این مساله انگونه که مد نظر ماست سریعا روی نمی‌دهد. نواقص و کاستیهایی وجود دارند. صراحتا می‌گوییم که سه دشمن داریم؛ کاستیهای درونی، کاستیهایی درونی داریم. دومین دشمن، نوع آموزش ماست، انسان کرد بسیار محافظه کار است، زود تغییر نمی‌یابد. اگر چیزی را یاد گرفت آن را از دست نمی‌دهد. همانگونه که روستا می‌رود تلاش دارد تا همانگونه نیز به دشمن حمله نماید. یاد گرفته است و فراموش نمی‌کند. همواره بر این اموخته‌های خود اصرار می‌کند. سال گذشته گفته بودیم که بزرگترین دشمن ما آموخته‌های خود ما هستند. سومین دشمن؛ اشغالگر است. ما در این چارچوب می‌خواهیم که نیروهای گریلا را به تمامی مدرن نماییم. گریلا به طور کامل نوسازی و حرفه‌ایی شود. گریلا به گونه‌ای شود که در مقابل جاسوسی، تکنولوژی پیشرفته، به گریلای پیروز و موفق بدل شود. یعنی در مقابل این موارد به پیروزی دست یابد. ما در این رابطه بسیار تمرکز کرده و فکر کرده‌ایم.

   توجه کنید؛ دشمن تا این حد وسیع از هواپیماهای اکتشافی استفاده می‌کند، نبرد اطلاعاتی و تکنولوژیکی را علیه ما به پیش می‌برد. دشمن در نبرد زمینی شکست خورده و اکنون تلاش دارد تا با هواپیماهای جنگی و استفاده از تکنولوژی پیشرفته این شکست خود را پرده پوش نماید. به دشمن اجازه نمی‌دهیم. ما نیز از تکنولوژیهای مادی و تکنولوژی انسانی بهره خواهیم گرفت. انسان مستعد، انسانی که در تجارب پیشن خود تفکر نماید؛ بدین شیوه ما می‌خواهیم تا هم تکنولوژیهای آنان و نیز تمامی شبکه‌های اطلاعاتی آنان را نیز از میان برداشته و گریلایی موفق را خلق نماییم. گریلای شکست نخورده به معنای گریلای پیروز میدان، گریلای پیروزی است. ما اکنون در رابطه با این مساله بسیار تمرکز می‌کنیم. در عمل، با تیمهای کوچک سه نفره، چهار نفر عمل می‌کنیم. اما زمانی که دستور داده شد این تیم سه- چهار نفره می‌تواند به سیصد نفر تبدیل شده و هدف را کنترل کرده و بلافاصله نیز پراکنده شود. یعنی همانند یک گریلای شبح. از این گریلا اثری و ردی مشهود نباشد، اما در منطقه نیز حضور داشته باشد. در این رویکرد، مانند گذشته مستقیما به هدف حمله نمی‌کند، از طرق اسلوب ویژه آن را مورد حمله قرار می‌دهد، با تکنیک به هدف حمله می‌کند، یعنی هم در تاکتیک غنی بوده و هم در بعد انسانی از تفکری حرفه‌ای برخوردار است، استعداد و شایستگی را گسترش داده ‌از این طریق درصدد هستیم به نتیجه و پیروزی دست یابیم. در این رابطه رفقای ما با اتکا به ذهنیت و ایدئولوژی رهبر آپو با روحی فدایی به نبرد دست می‌زنند. اگر ما حرفه‌ای شدن را در تمامی ابعاد ان حاکم نماییم، هیچ کس حریف ما نخواهد شد. به همین منظور، ما گریلاهای عصر جدید، گریلای قرن ٢١ را ایجاد می‌کنیم. در این رابطه نیز پیشرفتهای بسیاری را شاهد بوده‌ایم. یعنی بیش از پیش  گریلایی با دیسیپلین، با عملکردی کاملا مخفیانه، با استتار کامل، بیش از پیش سریع و چابک، گریلای ارزشمدار و ریشه‌دار را مد نظر داریم. گریلایی که از روی عقلانیت عمل نماید، با اصول عمل نموده و بتواند بر چگونگی وارد آوردن ضربه بر دشمن و نابودی وی واقف باشد. در این رابطه تفکر و تعمق داشته‌ایم. اگر واجد چنین تفکر و تعمقی نمی‌بودیم، ممکن بود با این سطح استفاده از تکنولوژی، حمله و جاسوسی علیه ما، تا کنون دچار تلفات سنگینی می‌شدیم.

ادامه دارد ...