در جریان دو هفته گذشته حسن روحانی حداقل دوبار با اشاره به موضوع عدم اختیار خواستار برخورداری دولت از اختیارات ویژه شده است. نخستین بار روحانی در جلسهای با فعالان سیاسی اظهار داشت که وقتی از دولت سوال و مطالبهای میشود، باید بررسی شود که دولت چه مقدار در حوزههای مورد سوال دارای اختیار بوده است... باید در حد توان و در حوزه اختیارات رئیسجمهور از دولت مطالبه داشت. روحانی در این ضیافت افطار با سیاسیون تاکید کرده بود که در دوره اوباما، کاخ سفید ۱۹ بار از وی تقاضای ملاقات کرده است اما او اختیار لازم برای تصمیم گیری درباره این پیشنهاد را نداشته است. دومین بار روحانی چند روز بعد از نخستین اشاره خود به عدم اختیار دولت، در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون مجددا به این موضوع اشاره کرده و اینبار با اشاره به دوران جنگ گفت: در دوران جنگ تحمیلی نیز در مقطعی که با مشکل مواجه شدیم، شورای عالی پشتیبانی جنگ ایجاد شد و همه اختیارات در دست این شورا بود و حتی مجلس شورای اسلامی و قوه قضائیه نیز در تصمیمگیری آن شورا دخالتی نداشتند و امروز هم در شرایط جنگ اقتصادی قرار داریم... امروز هم به چنین اختیاراتی نیاز داریم. این سخنان روحانی با واکنش و گمانه زنیهای تحلیلگران سیاسی ایرانی و ایران مواجه شده است، خصوصا که روحانی در این دیدارها صراحتا از ظرفیتهای قانون اساسی در خصوص برگزاری رفراندوم و در خصوص موضوعات مهم مربوط به سیاست خارجی اشاره کرده است. تاکید بر رفراندوم حداقل یکبار دیگر نیز در اواخر دوره ریاست جمهوری رفسنجانی مطرح شده بود که مدتی بعد از دستور کار خارج شد.
قتل هاشمی رفسنجانی، وضعیت کنونی خاتمی و میرحسین موسوی بازتاب دهنده اراده معطوف به قدرت رهبر ایران و خواست قبضه تمامی ابعاد سیاست در ایران است. علی خامنهای به عنوان معمار نظام سیاسی ایران طی دو دهه اخیر نه تنها به فرماندهی به دولتهای تحت امرش بسنده نکرده است بلکه با ایجاد نهادهای موازی تحت امر خود عملا سیاستهای داخلی و خارجی ایران را نیز شکل داده است.
این سخنان روحانی با واکنشهای منفی از سوی جبهه اصولگرایان و برخی از طیفهای اصلاحطلب نیز مواجه شده است. بهروز بنیادی از اعضای فراکسیون امید با اشاره به کم نبودن اختیارات رئیس جمهوری براین باور است تا زمانی که زیرمجموعه روحانی پای کار نیاید وضع به همین منوال خواهد بود. بنیادی بر این باور است که به جای افزایش اختیارات رییس جمهور، روحانی باید روحیه جهادی را در مجموعه خود نهادینه کند تا همه آنها متوجه شوند که به معنای واقعی در جنگ اقتصادی قرار گرفتهایم. حسین کنعانی مقدم، تحلیلگر و فعال سیاسی اصولگرا نیز اظهار داشته است که احتمالا روحانی احساس میکند اختیار تام را در بحث سیاست خارجی ندارد و یا اینکه دخالتهایی در این زمینه میشود که نمیتواند سیاستهایش را اجرا نماید. اما روحانی باید این موضوع را شفاف بیان کند. عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان نیز در واکنش به سخنان روحانی در توییتر نوشته است که رؤسای جمهور ادوار مختلف، طبق قانون اساسی اختیارات وسیعی داشتهاند، و در این دوره نیز اختیارات بیشتری متناسب با شرایط کشور تفویض شده است. آیا از ظرفیت این اختیارات گسترده برای حل مشکلات استفاده شده است؟
این مطالبه حسن روحانی را چگونه میتوان تحلیل کرد؟ رهبر ایران در مراسم افطاری که چند روز پیش با کارگزاران نظام داشت سخنانی را برای اولین بار بر زبان آورد که میتواند کلید فهم تدارکاتچی بودن رئیس جمهوریهای ایران باشد. رهبر ایران در آن سخنرانی گفت که دولت آمریکا در زمان اوباما هم دو نامه را برای من نوشتند. این مساله حاکی از اهمیت جایگاه رهبر ایران در معادلات سیاست خارجی است، زیرا نشان میدهد که حتی دولت آمریکا مشروعیت چندانی برای رئیس جمهور قائل نمیباشد. این مساله در دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد نیز بازتاب وسیعی یافت. از همین رو سلب مسئولیت رهبر ایران در برجام نیز امری است که وی با دیدن نتایج شکست آمیز آن برای ایران تلاش مینماید خود را از تبعات آن در امان نگاه دارد.
اما از سوی دیگر روحانی نیز در طرح ادعای خود چندان صادق به نظر نمیرسد. در اسفندماه سال گذشته روحانی در جمع مردم لاهیجان اعلام کرد: رهبری گفتند الان شرایط جنگ است و نیاز به فرمانده این جنگ داریم که باید فرمانده آن رئیسجمهور باشد و این تاکید مقام معظم رهبری بود و بر این مبنا دستور دادند تا دولت و قوای دیگر در چارچوب مقررات در کنار دولت باشند. جناح اصولگرا نیز با تمرکز خود بر این بخش از سخنان روحانی براین باور است که دولت روحانی نزدیک به ۱۱ ماه است که سخنگویی نداشته و این امر نیز ناشی از شکست روحانی و تیم او در مدیریت اقتصادی ایران است. علی صوفی وزیر دولت اصلاحات و مشاور خاتمی بر این باور است که در نتیجه سوء مدیریت روحانی و تیم وی، اکنون محبوبیت روحانی به کمتر از ۱۰ درصد رسیده است.
روند اختلافات رئیس جمهوران ایران با رهبر این کشور امری مسبوق به سابقه است. از بنیصدر گرفته تا احمدی نژاد تمامی روسای جمهوری ایران بعد از مدتی مغضوب رهبر شدهاند. قتل هاشمی رفسنجانی، وضعیت کنونی خاتمی و میرحسین موسوی بازتاب دهنده اراده معطوف به قدرت رهبر ایران و خواست قبضه تمامی ابعاد سیاست در ایران است. علی خامنهای به عنوان معمار نظام سیاسی ایران طی دو دهه اخیر نه تنها به فرماندهی به دولتهای تحت امرش بسنده نکرده است بلکه با ایجاد نهادهای موازی تحت امر خود عملا سیاستهای داخلی و خارجی ایران را نیز شکل داده است. از همین روست که تمامی روسای جمهوری ایران به نوعی با وی از در مخالفت درآمده و در مقاطعی که وضعیت ایران در بیثباتی قرار گرفته باشد، خواستار اختیارات ویژه شدهاند. انتظار میرود طی ماههای آینده، تحت تاثیر تحریمها و فروپاشی کامل اقتصاد ایران این تنشهای درونی بیش از پیش افزایش یابند. سرنوشت تمامی رئیس جمهوریهای ایران بیشباهت به یکدیگر نخواهد بود.