کودار در ارزیابی سیاسی خود به وضعیت تهاجمی که حکومت ایران در مقابل قدرتها و رقبای خارجی به خویش گرفته و همچنین حملات موشکی و واداشتن گروههای نیابتی به جنگ در منطقه اشاره کرده و میگوید: «تمامی حکومت و نهادهای رژیم در این پروسه دخیلند و با نابودی معیشت جامعه مدنی، جنگافروزی را در اولویت نخست برنامههای خود قراردادهاند. هماکنون این سیاستها به بنبست رسیده و تمامی حاکمیت با تزلزل بنیانهای خود روبرو گشته ولی بازهم راهحل اصلی را در تداوم وضعیت تهاجمی میبیند.»
کودار همچنین در این ارزیابی سرکوب و فروپاشی اقتصاد و معیشت را سبب افزایش حجم اعتراضات و اعتصابات دانسته است و این اعتراضات و اعتصابات روزانه را شکلی از جنبش انقلابی اجتماعی میداند و میگوید: «مسلما این جنبش روزی به قیام و انقلاب فراگیر مبدل خواهد شد. تابلویی که امروز ترسیم شده نشان میدهد که ظلم و ستم فزاینده، اعتراضات بیشتر و لذا افزایش اعتراضات نیز موجب سرکوب بیشتر گشته است. رژیم کماکان فوبیای براندازی به دل دارد لذا موج بازداشتها و ناپدیدسازی قهری و اعدامها را افزایش داده است.»
کودار همچنین گسترش فقر و بیکاری امروز را ناشی از روند فزاینده ظلم و ستم دستگاه حاکمیت میداند و اظهار داشت: «این رویه سیستماتیک بروز بحرانهای اجتماعی وخیم را درپی داشته. از جمله این بحرانها، خودکشی جوانان بخاطر بیکاری و فقدان آینده روشن و نیز تداوم زنجیره کشتن زنان است که در ماه جاری بیش از ۳۰ زن به قتل رسیدهاند. مقوله کشتن زنان و مبارزات زنان علیه حجاب اجباری نشاندهنده تشدید تضادهای اجتماعی در جامعه ایران بخاطر سیاستهای فشار و سرکوب رژیم است.»
کودار به وضع خلق کورد در روژهلات کوردستان اشاره کرده و اعلام کرد که رژیم خلق ما را به نقش گستردهاش در «جنبش انقلابی ژن ژیان آزادی» متهم کرده و این تصور را دارد که خلق ما مرتکب گناهی نابخشودنی شده است. کودار در این رابطه گفت: «رژیم هماکنون به زعم خود مشغول مجازات و تنبیه خلق است. لذا موجی گسترده و مرحلهبه مرحله از بازداشتها و اعدامها به راه انداخته. مقوله بازداشت جوانان شرکتکننده در اعتراضات خیابانی سال گذشته و محاکمه ظالمانه و زندانیکردن آنها درحال حاضر با برنامهریزی گسترده رژیم به پیش میرود. این اقدام رژیم سرکوبگر خشم و انزجار اجتماعی را بیشتر ساخته و واکنشهای خلقی در شرق کردستان و ایران قطعا متوقف نخواهدشد.»
کودار در پایان ارزیابی خود به دوره جدیدی از سرنوشت سازی برای خلقمان اشاره کرده و آن را مرتبط با هر چهار بخش کوردستان میداند و اعلام میکند که وضعیت رهبر آپو بیانگر وضعیت سیاسی و مبارزاتی خلق کورد در همه بخشهای کوردستان است و میگوید: «دشمنان نیز با سیاست ایزولهسازی، در تلاش برای جلوهدادن وضعیت رهبرآپو و خلقکورد بصورت جدا از هم هستند. رهبرآپو و خلقکورد در یک وضعیت تاریخی نگهدارنده و حافظ یکدیگر قرارگرفتهاند و دلیل افزایش دشمنی دشمنان نیز همین است. بیشک خلقکورد نه تنها در ایران بلکه در خاورمیانه نقشی حیاتیتر در تحولات سیاسی و اجتماعی یافته و این انکارناپذیر است.»
مشروح ارزیابی سیاسی کودار به شرح زیر است:
«هماکنون ایران بخاطر رویارویی با بحرانهای ویرانگر داخلی، در مقابل قدرتها و رقبای خارجی خویش در یک وضعیت تهاجمی قراردارد و با هراس و نگرانی به اقدامات ماجراجویانه خصوصا حملات موشکی و واداشتن گروههای نیابتی به جنگ، دست میزند. جنگی که رژیم در کشورهای همسایه به راه انداخته امروز بصورت حمله به داخل از جمله حمله به کرمان بازخورد داشته است. انتخاب سیاست جنگطلبانه علیه خارج درحالی است که در داخل با ایجاد اختناق و سرکوب و فقر و بیکاری و گرسنگی، کمر به نابودی تمامی اقشار و طبقات بویژه اقشار آسیبپذیر کارگران و کارمندان بسته است. حتی دیپلماسی منطقهای رژیم در خدمت نظامیگری قراردارد و واکنشهای و تنشهای منطقهای با ایران را افزایش داده. همه اینها جامعه ایران را بهمثابه یک تهدید جدی به خطر انداخته است. تمامی حکومت و نهادهای رژیم در این پروسه دخیلند و با نابودی معیشت جامعه مدنی، جنگافروزی را در اولویت نخست برنامههای خود قراردادهاند. هماکنون این سیاستها به بنبست رسیده و تمامی حاکمیت با تزلزل بنیانهای خود روبرو گشته ولی بازهم راهحل اصلی را در تداوم وضعیت تهاجمی میبیند.
در حال حاضر سرکوب جنبش پیشرو اجتماعی، هم بصورت افزایش بازداشتها و اعدامها ادامه دارد و هم بصورت سرکوب از طریق نابودی معیشت و فروپاشی اقتصادی. همه اینها علیه جامعه مدنی صورت میگیرد. درواقع «انتقام سخت» از اقشار و تودهها بخاطر نارضایتی از وضعیت اسفبار کنونی، گرفته میشود. سیاست امنیتیترکردن و گسترش اعدامها با هدف سرکوب و انقیاد همه تودهها، درپیش گرفته شده است و قطعا خشنتر خواهد شد. سرکوب و فروپاشی اقتصاد و معیشت موجب افزایش حجم اعتراضات و اعتصابات تودهای وسیعتر شده. اعتراضات کارگران و بازنشستگان و کارمندان حتی معلولان نشاندهنده وضعیت بسیار اسفبار معیشتی در ایران است. روزانه چندین اعتراض برگزار میشود و شکلی از تداوم جنبش انقلابی اجتماعی به خود گرفته. مسلما این جنبش روزی به قیام و انقلاب فراگیر مبدل خواهد شد. تابلویی که امروز ترسیم شده نشان میدهد که ظلم و ستم فزاینده، اعتراضات بیشتر و لذا افزایش اعتراضات نیز موجب سرکوب بیشتر گشته است. رژیم کماکان فوبیای براندازی به دل دارد لذا موج بازداشتها و ناپدیدسازی قهری و اعدامها را افزایش داده. اینکه هماکنون ۶۱ تن از زنان زندانی در اوین به اعتصاب علیه موج گسترده اعدامها دست زدهاند، بیانگر مبدلشدن میزان اعدامها به یک کشتار سیستماتیک گستردهتر است. بنابراین باوجود وضعیت اقتصادی و معیشتی ویرانشده، اما جنبش انقلابی اجتماعی از سوی کارگران، بازنشستگان، پرستاران، جوانان و زنان و زندانیان سیاسی ادامه دارد. حتی بخشی از این جنبش بصورت عرصه جدید اعتراضات خلقی به روند نابودی محیطزیست شکل گرفته است. عنوانکردن همه اینها بصورت یک «جنبش مطالباتی» صرف صحیح نیست، اینها بخشیهایی از «جنبش انقلابی اجتماعی» هستند که برای «بازپسگرفتن زندگی» انجام میگیرند. پایههای یک تغییر بزرگ هستند. وقتی فقر دامن دهها میلیون را گرفته، غیرممکن است چنین جنبشی شکل نگیرد. همه اینها مؤید شکلگیری یک جامعه جنبشی انقلابی است که در مسیر تغییر و تحول گام برمیدارد. این یک فرصت برای تحول بزرگ است که نباید از دست برود. کافی است این جنبشها به هم وصل شوند تا منسجم عمل کنند. لازم است جنبشهای خلقها، کارگران، زنان و زندانیان سیاسی در سراسر ایران را عظیم و باارزش تلقی کنیم. اعتراضات و مبارزات زندانیان سیاسی و زنان، شکل سیاسیتر و مبارزاتی عظیمتری دارند. اعدام در زندانها اساسا «موج دادخواهی اجتماعی و خلقی» را به دنبال داشته است.
گسترش فقر و بیکاری امروز ناشی از روند فزاینده ظلم و ستم دستگاه حاکمیت است و این رویه سیستماتیک بروز بحرانهای اجتماعی وخیم را درپی داشته. از جمله این بحرانها، خودکشی جوانان بخاطر بیکاری و فقدان آینده روشن و نیز تداوم زنجیره کشتن زنان است که در ماه جاری بیش از ۳۰ زن به قتل رسیدهاند. مقوله کشتن زنان و مبارزات زنان علیه حجاب اجباری نشاندهنده تشدید تضادهای اجتماعی در جامعه ایران بخاطر سیاستهای فشار و سرکوب رژیم است.
ستم و ظلم سیستماتیزه رژیم از اقشار و تودهها در پایتخت گرفته تا فعالان سیاسی و مدنی خلقها در مناطق دیگر حتی کولبران و سوختبران را به طرز پرمخاطرهای مورد هدف قرارداده است. حاکمیت با پیادهسازی برنامههای زورمدارانه خویش بر ضد معیشت خلقهای کورد و بلوچ، شکلگیری پدیدههای کولبری و سوختبری را موجب شده و خود نیز عامدانه به کشتار سیستماتیک آنها دست میزند. بنابراین، از ستم سیستماتیک علیه کارگران و کارمندان و زنان گرفته تا خلقها، همه بصورت ازپیش برنامهریزی شده و با اهداف کوتاهمدت و دارزمدت حکومتی انجام میشوند ولی جای بسی خوشحالی و امیدواری است که علیه این سیاستهای رژیم، جنبشهای اجتماعی نیز به یمن افزایش آگاهی اجتماعی، حسابشدهتر شدهاند.
در این اثنا، وضعیت خلقکورد در شرق کردستان طوری است که با یک سرکوب برنامهریزیشده رژیم، به نقش گستردهاش در جنبش انقلابی «ژن، ژیان، آزادی» متهم گشته و حاکمیت با این تصور که این یک گناه نابخشودنی است، هماکنون به زعم خود مشغول مجازات و تنبیه خلق است. لذا موجی گسترده و مرحلهبه مرحله از بازداشتها و اعدامها به راه انداخته. مقوله بازداشت جوانان شرکتکننده در اعتراضات خیابانی سال گذشته و محاکمه ظالمانه و زندانیکردن آنها درحال حاضر با برنامهریزی گسترده رژیم به پیش میرود. این اقدام رژیم سرکوبگر خشم و انزجار اجتماعی را بیشتر ساخته و واکنشهای خلقی در شرق کردستان و ایران قطعا متوقف نخواهدشد. بنابراین این شیوه تدریجی از بازداشت و حسابخواهی رژیم، ره به جایی نخواهد بود و محکوم به شکست است چراکه کنترل و سرکوب کامل این جامعه و خلق بیدار و آگاه غیرممکن است. وقتی جامعه از حیث آگاهی، ذهنیت و مطالبهگری متحول شده، پس از چنگ رژیم خارج شده لذا یا به شیوه کنونی این وضعیت بحرانی و نیز مبارزه اجتماعی علیه رژیم ادامه خواهد یافت و یا روزی وارد فاز تحول بنیادین خواهد شد. بنابراین، انقیاد کامل خلق بنا به خواست حاکمیت فاشیست ایران غیرممکن و یا کوتاهمدت شده. بیشک سرکوب ددمنشانه در داخل و جنگطلبی در خارج بر واکنشهای جامعه ایرانی برای اتخاذ موضعی شدیدتر از تحولخواهی، دامن میزند. همه اینها بخاطر قرارگرفتن جامعه و خلقهای ایران در مسیر تغییر است و حاکمیت نیز توان کافی برای مهار و بازداشتن آنها را ندارد لذا بخاطر فقدان حل در مرحله کنونی، بر بحرانهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی بیش از پیش دامن میزند. پس ایران روز به روز با فشار ناشی از خواست و اراده جامعه برای تحول روبرو میشود و باید منتظر اتفاقات جدیتر بود.
خلقمان در شرق کردستان هنوز هم به ایستار راسخ خود علیه نظام ستم ادامه میدهد، اما دیگر وضعیت سابق به پایان رسیده و بخاطر وصلشدن سرنوشت خلقمان به وضعیت تمامی خلقکورد در خاورمیانه، با دورهای جدید از سرنوشتسازی روبرو هستیم. این یک تحول گستردهتر در روند مبارزات خلقکورد هرچهاربخش کردستان است. هم دشمن در امر نسلکشی به نقطه اوج رسیده و هم خلقکورد در مبارزات همسوی خویش. در این میان، وضعیت رهبرآپو بیانگر وضعیت سیاسی و مبارزاتی خلقکورد در همه بخشهاست. دشمنان نیز با سیاست ایزولهسازی، در تلاش برای جلوهدادن وضعیت رهبرآپو و خلقکورد بصورت جدا از هم هستند. رهبرآپو و خلقکورد در یک وضعیت تاریخی نگهدارنده و حافظ یکدیگر قرارگرفتهاند و دلیل افزایش دشمنی دشمنان نیز همین است. بیشک خلقکورد نه تنها در ایران بلکه در خاورمیانه نقشی حیاتیتر در تحولات سیاسی و اجتماعی یافته و این انکارناپذیر است. «یا آزادی یا آزادی» یگانه فکر، راه و عمل برای خلقمان است.»