دیالکتیک زن–مرد و راهحل آن
همانطور که پیداست، خلق کورد بیدار شده است. برای زندگی برابر و آزاد، مصمم است.
همانطور که پیداست، خلق کورد بیدار شده است. برای زندگی برابر و آزاد، مصمم است.
بیش از نیمی از تلاش و دستاورد تاریخی زنان در پیشرفت جامعه نقش دارد. این تلاش بسیار عظیم است. هرچند نظامهای سلطهگر و سرکوبگر تلاش کردهاند زن را از جامعه منزوی کنند، اما زن همواره بنیان و جوهرهی جامعه بوده است. دلایل بسیاری برای این امر وجود دارد. مهمترین آن این است که نخستین واحد اجتماعی، خانواده است و خانواده حول محور زن شکل گرفته است. زن سرچشمهی خانواده است و بدون زن، چیزی بهنام خانواده قابل تصور نیست. اگر هم تصور شود، خیالی بیش نیست. حتی زئوس، خدای یونانیان نیز آن را خیال کرده بود. وگرنه باید دانست که زندگی بدون زن ممکن نیست. هیچکس نباید بیپایه سخن بگوید یا خود را فریب دهد.
اگر کسی بگوید که بدون زن هم زندگی ممکن است، باید آن ادعا را به بحث گذاشت. من نمیگویم زندگی بدون زن ممکن است یا نه، بلکه باید پرسید: آیا هستی (هستیشناسی) میتواند بدون زن ادامه یابد یا نه؟ اگر بگوییم که نسل زن بهکلی نابود شده، چگونه جامعه به حیات خود ادامه خواهد داد؟ باید انسان بهخوبی دربارهی این مسائل تأمل کند. ضروری است که شفافیت فکری ایجاد شود و پاسخهایی برای جستجوی انسانها فراهم گردد. در نهایت، انسان باید پاسخ خود را خودش بیابد و به راهحل برسد.
جامعه نباید همچون گذشته در انتظار نیرویی مهدیوار بماند، بلکه باید خود به نیروی راهحل تبدیل شود. و این نیروی راهحل باید از زن و مردانی سوسیالیست (اجتماعی) و آگاه ساخته شود. هیچ موجودی بهعنوان انسان، بدون توانایی تغییر و دگرگونی، نمیتواند وجود داشته باشد. این نیز همچون تجربهی تاریخی انسان اثبات شده است. جامعه باید قانع شود که بزرگترین نیرو پس از طبیعت اولیه، نیروی اندیشهی خود اوست. و ممکن است برخی برخیزند و بگویند که زندگی بدون مرد نیز ممکن نیست. این هم درست است، اما باید دانست که با زن و مرد موجود نیز زندگی ممکن نیست. زندگی همچون آتش دوزخ میسوزاند و انسان در آن میسوزد. در غیر اینصورت باید راهحلی بسیار فوری برای آن یافت. همانطور که در بالا نیز اشاره کردم، مسئلهی زن و مرد همچون خنجری بر پشت جامعه فرود آمده است.
باید این خنجر را با سرعت بیرون کشید و خرد مردانه را در برابر زن دگرگون کرد. باید از بنیاد، خرد جامعه دگرگون شود. زیرا زن نیمی از جامعه است و همان خرد را نمایندگی میکند. اگر چنین باشد، باید خرد زن و مرد که به قتل رسیده، دگرگون شود. و هرچند مرد قدرت را بهدست گرفته و زن را به ابزار خدمت تبدیل کرده و جامعه را در وجود زن به بردگی کشانده، اما مردان روحانی، بهویژه شمنها، زنان سالخورده را به معابد کشانده و خاطرهی آنها را شستهاند. و باید دانست که نهتنها زنان جوان، بلکه مردان جوان نیز به این معابد (زیگوراتهای سومری) کشیده شدهاند و برای مقابله با نظام زن-مادر، آموزش دیدهاند.
وقتی این مسائل مطرح میشود، بسیاری از مردان خود را عقب میکشند و واکنش نشان میدهند. اما بهنظر من، نه زنان گذشته همان زناناند و نه مردان گذشته همان مردان. این در همهی ابعاد چنین است. اما آنچه رهبر آپو تلاش دارد به ما بشناساند، این است که باید تاریخ خود را بررسی کنیم تا بفهمیم چرا امروز اینهمه فجایع رخ میدهد و ریشهی آنها چیست؟ خود رهبر آپو میگوید: «ما در آغاز تاریخ هستیم و تاریخ در روزگار ما پنهان شده است.» بنابراین برای اینکه روز خود را بفهمیم، باید به پژوهش جامعه بپردازیم.
باید دانست که نه زندگی بدون زن ممکن است و نه زندگی بدون مرد. و این دو وجود، همچون دو چیز متفاوت، یکدیگر را کامل میکنند و یکی بدون دیگری ممکن نیست. اما اگر بگوییم یکی ارزشمند است و دیگری بیارزش، این شکاف بزرگی خواهد بود و به تداوم بردگی زن و جامعه خواهد انجامید. بنابراین باید دانست که تمام هستی (هستیشناسی) بر دوگانگی بنا شده است و از میلیاردها سال پیش تا امروز چنین بوده و چنین نیز ادامه خواهد یافت. اکنون باید این پرسش را مطرح کنیم: آیا در میان تمام هستیها، هستیای مستقل و مجرد وجود دارد؟ من باور دارم اگر فرصت باشد و ما با این پرسش روبهرو شویم، حتما دیدگاههای متضاد یا ناسازگاریهایی دربارهی آن وجود خواهد داشت. اما باید آن حافظهی انسانی نرم وارد عمل شود.
بهنظر من، چه زن باشد چه مرد، انسان باید خود را به بالاترین سطح درک برساند. نه اینکه با زمان فرسوده شود، بلکه باید گستردهتر شود و جامعه را در درون خود بپروراند. من باور ندارم که هیچ هستیای در جهان بهتنهایی وجود داشته باشد یا بتواند ادامه یابد. و این اثبات میکند که هر دو جنس همچون هماند و برای زندگیای سالم، سوسیالیستی، برابر و آزاد به یکدیگر نیاز دارند. و چون زن نیز از حقیقت آگاه شده و دیگر بردگی را نمیپذیرد، جستجوی او برای برابری و آزادی شکل گرفته است و نظامی که امروز نمایندهی سرمایهداری است، با جنگ ویژه خود، در درون احساس، روح و حافظهی انسانها جای گرفته و آنها را به ابزارهای مصرفی تبدیل کرده است.
باید دانست که نظام مذکور، زندگی را بر تضاد میان دو جنس بنا نهاده است و هرچند زن و مرد در روند زندگی بر یکدیگر تاثیر میگذارند، اما نباید فراموش کرد که تضاد میان آنها نیز وجود دارد. مرد زن را در عرصهی خشونت میکوبد و زن نیز مرد را در عرصهی عاطفه تحریک میکند. و همانطور که دیده و شنیده میشود، روزانه زنان کشته میشوند و فجایع بسیاری در جامعه رخ میدهد، حتی درون خانواده نیز آسیب میبیند و به جایی میرسد که برخی مردان، زنان و دختران خود را میفروشند و اگر این وضعیت ادامه یابد، جامعه به درجه حیوانیت خواهد رسید. و ریشهی همهی این فجایع، نظام مالی و پولی است که انسانها را همچون کالا میفروشد و به ابزار بازار تبدیل میکند.
من تلاش خواهم کرد این موضوع را روشنتر تحلیل کنم و هدفم این است که چه زن و چه مرد، باید با حساسیت بیشتری به مسئلهی جنسیتگرایی نگاه کنند و بدانند که نظام سلطهگر با جنگ ویژه خود و سه سوار آخرالزمان، بر جامعه و فرد تاثیر گذاشته و جامعه را به وضعیت گلههای حیوانی کشانده است، برای اینکه آنها را به درهها سوق دهد تا بار در هُشیار نشوند. اما همانطور که میبینیم، رهبر آپو ۵۲ سال از عمر خود را وقف جامعه کرده و هنوز هم فداکاری میکند. و اگر قرار باشد از رهاییبخشی سخن به میان بیاوریم، آن نیز رهبر آپو است. همه باید ببینند و بخوانند و بدانند که رهبر آپو تبلیغ نمیکند و فراخوان رهبری برای صلح، تاکتیکی نیست، که استراتژیک است. او با ایمان و اشتیاق میگوید: اکنون زمان صلح و خواهری-برادری است.
باید بهروشنی دانست که رهبر آپو با قلبی آگاه و با تصمیمی قاطع، خواهان آن است که تمام مینهایی که در طول ۲۰۰ سال گذشته کاشته شدهاند، خنثی شوند. تمام پلهایی که ویران شدهاند، باید بازسازی شوند و خواهری و برادری خلقها به مسیر اصیل خود بازگردد. تمام زنان و مردان آزادیخواه و پیروان خط آپویی باید خرد خود را بر پایهی دوران نوین بازسازی کنند تا جامعهای کمونال و آزاد بنا کنند و دشمنی میان دو جنس را از میان بردارند. تا جامعهای نوین و سوسیالیستی ساخته شود. اگر ما از نظامی صلحطلب، دموکراتیک، اکولوژیک و مبتنی بر آزادی زن سخن میگوییم، این همان است و هر کس باید از خودش آغاز کند.
و من خود نیز صاحب امید و اشتیاقی بزرگ هستم و به تلاش رهبر آپو، شهیدان، گریلا و مردم باور دارم و همانطور که میدانیم، رهبر آپو کورد نوین را آفرید.
و آن کورد نوین، سرکش شد و در انتظار ثمره تلاش خود ایستاد تا به بار بنشیند و در سراسر خاورمیانه و جهان گسترش یابد. همانطور که پیداست، خلق کورد بیدار شده است. بر زندگی برابر و آزاد، مصمم است.