کنفرانس پاریس فرصت‌ها و مزایای متفاوتی را به دمشق نشان داد

ارطغرل کورکچو در حالی که بیان می‌کند دمشق در روابط با کوردها از اینکه کاملاً به عنوان یک «اقمار» آنکارا به نظر برسد، اجتناب کرده است، می‌گوید کنفرانس پاریس فرصت‌های جدیدی را برای دمشق فراهم کرده است.

ترکیه با سرنگونی اسد، فضای بیشتری برای خود در سوریه باز کرد؛ اما توازن‌های تغییر یافته، به مرور زمان حاکمیت ترکیه را که در ابتدا به نظر می‌رسید، تعدیل کرد. اخیراً، ابتدا شیبانی، وزیر امور خارجه دولت انتقالی سوریه، با هاکان فیدان دیدار کرد و سپس احمد الشراع (جولانی)، رئیس‌جمهور دولت انتقالی سوریه، در آنکارا با رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور آک‌پ دیدار کرد. در این دیدارها، به ویژه طرف ترکیه تلاش کرد تا با دولت انتقالی، در مقابل کوردها، تحت عنوان «مبارزه با تروریسم»، چهره‌ای مشترک نشان دهد، اما دمشق عبارت روشنی به کار نبرد. از سوی دیگر، در کنفرانس پاریس که در ۱۳ فوریه برگزار شد، غرب نیز در را برای دمشق گشود.

رئیس افتخاری حزب دموکراتیک خلق‌ها (ه‌د‌پ)، عضو افتخاری مجلس نمایندگان شورای اروپا، ارطغرل کورکچو، در پرتو همه این تحولات، به سؤالات ما در مورد اینکه آیا ترکیه می‌تواند نفوذ مورد نظر خود را در سوریه به دست آورد یا خیر و سیاست آن در قبال کوردها چگونه خواهد بود، هم در سوریه و هم در داخل کشور، پاسخ داد.

*احمد الشرع، رئیس‌جمهور دولت انتقالی سوریه، در آنکارا با اردوغان دیدار کرد. پیش از آن نیز هاکان فیدان با همتای خود از دمشق دیدار کرده بود. در هر دو دیدار، ترکیه عنوان «مبارزه با تروریسم» را برجسته کرد. به نظر شما آیا بین دو کشور در این زمینه توافق قطعی وجود دارد؟

مشروعیت و هژمونی HTS (هیئت تحریرالشام) که در حال حاضر در دمشق در مقام قدرت قرار دارد، هم بحث‌برانگیز و هم محدود است. این تنش در روابط با ترکیه هم برای سوریه یک مزیت و هم یک بن‌بست خواهد بود.

کنفرانس 'اعلام پیروزی انقلاب سوریه' که در ۲۹ ژانویه در دمشق برگزار شد و احمد الشرع در آن به عنوان 'رئیس‌جمهور دوره انتقالی' معرفی شد، کاملاً مبتنی بر ساختارهای نظامی بود که بلوک قدرت در ادلب را تشکیل می‌دهند. در حالی که احمد الشرع برای راهپیمایی به دمشق از ادلب حرکت می‌کرد، این ائتلاف نظامی تقریباً با مردم غیرنظامی در ادلب در حال درگیری بود. یعنی از رضایت محدودی برخوردار بود.

اکنون ائتلافی که پیروزی خود را در دمشق اعلام کرده است، در سراسر سوریه نیز از حمایت بخشی از نیروهای سنی برخوردار نیست. از سوی دیگر، اتاق عملیات جنوبی که در دسامبر ۲۰۲۴ در جنوب، با گرد هم آمدن گروه‌های مخالف مسلح مختلف در استان‌های درعا، سویدا و قنیطره که اکثریت آن را نیروهای مسلح دورزی تشکیل می‌دهند، علیه رژیم تشکیل شد، به رژیم نپیوست.

علوی‌هایی که در شهرهای ساحلی مدیترانه، لاذقیه و طرطوس و حلب، حما و حومه حمص زندگی می‌کنند، با رژیم مخالفند و HTS نمی‌تواند کشتارها و جنایات پایگاه جنبش مسلحانه‌ای که غذای ایدئولوژیک اصلی آن دشمنی با علوی‌ها است را مهار کند. از سوی دیگر، اعراب سنی در ائتلاف نیروهای سوریه دموکراتیک (ق‌س‌د) که اکثریت آن را کوردها تشکیل می‌دهند، در اداره خودمدیریتی شمال و شرق سوریه قرار دارند و کاملاً خارج از رژیم دمشق هستند.

این وضعیت، مدیریت دمشق را مجبور می‌کند که بر روی یک تعادل بسیار شکننده، با جوامعی که تقریباً نیمی از سوریه را تشکیل می‌دهند و هنوز رضایت آنها را به دست نیاورده است، از درگیری‌های مخرب دوری کند. از سوی دیگر، بلوک قدرت اسلام‌گرای تحت رهبری HTS، برای پوشش شکاف هژمونی خود در داخل، باید در سیاست داخلی و خارجی، حداقل در ظاهر، از زیر پا گذاشتن نرم‌های بین‌المللی به طور ضمخت خودداری کند و عملیات فرامرزی بحث‌برانگیز را مطرح نکند تا بتواند از پشتیبانی و حمایت بین‌المللی برخوردار باشد.

هم وزیر امور خارجه دولت موقت، شیبانی، و هم خود احمد الشرع، در کنفرانس‌های مطبوعاتی 'مشترک' که در آنکارا با هاکان فیدان و طیب اردوغان داشتند، بسیار مراقب بودند که هیچ یک از جوامع تشکیل‌دهنده سوریه -به ویژه کوردها- را در زمینه منفی بیان نکنند. آنها مانند پژواک اردوغان و فیدان صحبت نکردند. آنها همچنین از پرداختن به نیروهای سوریه دموکراتیک در چارچوب 'تروریسم' کاملاً خودداری کردند. علاوه بر این، واژه‌های 'ترور' و 'تروریسم' در دایره لغات آنها وجود نداشت. اینها نشانه‌هایی هستند که نشان می‌دهند دمشق و آنکارا -مانند باکو و آنکارا- یک دوتایی را تشکیل نمی‌دهند.

با این حال، وقتی مرز ۹۰۰ کیلومتری بین سوریه و ترکیه که کوردستان را تقسیم می‌کند، میلیون‌ها مهاجر سوری در ترکیه، هزاران نیروی ارتش ترکیه در سوریه، حضور ارتش ملی سوریه (SNA) نماینده ارتش ترکیه و تبهکاران آسیای مرکزی وابسته به آنکارا، جذابیت این واقعیت را که همه امکانات و توانایی‌ها، به ویژه سرمایه‌ای که سوریه برای بازسازی کشور و ایجاد ساختار امنیتی به آن نیاز دارد، می‌تواند از ترکیه که در فاصله یک پرتاب گلوله قرار دارد، تامین شود را در نظر بگیریم؛ می‌توانیم پیش‌بینی کنیم که دمشق در پیچ‌های حساس در برابر فشارهای آنکارا مقاومت نشان دهد یا مقاومت نکردن را انتخاب کند.

در مقابل، می‌توان پیش‌بینی کرد که اتحادیه عرب، اسرائیل، اتحادیه اروپا و چین و روسیه از اینکه سوریه به 'اقمار' آنکارا تبدیل شود، خشنود نخواهند بود و با مزایایی که از نظر پذیرش و به رسمیت شناختن بین‌المللی، انتقال سرمایه و امور بازسازی که سوریه به آن نیاز دارد، ارائه می‌دهند، تلاش خواهند کرد رژیم اسلامی جدیدی را که در سوریه در حال ظهور است، تا حد امکان از رادیکالیسم دور و در موقعیتی نزدیک به غرب نگه دارند. تنها عامل غیرقابل پیش‌بینی در این معادله، این است که آمریکای ترامپ چه خواهد کرد. نشانه‌های موجود حاکی از آن است که ترامپ در کوتاه‌مدت ترجیح می‌دهد از توصیه‌های وضعیت نظامی آمریکا پیروی کند. اما وقتی پای ترامپ در میان باشد، جز طمع‌ورزی نمی‌توان از هیچ چیز مطمئن بود. همانطور که ایالات متحده آمریکا، بیانیه پایانی 'کنفرانس سوریه' که در ۱۳ فوریه در پاریس برگزار شد را به این بهانه که 'سیاست ما در مورد سوریه هنوز مشخص نشده است' امضا نکرد.

در نتیجه، به عنوان مجموع همه این عوامل، روابط دمشق و آنکارا آنطور که رژیم اردوغان می‌خواهد دیده شود، بدون نقص نخواهد بود. اما می‌توانیم ببینیم که دمشق به دلیل ضعف‌های داخلی خود، در برابر لطف‌های آنکارا و همچنین باج‌گیری، تهدید و تحمیل شرایط، موضعی قاطع اتخاذ نخواهد کرد. در این روند، نکته تعیین‌کننده این خواهد بود که آیا بین ق‌س‌د و HTS مطابقتی ایجاد خواهد شد که آنکارا را از سوریه دور نگه دارد یا خیر.

*همکاری سوریه فقط با ترکیه نیست، همانطور که شما هم گفتید. دقیقاً به همین دلیل، آیا خواسته‌های ترکیه و خواسته‌های دمشق کاملاً با هم همپوشانی دارند؟ به عنوان مثال، در ۱۳ فوریه، نشستی در پاریس برگزار شد. با احتساب این موضوع، چه تصویری داریم؟

خواسته‌های ترکیه و سوریه از نظر تاریخی هرگز با هم همپوشانی نداشته‌اند. جدایی کشورهای عربی خاورمیانه و شمال آفریقا، به ویژه مصر، سوریه، عراق، لیبی، تونس از یوغ عثمانی در جریان جنگ جهانی اول و سپس رویارویی آنها با ترکیه، بله، نتیجه عملکرد پویایی‌های دنیای دوقطبی بود. اما دلیل اصلی ترجیح حاکمان عرب، حاکمیت 'ناجیان' مسیحی بر یوغ خلیفه، تجربه تاریخی بود که قرن‌ها به دست آورده بودند مبنی بر اینکه هیچ چیز نمی‌تواند بدتر از حاکمیت عثمانی باشد. به همین دلیل، همه دولت‌های عربی در روابط خود با آنکارا، وقتی به بخش اصلی پس از بخش خواهری-برادری دینی می‌رسند، با تردیدی عمیق که هیچگاه سنگ فلاخن خود را از دست نمی‌دهند، عمل می‌کنند. این امر در رژیم شکننده احمد الشرع بیشتر چنین خواهد بود.

تصور اینکه کسانی که در دمشق هستند از پرورش ارتش‌های تبهکار و مزدور توسط آنکارا علیه کوردهایی که به گفته خود آنکارا 'تهدید' هستند در مناطقی که طبق قوانین بین‌المللی تمامیت ارضی سوریه است، از اداره استان‌های سوریه به عنوان یک واحد فرعی از سیستم اداری ترکیه با فرمانداری‌ها، از اعلام پول ترکیه به عنوان پول رایج در این مناطق، از دستکاری، هرچند غیرمستقیم، فعالیت‌های داعش در داخل خاک سوریه، از تصاحب محصول، به ویژه زیتون و روغن زیتون تولید شده در بازار داخلی سوریه و عرضه آن به قیمت ناچیز در ترکیه و بازارهای جهانی با قیمت‌های بین‌المللی خشنود خواهند بود، مستلزم آن است که فرد یک استعمارگر خودشیفته باشد. سکوت سوریه به دلیل ناتوانی‌اش به این معنا نیست که این وضعیت تحقیرآمیز را پذیرفته است.

کنفرانس پاریس از این نظر باید به کسانی که در دمشق هستند نشان داده باشد که فراتر از پرانتز آنکارا-ریاض، عرصه‌های مانور، امکانات و فرصت‌هایی وجود دارد. از سوی دیگر، تبلیغاتی مبنی بر اینکه نزدیکی به آنکارا بزرگترین مزیت دمشق برای لغو تحریم‌های بین‌المللی خواهد بود نیز به پایان رسیده است. به دلیل اختلافات دیرینه بین ترکیه و جمهوری قبرس ترک، جمهوری قبرس، یونان و برخی از کشورهای اتحادیه اروپا در مورد مناطق دریایی و منابع هیدروکربن در شرق مدیترانه، خود آنکارا از قبل تحت تحریم‌های اتحادیه اروپا قرار دارد. به دلیل اختلاف بین ترکیه و اتحادیه اروپا، با اعتراض قبرس و یونان، موضوع لغو تحریم‌های سوریه در کنفرانس پاریس مطرح نشد. در حالی که انتظار اولیه دمشق از این کنفرانس، دریافت چک سفید در مورد لغو تحریم‌های بین‌المللی بود.

بزرگترین سود را از مزیت همکاری با سوریه در کنفرانس پاریس، فرانسه و عربستان سعودی که با آن همکاری می‌کردند، به دست آوردند. بیانیه نهایی نیز به دلیل حضور بسیار پایین ایالات متحده آمریکا، بیشتر نشان‌دهنده توافق بین اتحادیه اروپا و عربستان سعودی بود. این امر باید به دمشق نشانه‌ای از بزرگی هزینه تأمین اعتبار بین‌المللی و به آنکارا نشانه‌ای از این باشد که نزدیکی جغرافیایی نمی‌تواند تنها بعد روابط با سوریه باشد.

*البته از سوی دیگر، آنکارا علاوه بر جنگ با کوردها، به عنوان شرکای منطقه‌ای ایالات متحده آمریکا، در تلاش برای ایجاد ائتلافی علیه داعش نیز هست. این ائتلاف که از اردن، عراق و سوریه تشکیل خواهد شد و ترکیه اخیراً با آنها گفتگوهایی داشته است، می‌تواند به عنوان محوری علیه ایران نیز تعریف شود. در مقابل این ائتلاف، قطع حمایت از ق‌س‌د درخواست می‌شود. ترکیه در این زمینه چقدر می‌تواند نفوذ داشته باشد؟

در این گروه چهارجانبه، هیچ نیرویی وجود ندارد که از ق‌س‌د حمایت کند. از سوی دیگر، تلاش‌های ترکیه برای 'ایجاد یک ائتلاف منطقه‌ای' علیه 'تهدید داعش در سوریه' فاقد انگیزه اساسی است که بر منافع مادی با داعش و تضاد با دیدگاه جهانی استوار باشد. آنکارا نه با داعش درگیر است، بلکه به طور غیرمستقیم در یک اتحاد عینی با آن قرار دارد. این ابتکار عمل، بیشتر به منظور خنثی کردن دلیل اصلی و مادی اتحاد نظامی که ایالات متحده آمریکا با ق‌س‌د از نظر اجرای قطعنامه شماره ۲۲۴۹ شورای امنیت سازمان ملل متحد مورخ ۲۰ نوامبر ۲۰۱۵ ایجاد کرده است، و ارائه یک گزینه با ظرفیت بالاتر (شامل مشارکت چهار دولت منطقه‌ای) در برابر واشنگتن در مقایسه با همکاری نظامی با ق‌س‌د است. به این ترتیب، تصور می‌شود که دلیل حضور نیروهای آمریکایی در منطقه و ارائه حمایت نظامی به ق‌س‌د از بین خواهد رفت و مشروعیت حضور ق‌س‌د در سوریه از بین خواهد رفت. همچنین تصور می‌شود که امکان ایجاد یک کانون قدرت دوستدار ایالات متحده آمریکا در منطقه علیه ایران برای واشنگتن جذاب خواهد بود.

با این حال، انگیزه‌های عراق، سوریه و اردن برای چنین همکاری نظامی و اطلاعاتی با ترکیه کاملاً از هم جداست و هنوز نشانه‌های کافی مبنی بر اینکه بتواند از قوه به فعل درآید وجود ندارد. از سوی دیگر، امانوئل ماکرون، رئیس‌جمهور فرانسه، در کنفرانس پاریس از دولت انتقالی سوریه نیز خواست که به 'ائتلاف بین‌المللی علیه داعش' موجود که مبتنی بر قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل است، بپیوندد. این پیشنهاد برای سوریه بسیار جذاب‌تر از پیشنهاد آنکارا است و از نظر برقراری روابط با ق‌س‌د امکان‌پذیرتر است. بنابراین می‌توانیم بگوییم که این خمیرمایه بیشتر آب برمی‌دارد.

*تأثیر آمریکا و اسرائیل نیز در منطقه بالا است. در واقع، ترکیه نیز در سوال قبلی که پرسیدم، این ائتلاف را با کمی توجه به انتظارات این کشورها سعی در تشکیل آن دارد. آیا ترکیه می‌تواند این انتظارات را برآورده کند و به بازیگری تعیین‌کننده تبدیل شود؟

نادیده گرفتن ظرفیت نظامی و قدرت اقتصادی ترکیه در منطقه هرگز نتیجه درستی نخواهد داشت. با این حال، تمام پیشنهادات آنکارا مبتنی بر استدلال‌های پیچیده‌ای است که مانند استفاده از دست چپ برای نشان دادن گوش راست است. تصورات منطقه‌ای آنکارا همیشه دو پویایی ثابت اما از نظر دیپلماتیک آشکار نشده دارد: اول، ادعای ایفای نقش بین‌المللی تنظیم‌کننده با ایجاد یک کانون ترکی که کشورهای دیگر را در رقابت برای حاکمیت منطقه‌ای به دنبال خود می‌کشاند. دوم، نگرانی‌های امنیتی با هدف جلوگیری از ظهور پتانسیل کوردها برای ایجاد یک موجودیت، یک موجودیت اجتماعی-سیاسی، هر کجا که باشند. نگرانی‌ها، اتهامات و ادعاهای آنکارا در مورد کوردها نه در سطح منطقه‌ای و نه بین‌المللی در ابعاد و قدرت یکسانی به اشتراک گذاشته نمی‌شود. برای مثال، اردن یا عراق دلیل موجهی برای اینکه تحقق حق تعیین سرنوشت کوردها را اصولا به عنوان یک تهدید امنیتی تلقی کنند، ندارند. از سوی دیگر، آشکار است که مطالبات خودمدیریتی کوردها، چه در سوریه و چه در ترکیه، در بخش بزرگی از جهان به عنوان 'به اقتضای طبیعت اشیا' دیده می‌شود. اخیراً پوتین نیز در ماه گذشته بیان کرد که به این دیدگاه پیوسته است. از آنجا که هر کسی، هر سازمان اطلاعاتی، هر وزارت امور خارجه‌ای آنچه را که ما می‌بینیم می‌تواند ببیند، می‌توانیم پیش‌بینی کنیم که پیشنهادات آنکارا برای تحقق دستور کار پنهان آن اغلب نادیده گرفته می‌شود و گاهی اوقات از باب رفع بلا به آن توجه نشان داده می‌شود. با این حال، تا زمانی که یک تغییر سازنده و بنیادین در تکامل مسئله کوردها رخ ندهد، آنکارا به در خانه همه کشورهای همسایه به بهانه این یا آن 'مشکل امنیتی' خواهد زد و از آنجایی که ذهن آن در واقع به نوک نیزه‌ی نشانه‌رفته به سوی کوردها متمرکز است، پیشنهاد بسیج امکانات نظامی و اقتصادی بیشتر از آنچه برای آن مشکل لازم است را خواهد داد و همسایگان نزدیک و دور نیز به مماشات آنکارا ادامه خواهند داد.

*شما گفتید که یکی از دو استراتژی ترکیه، سیاست‌های امنیتی در قبال کوردهاست. ترکیه به نوعی مسئله کوردها را هم در سوریه و هم در داخل مرزهای خود به بحث گذاشته است. از یک طرف، استراتژی‌های امنیتی را دنبال می‌کند، حملات پهپادی به کوردها هنوز در سوریه ادامه دارد. اما از سوی دیگر، سیاست‌های امنیتی داخلی با یک سری دیدارهای هنوز نامگذاری نشده پیش می‌رود. شما این مجموعه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

آنکارا در بحث مسئله کوردها، با محدودیت‌هایی، از موضع 'راه‌حل و مذاکره' بین سال‌های ۲۰۱۳-۲۰۱۵ که حاکی از خودمدیریتی‌های محلی و تقسیم نسبی قدرت بود، کاملاً فاصله گرفته و در یک اتحاد سیاست داخلی و خارجی که از محور دموکراسی و حقوق بشر به محور امنیت پناه برده است، حرکت می‌کند. تنها دلیل رسیدن ما به اینجا این است که حاکمان ترک، راه‌حلی مبتنی بر تقسیم قدرت با کوردها را پایان وضعیت موجودی که بر اساس 'ترک بودن' بنا شده است، پایان برتری ترک‌ها و این را نیز پایان دولت و جامعه می‌دانند. این بحث را می‌دانیم.

اما اکنون در یک بن‌بست دیگر قرار داریم که ناگزیر حرکت بر روی خط دوم، آنکارا را به آن کشانده است. این محور امنیتی به هر شکل و طریقی که باشد، ادعای حق تعیین سرنوشت کوردها در باکور را به عنوان 'جرم تروریستی' قرار می‌دهد و ترکیه را بین 'تروریست‌ها' و 'مبارزه با تروریسم' دوقطبی می‌کند، در حالی که برای سرکوب قیام مسلحانه مداوم، هر جایی را که کوردها در آن زندگی می‌کنند، به ویژه روژاوا و باشور کوردستان در سوریه و عراق، به میدان جنگ تبدیل کرده است. این، از هر زاویه‌ای که نگاه کنید، به معنای از دست دادن رضایت ۲۵ میلیون کورد در داخل، استقرار ارتش در ابعاد و تداومی که با 'تعقیب داغ' در داخل مرزهای دولتی عراق و سوریه قابل توضیح نیست، ایجاد ارتش‌های نیابتی، دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر، ایجاد نهادهای اداری و قضایی در خاک آنها، قتل شهروندان آنها، نقض قوانین بین‌المللی، ارتکاب جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت بود. هزینه‌های سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و سیاسی آن زیاد بود. در شرایط جدید جهانی و منطقه‌ای مشخص شد که از اینجا نمی‌توان بیشتر پیش رفت. در داخل نیز از بقایای 'طرح فروپاشی' نمی‌توان بازگشت.

چیزی که 'عقل دولتی' می‌نامند، اختراع یک دشمن مشترک و فراتر از 'تحکیم جبهه داخلی' حول فرض 'وطن از دست می‌رود' چشم‌اندازی ارائه نمی‌دهد. ایده حل و فصل درگیری با کوردها در یک 'جبهه داخلی' فرضی، در حالی که استراتژی طراحی شده بر اساس واقعیت چهارگانه را در قطعات دیگر بی‌معنی می‌کند، واحدهای امنیت داخلی و ارتش، در چارچوب تغییرات ثبت شده در سند سیاست امنیت ملی در سال ۲۰۱۵، بخش قابل توجهی از جمعیت را، فراتر از مرزها، روزنامه‌نگاران، سیاستمداران، پیشاهنگان مردمی را که در مراکز کنترل پهپادها به عنوان 'هدف' مشخص شده‌اند، به عنوان 'دشمن داخلی' یا 'دشمن خارجی' کدگذاری می‌کنند و به دلیل عدم وجود دستورالعمل دوم، به دستگیری، ضرب و شتم، بمباران، اعزام تبهکاران مزدور آسیای مرکزی و جهادی‌های اجیر شده، سرکوب، قتل‌عام - ببخشید، 'خنثی کردن' آنها ادامه می‌دهند.

از اول اکتبر تاکنون در این لحظه هستیم. به نظر نمی‌رسد 'تفکری' در اینجا وجود داشته باشد. اگرچه آن 'تفکر' به کار می‌آمد، با پرسش از اینکه چرا '۱۶دولت ترک باستانی' که در اطراف خورشید روی نشان ریاست جمهوری قرار گرفته‌اند، نمی‌توانند آنچه را بر سرشان آمده است، درک کنند، شروع به کار می‌کرد. اما از آنجا که یک بار درِ خانه کوبیده شده است، درست است که از بالای سر رئیس دولت با جامعه صحبت کنیم و از این فرصت برای به اشتراک گذاشتن مجموع دانش مشترک بشریت در مورد جایی که راه‌حل واقعی نهفته است، با جامعه روگردان نشویم.

با این وجود، از آنجا که یک مسئله بزرگ مانند 'مسئله کورد' که در مرزهای چهار دولت جریان دارد، بین‌المللی شده و با گرفتن و در مقابل خود میلیون‌ها نفر را شکل می‌دهد، نه فقط با خواسته و تلاش یکی از طرفین، بلکه با قرار گرفتن همه طرفین در اطراف یک هدف مشترک، در مسیر حل شدن قرار می‌گیرد، با دیدن اینکه تلاش‌های ما می‌تواند ما را به ابتدای یک راه‌حل مدنی برساند، ضروری است که به استفاده از هر فرصتی ادامه دهیم. تاریخ مملو از نمونه‌های بی‌شماری است که نشان می‌دهد چگونه تغییرات بزرگ از طریق یک سری اقدامات کوچک در هر ثانیه انجام می‌شود، زمان، زمان اتحاد ستمدیدگان است.»