هاجر سلیمان: دشمنان از استخوان شهدای ما وحشت دارند
هاجر سلیمان عضو کمیته مصالحه شورای منطقه احداس از ایام مقاومت دوران صحبت کرد و گفت که جنگ هستی و نیستی بود که در آن مقاومت خود مادران شهادت فرزندانشان را اعلام میکردند.
هاجر سلیمان عضو کمیته مصالحه شورای منطقه احداس از ایام مقاومت دوران صحبت کرد و گفت که جنگ هستی و نیستی بود که در آن مقاومت خود مادران شهادت فرزندانشان را اعلام میکردند.
هاجر سلیمان، یکی از اعضای کمیته مصالحه شورای منطقه احداس (مادر شهید عگید و شهید زیلان) که در سال ۲۰۱۴ عضو شورای خانوادههای شهدا در منطقه راکو عفرین بود، سخنان خود را با صحبت در مورد لحظاتی از مقاومت دوران آغاز کرد و گفت: «وقتی جنگ میشود، شهادت هم به دنبال آن میآید. در جنگ مقاومت دوران، ما پنج نفر در شورای خانوادههای شهدای منطقه راکو بودیم. سپس جنگ سنگین شد و اکنون کار در مناطق فشرده شده بود و برای آن به مرکز شهر عفرین رفتند و ما ۵۸ روز در سازمان خانواده شهدای عفرین به کار خود ادامه دادیم. سپس آرشیو شهدا آمد و ما کارمان را برحسب مناطقشان انجام میدادیم. یک روز شهدا را اعلام میکردیم و روز دیگر مراسم برگزار میشد. روزانه ۱۵ تا ۴۰ شهید به خاک سپرده میشد.»
هاجر سلیمان از روحیه خانوادههای شهدا در آن زمان صحبت کرد و ادامه داد: «وقتی وارد خانواده شهدا میشدیم و شهادت فرزندان آنها را اعلام میکردیم، از آن خانوادهها نیرو و روحیه میگرفتیم. خیلی وقتها وقتی به آنجا میرفتیم و خانوادهها وقتی میشنیدند فرزندشان شهید شده است، بلافاصله به فرزندان دیگرشان میگفتند: «چرا نمیروید بجنگید، به خاطر اینکه جنگ به خانه ما آمده، چه کسی از ما محافظت کند؟» یک خانواده شهید در روستای گمروک منطقه مباتا بودند، بعد از اینکه پیش خانواده رفتیم و شهادت فرزند آنها را به اطلاعشان رساندیم، در زمان برگشت، به دلیل شدت حملات دولت ترکیه، در نیمهی راه شام در بیابان ماندیم تا حملات فروکش کرد.»
هاجر سلیمان اظهار داشت که جنگی که در آن زمان در جریان بود، جنگ هستی و نیستی بود و در لحظات جنگ و کاری که انجام میدادند، هیچوقت ترسی به دلشان راه نیافت و اظهار داشت که شهادت دخترش را خود را اعلام کرده است و گفت: « در آن زمان به دلیل حملات شدید، نزدیک به شش خانواده در یک خانه بودیم و حملات ادامه داشت. گاهی اوقات به دلیل شرایط به خانه برنمیگشتیم، اما حتی یک روز هم ترسی نداشتیم. در دوران کارمان، در آن جنگ سخت، دخترم شهید زیلان نیز در آن جنگ حضور داشت، اما من روزانه از او خبر میگرفتم. آخرین بار گفت که هواپیماها در آسمان گشتزنی میکنند و نمیتواند صحبت کند. از آن روز هیچ خبری از او دریافت نکردم، ولی همیشه امیدوار بودم حالش خوب باشد. یک روز که در خانه بودم، دوستان مؤسسه به خانه ما آمدند و گفتند امروز شهادت دوم جلوی در خانه شماست. همان موقع متوجه شدم زیلان شهید شده است. به دلیل بمباران شدید جنگندهها پیکر شهید زیلان پیدا نشد. آن روز خودم شهادت شهید زیلان را اعلام کردم و مراسم شهید زیلان با دوستان شهیدش برگزار شد. شهید زیلان در ماه مارس به دنیا آمد و در ۱۳ مارس نیز به شهادت رسید. در آن زمان مراسم او در آرامستان شهید اوستا خابور در شهر عفرین برگزار شد. آن زمان جامعه ما یک روز هم در خانههایشان آرام نمیگرفت، همیشه مشغول کار و تلاش بودند.»
دایه هاجر از رفت و آمد افراد خارج از منطقه میگوید: «در آن زمان، در یکی از روزهای جنگ، ما پنج نفر از مادران خانواده شهدا به محل تهیه غذا رفتیم و برای رزمندگان خود در خطوط نبرد غذا درست کردیم. سپس از مهمانانی که از خارج از منطقه میآمدند استقبال و پذیرایی کردیم. به خاطر جنگ بار سنگینی بر دوش خانواده شهدا بود و برای آن هر کس باید سختیها، کار و مقاومتی که توسط خانواده شهدا انجام شده را ببیند.»
هاجر سلیمان گفت در آن جنگ خواهر، برادرش را کفن میکرد و گفت: «یک روز که در کمیته براد (کمیته کفن کردن شهدا) بودیم، یکی از دوستانمان که خود همسر شهید بود، کنار ما بود. او برادری داشت که ده سال بود او را ندیده بود. اما وقتی مبارزان پیکر شهدا را آوردند، برادرش نیز جزو آن شهدا بود. او برادرش را با دست خود کفن پوش کرد و برای او عزاداری کرد. در آن زمان یکی از دوستانمان در آن کمیته ماجرای خواهرزاده اش را برای ما تعریف کرد که عضو یگانهای مدافع زنان بود. گفت که او هم وصیت کرده است که توسط خاله خود کفن شود. در آن زمان پیکر خواهرزاده ی رفیقمان را آوردند و او نیز بر اساس وصیت خود شهید، خود او را کفن پوش کرد. به دلیل آنکه جنگی که در جریان بود، جنگ ظلم و نسلکشی بود، مردم در مقابل آن ایستادند و مردم عفرین هرگز نگفتند ما باید یک قدم به عقب برداریم.»
هاجر سلیمان با بیان اینکه آنها از آرامستان شهدای ما میترسند، ادامه داد: «مردم عفرین در مقاومت دوران هزاران شهید دادند، دشمن همچنان از قبر و استخوان شهدای ما میترسد. همهی شهدا آرشیو خود را دارند. دولت ترکیه سه آرامستان شهدا را خراب کرد و به جای آنها بازار دام فروشی درست کرد. یعنی جای دیگری برای افتتاح این بازارها نبود؟ آیا مملکتی وجود دارد که بدون شهید ساخته شده باشد؟ هیچکس این شهدا را به یاد نیاورد و نگفت چرا این آرامستانها خراب میشود و آنها را کندند و تا الان هم قبور شهدای ما هنوز باز است. کشورهایی که مدعی حقوق بشر هستند، آیا مملکتشان بدون شهید ساخته شده است و شهدای خود را به یاد نمیآورند؟ شهدا سینه هایشان را در برابر هواپیماها و تانکهای دشمن سپر کردند و برای میهنشان شهید شدند.»
هاجر سلیمان عضو کمیته مصالحه شورای منطقه احداس در پایان سخنان خود گفت: « هر چیزی که به راحتی و بدون کار و زحمت گرفته شود، به راحتی نیز از دست میرود. چون هر چیزی که با کار به دست میآید وزنی دارد.آزادی به کسی داده نمیشود، آزادی گرفتنی است. ما هم با زحمت و خون فرزندانمان به آزادی میرسیم. تاکنون در تاریخ خانوادهها خواهر همیشه اسلحه برادرش را به دست گرفته و برادرزاده اسلحه عمویش را برداشته است. تاریخ شهدا جدایی ناپذیر است و این بار را بر دوش گرفتند. به همین دلیل ما به عنوان خانواده شهدا تا آخر پیگیر آرمان و خون فرزندمان خواهیم بود و میهن و آزادی خود را بدست خواهیم آورد و با سربلندی به عفرین باز خواهیم گشت. استخوانهای فرزندانمان را دوباره جمع میکنیم و آرامستان شهدا را میسازیم. ما به عنوان مادران عفرینی بدون فرزند زندگی میکنیم، اما بدون خاک و کرامت زندگی نمیکنیم.»