سُرخین ماکو که در جریان مقاومت کوبانی فرمانده جبهه کانیا کوردان بود و یک چشمش را در آنجا از دست داد؛ به مناسبت اول نوامبر روز جهانی کوبانی، از خاطراتش در آن زمان با خبرگزاری فرات (ANF) صحبت کرد .
سُرخین ماکو ابتدا درباره رفتن خود به کوبانی گفت: «در سال ۲۰۱۴ در کوهستانهای کوردستان بودیم. با امکانات محدود و لحظه به لحظه نبرد کوبانی را تنها با یک رادیو دنبال میکردیم. مبارزان کوردستان سنگینی جنگ را عمیقا احساس میکردند. چون زنان، کودکان، سالمندان و همه مردم وحشیانه مورد حمله قرار گرفته بودند. وقتی انقلابیون شدت حملات را متوجه شدند، بسیاری از آنها پیشنهاد رفتن به کوبانی را دادند، زیرا ما فدایی مردم خود هستیم. خطر قتلعام مردم نشان میداد که هر انقلابی باید این کار را بکند. رفتن به کوبانی یک ماموریت انقلابی بود، ما به کوبانی رفتیم. دشمن در راه خیلی از رفقای ما را اسیر کرد و حتی قبل از رسیدن به کوبانی بسیاری از رفقای ما مجروح شدند. اما در نهایت برخی به کوبانی رسیدند.
نزدیک به ۳۰۰ نفر از مرز عبور کردند، ۲۸ نفر مجروح شدند
سرخین ماکو ادامه داد: «ما از مرز رده شده و به کوبانی رسیدیم. هیچ وقت فراموش نمیکنم، پدری در مرز جلوی من را گرفت و گفت: «نرو، میمیری! همه دارند از کوبانی میروند.» به آن پدر گفتم: «بعد از آن که سرزمین ما از دست رفت، زندگی دیگر معنایی ندارد.» آن پدر ساکت شد. وقتی به حصارهای مرزی رسیدیم، سربازان ترک با ۳۰ تانک حمله کردند. تعداد ما خیلی افزایش یافت. نه تنها انقلابیون، بلکه مردم عادی هم از مرز عبور کردند. به کوبانی که رسیدیم بر اثر شلیک گلوله و بمبهای گاز و... ۲۸ نفر از رفقایمان مجروح شدند. در نهایت حدود ۳۰۰ نفر وارد کوبانی شدیم. ما در مرز بهای سنگینی پرداختیم. با وجود این با یک ارادهی بزرگ به کوبانی رسیدیم. وقتی به آنجا رسیدیم، جنگ مرگ و زندگی ادامه داشت. ساعت ۳ شب بود که به آنجا رسیدیم. گرد و غبار، دود و آتش در کوبانی پدیدار شد. وسایل نقلیه سوخته، منفجر شده، خانههای ویران شده نمایان شدند. در خانهای که هنوز در حال سوختن بود از ما استقبال کردند. کوبانی در حال سوختن بود.»
اطلاعات در مورد شهدا و مجروحین در کانی کوردان
سرخین ماکو در اوایل جنگ با شهید گلهات آشنا شد و درباره گفتگوی خود با رفیق گلهات گفت: «به جبهه کانی کوردان رفتیم که رفیق گلهات آنجا بود، تنها چیزی که رفیق گلهات و سایر رفقا گفتند این بود: «سعی کن در ۳ روز اول شهید نشوی! بعد از ۳ روز جنگیدن را یاد میگیری.»
بعد از رسیدن به کانی کوردان از تعداد شهدا و مجروحین مطلع شدم. رفقایی که مجروح شدند و شهید شدند رفقایی بودند که با آنها از مرز گذشته و به کوبانی آمده بودیم. یکی از آنها رفیق میران اهل شرنخ بود. یکی از رفقا هم مجروح شد. ما عصر رسیدیم، ولی صبح یک نفر شهید و یک نفر مجروح شده بود. این حس انتقام و پیروزی را در من رافزایش داد.»
زنان، کودکان و سالمندان را کشتند
سرخین ماکو میگوید: «آنچه در حال رخ دادن بود جنگ بین دو ایدئولوژی بود. یکی ایدئولوژی انکار، تخریب، نابودی و مصادره ارزشهای مردم و دیگری ایدئولوژی آپوییها بود که همه چیز خود را فدای مردم میکردند. این ایدئولوژی آن کسانی بود که جان خود را برای نجات یک زن، برای نجات یک کودک فدا میکردند. نیروی مخالف هم در حال غارت، تجاوز و قتلعام بود.»
سرخین ماکو در ادامه گفت: «مردم را زنده زنده سوزاندند، من شخصاً دیدم که روی مردم بنزین ریختند و آنها را سوزاندند. وقتی متوجه شدند که دارند شکست میخورند، این روشها بیشتر شد. بعد از اینکه گروه حلب نیز به جنگ پیوست سنگر کوبانی مثل یک دژ نفوذناپذیر شد و داعش شکست خورده در آن درمانده شده بودند. بعد از اینکه پایههای آزادی گذاشته شد، دشمن شکست خورد.»
فریاد یا مرگ یا آزادی
سرخین ماکو درباره مقاومت در کانی کوردان گفت: «من باور نمیکنم آن قدرت و روحیهای که در کانی کوردان داشتیم در هیچ جای دنیا دیده شده باشد. هر روز تعدادی مجروح و شهید میشدند. هر روز پیکر همرزمان شهیدمان را جمع میکردیم. ۸۰ درصد نیروها در کانی کوردان زن بودند. فرماندهان آنها هم زن بودند. ما یک ساختمان ۴ طبقه داشتیم که مانند یک قلعه بود. از طریق دستگاه ارتباطی به صحبتهای داعش گوش میدادیم. از نظر روانی شکست خورده بودند. تیرهای ما کافی نبود، اما به فرماندهان خود میگفتند که آنها را به شدت گلولهباران میکنیم و نمیتوانند سرشان را بالا بیاورند. آنها در حال شکست خوردن بودند. این روانشناسی شکست بود.
مقاومت مبارزان زن در جنگ کوبانی اثر خود را در تاریخ به جای گذاشت. شعار همه رفقای شهید این بود: «یا پیروز میشویم، یا میمیریم!» ترک سنگر غیرممکن بود. ما یک رفیق خیلی جوان داشتیم. او میگفت «یا مرگ یا آزادی، برای کوبانی، یا مرگ یا آزادی.»
خویندا اهل روستای کوریکه، خویندای ما، نماد جوانان روژاوا بود. او از ناحیه پا مجروح شد. زخمش را با وسایل داخل سنگر پیچیده بود و میگفت: «یا مرگ، یا آزادی کوبانی.» آن مردم به آزادی روی آورده بودند. اینگونه باید در مورد صدها جوان صحبت کرد. چکدار کوچک، عگید و صدها نفر مثل آنها. حماسه قهرمانی را با جثه کوچک اما با قلب بزرگشان نوشتند. آنها جوان بودند، شاید آنقدر بزرگ نبودند که بجنگند، اما سرزمین خود را رها نکردند. آنها اهل کوبانی بودند و تا آزادی کوبانی کوتاه نیامدند.»
فرمانده سرخین ماکو ادامه داد: «کوبانی مثل دریاچه خون بود، اما تاج پیروزی را به دست آورد. ما صدها تن از پیران و جوانان خود را از دست دادیم. اگر نام پدرانی که در کنار ما جان باختند را ذکر کنم پایانی ندارد. آن پدرهایی که بچه داشتند، با اینکه میگفتیم «ما جوانیم، ما هستیم» حتی یک لحظه کنارمان را ترک نکردند، دهها نفر از پدران، مادران و سالمندان ما خشابهای ما را پر از گلوله میکردند، لباسهایمان را تمیز میکردند، آب پخش میکردند، نگهبانی میدادند، میگفتند: «خدمت شرف و ناموس است» و این کار را کردند.»
هر کسی هر کاری از دستش بر میآمد انجام میداد
سرخین ماکو یادآور شد که پس از فراخوان بسیج عمومی رهبر خلق کورد عبدالله اوجالان، مردم از چهار گوشه جهان به کوبانی رفتند و گفت: «مردم در حال عبور از مرز بودند. از آمد، مردین، درسیم... از همه جا. مردان، زنان، بزرگترها، مادرها، پدرها... هیچکدام از آنهایی که آمدند حتی یک گلوله هم شلیک نکرده بودند. آمدند تا هر کاری از دستشان بر میآید انجام دهند. همه آنهایی که آمدند به اتاق تصمیم یا قرارگاه نرفتند، بلافاصله مستقیما به جبهه رفتند. به آنها میگفتیم این جنگ است، در این راه شهادت وجود دارد، ما باید نام شما را ثبت کنیم. هیچ وقت فراموش نمیکنم، پدری گفت: «دخترم، بگذار ما هم شهید بینام شویم.» فورا وارد عمل شدند تا دیر نشود.»
او در بیمارستان شنید که کوبانی آزاد شده است
سرخین ماکو با بیان اینکه پس از ۱۲ عملیات انتحاری داعش نبرد سنگینی رخ داد، گفت: «زمانی که در حال برنامهریزی بودیم، گلولهها و خمپارهها پرتاب شد و انفجار مهیبی در کوبانی رخ داد و یکی از توپها هم در روبهروی من منفجر شد. وقتی به هوش آمدم سرم روی سینه کسی بود. صدای گریه کسی را میشنیدم. نمیتوانستم چشمانم را باز کنم. آن که گریه میکرد شهید حمزه بود که با گروه حلب آمده بود. متوجه شدم در یک وسیله نقلیه هستم. وقتی آخرین بار چشمانم را باز کردم در بیمارستانی در باکور بودم. میخواستم چشمانم را باز کنم، اما آنها را پوشیده بودند. فقط میخواستم نور را ببینم. ممکن است نور ضرر داشته باشد، پس آنها را مقدار کمی باز کردم. بعد از چند روز از اورژانس خارج شدم. هم پاهایم و هم دستانم را پیچیده بودند. تلویزیون روشن بود. اولین خبری که شنیدم شهادت هَبون کوبانی بود. بعد خبر شهادت ویان پیمان را شنیدم و بالاخره شنیدم کوبانی آزاد شده است. داشتم جیغ میزدم. نام دوستانم را یکی یکی به یاد آوردم و گفتم کوبانی آزاد شد. به حال خودم نبودم، داشتم گریه میکردم.»
روز جهانی کوبانی نتیجه مقاومت یپگ-یپژ بود
سرخین ماکو در پایان با اشاره به شکست حملات وحشیانه داعش با مقاومت یپگ-یپژ در کوبانی گفت: «مردم از سرتاسر کوردستان، ترکیه و اروپا در مقاومت کوبانی شرکت داشتند. روح ملی در کوبانی اثر خود را در تاریخ به جای گذاشت. داعش شکست خورد و مردم جهان این قهرمانی را دیدند. اول نوامبر روز جهانی کوبانی اعلام شد. یکی از رفقایی که داعش را شکست داد، رفیق رِوان کوبانی بود که ۶ ماه قبل به مقاومت کوبانی پیوسته و در یک پروسه سخت خود را آموزش داده بود. رفیق رِوان پس از نجات همرزمان مجروح خود، پس از پانسمان زخمهایش، در مقر داعش عملیات فدایی انجام داد. کسانی که کوبانی را روشن کردند، آرین میرکان، روکن روژهلات، عگید، شورش، زوزان کوبانی و امثال آنها بودند. آرین میرکان که در دل دشمن عملیات فدایی انجام داد و روکن روژهلات که در میان تبهکاران جمع شده در خانهای نزدیک مشتنور عملیات انجام داد. آنها ابرهای تیره را کنار زدند. این افراد با قربانی کردن بدن خود، وحشیگری و ترس را از بین بردند. دنیا شاهد این بود و روز جهانی کوبانی اعلام شد.»