حزب حیات آزاد کوردستان (پژاک) در این تحلیل سیاسیاش که به تحولات اخیر منطقه بخصوص حملات نسلکشی و اشغالگری ترکیه به بسیاری از مناطق کوردستان بویژه روژاوا و شمال و شرق سوریه و مناطقی همچون آسوس و پنجوین و تغییر و تحولات داخلی و خارجی با محوریت ایران پرداخته است، تمام جنگافروزیها و بحرانهایی که در نتیجه عدم حل دموکراتیک مسائل منطقه بویژه مسئله کورد عنوان کرده و میگوید: « تنها راه برونرفت، پذیرش موجودیت و فرهنگ و سیاست کوردها و پیشبرد دمکراسی و آزادی بر محور خلقمان است. هر راهی جز این به بحران ختم میشود. یا آزادی و برابری یا بحران، دوگانهای است قطعی! یگانه راه آزادی نیز اتحاد خلقها و آزادی بیان و حیات آزادی است که روح آن «ملت دموکراتیک» و بدنش نیز کنفدرالیسم دموکراتیک و خودمدیریتی است. این پیشنهاد خلقها و زنان و اقشار تحت ستمی است که دیگر در عصر نوین دشوار است تن به ستم جنسیتی و ملی و مذهبی و معیشتی بدهند.»
متن کامل تحلیل سیاسی پژاک به شرح زیر است:
«حمله به کُردها، جنگ در کردستان را پیچیدهتر از جنگ غزه ساخته
تنشها و خصومتهایی که هماکنون در ایران و خاورمیانه روی میدهد، نتیجه رسیدن نظام دولت- ملتی کشورها به آخرین مرحله بحران و کائوس است و منطقه آبستن تحولات بنیادین شدهاست. نتیجه پیروی از نظام دولت- ملت همانا شعلهورترشدن تدریجی جنگ جهانی سوم است. نظام ایران نیز به دلیل اینکه از بدترین و کائوتیکترین نظامهای دولت- ملتی است، بر بنیان نسلکشی فرهنگی علیه خلقهای تحت ستم خود را به پشت دروازههای جنگ رسانده. جنگ جهانی سوم بصورت جنگهای پراکنده و یا تنشهای پرالتهاب در کشورهای همسایه ایران روی میدهد و ایران یدی قوی در بروز این جنگ و بحران دارد. پس از انفجار کشتارگرانه در کرمان و نیز حملات بیسابقه موشکی تهران به عراق، سوریه و پاکستان و درگیریها در بلوچستان، برای اولینبار به طرزی متفاوت، ترکش جنگهای پراکنده منطقهای، داخل خاک ایران شده است. خود ایران در بروز این جنگها و بحرانها و تنشها نقش کلیدی را دارد و این جنگ که چند دهه است ادامه دارد، تا ایران را دربرنگیرد به نقطه پایانی نخواهد رسید. دولت ایران نیز در مسیری پیش میرود که این جنگ را دیر یا زود به داخل ایران خواهد کشید.
بیشک یکپارچگی منطقه برای مقابله با جنگ جهانی سوم در قالب اتحاد خلقهای تحت ستم در مواجه با رقابت و جنگ دولت- ملتها علیه یکدیگر که بصورت نسلکشی رخ میدهد، مهم است. هم در ایران و هم در چندین کشور متخاصمِ دیگرِ منطقه، «سیاست خطرناک انکار ملتها و مذاهب» خصوصا در ایران و ترکیه، با هدف حذف و نسلکشی پیروی میگردد و در این امر وارد مرحله نهایی جنگ خود شدهاند. اساسا متد و شیوه خاص دولت-ملتها این است که بجای خاک خود، همسایگان را محل منازعه و جنگ و بحران سازند. لذا به تبع این و به دلیل اینکه بزرگترین تهدیدات نسلکشانه علیه خلقکُرد صورت میگیرد، هر چهاربخش کردستان و همه خلقمان فراروی تهدیدات وحشیانه است.
حمله ترکیه فاشیستی به روژاوا و جنوب کردستان و خصوصا حمله هوایی به مواضع «یگانهای مدافع شرق کردستان (ی.ر.ک)» در کوهستانهای آسوس و پنجوین حکایت از هوس و پلان ترکیه برای گسترش جنگ در همه بخشهای کردستان دارد. هدف، به نتیجهرساندن برنامه نسلکشی قرن علیه خلقکُرد است. حکومت اقلیم کردستان نیز که تحت سیطره بارزانیها با مرکزیت هولیر قراردارد نیز بطور کامل در خدمت این برنامه قرارگرفته و تهدیدی برای خلقمان گشته زیرا برای منافع و مطامع قدرتطلبانهشان، هولیر و جنوب کردستان را به مرکز جنگ و رقابت و خصومت مبدل نموده و بنیان این کار را بر سرسپردگی و مزدوری برای دشمنی چون ترکیه قرارداده است. گسترش جنگ برای نابودی روژاوای کردستان نیز اساسا تلاش ترکیه و دول حامی آن برای ترجیحدادن نظام دولت- ملتی بر «نظام خلقمحور» است تا اجازه ندهند نظام آلترناتیو خلقها جا را بر نظام انحصارگر دولتی نسلکش تنگ کند.
بیشک حملات برونمرزی ترکیه علیه کشورهای همسایه و حملات موازی ایران به چند کشور منطقه از سوریه و عراق گرفته تا پاکستان، جنگ برضد خلقکُرد را پیچیدهتر از جنگ غزه – فلسطین ساخته است. آنچه امروز بصورت بحران، انحصارگری و نابودی معیشت جریان دارد، اوضاع داخل ایران را به طرز پرمخاطرهای به اوضاع جنگزده منطقه خاورمیانه وصل نموده است، لذا خود تهران هم در داخل و هم در خارج زمینههای وقوع یک جنگ و ابربحران را فراهم آورده. بهانه قرار دادن «تهدید» کُردها برای پوششدادن به این جنگها و تهدیدهای خودشان بسیار ناجوانمردانه و وحشیانه است. این وضعیت نه تنها برای خلقکُرد بلکه برای خلقهای داخل ایران، ترکیه، عراق و سوریه تحملناپذیر است. تهران حاضر شده معیشت و زندگی خلقها و جامعه را در داخل قربانی خصومتهای تاریخی و نظاممحور خود با رقبای منطقهای و جهانی سازد و این روند را تقریبا به نقطه بیبازگشت رسانده. از مسئله کُرد گرفته تا بلوچ و خلقهای دیگر و از سیاست گرسنهگذاشتن عامدانه و سیستماتیک گرفته تا تشدید فقر با هدف تداوم حاکمیت، همه و همه زنگخطری است که به نقطه انفجار جنگ رسیده. نسلکشی فرهنگی علیه خلقها از یک طرف و نابودی معیشت و اقتصاد و مدنیت از دیگر طرف، ایران را به یک جنگ داخلی جامعه و دولت- ملت گرفتار ساخته است. دید ساده به این فروپاشی داخلی و بیتوجهی به آن، غیرعاقلانه است. قطعا تنش میان جامعه و حاکمیت تهران بصورت دو قطب مخالف، به بخشی از جنبش اجتماعی و انقلابی همه خلقهای ایران تبدیل شده است. حاکمیت ایران در منطقه نیز، در همراهی با ترکیه خلق کُرد را بعنوان قربانی برنامههای خود قراردادهاند و در داخل نیز جامعه شدیدا مخالف و تحولخواه را به لبه پرتگاه رسانده.
امروز کاملا اثبات شده که برنامه کُردها تحت عنوان دمکراتیزاسیون و آزادیخواهی جنبشآسا با محبوبیت بینالمللی نزد خلقها و آزادیخواهان، خلقمحوری گزینه دمکراسی – آزادی کُردها در مواجه با گزینه نسلکشی آن دول را به درجه انتخاب درست رسانده است. سلب این انتخاب صحیح از خلقهای منطقه خطرناکترین وضعیت جنگی را به دنبال داشته و ایران و شرق کردستان هم بیرون از حدود این خطرها قرار ندارند. به این ترتیب مسئله لاینحل کُرد روز به روز ایران، ترکیه و دول هژمونی درگیر آن را به طرز فزایندهای گرفتار جنگ و بحران میسازد که عامل آن نیز خود آنها هستند. سکوت جامعه جهانی در مقابل این وضعیت یعنی منازعه بر سر سهم بیشتر ایران و ترکیه در امر نابودی خلقکُرد و هرچهاربخش کردستان، به بانیان خود آنها نیز آسیب رسانده. ایران هماکنون احساس میکند که با افزایش حملات نظامی و سیاسی علیه کشورهای همسایه، لازم است بیش از پیش کُردها را قربانی سازد. مسلما به خطرانداختن موجودیت کُردها در هر بخش کردستان به معنای به خطرانداختن همه خلقهای داخل ایران است. حمله به کُردها و افزایش خطر جنگ در کنار نابودی معیشت و اقتصاد و سیاست و فرهنگ به دو روی یک سکه در مقوله سرنوشت و آینده ایران مبدل شدهاند. هیچگاه ایران به اندازه امروز، مسئله کُرد را به عامل نابودی خود در داخل و خارج مبدل نساخته است. چهبسا جلوگیری ایران – ترکیه از اتحاد خلق هر چهاربخش کردستان موجب افزایش جنگ برونمرزی شده و تبعات آن متوجه فضای داخل هر دو کشور شده. به اندازهای که خود ایران و ترکیه به کلید جنگافروزی و بحران مبدل شدهاند، خلق کُرد و جنبش آزادیخواهی آن کلید حل دمکراتیک مسایل در منطقه گشتهاند. لذا حاشاکردن از این نقش کُردها و تلاش برای نسلکشی آنها، جنگهای منطقهای بدست خود آن دول را تشدید خواهد کرد. بنابراین، تنها راه برونرفت، پذیرش موجودیت و فرهنگ و سیاست کُردها و پیشبرد دمکراسی و آزادی بر محور خلقمان است. هر راهی جز این به بحران ختم میشود. یا آزادی و برابری یا بحران، دوگانهای است قطعی! یگانه راه آزادی نیز اتحاد خلقها و آزادی بیان و حیات آزادی است که روح آن «ملت دموکراتیک» و بدنش نیز کنفدرالیسم دموکراتیک و خودمدیریتی است. این پیشنهاد خلقها و زنان و اقشار تحت ستمی است که دیگر در عصر نوین دشوار است تن به ستم جنسیتی و ملی و مذهبی و معیشتی بدهند.»