ایران، سرزمینیست که باید از نو شناخت! اینجا شاید سرزمین ممنوعیتها، خفقان و سرکوب خوانده شود اما تنها عبارت از اینها نیست. ایران، سرزمین خیزشهای مردمی وعصیان خون علیه گلوله و آتش بیدادگران هم است. اعتراضات مدنی در مشهد که طی روزهای اخیر نظام جمهوری اسلامی را غافلگیر کرد، جرقهی نخستینی بود برای قیامی سرتاسری در کل ایران. معضل اقتصادی، بهانهای گشت تا خلقهای ایران فریاد در گلو خفهشدهی خویش را برآورند. جهان اکنون نظارهگر حماسهی مردم ایران است. این گستردهترین قیامهای مردمی پس از انقلاب ۱۳۵۷ خورشیدی در ایران است که در ماههای پایانی سال ۱۳۹۶ از مشهد و قوچان تا تهران، قم، رشت، کرماشان، خرمآباد، شهرکُرد، همدان، قزوین، اصفهان و دیگر نقاط را دربر گرفته است.
* قیامهای سرتاسری ایران، پایان جریان کاذب اصلاحطلبی
اگرچه طی خیزش جنبش دوم خرداد و جنبش سبز شاهد موجی از اعتراضات مردمی بودیم اما هرگز دامنهی اعتراضات مانند قیام اخیر، وسیع و رادیکال نبوده است. در سالهای گذشته، جریانهای درونحکومتی اصلاحطلب و اعتدالگرا بهشکل ریاکارانه و سودجویانهای، قیامهای سیاسی مردم ایران را به بازی گرفتند. آنها هرگز پروژهی چارهیابی دموکراتیکی نداشتند و تنها به فکر دریافت سهمی از قدرت و تداوم عمر جمهوری اسلامی بودند؛ اصلاحطلبان و اعتدالگرایان چشموچراغهای خود نظام هستند که فقط گاهگاهی صدای اعتراضشان را کمی بلند میکنند و با دریافت پول توجیبی بیشتری از پدر پولدارشان سکوت میکنند! بنابراین از چشم مردم ایران دیگر هیچ فرقی بین اصلاحطلب، اعتدالگرا و اصولگرا وجود ندارد. دوران افول این جریانات کاذب فرا رسیده است. کمااینکه اکنون خلق شعار میدهد: «اصلاحطلب ـ اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا»! بنابراین خلقهای ایران اینبار بدون اتکا به هیچ جناح دولتی، در حال مطرحکردن مطالبات دموکراتیک خود طی قیامهای اخیر هستند و مستقیما خود نظام جمهوری اسلامی را نشانه گرفتهاند. این مطالبات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خلقها نوعی «تقاضا از دولت و حاکمیت» نیست. بلکه نوعی برنامهی سیاسی مورد نظر جامعهی ایران است که میخواهد با ارادهی خود در کشور پیاده کند. برنامهی سیاسی جهت تغییر نظام حاکمیتی کنونی و برقراری یک نظام دموکراتیک که هدایت آن در دست خود مردم باشد و همگان در آن به آزادیهای خود دست یابند.
* جدابودن راه مردم ایران، از راه جمهوری اسلامی
قیامهای اخیر، عمق خشم جامعهی ایران از سیاستهای داخلی و خارجی جمهوری اسلامی را نشان میدهد. مردم ایران نشان دادند که راه آنها از راه جمهوری اسلامی جداست. این قیام را باید یک تسویه حساب بین جامعه و حاکمیت شمرد. پیشاهنگینمودن مردم مشهد و قم برای این قیامها نشان داد که جمهوری اسلامی دچار بحران شدید ایدئولوژیک گردیده و برخلاف آنچه میاندیشد، جنگ مذهبی و نیابتی در خاورمیانه نهتنها جمهوری اسلامی را قوی نکرده بلکه او را از درون دچار پوسیدگی و تزلزل کرده است. بحرانسازی جمهوری اسلامی در خارج مرزها، اینک مانند یک بومرنگ به سمت خودش برگشته است!
* مردم ایران قادر به یک انقلاب دموکراتیک هستند
سطح سیاسیشدن خلقهای ایران، کفایت یک انقلاب دموکراتیک در ایران را مینماید. مردم ایران میتوانند برخلاف انقلاب ۵۷ بهجای براندازی یک نظام دولتی و تشکیل دولت دیگری که جامعه را در چرخهی باطل گرفتار ساخت، به یک ملت دموکراتیک و خودمدیر مبدل شود. یعنی از حالت یک ملت وابسته به دولت و جناحهای فاسدش رهایی یابد. به این ترتیب میتواند به ملتی متشکل از تمام تنوعات هویتی مبدل گردد که همگان در آن دارای حق خودگردانی دموکراتیک باشند. مشکل کوردها، آذریها، بلوچها، عربها، گیلکها، سنیها، یارسانها، بهاییها و دیگر هویتها تنها با چنین مدلی حل میشود. مردم ایران میتوانند زمام امور را به هیچ جریان قدرتطلبی نسپارند، بلکه خود به مدیریت خویش بپردازند. شیوهی قیامهای اخیر که بدون اتکا به هیچ جناح و جریانی بود، این واقعیت را آشکارا نشان داد.
مردم ایران بهخوبی آگاهند که حتی برای حل مسایل معیشتی نیز باید یک نظام سیاسی دموکراتیک در کشور شکل گیرد. چهار دهه به جمهوری اسلامی فرصت تحول داده شد. اما رژیم حتی یکبار نیز حاضر به انعطاف و گامبرداشتن در جهت حل مسایل خلقهای ایران نگردید. جمهوری اسلامی گوشی برای شنیدن صدای حق و زبانی برای مذاکره و گفتگو بر سر چارهیابی مسالمتآمیز مسایل ندارد. جمهوری اسلامی برای حفظ موقعیت خود حاضربه زدوبند با هر نیروی خارجی است اما حاضر نیست با مردم ایران آشتی کند. بستن قرارداد برجام با آمریکا و همپیمانانش، جایگیری فعالانه در جنگ مذهبی خاورمیانه و همراهی با ترکیهی فاشیستی در نشستهای آستانه و سوچی ازجمله اقدامات دولت روحانی هستند اما حتی یک گام برای حل مشکلات خلقهای ایران برداشته نشده است. اگر مردم ایران فریاد برمیآورد «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» یا «سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن» علتش همین است. بنابراین کاسهی صبر خلقهای ایران لبریز گردیده. خلق به این بینش سیاسی دست یافته که دیگر از دولت و حاکمیت انتظار چارهیابی مشکلاتش را نداشته باشد. سرچشمهی مشکلات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی خود نظام حاکمیتی است. چارهی همهی مشکلات نیز در ظهور ارادهی مستقل خود مردم است.
* آتشفشان خلق، آمادهی انفجار
اگر جمهوری اسلامی بازهم بهشکل دورویانه با زدن انگ «فتنهگری، ضدانقلابیبودن و دستداشتن غرب در این اعتراضات دموکراتیک مردمی»، بخواهد دست به سرکوب بزند دچار باخت بزرگی خواهد شد. قیامهای مردمی، تجلی ارادهی جمعی و مشروع خلقهای ایران است. یگانه راه منطقی در پیش پای جمهوری اسلامی این است که پیش از آنکه واقعا خیلی دیر شود، صدای خلقهای ایران را بشنود و تن به تغییر بدهد.
اکنون نیروهای جهانی و بلوک ضدایرانی کشورهای خاورمیانه(خاصه کشورهای عربی) در کمین فرصت نشستهاند. اوضاع جمهوری اسلامی اصلا آنطور که سران نظام تبلیغ میکنند، خوب نیست. اگر جمهوری اسلامی اینبار نیز بخواهد ماشین سرکوب به راه بیاندازد یک اشتباه تاریخی وحشتناک مرتکب خواهد شد. زیرا جامعهی ایران به دلیل سیاستهای فاشیستی، مرکزگرایانه، انحصارطلبی و دستگاه پلیسی جمهوری اسلامی به حالت یک کوه آتشفشانی آمادهی انفجار درآمده است.
خواست مردم ایران در قیام سرتاسری کنونی کاملا روشن است: تغییر بنیادین در نظام سیاسی ایران. اما چرا اوضاع ایران که «جزیرهی ثبات» تلقی میشد چنین پرتلاطم و توفانی شده است؟ علتش دقیقا همان چیزی است که مردم در شعارهای خود عنوان میکنند: ضدیت نظام با هر نوع تغییر دموکراتیک، سرکوب روزافزون آزادیهای مدنی، و سیاستهای خارجی سلطهخواهانهی جمهوری اسلامی در خارج از مرزها.
شعار مرگ بر دیکتاتور، سرنگونباد جمهوری اسلامی و آتشزدن عکس رهبر جمهوری اسلامی و پارهکردن پوسترهای مراکز بسیج نشان داد که نظام جمهوری اسلامی به دلیل چهار دهه سرکوب و ستم مداومی که علیه خلقهای ایران روا داشته، هیچ تقدس و مشروعیتی در میان خلق ندارد. نفرتی عمیق در قلب مردم زخمخوردهی ایران موج میزند. بحران دولتـ ملت اکنون بهشکل آشکارا در ایران نمایان شده است. مردم دیگر چنین حاکمیت و نظامی را نمیخواهند.
جنگ جهانی سوم به ترسیم دوبارهی خاورمیانه منجر خواهد گردید. دولتهایی که همچنان بخواهند برخلاف مسیر تحولات شنا کنند، راه به جایی نخواهند برد. همهی دولتهای منطقه با گزینهی «یا دموکراسی یا سقوط» روبهرو هستند. آنهایی که تن به تغییر دموکراتیک ندهند، با امواج خروشان قیامهای مردمی و انقلاب دموکراتیک خلقها رویارو خواهند شد. قیامهای سرتاسری خلق کورد در جنوب کوردستان نیز پس از پروژهی شکستخوردهی همهپرسی و اشغال کرکوک، دقیقا به دلیل مقاومت احزاب قدرتپرست و ملیگرای کورد در برابر تغییر دموکراتیک بود.
* انتقادی خطاب به نیروهای انقلابی و مبارز ایرانی
پیداست که بهرغم همهی زیادهخواهیها و مداخلات نظامی سپاه در خارج از مرزها، این امر باعث تضمین موقعیت نظام جمهوری اسلامی نخواهد بود. اگر جمهوری اسلامی همچنان بر سرکوب خلقهای ایران اصرار کند، تنها پایاندهی به موجودیت خود را تسریع خواهد نمود. هوشمندی سیاسی مردم ایران چنان است که در اندک زمانی میتوانند رشته قیامهایی سرتاسری در کل کشور به راه بیاندازند. یعنی خلقهای ایران هرلحظه توانایی سازماندهی خودجوش خود را دارند. اگر نیروهای انقلابی پیشرو این واقعیت اجتماعی ایران را بهخوبی درک کنند و مطابق آن عمل کنند، بیشک میتوانند مسیر تحول زیروروکنندهای را در ایران فراهم گردانند.
مردم ایران دیگر نه از سران جمهوری اسلامی(خاتمی، احمدینژاد، روحانی و امثال آنها) انتظار تحولآفرینی دارند و نه ترامپ و آمریکا را نجاتبخش میدانند. انتقادی که باید از سازمانهای انقلابی و مبارز ایرانی داشت این است که طی قیامهای سرتاسری اخیر مردم ایران، بسیار کاهلانه، بیرنگ و حاشیهای عمل کردهاند. چرا ترامپ باید جزو اولین کسانی باشد که با پیام توئیتری از این قیامها حمایت کنند اما سازمانهای مبارز ایرانی هیچ واکنش جدیای در راستای حمایت از مردم نداشته باشند؟! آزادی و دموکراسی با مداخلات نیروهای سرمایهدار جهانی تحقق نخواهد یافت و این را در وضعیت جنگزدهی کشورهای همسایهی ایران بهخوبی مشاهده میکنیم. اتحاد دموکراتیک تمام نیروهای پیشرو و انقلابی در ایران میتواند خلأ کنونی را پر کند و مبارزات دموکراتیک و حقطلبانهی خلقهای ایران را به نتیجه برساند. اگر این نیروها نقش خود را ایفا نکنند در فردای ایران هیچ جایگاهی نخواهند داشت.
* خشمی همهگیر که منجر به شکست فاشیسم خواهد شد
مردم بهخوبی میدانند که اگر سفرهی آنها بینان مانده، اگر غارت ملی باعث فقر و بیکاری گردیده، اگر کولبرهای بیگناه قتلعام میشوند، اگر شیادان دولتی حتی به زلزلهزدگان نیز رحم نمیکنند، اگر چیزی به نام آزادی اجتماعی و فردی در ایران وجود خارجی ندارد، اگر خلقهای ایران زیر شدیدترین نسلکشی فرهنگی و هویتی قرار دارند، اگر ایران به بزرگترین زندان و شکنجهگاه زنان مبدل گردیده، علت همهی اینها «سیاسی» است. یعنی تا تحول سیاسی صورت نگیرد، هیچ مشکلی چارهیابی نخواهد شد. مادامی که جمهوری اسلامی تن به گشایش و تحول سیاسی مسالمتآمیز نمیدهد، مردم خودشان وارد میدان شدهاند تا آنچه را که میخواهند با مبارزه کسب کنند. قیامهای اخیر در روژهلات کوردستان و ایران نشان داد که هیچ نظام دولتی، نمیتواند با سرکوب و فشار جامعه را بیاراده و مطیع خود گرداند. آنچه در ایران رخ میدهد، بلندتر بودن خروش آزادیخواهی خلقها از عربدهی قدرتمندان زورمدار است.
* اگر سپاه پاسداران مشت آهنین دارد، ارادهی خلق سپری پولادین است
قیامهای سرتاسری اخیر، نشانگر خشم عمیق مردم ایران از فاشیسم و بیداد است. از همین رو تمام هویتها از کورد و گیلک تا آذری و فارس، زن و مرد، دانشجو و کارگر در این خیزشهای انقلابی مشارکت دارند. وقتی حاکمیت همهی درهای آزادی بیان، سازماندهی و سیاست دموکراتیک را مسدود سازد و مافیاهای اسلحهبهدست حکومتی همهچیز را از اقتصاد و سیاست تا حوزهی فرهنگ و هنر را یکجا قبضه کنند، آنگاه خشم مردمی در خیابانها فوران خواهد کرد. وقتی رضا ضرابها و بابک زنجانیهای نور چشمی احمدینژاد و اردوغان تمام ثروت کشور را به یغما میبرند و کسی ککش هم نمیگزد، مردم حق دارند به حسابخواهی از نظام برخیزند. خشم روژهلات کوردستان و دیگر مناطق ایران، علیه تمام ممنوعیتها و قانونهای سرکوبگرانهای است که طی چهار دهه، زندگی را بر مردم ایران تباه و حرام کرده است. خشم همهی آنهایی که میخواهند بهجای فقر و بردگی و بیهویتی یک زندگی آزاد، دموکراتیک و خودمدیر داشته باشند.
با تهدید و کشتار نمیتوان خلق را از مبارزه برای اهداف مشروع خود باز داشت. اگر سپاه پاسداران مشت آهنین داشته باشد و قیامکنندگان را تهدید به کشتار میکند، ارادهی خلقهای ایران نیز سپری پولادین است. بیشک، ارادهی آزادیخواهان پیروز خواهد شد و سرنوشت خاورمیانه و ایران توسط خود خلقها رقم زده خواهد شد.