مجلهی آلترناتیو در شمارهی اخیر خود با پیمان ویان ریاست مشترک پژاک مصاحبهای انجام داده است.
ریاست مشترک پژاک در این مصاحبه به جنگ میان حماس، حزبالله و اسرائیل، سیاستهای دولت-ملتهای خاورمیانه بخصوص ایران علیه زنان، اعتصاب غذای وریشه مرادی و چندین موضوع دیگر پرداخته است.
متن كامل این مصاحبە به شرح زیر است:
• مدتی است که جنگ میان حماس و اسراییل، وسیعتر شده است و حزب الله و ایران در این جنگ بطور مستقیم نقش داشتهاند، ارزیابی شما از این وضعیت چیست؟
- جنگ جهانی سوم در جریان است، یک طرف جنگ نیروهای سرمایهداری و یک طرف نیز نیروهای اسلامگرا هستند. ویژگی این جنگ بسیار متفاوتتر از دو جنگ جهانی اول و دوم است. این جنگ، طولانیتر و وسیعتر میباشد و ابزار بکار گرفته در جنگ، متفاوتتر است. از سوی دیگر این جنگ، جنگی هیبریدی است، بعبارتی جنگی چندجانبه که مطبوعات، اقتصاد، انرژی، اکولوژی، بیولوژی و استخباراتی را در بر میگیرد. از یک سو، وضعیت کوردستان و فلسطین به گره کور مبدل شده، و از سوی دیگر حملات علیه افغانستان، لبنان و دیگر دولتها افزایش مییابد. دیزاین خاورمیانه وارد فاز نوینی گشته، دولت-ملتهای منطقه سهمی از قدرت میخواهند اسراییل نیز میخواهد در دیزاین نوین خاورمیانه نقش داشته باشد و حاکمیت ایران، نیز با استفاده از نیروهای نیابتی خود بر آتش این جنگ میافزاید. این جنگ جنگ منافع دولتهاست، به همین دلیل جنگی رقابتی بر روی خط انرژی و مسالهی تجارت در حال وقوع است. در این جنگها نیروهای نیابتی در کشورهای همسایه به جنگ با یکدیگر میروند و در راستای منافع دولتها میتوانند از میان برداشته شوند. همانطور که در جنگ جهانی اول و دوم دولت ایران مستقیما در جنگ شرکت نکرد و تا حدودی دوری گزید، در این جنگ نیز خواهان آن بود که با بکار بردن نیروهای نیابتی در برون مرز ها، جنگ را از خود دور سازد. اما لازم به ذکر است که این جنگ گریبان حاکمیت ایران را خواهد گرفت. زیرا مهمتر از جنگهای برون مرزی، وضعیت نابسامان داخلی است که حاکمیت را دستپاچه نموده است. اما از دیگر سو، باید به این موضوع اشاره کرد، نیروهای سرمایهداری جهانی، خواهان ایجاد انقلاب و تغییری بنیادین در حاکمیت ایران، نیست، زیرا نیروی انقلابی جامعهی ایران نه به دولت ایران خدمت نمود، نه به سیستم سرمایهداری جهانی، از همینرو بود که در همان روزهای آغازین انقلاب ژن ژیان آزادی، دولتهای غربی صراحتا نشان دادند، که خواهان تغییر حاکمیت کنونی نیستند. پس باید تاکید نمود که جنگ کنونی، جنگ خلقها نیست و جنگ میان دولتهاست و خلقها قربانیان جنگها هستند، از همین رو تنها راه برون رفت از چنین وضعیتی، سازماندهی خلقها در همهی حوزهها و عرصههاست.
• دو ماه از تشکیل کابینهی پزشکیان، میگذرد، کابینه با شعار وفاق ملی، آغاز بکار نمود، به نظر شما، تفاوتمندیهای ملی و مذهبی، چه جایی در این وفاق ملی دارند؟
- در پاسخ به این سوال باید گفت، تعریف اتحاد ملی و وفاق ملی از دیدگاه حاکمیت چیست؟ در ساختار دولت –ملت که دولت در مرکز قرار گرفته و ملت در حاشیه، چگونه میتوان از ملت تعریف صحیحی ارائه نمود. همچنین با وجود ساختاری ملی گرا که شعار اساسی آن یک ملت، یک پرچم و یک مذهب است، چگونه میتوان حقوق یکسان و برابر برای تمام تفاوتمندیها و تنوعات موجود در جغرافیای سیاسی ایران، قائل بود؟ پس با این تفاسیر، میتوان گفت منظور پزشکیان از وفاق ملی، تقویت ذهنیت ملی گرایی به منظور برجسته کردن یک ملت و در حاشیه قرار دادن و حذف نمودن دیگر ملتهاست. با گذشت مدتی کم از روی کار آمدن کابینه، مشخص شد که کوردی-آذری صحبت کردن پزشکیان و سفرها و دیدارهایش از آذربایجان و کوردستان، نتوانست از درد ملتهای مختلف بگوید، پس اتفاقا، باید گفت ملی گرایی نه، بلکه به رسمیت شناختن ملیتهای گوناگون در جغرافیای سیاسی ایران میتواند راهگشای مسائل ملی در ایران باشد.
• یکی از اهداف کابینەی پزشكیان شکستن تحریمها علیه دولت ایران بود، از همین رو سیاستهای خارجی ایران را در طول این مدت چگونه ارزیابی میکنید؟
- بله همانطور که شما نیز اشاره کردید، ایران در میان انبوهی از تحریمها قرار گرفته است و در طول این مدت، سیاستهای داخلی و خارجیاش با شکست مواجه شده است، از همین رو از طریق پزشکیان، سعی برآن دارد تا با امتیاز بخشی به دولتهای خارجی، از شدت این تحریمها بکاهد. بخشی از اهداف سفرش به دولتهای عربی و نیویورک نیز در این راستا بود، اما با در نظر گرفتن وضعیت اقتصادی، مشاهده میکنیم، درصد تورم و سطح بیکاری افزایش یافته، روزانه بازنشستگان، پرستاران، معلمین و دیگر اقشار جامعه، در اعتراض به وضعیتشان به خیابانها میآیند، پس ناکارامدی دولت دربارهی مسائل اقتصادی بسیار بارز و ملموس است. از طرفی مسالهی حاکمیت ایران، تنها و تنها مسائل اقتصادی نیست، بلکه سیاسی، فرهنگی، ملی و اجتماعی است. پس هر چند که دولت در دو ماه گذشته، در ترافیک دیپلماسی بسر میبرد، اما نتوانست از مشکلات عظیم داخلی جلوگیری کند. یعنی سیاست خارجی منجر به گسترش و تقویت جنگ شد، نه برقراری صلح و آرامش در منطقه!
• سیاستهای دولت – ملتهای خاورمیانه و بویژە دولت ایران و کابینهی پزشکیان را در برابر زنان چگونه ارزیابی میکنید؟
- همانطور که در سوالات قبل اشاره شد، جنگ جهانی سوم در جریان است، چه در جنگ جهانی اول و چه جنگ جهانی دوم، زنان و کودکان غنایم جنگی بودند، این وضعیت در جنگ جهانی سوم نیز بهمان شیوه است. مهاجرت، تجاوز، کشتار ... از جمله مسائلی است که زنان در طول جنگ با آن مواجه هستند. از آن جهت تعاریف نظام سرمایهداری و دولت-ملت، زن ستیزانه است، پس آلترناتیوها نیز زن ستیزانه است و وضعیت زنان را بغرنجتر از گذشته میکند، زیرا آنان قربانی و مقدور جنگ هستند. علاوه بر این، دولتمردان، بر نیروی زنان بخوبی واقفند، از همین رو از یک سو زنان فعال و پیشرو را رد میکنند، از سوی دیگر سعی در جذب برخی زنان دیگر، در سیستم خود دارند. در سال گذشته دیدیم که احزاب راستگرا و فاشیستی در سطح جهان و در عین حال دولت-ملتهای منطقه، موضوع زنان را برجسته میکردند و زنان را در کابینه و مجلس قرار میدادند. به نظر شما اگر زنی در حزب راستگرا و فاشیستی به درجهی بالای ریاست دست پیدا کند، چه درکی از وضعیت همجنسانش دارد؟ تا چه اندازه میتواند بازگوی رنجهای کشیدهی زنان باشد و بر دردشان درمان نهد؟ خودِ حاکمیت، نیز میداند که مسالهی آزادی زنان یکی از موارد مهم در روند دموکراتیزاسیون در جامعه است، از همین رو سعی میکند در متینگها و انتخابات، از مسالهی زنان بگوید. پزشکیان در میتینگهای خود از مسالهی زنان گفت، اما صحبتهایش بوی جنسیتگرایی میداد، زیرا ماهیت حاکمیت جنسیت گرا است. از سوی دیگر، چنین زنانی از سوی حاکمیت همچون مدل به جامعه نشان داده میشوند. یعنی اگر تو زنی مطیع و تابع سیستم مردمحور باشی و به آن خدمت کنی، قادر به حضور در عرصههای سیاسی خواهی بود. این سیاست کلیِ نامزدهای انتخاباتی است، گاها روبان بنفش به دست میبندند، گاه از نقش پر رنگ زن در خانواده میگوید، گاه میگوید که صدای زنان است، در حالیکه مغز حاکمیت ضد زن است، پزشکیان نیز در ابتدا اینگونه برخورد کرد، همانطور که مسائل ملی در راستای منافع حاکمیت را بسیار مطرح کرد، خواست که مسالهی زنان را به نفع خود بکار گیرد. اما باید گفت که ریاست جمهوی و کابینه نیز، پست و مقامی است که برنامههای دولت را عملی میسازد. پس کابینهی پزشکیان، آن هم در وضعیت کنونی نه تنها نمیتواند پاسخگو باشد، بلکه کل صورت مساله را پاک مینماید.
• در دومین سالگرد انقلاب ژن ژیان آزادی شاهد افزایش خشونت و بویژە دستگیری و اجرای احکام سنگین بویژە علیه زنان بودهایم، هدف از دستگیری زنان چیست؟
- شما در سوال قبل از حضور زنان در کابینه پرسیدید، و من نیز از عدم پاسخگویی کابینه به مطالبات جامعه گفتم، با نگاهی به وضعیت کنونی جامعه و بویژه زنان، منظورم را بخوبی متوجه میشوید. این حاکمیت پیرسالار مردمحور بر جامعه سایه افکنده، قانون و لایحه و فتوا از سوی مردان وابسته به دولت صادر و اجرا میشود. در مساجد به جای زنان و برای آنان تصمیم گرفته میشود، در مجلس، بنام قانون بسیاری از زنان از حقوق اجتماعی و سیاسی خود محروم میشوند. و در نهایت زندان به محلی برای اجرای این احکام مبدل میشود. در طول یک سال گذشته زنان خانواده اکثرا از سوی یکی از اعضای نزدیک خانواده، به قتل رسیدهاند، اما هیچ یک، مورد بازخواست قرار نگرفتند، چرا؟ چون ماهیت حاکمیت ضد زن است. از سوی دیگر خود رژیم میداند که انقلاب ژن ژیان آزادی ادامه دارد و سرکوب نشده است، زیرا انقلاب، انقلابی ذهنیتی، فرهنگی و اجتماعی بود و بر فکر و اندیشه جامعه تاثیر نهاده است. اگرچه جرقهی انقلاب در یک آن زده می شود، اما پروسهی انقلاب، پروسهای طولانی مدت بوده و در طول این دوسال در حوزههای مختلف، انعکاس یافته است. علیرغم اینکه حاکمیت سعی داشت که با انتخاب زنان در پستهای بالای دولت و دادن وعده وعیدهای گوناگون مخالفتها و اعتراضات زنان را سرکوب نماید و موجب شود تا زنان از مطالباتشان دست کشند، اما میتوان گفت این وعده وعیدهای پوشالین راه به جایی نبرد. هم اکنون زنان هم از ظلم و ستم رانده شده به خودشان، بخوبی آگاهند و هم اینکه سر تسلیم فرو نمیآورند. انقلاب ژن ژیان آزادی، نیاز به پیشاهنگی زنان و حضور فعال زنان در تمامی عرصهها به منظور ایجاد جامعهای آزاد، را به همگان نشان داد. از آن جهت که هدف انقلاب ژن ژیان آزادی بسیار روشن بود، و به ریشهای ترین مسالهی موجود در جامعه که همانا به گره کوری برای دولت مبدل شده پرداخت، پس حاکمیت تمام توان خود را برای انتقام از زنان مبارز و پیشرو گرفت و این دقیقا به معنای ترس از مطالبات رادیکال جامعه و بویژه زنان است. از همینرو موج عظیمی از دستگیری را آغاز نمود و برای زنان پیشاهنگ احکام سنگین صادر نمود. چرا؟ اولا زنان پیشاهنگ بوده، جامعه چشم به عملکرد پیشاهنگِ خود می دوزد، پس حاکمیت با دستگیری همان زن پیشاهنگ، سعی دارد روحیه ی مبارزاتی را تضعیف نماید. دوما، حاکمیت زندان را به سان خانهی آخری نشان میدهد که دیگر نه تنها مبارزه، بلکه زندگی در آنجا پایان مییابد، پس باید فرد زندانی، در مرگی خاموش فرو رود. اما در طول چند سال گذشته مشاهده نمودیم که زندان خانهی آخر نه، بلکه یکی از سنگرهای بنیادین مبارزهی زنان است، زینب جلالیان تنها زندانی زنی است که بیش از ۱۷ سال است که با مقاومتش زندگی میسازد. شیرین علم هولی که از زنان اعدامی بود، برای اولین بار شعار ژن ژیان آزادی را بر روی دیوار زندان نوشت، او در راه زندگی جان داد، اما شرف را نه! حال نیز زنان مبارزی همچون؛ وریشه مرادی، پخشان عزیزی، گلرخ ایرایی، شریفه محمدی و ... در زندانهای مختلف، در ایران برای رسیدن به هدف شان مبارزه میکنند. دیگر احکام سنگین نمیتواند زنان را از مبارزه باز دارد، بلکه برعکس این مقاومت و مبارزه بر دل حاکمیت ترس و هراسی فراوان انداخته است و او را در سراسیمگی قرار داده است. پس در یک کلام باید گفت مبارزات زنان رادیکال و برحق است، پس آزادی آنان نیز امری لازم و ضروری است و فعالیتها در این راستا باید صورت گیرد.
• خوانش شما نسبت به اعتصاب غذای وریشه مرادی، همچون ریاست مشترک پژاک چیست؟
- وریشه مرادی « جوانا سنه» از زنان مبارز کوردستان است و در راستای آزادی زنان و کل آحاد جامعه گام در راهی پر تلاطم نمود. شما بخوبی نامههای وریشه را بخوانید، در پس هر واژهاش، درک از وضعیت زنان و ارائەی آلترناتیو نهفته است. فعالیت آزادیخواهانهی وریشه مرادی تنها به یکسال گذشته محدود نمیشود، او سالهاست برای آزادی هم نوعانش فعالیت مینماید. طی سالها فعالیت و مبارزه نسبت به وضعیت زنان درک عمیقی پیدا نمود و سعی کرد از دردهای جامعه بکاهد. محتوای نامههای وریشه مرادی و پخشان عزیزی در طول این مدت، دقیقا پیامآور انقلاب ژن ژیان آزادی بود. وریشه در یکی از نامههایش از ستمهای ملی، مذهبی و جنسیتی میگوید و تنها راه چارەیابی مشکلات و مسائل را در همزیستی مسالمتآمیز خلقها در ایران با تکیه بر رهایی و آزادی زنان خاطر نشان میسازد. حال در زندان نیز، به صدای زنان ستمدیده و در عین حال آزادیخواه مبدل شده . او از مرداد ماه سال ۱۴۰۲دستگیر شده و هم اکنون در زندان اوین محبوس است. در طول این مدت، تحت شکنجههای روانی بسیاری قرار گرفت و از ملاقات با وکلا و خانوادهاش محروم است، اما علیرغم این همه فشار و محدودیت، تنها و تنها سعی داشته که نه تنها وضعیت خود، بلکه وضعیت دیگر زندانیان سیاسی زن را به جهانیان نشان دهد. در طول این مدت، بارها دربارهی وضعیت زندانیان دیگر اعلان موضع کرده و به دادگاه نرفته است، از سوی دیگر خوانشی صحیح نسبت به وضعیت کنونی دولت-ملت ها در خاورمیانه داشته و همانطور که در نامهی اخیرش به آن اشاره نموده است، همهی دولتها و بویژە دولت-ملت ایران سعی دارد با برجسته نمودن جنگهای برون مرزی، سرکوبهای داخلی را پنهان نموده، زیرا بر ارادەی جامعه به خوبی واقف است. اعتصاب غذای نامحدود او نیز اعلان موضع به سیاستهای زن ستیزانەی حاکمیت ایران بوده است، در همین راستا برای همصدایی بیشتر با وریشه مرادی، از جامعهی آزادیخواه میخواهم که از این موضع رادیکال وریشه صیانت به عمل آورند.
• در ۲۷مین سالگرد توطئهی بین المللی علیه رهبر عبدالله اوجالان و دومین سال از آغاز کمپین« آزادی برای عبدالله اوجالان و حل سیاسی مسالهی کورد» قرار داریم، با توجه به وضعیت بحرانی خاورمیانه و رهیافت ملت دموکراتیک، رسالت جامعەی آزادیخواه در خاورمیانه و بویژە ایران و شرق کوردستان را چگونه ارزیابی میکنید؟
- در طی حداقل دو دههی اخیر، متوجه شدیم که نه سیستم سرمایەداری جهانی و نه دولت-ملتهای منطقه، قادر به سیاستگذاری صحیح درباره حل مسائل خلقها و بویژه خلق کورد نیستند. نظام سرمایه خود را منجی و پیام آور صلح و آرامی، نشان داد و بنام آزادی، دست به مداخله زد و ما حصل مداخله، جنگ و خونریزی و قتل عام بود و بس! اما سیاستهای دولت-ملتهای منطقه نیز جامعه را به قهقهرا برد. یعنی هر کجا که اقتدار رخنه کرد، همان آنجا دموکراسی رخت بر بست! بحرانها یکی پس از دیگری سر درآوردند و این سرزمین کهن به مرکز کائوس و بحران مبدل شد. پس راه حلهای ارائه شده از سوی نظام سرمایه داری و دولت - ملت نه تنها درمان نیست، بلکه خودِ درد است. از همین رو بود که رهبر عبدالله اوجالان، بر همزیستی مسالمت آمیز خلقها با تکیه بر آزادی زنان اصرار ورزیدند. پروژهای تحت نام «مدرنیته ی دموکراتیک» که تمام جوانب مردسالارانه، ملی گرایانه، مذهب گرایانه را مورد مواخذه قرار میدهد و در عین حال برایش آلترناتیو نیز ارائه میدهد. در اصل ایجاد چنین سیستمی، به معنای تغییر ذهنیت است و این تغییر ذهنیت دقیقا یعنی درمان برای تمام دردهای خاورمیانه! انقلاب ژن ژیان آزادی، یکی از رادیکالترین انقلابهای قرن معاصر است که هنوز هم ادامه دارد. رهبر عبدالله اوجالان، چندین سال قبل به ضرورت ایجاد چنین سیستمی در شرق کوردستان و ایران پرداختند، زیرا تنوعات ملی-مذهبی بسیاری در این جغرافیای سیاسی زندگی میکنند و مسالهی آزادی زنان ریشهای ترین و اساسی ترین مسالهی موجود در ایران است. پس خلقهای ایران، پذیرای چنین ذهنیت و سیستمی هستند. همانطور که شما گفتید کمپین آزادی برای عبدالله اوجالان با استقبال فراوانی در سطح جهانی مواجه شده است، زیرا آزادی رهبر عبدالله اوجالان، آزادی خلقهای ستمدیده و آزادیخواه است. تحمیل انزوای شدید بر رهبر عبدالله اوجالان، به آن دلیل است که فکر و فلسفهی آپویی به عنوان یگانه راه حل مسائل در خاورمیانه، در پشت میلههای زندان محبوس بماند، غافل از آنکه این فکر و فلسفه در اقصی نقاط جهان، مورد بحث و تدریس قرار میگیرد و حمایتها روز به روز بیشتر میشود، البته که در وضعیت کنونی، آزادی رهبری راه بر حل مسائل و مشکلات در ایران و شرق کوردستان میگشاید. در وضعیتی قرار داریم که لازم به وظایف و رسالت اخلاقی-وجدانی خود در راستای آزادی فردی که ۲۶ سال از زندگیاش را در زندان، برای آزاد نمودن جامعه، فدا کرد، عمل نماییم. از همینرو از همهی زنان و جامعهی آزادیخواه شرق کوردستان و ایران میخواهم که در این کمپین شرکت کنند و برای آزادی جسمی رهبر عبدالله اوجالان گام بردارند.
منبع: روزنامه آلترناتیو