قربانی کردن و حذف منتظری, کروبی, موسوی و رفسنجانی برای قوام نظام

قربانی کردن و حذف منتظری, کروبی, موسوی و رفسنجانی برای قوام نظام

در طول سه دهه و اندی از عمر نظام ایران جریان‌ها و افراد و خانواده‌های معتبر خود نظام کنونی ایران قربانی قوام نظام شده‌اند. نخستین آنها را می‌توان آیت‌الله منتظری نامید. اما پس از آن جریان جنبش سبز با سرکردگی موسوی و کروبی, جناح مکتب ایرانی و جناح رفسنجانی همیشه درزهایی بوده‌اند که در دیوار متزلزل نظام ایران ایجاد شده و یکی به یکی قربانی نظام خود شده‌ و می‌شوند.انتخابات آینده و مرحله نوین سیاسی ایران در منطقه و جهان به یک قربانی دیگر نیاز دارد تا با توسل به آن به سرکوب مخالفان بپردازند و آنها را از نطفه خفه سازند. اما قربانی‌ها هرچند ضد نظام نیستند بلکه تنها منتقد آن هستند, ولی کماکان قربانی سیاست نظام می‌شوند.

سرنوشت منتظری اولین قربانی ایران پس از انقلاب

منتظری ریاست خبرگان قانون اساسی را به عهده داشت و در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی نقش مهمی را ایفا کرد. وی از عوامل کلیدی در گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی به شمار می‌رود.

در سال ۱۳۶۴ مجلس خبرگان رهبری با نظر به ادامهٔ رهبریت پس از وفات آیت‌الله خمینی تصمیم گرفت آیت‌الله منتظری را به عنوان قائم‌مقام خمینی معرفی و اعلام کند. ولی پس از بروز اختلافات به دلیل انتقادات منتظری بخصوص از اعدام‌های زندانیان در سال ۱۳۶۷ نظر خمینی از قائم‌مقام خویش برگشت و در آخرین نامه‌ای که به خمینی منسوب‏ ‏شده است او را «ساده‌لوح» خوانده و نوشت: «شما پس از این وکیل من نمی‌باشید.»

‏به دنبال این مسایل بلافاصله ادامهٔ اقدامات به شکل تخریب دیوار و‏ ‏حصار اطراف بیت، محو و حذف نام و عکس‌های منتظری از کتب درسی،‏ ‏ادارات دولتی و معابر عمومی، تغییر نام خیابان‌ها و اماکنی که به نام‏ ‏آیت‌الله منتظری نامگذاری شده بود و جمع‌آوری رساله و تألیفات‏ ‏او و مزاحمت نسبت به بسیاری از شاگردان و علاقه‌مندان‏ ‏او ادامه یافت. علاوه بر فعالیت‌های فیزیکی فوق، تخریب‏ ‏شخصیت آیت‌الله منتظری نیز با نوشتن «رنجنامه» و‏ ‏«خاطرات سیاسی»، مقالات توهین‌آمیز در روزنامه‌ها، سخنرانی‌ها و‏ ‏بیانیه‌های اهانت‌آمیز از طریق رادیو و تلویزیون و در مجالس و‏ ‏خطبه‌های نماز جمعه به طور مکرر صورت می‎گرفت؛ همه این موارد‏ ‏در حالی صورت می‎گرفت که وی مجال دفاع از خود را نداشت‏ ‏و هیچ نشریه‌ای جرأت نمی‌کرد جمله‌ای در حمایت از وی‏ ‏بنویسد.

‏‏در روز ۲۳ آبان سال ۱۳۷۶ - به دلیل احساس‏ ‏خطر در رابطه با مسألهٔ مرجعیت شیعه و حکومتی شدن مرجعیت و‏ ‏دخالت ارگان‌های دولتی در آن - او در طی سخنرانی راجع به استقلال کامل قوای سه‌گانه، مسئول بودن کلیهٔ افراد در برابر‏ ‏قانون و رد فراقانونی بودن رهبری و تأکید بر محدود بودن قدرت آن‏ ‏طبق قانون اساسی، آزادی عمل در انتخاب مرجعیت شیعه، و آزادی‏ ‏تشکل‌های حزبی و گروهی مطالبی را بیان کرد. این بار مخالفین با‏ ‏قدرت‌نمایی و اعزام نیروهایی از سپاه، اطلاعات و بسیج ‏ ‏شهرستان‌های مختلف ضمن حمله به حسینیه و تخریب و اشغال آن، به‏ ‏منزل مسکونی و دفتر منتظری نیز یورش بردند.

منزل وی محاصره و خود در همان منزل به مدت بیش از پنج سال ‏جز با فرزندان و خواهر و برادران و نوه‌های خویش با شخص دیگری‏ ‏اجازهٔ ملاقات نداشت.

منتظری بارها بسیاری از اسرار نظام و کارنامه سیاه آن را افشا کرد و در رسانه‌ها انعکاس یافت. این اقدام توسط تندروها و اصولگرایان و سپاهیان انجام شد.

تلاش برای حذف موسوی و کروبی

در سال 1388 با شرکت میرحسین موسوی و کروبی جریانی سربرآورد تا با کنار زدن احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست‌جمهوری, بازهم اصلاح‌طلبان را به قدرت برسانند. اما بدنبال سرکوب‌های اصولگرایان تندرو حامی احمدی‌نژاد و خامنه‌ای, رشته ای از تظاهرات و اعتراضات به نتایج انتخابات خرداد 1388 شکل گرفت. میر حسین موسوی چون بر 5 اصل تکیه کرده و ان را اعلام نموده پس او را رهبر و اعتراضات را هم جنبش نامیدند .میر حسین موسوی بر 5 بند تکیه کرد ، آزادی بیان و مطبوعات و زندانیان سیاسی و زبانها و اقوام و حتی به صراحت اعلام کرد که ساختار شکن نبوده و نیست و اعتقاد به قانون اساسی نظام دارد ولایت فقیه را هم قبول دارد و خواهان بازگشت به دوران طلایی خمینی است.

کروبی هم پس از شکست انتخابات و تظاهرات میلیونی طرفداران جنبش سبز, به حلقه‌ای از این جنبش و رهبر دوم آن مبدل شد. هر چند این جنبش برنامه‌ای نظاممند سیاسی نداشت و این امر هم موجب شکست آن شد, اما کماکان صدای اعتراضات در ایران را برآورد و موجب جریان خونی تازه در رگها شد. اما از طرف دیگر اصولگرایان تندرو با در دست‌داشتن تمامی دولت و نظام آنها و مردم تظاهرکننده را سرکوب کردند و میرحسین و کروبی را در زندان خانگی حصر کردند. با حصر خانگی و تشدید تنش‌های سیاسی خارجی بر اثر تحریم‌ها تندروها بهانه‌ بیشتری برای سرکوب آزادیخواهان یافتند و اینگونه دوره دوم ریاست‌جمهوری اصولگرایان و احمدی‌نژاد کماکان ادامه دارد.

رقابت اصولگرایان اسلامی با مکتب ایرانی در انتخابات ریاست‌جمهوری ایران!

مکتب ایرانی با سرکردگی اسفندیار رحیم‌مشایی و احمدی نژاد یکی دیگر از جریان‌هایی بود که پس از منتظری و جنبش سبز موجب تحریک و خشم تندروها شد. تنها تفاوت این جریان این است که خود بخشی بزرگ از تندروها و اصولگرایان نظام است.

مکتب ایرانی یا مکتب ایران اصطلاحی است که در همایش ایرانیان مقیم خارج از کشور (اوایل مردادماه ۱۳۸۹) توسط اسفندیار رحیم‌مشایی بکار رفت و با واکنش‌های متفاوتی در داخل ایران روبرو شد. محمود احمدی‌نژاد از این گفته حمایت کرد. از مخالفین سرشناس این قول احمد توکلی ، علی مطهری، حداد عادل از نمایندگان مجلس و داوود احمدی‌نژاد، حبیب‌الله عسگراولادی، سرلشکر فیروزآبادی و آیت الله مصباح یزدی را می‌توان نام برد.

اصول فکری "مکتب ایرانی" مشایی

1 ـ ایرانی بهترین مسلمان و مکتب ایرانی بهترین اسلام گرایی است. هیچ‌ گرایشی به اندازه اسلام ایرانی پیشرفته و صحیح نیست. تنها اسلام ایرانی صحیح است.

2 ـ تکریم انسان یا همان اومانیسم ایرانی است که مکتب ایرانی آن را ترویج می‌دهد و می‌‌گوید «آفرینش با انسان معنا پیدا می‌کند». این مکتب همه چیز جهان را قربانی انسان می‌کند, چیزی که اومانیسم سده 16 اروپا بدان متبلا شد و بعدها فروکش کرد, تازه گریبانگیر ایران و ایرانی می‌شود.

3ـ ایرانیت و ایرانی بودن مقدس و یک حالت روحی است. در مکتب ایرانی با توسل به اسلام ایرانیت بر همه ملت‌های دیگر تقدس و برتری داده می‌شود. می‌گوید«حقیقت ملیت ایرانی حقیقت دین است». ایرانی را برتر الهی می‌پندارد.

4 ـ اراده‌گرایی یا خطرکردن. بانیان این مکتب از جمله اسفندیار رحیم‌مشایی که بزرگترین همدست احمدی‌نژاد است می‌گوید: مکتب ایرانی یعنی خطر کرده و اراده به انجام هرچیز. حتی خطر رویارویی با ولایت فقیه و ساختن تاریخی دیگر. یعنی تاریخ‌سازی.

هر چند احمدی‌نژاد از این جریان حمایت کرد, اما نظام ایران و تندروهای دیگر آن را عامل فروپاشی ستون نظامی یعنی اسلام سیاسی شعیه و تقدم ایرانیت بر اسلامیت آن تلقی کرده و بدان حمله کردند. هم‌اکنون این جریان مورد مخالفت علما و مراجع و مقامات سیاسی بلندپایه ایران قرار گرفته است و تقریبا صدای آن خفه شده است اما ممکن است بازهم جنجالی بپا کند. این جریان بخاطر اینکه از تنه خود تندروها سربرآورده, هنوز سرکوب نشده بلکه سرپوش گذاشته شده است. به احتمال زیاد در هنگام انتخابات آینده ریاست‌جمهوری به یکباره قد علم کنند.

رفسنجانی یکی دیگر از مهره‌ها که باید سرکوب شود!

برخی از صاحب‌نظران می‌گویند که علی‌اکبر هاشمی رفسنجای از همان اوایل انقلاب به نوعی هرچند ضعیف و میانه‌روانه باشد, اما اصلاح‌طلب بوده است. اما در واقع در کارنامه وی هیچ اقدامی اصلاح‌طلبانه دیده نمی‌شود. وی به عنوان سردار سازندگی در دوران پس از انقلاب و جنگ شهرت یافت. اما به دلیل اینکه یک وزنه سیاسی بسیار معتبر در ایران است, تاکنون نتوانسته‌اند وی را بطور کامل سرکوب کنند. ولی گویا هم‌اکنون آخرین کسی است که تندروها آن را بهانه سربکوب طیف‌های مخالف نظام در مرحله سیاسی کنونی قرار می‌دهند. رفسنجانی در هنگام جنجال جنبش سبز و انتخابات 1388 فردی میانه رو و نیروی سوم در تقابل با نظام و تندروها و جنبش سبز بود. درواقع سیاست وی این بود که «یکی به میخ بزند و یکی به نعل». در آن هنگام علیه رفسنجانی هم حملاتی از جانب اصولگرایان صورت گرفت و سکوت کرد.

اما اخیرا با بازگشت پسرش مهدی هاشمی و روانه شدن وی به زندان اوین, درحالی که فائزه هاشمی خواهر او هم در همان زندان محبوس شده, مسئله حساب‌رسی به پرونده رفسنجانی باردیگر نزد اصولگرایان مطرح شده است. شاید هم‌اکنون رفسنجانی تنها قربانی است که آنها برای بکارگیری آن جهت سرکوب تندرها قبل از انتخابات آینده ریاست‌جمهوری هستند. می‌خواهند هرطور شده نظام کنونی قوام یابد. خذف رفسنجانی برای دوران پس از خامنه‌ای بسیار مهم تلقی می‌شود.

اما این دو دستگی‌ها و در کنار آن, سرکوب‌گری‌های تندروها همیشه بدان معنا نیست که حتما آنها پیروز میدان خواهند شد. شاید هم این امر موجب زدن اولین جرقه‌های یک شورش و قیام دیگر شود و سرآغاز مرحله‌ای برای فروپاشی نظام شود. حتی برخی دولتمردان خود زنگ خطر نابودی نظام بخاطر در پیش گرفتن سیاست‌های تنش‌زای خارجی را به صدا درآورده‌اند. پیشتر رفسنجانی گفته بود که «به خمینی پیشنهاد کرده با آمریکا روابطه حسنه برقرار کند , اگر نه در آینده نظام جمهوری اسلامی به خطر می‌افتند» اما تندروها به رفسنجانی حمله‌ور شدند و وی را خدمتگذار بیگانگان و غرب خواندند.

روز گذشته هم احمدی نژاد در آمریکا در دانشگاهی گفته است باید روابط آمریکا و ایران بهبود یابد و موجب خشم نمایندگان و اعتراضات اصولگرایان تندرو شده است. اما اساسا هم‌اکنون قربانی این که در نوبت قرار دارد, رفسنجانی و خانواده وی می‌باشند, که اگر مسئله طوری فیصله نیابد, می‌توان گفت یکی دیگر از ستون‌ها نظام فرومی پاشد.