قتلعام پاریس، حملهای ضد دمکراسی
سال 2022 برای خلق کورد و نیروهای دمکراتیک سالی مملو از مبارزه بود. در اوایل بهار ارتش دولت فاشیست ترکیه بهقصد نابودی نیروهای گریلا حملات همه جانبهای را شروع نمود.
سال 2022 برای خلق کورد و نیروهای دمکراتیک سالی مملو از مبارزه بود. در اوایل بهار ارتش دولت فاشیست ترکیه بهقصد نابودی نیروهای گریلا حملات همه جانبهای را شروع نمود.
سال 2022 برای خلق کورد و نیروهای دمکراتیک سالی مملو از مبارزه بود. در اوایل بهار ارتش دولت فاشیست ترکیه بهقصد نابودی نیروهای گریلا حملات همه جانبهای را شروع نمود. هدف ترکیه و ناتو تضعیف محور مقاومت خلقی و به انقیاد کشیدن نیروهای دمکراتیک بود. در مقابل نیروهای مدافع خلق(HPG) با تاکتیک نوین گریلا توانست دومین ارتش ناتو را بهزانو درآورد، درحالیکه ناتو مستقیماً توسط ترکیه سلاحهای شیمیایی و اتمی تاکتیکی را بکار میگیرد، نهادهای حقوق بشری نیز با این جنایات جنگی همراهی نموده و سکوت اختیار کردهاند. چنین برخوردی نقص آشکار حقوق انسان بوده و مشروعیت این نهادها را زیر سؤال برده است. در مقابل بر حق بودن این مقاومت را نشان میدهد و وجدان بیداری بشری، اینک بیشتر از هرزمانی با خواستههای دمکراتیک خلق کورد همراهی مینماید.زندانی نمودن پرفسور «شبنم فنجانه» کسی که خواستار تحقیق در رابطه با بهکارگیری سلاحهای شیمیاییبر ضد گریلاها است نمونهي آشکار این بی حقوقی و بخشی از جنگ روانی و تمامعیاری است که بر ضد کوردها صورت میگیرد. جنگی خارج از تمامی نرمها و معیارهای انسانی و حقوقی است که خود نظام سلطه تحت عنوان جهان متمدن وضع نمودهاند.
حملهی تروریستی پاریس در آستانهی دهمین سال ترور سه زن پیشاهنگ(سکینه جانسز، فیدان دوغان و لیلا شایمز) بههیچعنوان تصادفی نیست. هرچند سعی دارند آن را به رشد موج راسیزم اروپایی نسبت دهند، اما این دقیقاً انتقام سیستماتیک از آزادیخواهان است. دولت ترکیه از همان ابتدای وجودی بهصورت سیستماتیک نابودی کورد ها و سایر ملل جغرافیای سیاسی خود را در دستور کار قرار داده و این سیاست را آشکارا و با همکاری ناتو انجام میدهد. در سالهای اخیر نیز حمایت همهجانبهای را از نیروهای فاشیسم دینی داعش صورت داده. درواقع دولت ترکیه مستقیماً دولت فاشیسم است. محدود نمودن این جنایت ضد بشری به یک شخصیت راسیزم پنهان نمودن چهرهی واقعی فاشیسم دولتی است.
انقلابی که اینک در خاورمیانه با پیشاهنگی زنان کورد در ایران به اوج رسیده پایان هولناکی است برای نیروهای سلطهی دولتمدار و مردسالار. لذا تمامی نیروهای دسپوتیک، ملی مذهبی و نیروهای سکولار تاب تحمل آن را ندارند. این انقلاب حاصل پنج دهه مبارزه است که گریلاهای زن در کوهستانهای کوردستان بر ضد مردسالاری صورت دادند که در دومین ایستگاه خود انقلاب زن را در روژئاوا رقم زد و روزنهی امیدی شد برای تمامی جهان. اینک در سومین ایستگاه خود مدرنیتهی نوین را بنیاد مینهد، نهتنها برای زنان و جامعهی خاورمیانه تبدیل به امید شده بلکه در برابر فمینیست بورژوازی و مرد ستیز تبدیل به آلترناتیوی برای همزیستی آزادانه بین این دو جنس گشته. جامعه در حال دگردیسی بوده و سعی دارد بر اساس فرهنگ همزیستی مسالمتآمیز خود را بازسازی نماید، این خط پایانی است بر سلطه و اقتدار مردسالارانه دینی و سکولار، چنین وضعیتی برای نظام سرمایهداری بههیچعنوان قابلقبول نیست.
حمله به مرکز فرهنگی احمد کایا هنرمندی انقلابی و مردمی که خود نیز قربانی فاشیسم ملی گشته معنای خاص خود را دارد و پیام بزرگی برای آزادیخواهان میباشد. سیستم در رابطه با چارهجوئی معضلات زیستمحیطی، زنان و سیستم معیوب دمکراسی پارلمانی با معضل جدی روبرو گشته و جامعه تاب توان چنین وضعیتی را نداشته و به دنبال آلترناتیو میگردد. پ ک ک نه بهعنوان یک حزب بلکه بهعنوان یک سیستم فکری و پارادایم زیستی و مدیرتی توانسته چنین قابلیتی را از خود نشان دهد و تبدیل به کانون این تحولات شود. حملات صورت گرفته به جنبش آزادی خلق کورد نشان از بنبست فوق است. نظام ازنظر تَوری و توان مقابله با این گشایش پارادایمی را نداشته و با ایزوله نمودن رهبر آپو و حذف فیزیکی مبارزان زمینه را برای ایجاد تغییراتی متناسب با نظرگاه خود ایجاد مینماید. لذا نباید این حملات را تنها در ابعاد منطقهای و نژادپرستی بر ضد کوردها در نظر گرفت. این حملهای است بر ضد دیدگاه«جامعه بودن» و ضد نظام مصرفگرایی است ، همچنین حملهای بر ضد تمامی نیروهای دمکراتیک. بهطور مشخص مورد هدف قرار کوردها مرتبط با میزان سازماندهی آنها دارد، زیرا در حال حاضر سازمانیافتهترین نیروی دینامیک که توانسته در مقابل سیستم پایداری نماید کوردها هستند که با پیشاهنگی جنبش آزادی دارای جهانبینی و ایدئولوژی مختص به خود است. حملات ، تجرید و زندانی که صورت گرفته، خلق کورد را تسلیم ننموده بلکه با خودسازماندهی و اصرار بر مواضع بنیادینش قویتر گشته و توان تاثیرگذاریش افزایشیافته. آنها با زندانی نمودن رهبر آپو نهتنها نتوانستند جنبش آپویی را بهزانو درآورند بلکه با تحولاتی که رهبر آپو در زندان صورت داد مبارزات را از چارچوب کوردستان خارج نمود و آن را تبدیل به مبارزهای منطقهای و جهانی نمود. اینک مرکز سیاست جهانی پایتخت دولتها نیست بهعکس ایمرالی است و برای چاره بابی مشکلات چشم همه بدان جا دوختهشده. بدینصورت حملاتی که اینک در چهار بخش کوردستان صورت میگیرد؛ دستگیر نمایندگان HDP فعالین سیاسی، حمله به روژئاوا و نابودی زیرساختهای اقتصادی و مدنی ، حملات ددمنشانه جهت نابودی انقلاب زن زندگی آزادی در ایران و حمله تروریستی به پیشاهنگان زن در جنوب کوردستان و اخیراً حملی تروریستی پاریس و هدف قرار دادن رفیق اوین از پیشگامان جنبش زن همه حملاتی در یک راستا میباشند و در یک مرکز هدایت میشوند.
مقاومت و مبارزات آزادیخواهانهی خلق کورد در طول نیم سده اخیر بیش از هرزمانی تبدیل به نیروی الهامبخش برای سایر آزادیخواهان، چپ جهانی، آنارشیستها و فمینیستها شده است. خیزش انقلابی خلقهای ایران در شهریورماه به پیشاهنگی زنان و جوانان با شعار زن زندگی آزادی و نقش برجستهی خلق کورد در پیشاهنگی این انقلاب نوین و دمکراتیک بیش از هرزمانی توجه جهانیان را به مبارزات خلق کورد جلب نمود. اگرچه در طول چهار دههی گذشته با زدن برچسب تجزیهطلبی خواستهها برحق کوردها در سایه مانده بود اما این مقاومت طولانی و سازمانیافته توانست حقایق را به سایر خلقهای ایران نمایان نماید و بدینصورت چهار دهه جنگ ویژهی حکومتی نتوانست کوردها را به حاشیه براند. بدون شک مبارزات خلق کورد زمانی رویهای جهانی به خود گرفت که توانست از لاک ملیگرایی عشیرهای خارج گشته و با مبنا قرار دادن سوسیالیسم و زن در کانون مبارزات آزادیخواهانه، خود را با آرمانهای جهانشمول کیهانی گره بزند.
بهطور واضح مبارزات ملت کورد در برملا نمودن واقعیت نهادها حقوق بشر و سازمانهای سیستم لیبرالیسم نقش اساسی داشته. همچنان که میدانیم شیوهی دستگیری رهبر آپو و تجرید او نمونهی بارز این دورویی است. CPTبهعنوان نهادی جهت جلوگیری از شکنجه اینک خود بانی شکنجهشده. بدون شک عدم سکوت خلق کورد در برابر این نمایشهای قانونی خوشایند نیروهای هژمونیک نیست و جغرافیای زیست کوردها در زاگرس و در دل تپندهی خاورمیانه تنها جایی است که برای نیروهای سرمایهداری نهتنها غیرقابلتسخیر شده بلکه اینک تبدیل به کانون مقاومت جهانی گشته.
این سازماندهی و آگاهی ایدئولوژی سبب گشته سایر نیروهایی که در طلب آزادی هستند حول سازماندهی کوردها جمع شوند و انقلاب زن زندگی آزادی، زنان کورد، بلوچ افغان و سایر زنان آزادیخواه را بهسوی همبستگی دمکراتیک سوق داده. بر کسی پوشیده نیست که روی کار آمدن طالبان و جمهوری اسلامی بهعنوان دو رژیم زنستیز در منطقه با دخالت مستقیم نظام سرمایهداری صورت گرفته همین هم آزادیخواهان را نسبت به دخالت خارجی بدبین نمود. دخالت آنها نهتنها مشکلات خلقها را چاره یابی ننموده بلکه با مدرنیتهی سرمایهداری معضلات را حادتر کرده. در مقابل نیروهای بومی و دینامیک که مبتنی بر سنت جنبشهای انقلابی خاورمیانه میباشند با پیشاهنگی جنبش آزادی وزنان در روژئاوا توانست سیستم آلترناتیو ملت دمکراتیک را جایگزین ملت - دولت نمایند و این به معنی شکست ایدئولوژیک مدرنیتهی سرمایهداری در مقابل مدرنیتهی دمکراتیک است. نظام دولت – ملت اینک تنها با بهکارگیری خشونت توان حکومت کردن را داشته و جایگاه معنوی خود را ازدستداده. نمونهی واضح آن، رژیم جمهوری اسلامی و دولت فاشیست ترکیه است که با تمام توان سعی در سرکوب آزادیخواهان رادارند و در حال حاضر با بهکارگیری قدرت عریان بر روی کار ماندهاند. بااینوجود موج خیزشهای مردمی بیشازپیش گسترشیافته و خواستهی خلقها در منطقه حول انقلاب زن رادیکالتر میشوند، برخلاف نیروهایی که سعی دارند آن را تنها در چارچوب تغییرات سیاسی تعریف نمایند، اینکه ما با انقلابی فرهنگی روبرو بوده و شاهد تحولات اجتماعی و ذهنی هستیم. آخرین پیام جوانانی که بهسوی طناب دار رهسپار میشوند، پیام خانوادههایشان، مادران و همسران شهدا همه نشان از اراده راسخ خلق برای این تحولات بنیادین است.
این انقلاب بهصورت همهجانبهای مورد هجوم فاشیسم دولتی قرارگرفته، درحالیکه آزادیخواهان در همهجا مورد هدف قرار میگیرند، دولتها برای فاشیست بسترسازی میکنند و بدینصورت جامعه را با وضعیت وحشتناکی مواجهه مینمایند. آنها از این طریق سعی دارند بهتمامی نیروهای آزادیخواه بگویند که یا باید تسلیم شوند و یا کشته خواهند شد. این زنگ خطری برای همه است. بدینصورت سعی دارند جامعه را بهزانو درآورد. سعی دارند آزادیخواهان و کوردها را به دودسته تقسیم نمایند؛ آنهایی که تسلیم سیستم گشتهاند و آنهایی که مقاومت مینمایند. این حملات فاشیستی سازمانیافته بوده و شیوهای برای حذف آزادیخواهان است. منطقی نیست درجایی بمانند اروپا که کل زندگی شخصی انسانها از طریق دوربینهای مداربسته و سازمانهای جاسوسی و دولت الکترونیک رصد میشود، نتواند از چنین حملات پیشگیری نماید. روزانه آزادیخواهان و طرفداران پ ک ک تحتفشار میباشند و تمامی سمبلهای آنها ممنوع میشود و حتی بهکارگیری این سمبلها در فضای مجازی با ممنوعیت روبرو گشته و سانسور میگردد اما داعشی ها توسط میت و اطلاعات سازماندهی شده و اقدامات تروریستی انجام میدهند. کورد ها را به جرم مبارزه برای حقوق خود سالها مجازات و حبس مینمایند و یا آنها را دیپورت میکنند. اما شخصی فاشیست را که قبلاً سابقه چنین کاری را داشته پلیس واقف است آزاد گذاشته و به وی اجازه حمل اسلحه داده میشود و این کاری جز فاشیسم سازمانیافته دولتی نیست.
دومین قتل و عام پاریس نتیجه عدم رسیدگی به پروندهی قتل سه زن مبارز توسط میت ترکیه است. درصورتیکه دولت فرانسه و اتحادِ اروپا با عاملین قبلی برخورد میکردند امکان تکرار چنین حوادثی کمتر بود. کوردها و دوستان دمکراتیک آنها بایستی بدانند سکوت در مقابل فاشیسم سازمانیافتهی دولتی زمینهی قتل و عام را بیشتر مینماید. آنها میخواهند با ایجاد رعب و وحشت هرجایی را برای مبارزه دمکراتیک ناامن نمایند و این پیام را به جامعه بدهند که ما در کوهستان با سلاح شیمیایی شمارا خواهیم کشت و در داخل شهرها با فاشیسم. زمان آن رسیده نیروهای دمکراتیک باهم متحد گشته و در چارچوب سازماندهی منسجمی جبهه ضد فاشیسم را گسترش دهند. جامعه دمکراتیک در مقابل فاشیسم دولتی نیاز به مکانیسم دفاعی دارد و این مختص به جغرافیای خاصی نیست، در هرجایی که «اجتماع بودن» حضور دارد دفاع ذاتی هم شرط اساسی است.