«آزاد اوراز» عضو کوردیناسیون «حزب حیات آزاد کردستان, پژاک» در خصوص اوضاع سیاسی کنونی ایران و چالشها و تنشهایی که گریبانگیر نظام آن شده و همچنین در مورد تأثیرات بحرانها و دخالتهای خارجی و سرکوبگریهای داخلی ایران بر چارهیابی مسئله کرد, ضمن اشاره به بحرانی عمیق منطقهای و داخلی ایران, گفت:« در پی این چالشهای خارجی ایران مدام به حاشیه رانده شده و منزویتر میشود. ایران میخواهد سطح غنیسازی را برخلاف 20 درصدی که میگوید به حدود 60 درصد هم برساند. چرا؟ برای اینکه این امر را تنها راهکاری میداند تا با استفاده از آن به مقابله با قدرتهای جهانی و ناتو برخیزد». اوراز در مورد مبارزات ملتکرد در مرحله کنونی هم گفت:« آنچه میتواند تمامی معادلات سیاسی قدرتهای منفعتپرست خارجی و داخلی را برهم زند, قیام خلقها و سازماندهی ملتها و ملت کرد است. برای این مهم هم باید به همبستگی ملی خلقکرد اهمیت داد و خلقکرد از این فرصت تاریخی استفاده کند».
«آزاد اوراز» عضو کوردیناسیون «حزب حیات آزاد کردستان, پژاک» در مصاحبه با خبرنگار «خبرگزاری فرات» مسایل کنونی و اوضاع داخلی و خارجی را مورد تحلیل و بررسی قرار داد و مرحله کنونی را برای کردها حیاتی توصیف کرد.
«سه خطمشی در منطقه خاورمیانه جریان دارد»
آزاد اوراز با اشاره به وجود خطمشیهای سیاسی موجود در منطقه خاورمیانه گفت:«از سال 91 به بعد دخالت اساسی در خاورمیانه از جانب قدرتهای جهانی صورت گرفته است. بویژه پروژه «خاورمیانه بزرگ» برای اجرا آغاز شد. درواقع نوعی جنگ جهانی سوم با دخالت عراق در کویت و پس از آن جنگ خلیج آغاز شد. هم قدرتهای جهانی خواستند جایگاه سیاسی کردها را تعیین کنند و هم کردها هم خود میخواستند به نوعی دیگر جایگاهی سیاسی کسب کنند. این مهم برای کردها در سال 2003 با دخالت درعراق نضج گرفت. در جنوب کردستان بدنبال جنگ خلیج استاتویی نیمهتمام به کردها اعطا شد, اما باید دانست که حکومتی که در این بخش به کردها اعطا شده با جوهر و ماهیت و اصالت حقیقی کردها نمیخواند و نواقص بسیار حادی دارد. بیشتر از جانب قدرتهای جهانی و منطقهای از جمله آمریکا و ترکیه جهتدهی میشود لذا نمیتوان گفت که با ماهیت حقیقی خلقکرد میخواند. در کنار این جریان, خطمشی سومی هم وجود دارد که برای هرچهار بخش کردستان فعالیت میکند و بر اراده خودی تکیه دارد.
هماکنون در سوریه مرحلهای از جنگ شدید آغاز شده. جنگ , جنگ به دنبال دارد. چالشهای موجود میان ترکیه و سوریه شدت گرفته و ترکیه در قطب ناتو و سوریه هم در قطب روسیه جای میگیرد. از طرفی پشتیبانی ایران از سوریه و از طریق آن هم از فلسطین درواقع نوعی استراتژی است که ایران از سال 1979 آن را پیروی میکند. البته ایران و ترکیه هم برای مدتی کوتاه برای ضدیت با کردها همپیمانشدند, اما این همپیمانی استراتژیک نبود. همپیمانی تاکتیکی بود و چالشهایشان تاریخی و نشأت گرفته از ذهنیتی بود که هماکنون هم باعث شده که چالشها و تنشهای عمیقی را به دنبال داشته باشد.»
«خطمشی سوم, خطمشی خلقمحور است»
اوراز در ادامه افزود:«میتوانیم بگوییم که برای نخستین بار در تاریخ کردها در غرب کردستان و سوریه صاحب ارادهای حقیقی مطابق ماهیت کردی شدهاند و از نوعی «خودمدیریتی دموکراتیک» برخوردار شدهاند. ما دو سیستم مدیریتی داریم: نخست سیستم دولتی و دوم سیستم مردمی خودمدیر. سیستم دولتی هزاران سال است ادامه دارد, بویژه سیستم «دولت ـ ملت» که از سال 1802 ظهور کرد. این نوع سیستم مدیریتی, دولتی است نه خلقمحور و ذاتی. لذا در مقابل آن هماکنون در غرب کردستان سیستمی به میان آورده که نمایندگی اراده خودمدیر خلقکرد را برعهده دارد و مبارزاتش را تداوم میبخشد. از طرفی تنشهایی عمیق میان ایران و ترکیه و ایران و کشورهای عربی از قبیل عربستان, امارات و قطر به وجود آورده. درحال حاضر ایران که خود را نماینده یک میلیارد مسلمان و حتی 22 دولت عربی میداند, با چالشها و بحرانهای شدید روبرو شده. این امر نشان میدهد که هرچند ایران یک خط مستقل در منطقه است, اما تمامی ادعاهایش بیبنیان و ظاهری بوده. هماکنون در سوریه سه جریان متفاوت در جدال هستند, نخست؛ایران و سوریه, دوم؛ترکیه, عربستان و قطر, و سوم؛ اندیشهای که نمایندگی جنبش آزادیخواهی کردها را برعهده دارد و بدنبال خلق هویت کرد آزاد است که البته بسیاری از نیروها درصددند از این جریان آزادیخواهی ممانعت بعمل آورند. اما مهمترین مسئله, وجود ایران و ترکیه است, بویژه پس از اینکه ترکیه بطور کامل نمایندگی و مزدوری ناتو را در منطقه برعهده گرفت, تنش و چالشی استراتژیک میان ایران و ترکیه اوج گرفت. ایران میخواهد این شکاف میان خود و ترکیه را پر کند, اما راهکارهایش جوابگو نیست زیرا ایران میخواهد ترکیه را از آمریکا دور ساخته و به جانب خود جذب کند و ترکیه هم به جانب آمریکا تمایل دارد.»
«سیاستهای کنونی دولتها ناشی از چالش سیاسی و متکی بر دشمنی است»
آزاد اوراز در ادامه سخنان خود, مدلها و سیستمهای مدنظر قدرتهای خارجی و منطقهای را نوعی برنامه تنشزا نامید که مدام با هم سر جنگ دارند و منافع سیاسی قدرتطلبانه را دنبال میکنند. وی ضمن اشاره به تبعات آن بر روی ایران , افزود:«هماکنون آمریکا میداند که در خاورمیانه نوعی از جریان اسلامی تعصبگرا و تندرو از قبیل اخوانالمسلمین و سلفیها و غیره حاکم است, لذا میخواهد با بر سر کار آوردن سیستمی از اسلام سیاسی میانهرو با آن جریانها مقابله کند و بدینترتیب نوعی توازن سیاسی در منطقه برقرارسازد. ایران هم از در مخالفت شدید با این برنامه آمریکا درآمده.
در تداوم عملیساختن پروژه خاورمیانه بزرگ, خطر دخالت نظامی خارجی در ایران وجود دارد و یا اینکه حتی در داخل ایران جریانی ضد نظام به پا خیزد و قیامی مردمی آغاز شود. البته در این اثنا خطرات متعددی در کمین است که باید به آن اشاره کرد. هراندازه سوریه در داخل مقاومت کند و پابرجا بماند, به همان اندازه ایران فرصت مییابد که مرزهای دفاعیش را تقویت نماید. بویژه ایران پس از ایجاد مراکز سپر دفاع موشکی در ترکیه و حتی امارات عربی و برخی کشورهای دیگر به این مهم اهمیت داد. حتی در لهستان هم اقدامی مشابه علیه ایران صورت گرفت. و اینها نقاطی از منطقه است که میتواند سپری دفاعی در مقابل تهدیدات ایران برای اسرائیل و آمریکا, تشکیل دهد. هرچند چالشها و دشمنیهای ایران و ترکیه از زمان صفویان و عثمانیها تاکنون ادامه یافته, اما با ایجاد مرکز سپر دفاع موشکی در ترکیه, این دشمنی شدت یافت. مرکز سپر دفاع موشکی در شمال کردستان و شهر ملاتیه ایجاد شده. مسئله دیگر پایگاه نظامی «اینجرلیک» آمریکا در ترکیه است که آمریکا میخواهد ترکیه به آن اجازه دهد از آن پایگاه علیه ایران اقدام نظامی کند. این مسایل موجب تشدید دشمنیهای ایران و ترکیه شده. هماکنون که ایران میداند این همه خطر خارجی تهدیدش میکند, میخواهد در داخل از سر برآوردن هرگونه قیام و جریانی مخالف خود و مردمی جلوگیری کند و آن را سرکوب نماید. یکی از تاکتیکهای ایران این است که هرگاه تشخیص داد که از ناحیهای پتانسیلی مردمی و مخالف وجود دارد, آن را تحریک میکند تا به پا خیزد سپس به آن حمله کرده و هرچه زودتر سرکوبش میکند. باید تأکید کنم که قبل از اینکه بهار عربی در کشورهای عربی آفریقایی و خاورمیانهای آغاز شود, در ایران قیامی مردمی روی داده بود. ما میتوانیم این پرسش را مطرح کنیم که آیا ایران از نوعی «سوپاپ اطمینان» استفاده کرد و با سربرآوردن جنبش سبز و اصلاحطلبان, زودتر از موعد آنها را تحریک به برخاستن کرده و سرکوبشان کرد, یا نه این جریان خودجوش بدور از اراده نظام سربرآورد؟ اما یک فاکتور مهم وجود دارد و آن این است که ملتهای داخل ایران به این واقعیت پی بردهاند که نظام و سیستم کنونی پاسخگوی مطالبات و نیازهای آنها نیست. هرچند ایران خواسته در دورانهای مختلف دولتی از قبیل دوران رفسنجانی, خاتمی و احمدینژاد امیدهایی را در دل مردم زنده سازد و حتی ادعا کند که زمینه برای تغییرات داخلی وجود دارد و مردم باید به آن متکی باشند, اما چنین نشد. هماکنون مردم میدانند که اینها همه برخوردهایی تاکتیکی بود و همیشه حرف دولت برکرسی نشسته نه مردم. همه چیز تحت سیطره ولایت فقیه است و برسرکار آمدن یک رئیسجمهور و تشکیل یک کابینه صرفا برای این است که چند صباحی بیشتر بر عمر نظام بیافزایند. تاکنون آنچه در میان بوده, فریبکاری و عوامفریبی نظام بود. درحال حاضر کار از کار گذشته و هیچ جریانی از قبیل اصلاحطلبان, محافظهکاران و یا محافظهکاران سنتی نمیتوانند پاسخگوی مطالبات خلقشوند و خلق هم به آنها امیدی ندارد. بحران مشروعیت نظام در ایران مسئلهای تازه نیست و سالهاست که آغاز شده. با به میان آمدن بحران اقتصادی و تأثیرات تحریمها و فشارهای خارجی, بحران مشروعیت تعمیق یافته. ایران برای همه چیز بهانه و راهکاری تاکتیکی دارد و معضلاتش را توجیه میکند. مثلا مدام ادعا میکند که منشأ تمامی مشکلات اقتصادی و فشارهای اجتماعی قدرتهای خارجی هستند و نظام از هیچ نوع نقضی برخوردار نیست. درواقع میخواهد جنگ را در خارج پیشبرد دهد و در داخل امنیتی شدید برقرار سازد. منشأ تمام مشکلات را در خارج معرفی میکند. هیچگاه به اشتباه بودن سیاستهای اقتصادی خود اعتراف نمیکند. مسئله یارانهها جزو همین سیاستهاست. گرسنگی هماکنون بیداد میکند. اینکه پول ایران 70 درصد ارزش خود را از دست داده, به لحاظ اقتصادی به چه معناست؟ به این معناست که بحرانی عمیق ناشی از سیاستهای غلط داخلی و خارجی وجود دارد. سیاستهایش با هیچ یک از نرمهای اقتصادی جهانی نمیگنجد. مهم این است که به نیازهای مردم پاسخ نمیدهد. انحصار اقتصادی در ایران در دست یک گروه خاص است. میخواهم مثالی بزنم: یک دانشمند اقتصاد هست به نام «توماس کینس» که پیش از وی همه چیز در خدمت دولت بود, اقتصاد در خدمت دولت بود. اما با ارایه تئوری کینس, همهچیز حتی دولت هم در خدمت یک نظام اقتصادی خاص قرار گرفت. هماکنون ایران هم چنین است, همهچیز در خدمت یک جریان و نظام اقتصادی است و قربانی آن میشود. در در چنین اتمسفری دو احتمال وجود دارد: یااینکه مردم به پا میخیزند و قیامی سراسری آغاز میشود, یااینکه دولت در داخل برخی رفرمهای ناچیز صورت میدهد و به نوعی مردم را نصفه نیمه راضی میکند, تا برای مدتی دیگر آتش قهر مدنی را خاموش سازد و به حاکمیت خود ادامه دهد.»
«شرق کردستان و تأثیر تحولات داخلی و خارجی بر ایران»
اوراز در ادامه افزود:«این امر در کردستان فرق دارد. کردستان سرزمین «نان» است, اما مردم آن «بینان». این یک ترور اقتصادی علیه خلقکرد است, این درحالی است که اولین انقلاب زراعی را کردها در تاریخ در سرزمین مزوپوتامیا تحقق بخشیدهاند. همیشه جوی امنیتی در شرق کردستان حاکم بوده و ایران مدام چنان تصور کرده که روزی میآید که این بخش از ما جدا میشود, پس به آبادانی آن توجه نکرده و سرمایهداران هم بخاطر فقدان امنیت سرمایهگذاری نکردهاند. هماکنون این سیاستها و برخوردها باعث شده که میزان بیکاری در کردستان حدود هفت برابر دیگر مناطق ایران باشد. این یک سیاست سرمایهدارانه است که با توسل به آن بیکاری ایجاد میکنند تا فرد نتواند به سیاست و عرصه فعالیتی آن بگراید.
مسئله دیگر, برنامه اتمی ایران است. در پی این چالشهای خارجی ایران مدام به حاشیه رانده شده و منزویتر میشود. ایران میخواهد سطح غنیسازی را برخلاف 20 درصدی که میگوید به حدود 60 درصد هم برساند. چرا؟ برای اینکه این امر را تنها راهکاری میداند تا با استفاده از آن به مقابله با قدرتهای جهانی و ناتو برخیزد. حتی ایران میخواهد از فاکتور اتمی بعنوان یک اهرم فشار سیاسی خارجی علیه آن قدرتها استفاده کند. میخواهد با بکارگیری آن, از آن قدرتها امتیازاتی اخذ نماید. حتی با توسل به این اهرم فشار مسئله اتمی میخواهد از دخالتنظامی در ایران جلوگیری کند. در این میان نقش بسیاری از کشورها مهم است. زیرا مدام خواستهاند میان ایران و آمریکا و غرب میانجیگری کنند. از جمله آنها ترکیه, برزیل , روسیه و حتی در این اواخر هندوستان. برخی از آنها یک قطب را تشکیل دادهاند که روسیه از مهمترین آنهاست. حتی مسئله اتریش هم بعنوان میانجیگر مهم است. آن کشور زادگاه هیتلر است. و میدانیم که بیشتر مذاکرات اتمی ایران یا در ترکیه صورت گرفته و یا در اتریش. این کشورها برای منافع خود میانجیگری میکنند.
اما آنچه هماکنون در ایران مهم است و میتوان آن را پیشبینی کرد, این است که ایران خود را برای دوران پس از بشار اسد آماده میکند. نمیخواهد بشار سقوط کند, زیرا میداند که پس از سوریه نوبت به ایران میرسد. پیشتر ایران هرگونه همکاری با سوریه و فلسطین را رد میکرد, اما هماکنون آشکارا اعلام میکند: بخاطر اینکه سوریه و فلسطین دشمن اسرائیل هستند, ما حامی آنها هستیم. عملکردهای سپاه قدس در سوریه همهچیز را برملا ساخت, هرچند ایران به آن اعتراف نکرده. ایران هم از منظر مادی و هم تسلیحاتی و هم معنوی در سوریه حضوری آشکار و نیرومند دارد. پیشتر جنگ شدید خود با آمریکا را در عرصه عراق پیشبرد میداد, اما هماکنون در سوریه.»
«مبارزات پژاک تحت تأثیر عوامل دخالتگر خارجی و داخلی قرار نمیگیرد»
اوراز در خاتمه, ضمن اشاره به وجود عوامل و فاکتورهای ابژکتیو خارجی و داخلی و تأثیر آن بر روند فعالیتهای پژاک ,گفت:«ما همچو پژاک مدام زمینههای عینی و ابژکتیو را مد نظر داریم. ما در عرصه مبارزات سیاسی به عینیتها توجه میکنیم, ولی در عرصه ایدئولوژیک هرچند زمینههای ابژکتیو و عینی را مدنظر داریم, ولی بطور کامل مطابق آن رفتار نمیکنیم. کاری نمیکنیم که تحت تأثیر آن زمینه قرار گیریم. بعنوان مثال ممکن است که یک نیروی خارجی در امر ایجاد تحولات در ایران مؤثر واقع شود, اما ما هیچگاه تحت تأثیر سیستم پیروی شده از جانب آن نیروی خارجی قرار نمیگیریم, حال چه آمریکا باشد و یا یک قدرت منطقهای. ما اهداف خاص و خلقمحور خود را دنبال میکنیم. در ایران هر تحولی ناشی از عوامل خارجی و یا داخلی روی دهد, بازهم پژاک متفاوت از آن دارای خطمشی مستقل و خاص خود است, به عوامل خارجی وابسته و متکی نیست. پژاک از همان اوان تأسیس هیچگاه در این انتظار بسر نبرده که نوعی دخالت خارجی در ایران صورت گیرد تا در سایه آن به قدرت و مکنت برسد. خطمشی ما مخالف وابستگی و بردگی سیاسی است. البته برخی فاکتورها و عوامل وجود دارد که تأثیرگذار است و ایجاد تحولات در ایران را تسریع میبخشد و حتی تو هم نمیتوانی از آن رویگردان شوی؛ مسئله مهم این است که تو بعنوان یک حزب برنامه و پروژه و سیستم خود را مطابق خواست آن فاکتورهای خارجی و دخالتگر طرحریزی نمیکنی. منظورم این است که هرتحولی در ایران روی دهد, بازهم ما ضمن مدنظر قرار دادن مسایل ابژکتیو, برنامههای و استراتژی تعیینشده خود را دنبال میکنیم. سیستم خاص ما سیستم «کنفدرالیسم دموکراتیک» است که معتقدیم آزادی را برای ملتها به ارمغان میآورد. هرچند سیستمها و مدلهای زیادی از جانب نیروهای مختلف ارایه میشود, اما ما معتقدیم که یک سیستم باید اراده ذاتی خلقها را اساس قرار دهد و چارهیابی مسایل را درپی داشته باشد. ما با سیستمها و برنامههای دیگر از قبیل «فدرالیسم» و یا «خواست تشکیل دولت» از جانب دیگر نیروها سر دشمنی نداریم, زیرا در فلسفه و خطمشی ما انکار و دشمنی وجود ندارد, بلکه انتقاد و گفتگو اساس کار است. مثلا ما هرچند دولتگرایی را قبول نداریم, اما از آن هم انتقاد میکنیم, زیرا میدانیم که از مسئله دولت مدام بعنوان یک اهرم ستم و زیردستساختن علیه کردها استفاده شده است. دولتگرایی به معنای جداساختن ملتها از یکدیگر و بروز جنگ میان آنهاست. برای همین است که مخالف آنیم. اما مخالفت ما انکارگرایانه نیست, بلکه دموکراتیک و انتقادی است. نمیخواهیم در ایران و شرق کردستان هم همان بلا برسر خلقمان بیاید که امروزه بخاطر وجود سیستم دولتگرایی خلقکرد در جنوب کردستان را میآزارد. بخوبی میدانیم که از پدیده دولت بعنوان یک ابزار در سیاستهای حکومت عراق و اقلیم کردستان استفاده میشود. یکدیگر را تهدید میکنند. این امر نباید در شرق کردستان و دیگر بخشها روی دهد و باید در جنوب کردستان هم تعدیل و تصحیح شود. حتی مسئله دولتکوچک کردی به ابزاری در دست کشورهای ایران و ترکیه هم مبدل شده. با توسل به آن یکدیگر را تهدید میکنند و هدفشان برقراری توازنات سیاسی منطقهای با استفاده از «کارت کرد» است. آنها مدام کردها را به خود وابسته میسازند. کاری میکنند که کردها به آنها امید داشتهباشند و به کردها میگویند که تنها ما میتوانیم شما را صاحب دولت سازیم. آن هم دولتی که ماهیت آن مشخص نیست. برای همین است که ما همچو پژاک بر مبنای سیاست مستقل و ارادهمندی خود فعالیت و مبارزه میکنیم. هماکنون هم که آتشبس میان ما و ایران برقرار است, ما فقط مبارزه مسلحانه را متوقف ساختهایم, ولی فعالیتهای سیاسی و سازمانی خود را طبق روال معمول پیشبرد میدهیم و به عوامل خارجی و حتی منفی هم تسلیم نمیشویم. ما هیچگاه جنگی را ترویج نمیدهیم که نفعی برای خلقکرد دربرنداشته باشد. فعالیتهای سیاسیمان هم بدال منوال است.
در خاتمه این را ابراز میدارم که آنچه میتواند تمامی معادلات سیاسی قدرتهای منفعتپرست خارجی و داخلی را برهم زند, قیام خلقها و سازماندهی ملتها و ملت کرد است. برای این مهم هم باید به همبستگی ملی خلقکرد اهمیت داد و خلقکرد از این فرصت تاریخی استفاده کند و تا از دست نرفته, به پا خیزد و با یکی شدن قیام مردمی و مبارزهگریلایی کسب هر نوع پیروزیای ممکن میگردد. بسیار امیدوارم که خلقکرد بسیار فداکار و مبارز است.»