آیا شمارش معکوس غرب برای ایران و عربستان شروع شده است؟| پژار آبدانان
"با اشاره به سفر اخیر نتانیاهو به روسیه و لغو ممنوعیت فروش تسلیحات به عربستان از طرف امریکا"
"با اشاره به سفر اخیر نتانیاهو به روسیه و لغو ممنوعیت فروش تسلیحات به عربستان از طرف امریکا"
"با اشاره به سفر اخیر نتانیاهو به روسیه و لغو ممنوعیت فروش تسلیحات به عربستان از طرف امریکا"
الف. ایران: موضوع موجودیت حاکمیتی بهنام جمهوری اسلامی در خاورمیانه و واکنش غرب به اقدامات این رژیم، شاید تاکنون بیش از هر مسئلهای بحث روز خاورمیانه بوده است؛ بهطوریکه این موضوع نه تنها هیچگاه در کشاکش مسائلی چون بحران فلسطین – اسرائیل اعتبار خود را از دست نداده، بلکه همواره بهعنوان مسئله اصلی مطرح شده است. اگرچه پس از توافق اتمی ایران و قدرتهای جهانی، شاهد مخرج مشترکی بهنام "برجام" بودیم اما همانطور که با گذشت زمان نیز روشن شد، برجام هیچگاه پایان مناقشه ایران و غرب نبوده و نخواهد شد.
دودستگیهای موجود در بدنه جمهوری اسلامی و اختلافنظرهای اساسیای که در مورد سرنوشت این توافق در جریان است، بهخوبی بر ناپایدار بودن "توافق غرب با ایران" و نیز احتمال "گیر دادن دوباره غرب به جمهوری اسلامی" همچنان وجود دارد؛ امری که بهنظر میرسد پس از روی کار آمدن جمهوریخواهان بیشاز پیش قوت گرفته است. هنوز ابعادی از توافق ایران و ۱+۵ ناروشن است و جمهوری اسلامی هرگز دوست ندارد که در مورد آنها حرفی بهمیان آید. این رژیم بهخوبی میداند که سویههای ناروشن برجام، حمایت از تروریسم و موضوع حقوق بشر، میتوانند بهعنوان بهانههایی تازه از طرف غرب برای فشار بر این حاکمیت مورد استفاده قرار گیرند. بههمین دلیل میتوان گفت که سایه تهدیدات غرب بر ایرانِ جمهوری اسلامی هیچگاه کاهش نیافته و بالعکس این خطرات همیشه بهصورت بالقوه در برابر ایران وجود دارند. همانطور که مقامات جدید کاخ سفید نیز اخیراً عنوان کردند"[همچنان] تمامی گزینهها بر سر میز قرار دارد".
ب. عربستان: از طرف دیگر موجودیت کشوری بهنام عربستان و موضوع "همپیمانی استراتژیک آن با امریکا" هنوز در هالهای از ابهام قرار دارد. نمایندگان کنگره در اواخر دوره ریاستجمهوری اوباما درصدد تصویب طرحی بودند تا عربستان را بهخاطر "حمایت از تروریسم" تحریم نمایند. اگرچه این موضوع با مخالفت مقامات کاخ سفید به انجامی نرسید ولی میتوان آن را بهعنوان زنگ خطری برای این کشور نیز قلمداد کرد. نمیتوان انتظار داشت که غرب برای همیشه بر "مرکزگرایی سیاست داخلی عربستان"، "نقض حقوق بشر" و "حمایت از تروریسم" این کشور چشم بپوشد. از نظر غرب و در رأس آنها امریکا و اسراییل، کشورهای خاورمیانه باید به هر طریقی مهار شوند؛ خواه از طریق مداخله نظامی و خواه از طریق همپیمانی تاکتیکی، کسب سود و همراستا نمودن آن کشورها با سیاستهای کلان غرب. کشورهایی مانند عربستان، ایران، ترکیه و مصر همیشه بهعنوان خطرات بالقوهای برای منافع منطقهای امریکا و اسراییل بهشمار میآیند و برخورد! با این کشورها همیشه در دستور کار غرب وجود داشته و دارد. اگرچه عربستان بهعنوان قویترین کشور عربی تاکنون مخالفت رادیکال و جدیای را غرب ننموده اما نمیتوان دامن زدن به تروریسم در منطقه و حمایت مستقیم این کشور از "داعش" را بهعنوان امری بیاهمیت برای غرب عنوان کرد. درصورت از بین رفتن بزرگترین اقتدار منطقهای مخالف امریکا و اسراییل در منطقه (ایران)، میتوان شاهد عروج یکباره اقتدار و قدرت نظامی- سیاسی عربستان در منطقه بود؛ بهطوریکه بدونشک این کشور پس از جمهوری اسلامی، نقش اپوزوسیون معنوی موجودیتی بهنام اسراییل را خواهد گرفت. بنابراین بهترین گزینه برای امریکا و اسراییل خلاص شدن از شر هر دو ستاتوی مقتدر خاورمیانهای و در نهایت همراستا نمودن این دو جغرافیا با سیاستهای کلان اقتصادی و سیاسی غرب میباشد.
آنچه این روزها در جریان است: بنیامین نتانیاهو نخستوزیر راستگرای اسراییل اخیراً از روسیه دیدن کرده و با ولادیمیر پوتین دیداری داشته است. اگرچه از محتوای دقیق این دیدار خبری منتشر نشد، اما سایت "اسپوتنیک" روسیه به نقل از "یک تحلیلگر ژئوپلیتیک خاورمیانه که به مسکو مشاوره میدهد، هدف از سفر نتانیاهو را "کاستن از نفوذ ایران" عنوان کرده است. گفته شده که در این دیدار توافقاتی در مورد بحران سوریه صورت گرفته و نتانیاهو شرط ماندن بشار اسد بر سر قدرت را گ"بیرون راندن ایران و حزبالله از [صحنه سیاسی-نظامی] سوریه هنوان کرده است. قبلاً نیز مذاکراتی در مورد ماندن اسد بر رأس قدرت در سوریه و "اجازه دادن روسیه به بمباران انبار موشکها و بمبهای سوریه توسط اسراییل" مخابره شده بود که این تعاملات درصورت اجرایی و نهایی شدن، میتواند ضربات مهلکی را بر جایگاه ایران در منطقه وارد آورد. و اما آنچه که بیش از همه در این گزارش مشکوک بهنظر میرسد، درخواست بنیامین نتانیاهو از پوتین، برای "بیطرف ماندن روسیه در صورت بروز بحران نظامی مابین ایران و کشورهای عربستان و اسراییل" میباشد. واقعیت اینست که روسیه همواره زمینه معامله بر سر وزنهای بهنام "جمهوری اسلامی" را داشته و هرگز به این کشور بهعنوان "یک متحد استراتژیک" نگاه نکرده است.
از سوی دیگر امریکا، اخیراً "فروش بمبهای پیشرفته به عربستان را که به دستور باراک اوباما متوقف شده بود را از سر گرفته است". وزارت امور خارجه امریکا درصدد است تا تسلیحاتی شامل "بمبهای هدایتشونده دقیق بهمبلغ ۳۹۰ میلیون دلار" را به عربستان بفروشد. این قرارداد قبلاً از طرف باراک اوباما بهخاطر آنچه "نگرانی جهانی از نقض حقوق بشر و جنایات جنگی در بمبارانهای یمن توسط ائتلاف عربی به رهبری عربستان" عنوان شده بود، متوقف شده بود.
فراموش نکنیم که تنها ظرف دو ماه گذشته پس از روی کار آمدن ترامپ، شاهد افزایش تنشهای ایران و امریکا، اختلاف در مورد برنامه موشکی ایران، سرنوشت نامشخص برجام، زبان تهدید آمیز عربستان نسبت به ایران و تکیه به ایرانستیزی ترامپ، دیدارهای مقامات عربستان و اسراییل با یکدیگر و نیز اشاعه قدرت ایران در سوریه و عراق بودهایم؛ امری که بهنظر میرسد "دلیل اصلی سفر نتانیاهو به مسکو، دیدار با ولادیمیر پوتین و بحث در مورد آینده جمهوری اسلامی" بوده است.
اگرچه با روی کار آمدن ترامپ، شاهد اوجگیری اختلافات میان این کشور با ایران بودهایم اما باتوجه به تجربیات امریکا از جنگهای افغانستان و عراق (سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳) بهنظر نمیرسد که این کشور بخواهد به مانند گذشت مستقیماً در جنگ شرکت کند. آنچه در بحران سوریه در ۶ سال اخیر از ایالاتمتحده شاهد بودیم، بهخوبی "تغییر سیاست امریکا در مورد محدوده دخالت نظامی در جنگهای خاورمیانه" را نشان میدهد. از طرف دیگر ایران به دلایل بسیاری از جمله توان موشکی، توان جنگهای نامتعارف در خلیج فارس و نیز استفاده از گروههای وابسته به خود در کشورهای منطقه (یمن- عراق- سوریه- لبنان- افغانستان- فلسطین و احتمالاً ترکیه) بهاحتمال زیاد امریکا را از جنگ مستقیم با این کشور منصرف خواهد کرد. و در این بین، بهترین گزینه ایجاد یک جنگ نیابتی میان ایران و کشورهای عربی ـ به رهبری عربستان ـ خواهد بود؛ جنگی که نهایتاً تضعیف دو مانع بزرگ غرب در خاورمیانه و امنیت اسراییل را در پی خواهد داشت. اما ایالاتمتحده بدون دخالت مستقیم در جنگ، همچنان چماق تهدید خود را بر سر ایران آویزان نگه خواهد داشت. درصورت فرسایشی شدن جنگ، درست بهمانند نمونه سوریه، ایران قدرت حمله مستقیم به پایگاههای امریکا و اسراییل در منطقه را از دست خواهد داد و پس از آنست که اسراییل با حمایت [چماق بزرگ امریکا] میتواند تأسیسات اتمی این کشور را نابود کند.
بدونشک "دخالت ایران در اوضاع بسیاری از کشورهای منطقه" و "ناامن نمودن ثبات خاورمیانه" بهترین توجیه برای چنین حملاتی خواهد بود. و اما آنچه که از این جنگ نیابتی عاید غرب، امریکا و اسراییل خواهد شد، از بین رفتن توان موشکی ایران، نابودی برنامه اتمی ایران و تضعیف همیشگی این کشور، قدرت یافتن نیروهای لیبرال دمکرات در عربستان، وارد شدن خون تازه به رگهای اقتصاد غرب با استفاده از فروش سلاح به هر دو کشور و امنیت اسراییل خواهد بود.