نگریستن از منظری صحیح به جایی صحیح

اگر بتوانیم از پنجره‌های صحیح به انسان‌های مناسب نگاه کنیم، خواهیم دید که گرفتار شدن در دایره خیانت سرنوشت نیست. برخلاف مردان، زنان همیشه با بیش از یک هویت مورد استثمار قرار می‌گیرند. زیرا آنها قبل از هر هویتی، زن هستند.

استثمار زنان

هر لحظه از زندگی زمان آموزش است چه خوب چه بد. ما در هر زمان و هر کجا، با زیبایی‌ها و زشتی‌ها، خوبی‌ها و بدی‌ها، تلخی‌ها و شیرینی‌ها، آسانی‌ها و سختی‌هایش به یادگیری ادامه می‌دهیم. گاهی با دیدن، گاهی با خواندن، گاهی با زیستن. به عنوان مثال، ممکن است فردی باشد که ما برای خود الگو قرار دهیم. ما می‌خواهیم مانند او باشیم، شبیه او باشیم. او کسی است که با عقاید، موضع‌گیری، گفتار، قلب و تمام زندگی‌اش بر ما تأثیر می‌گذارد. در فرآیند آموزش که ساختن وجدان و ذهنیت است، در واقع خودمان را با آن شخص می‌سازیم. حضور یا عدم حضور چنین فردی در زندگی ما ناگهان تبدیل به بخت و اقبال ما می‌شود. البته این نیز مهم است که بتوانیم با رهایی از آثار پوزیتیویسم که ما را به وضعیتی که از تاریخ و فرهنگ خود شرم کنیم درمی‌آورد، از پنجره حقیقت نگاه کنیم.

دخالت ما به‌عنوان حلقه‌ای در خیانت تاریخ به کار مقدس از اینجا شروع می‌شود و ما وارد همان خیانت به عنوان نمونه اولیه این تاریخ طولانی می‌شویم و کوه‌های یخی بین ما و کار مقدس ایجاد می‌کنیم. اما اگر بتوانیم از پنجره‌های درست به انسان‌های مناسب نگاه کنیم، خواهیم دید که گرفتار شدن در دایره خیانت، سرنوشت نیست. در واقع، مادران ما اولین معلمان و اولین الگوها برای بسیاری از ما در زندگی هستند که در آن هر لحظه را صرف یادگیری می‌کنیم. اما متأسفانه، وقتی که خیلی دیر متوجه می‌شویم مادرانمان هنگامی که صحبت می‌کنند، می‌خندند، بو می‌کنند، نگاه می‌کنند و سکوت می‌کنند، چه می‌گویند، روند آموزش ما به نحو متفاوتی شروع به کار می‌کند. مثلاً در حالی که چشمان ما روستای ما را نمی‌بیند و پاهایمان به سوی شهرها می‌شتابد، آیا موضع‌گیری مادران ما که آرزوی مردن در روستاهایشان را دارند انقلابی‌تر و زحمتکشانه‌تر نیست؟ بگذار چشمانمان ببینند که برده‌ی مغزهایمان می‌شود که توسط ایدئولوژی پوزیتیویستی احاطه شده است. اگر می‌توانستیم صدها نمونه از این دست را به موقع ببینیم و زحمات مقدس مادرانمان را درک کنیم، جامعه و دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم با امروز متفاوت می‌شد.

دو سوم مشاغل دنیا بر دوش زنان است

آیا این عمل معنادار که علم آن را ثابت کرده است، در واقع مقدس‌ترین کار نیست که مادران ما هزاران سال با دست‌های زحمتکش و عرق پیشانی‌شان تجربه کرده‌اند؟ بسیار خب، آیا با نادیده گرفتن این زحمات، حداقل به اندازه نظام سرمایه‌داری با پول برای کار و زحمات ارزش قائل نمی‌شویم؟ به همین دلیل نگاه به کار منتسب به مردان و اول ماه می روز جهانی کارگر از منظر زنان از اهمیت بالایی برخوردار است. وقتی به سیر تاریخی استعمار نگاه می‌کنیم، شاهد این هستیم که در هر دوره و شرایطی راه‌ها و روش‌های مناسبی برای حفظ بهتر خود پیدا کرده است. اما متأسفانه وضعیت برای مستعمره‌شدگان آنقدرها متفاوت و متغیر نیست. به عنوان اولین هویتی که استعمار شد، زنان همچنان مهمترین حلقه در این زنجیره هستند. برخلاف مردان، زنان همیشه با بیش از یک هویت مورد استثمار قرار می‌گیرند، صرف نظر از اینکه آنها کارمند دولت، تاجر، دهقان، شهرنشین، کارگر یا بیکار باشند. زیرا آنها قبل از هر هویتی، زن هستند.

بر اساس داده‌های سازمان ملل، اگرچه دو سوم کل کار در جهان بر دوش زنان است، زنان تنها ۱۰ درصد درآمد و تنها ۱ درصد از وسایل تولیدی را در اختیار دارند. پس طبق این جدول که از بالا تا پایین پر از بی‌عدالتی است؛ اگرچه مردان تنها یک سوم کل کار را انجام می‌دهند، اما صاحب ۹۰ درصد درآمد و ۹۹ درصد از وسایل تولیدی هستند. با نگاهی به این نتیجه، ریشه بی‌عدالتی و خصلت جنسیتی استثمار را بهتر می‌توان دریافت. اگر بسیاری از مشاغل را هم زن و هم مرد انجام می‌دهند، اما زنان نمی‌توانند دستمزدی برابر با مردان دریافت کنند، آیا فراتر از مشاغلی که توسط زنان انجام می‌شود، مشکل این نیست که کارها توسط زنان انجام می‌شود‌؟ به عبارت دیگر، کیفیت یا زمان نیست که از قیمت کار می‌کاهد، بلکه زن (بودن آن) است. پیام واقعی که قرار است داده شود این است که «زنان بی‌ارزش هستند». یکی از راه‌هایی که مرد حاکم این تصور را ایجاد می‌کند که ما زنان در هر لحظه از زندگی و در هر فرصتی بی‌ارزش هستیم، همین استثمار کار و زحمات است.

با این حال، کار و زحمات یک پدیده اجتماعی است. چنانچه تعبیر «زحمات یک انسان» اشتباه است، اما تنها زمانی ارزش واقعی خود را به دست می‌آورد و معنادار می‌شود که با هم صرف شود. به همین دلیل، جدا کردن زنان از کار که مایه حیات اجتماعی و زندگی جمعی هستند، خیانت به کار و همچنین به زنان است. بنابراین، کار چیست، ارزش آن چگونه سنجیده می‌شود، کار چگونه ارزیابی می‌شود؟ در حالی که سرمایه‌داری کار را با تعریف آن به عنوان قدرتی که در ازای پول فروخته می‌شود، تحریف می‌کند و آن را از معنای واقعی آن دور می‌کند، البته زنان بیشترین آسیب را از این تعریف می‌بینند. کار و زحمات زنانی که زحمات‌شان را در ازای پول به یک سرمایه‌دار نمی‌فروشند، در خانه، زمین، زندگی و البته زحماتی که به معنای تاریخی کشیده‌اند، همیشه نادیده گرفته می‌شود، با وجود اینکه کار مشابه است ولی همان دستمزد را نمی‌تواند بگیرد.

از یک طرف با این دروغ که «حق مادر ادا نمی‌شود، بهشت زیر پای مادران است» نقاب می‌زند و از طرف دیگر هر روز و هر لحظه آن بهشت را زیر پای خود له می‌کند. رهبر آپو در برابر ذهن مردانه‌ای که مادران و زنان ما را در آتشی بدتر از جهنم می‌سوزاند، چنین ارزیابی نمود: «اقتصاد یک کنش اجتماعی بنیادی تاریخی است. هیچ فرد (ارباب، بیگ، رئیس، برده، رعیت یا کارگر) و دولت نمی‌تواند عامل کنش اقتصادی باشد. به عنوان مثال هیچ رئیس، ارباب، بیگ، کارگر، دهقان و شهروندی نمی‌تواند هزینه زحمات مادری را که تاریخی‌ترین-اجتماعی‌ترین نهاد است بپردازد. زیرا مادری تعیین‌کننده سخت‌ترین و ضروری‌ترین عمل جامعه یعنی ادامه زندگی است. من فقط در مورد فرزندآوری صحبت نمی‌کنم. من به مادری از منظری وسیع به عنوان یک فرهنگ، به عنوان پدیده‌ای که دائماً با قلب خود در قیام است و به عنوان صاحب یک عمل هوشمندانه نگاه می‌کنم. مورد صحیح نیز همین است. بسیار خب، با کدام ذهن و وجدانی مطابقت دارد که می‌تواند با زنانی که در سخت‌ترین، ضروری‌ترین و کنش‌دارترین شرایط، سرشار از دل و هوش و در قیام دائمی هستند، به عنوان کارگرانی بدون مزد رفتار کند؟

مهمتر از همه، ما باید بتوانیم زحمتکشان یک زندگی آزاد باشیم

به عنوان مثال ارزش عرقی که خاک را آبیاری می‌کند چقدر است؟ آیا ارزش نانی که سر سفره ما می‌آید فقط به پولش است یا در عرق انباشته شده در طول هزاران سال است که اولین گندم پیدا شده و آسیاب شده و به آرد تبدیل شده است؟ همانطور که مارکس می‌گوید، اگر نه فقط زحماتش بلکه نیروی کار و زحماتش را هم بفروشد، چگونه می‌توان اندازه و ارزش نیرویی را که کارگر صرف کرده است، نه تنها به لحاظ جسمی، بلکه به لحاظ معنوی، تعیین کرد؟ بنابراین، بیشترین ارزش کار در آزادی آن و اینکه در خدمت چه کسی و چه چیزی می‌باشد، است. در حالی که مادران ما در موضوع عدم فروش نیروی کار خود به سرمایه‌دار مصمم هستند، آموزش می‌دهند و تولید می‌کنند، آنها به زحمتکشان آزادی‌بخش‌ترین کار تبدیل می‌شوند و این حقیقت را به ما می‌آموزند و توضیح می‌دهند که «سرمایه‌دار برای استثمار به جامعه یا بخشی از جامعه نیاز دارد، اما ما زنان، روستاییان، جوانان و کودکانی که جامعه را تشکیل می‌دهند و صاحبان واقعی نیروی کار هستند، نیازی به سرمایه‌دار ندارند.»

آن‌ها به ما جرات می‌دهند که شعار «اگر من نیستم، تو هم نیستی» را علیه نظام سرمایه‌داری مطرح کنیم. ما نباید فقط به کارگر بودن اکتفا کنیم، بلکه باید کارگران و زحمتکشانی در مسیری باشیم که زندگی آزاد و منصفانه بسازد. از آنجایی که نیروی کار صرف شده در یک جامعه غیرآزاد فقط می‌تواند جیب یک سرمایه‌دار، صاحبخانه یا رئیس را پر کند، ما در واقع باید کارگران یک زندگی آزاد باشیم. کار خوب است، اما به شرطی که هدف آن یک زندگی آزاد باشد. کار و زحمات غیر از این بیگانگی از کار و بردگی است. قبل از اینکه برده‌داری از طریق کار مادی توسعه یابد، بر روی ذهنیت و احساسات ما ایجاد می‌شود. به عبارت دیگر، اگر نگذاریم به برده‌ی معنوی ایدئولوژی‌های غلط تبدیل شویم، برده مادی پول نیز نخواهیم شد. همانطور که رهبر آپو بیان نمودند: «چنانچه به جز این، معتقد نیستم که با کارگر و زحمتکشان محترمانه رفتار شود، شاید بتوانم به کارفرمایی احترام بگذارم، اما نمی‌توانم به کارگر برده احترام بگذارم.»

البته در مورد زنان و کار امروز حرف‌های زیادی برای گفتن وجود دارد. در این رابطه؛ ما به عنوان زنان و مردانی که از دروغ «زحمات مادران قابل پرداخت نیست» فراتر می‌روند و فریاد می‌زنند ژن، ژیان، ئازادی، کار زنان با پول قابل سنجش نیست؛ باید دید که معیارهای زندگی آزاد و نیروی کار آزادی‌بخش مورد نیاز ما در دستان مادران زحمتکش است.

به همین مناسبت روز جهانی کارگر را به همه زنان به ویژه مادرانمان تبریک می‌گویم و آرزو می‌کنم زندگی سرشار از زحمات آزادی‌بخش همراه ما باشد.