دکتر عبدالقانع شوِش دندان پزشکی اهل شهر عاموده از توابع حسکه است. وی در دههی ۹۰ میلادی قرار بود که همراه با گروهی دانشجو به دیدار با رهبر خلق کرد عبدالله اوجالان برود.اما در نتیجهی مشکلاتی به ناچار نرفت اما با یافتن فرصتی دیگر بدون اتلاف وقت به دیدار با اوجالان میرود.
دکتر عبدالقانع شوش دربارهی زمان دیدار خویش گفت، " در سال ۱۹۹۰ رهبر آپو درخواست کرده بود که با گروهی متشکل از ۱۰ دانشجو دیدار کند. ما هم خواستیم که برویم اما متاسفانه بنا به بعضی از مشکلات نتوانستیم برویم. در سال ۱۹۹۵ در سالروز تاسیس پ.ک.ک به دیدار با رهبری رفتم.
همراه با ۵۰۰ تن دیگر که از روژاوا، سوریه و خارج آمده بودند به دیدار با رهبر آپو رفتیم. در نشستی گسترده دربارهی دوران قبل و بعد از تاسیس حزب سخن گفت. وی در سخنان خویش دربارهی بسیاری از مسائل از شمال کردستان گرفته تا ترکیه، خاورمیانه و تمامی جهان سخن گفت."
دکتر شوش اعلام کرد که در آن زمان حملات نابودگری که تانسو چیلر در کردستان آغاز کرده بود ارزیابی شده و افزود، " در سال ۱۹۹۴ بدست تانسو چیلر و همدستانش ۴ هزار روستایمان به آتش کشیده شده و تخلیه شدند. در قتلهای فاعل مجهولی که انجام شد بسیاری از میهن دوستان و روزنامهنگارانمان بدست تبهکاران تانسو چیلر مفقود و کشته شدند. رهبری این مسئله را بسیار ارزیابی نمود. در سخنان خویش به بسیاری از مسائل اشاره کرد. بیشتر دربارهی مسائلی همچون چگونه میتوان خود و تاریخ خویش را شناخت و چگونه از آن درس گرفت. پس از نشستی دو ساعته از شرکتکنندگان پرسید که آیا سوالی دارند یا نه. چون میخواست سوالی در ذهنمان باقی نمانده و از راه ما به خلق برسد.
همراه با یکی از رفقایم رفته بودم، اسمش حاجی حسن بود و اکنون وفات کرده است، او از ما بزرگتر بود. پرسید، " اگر خدای نکرده بلایی بر سر شما بیاید آیا شخص دیگری وجود دارد که بتواند این جنبش را مدیریت کند؟" رهبری هم گفت، " اگر شما تاکنون هشیار نشده باشید، درک نکرده باشید و اگر خلق به رهبرش کمک نکند. رهبر امروز بوده و فردا نخواهد بود، او هم انسان است اگر کس دیگری در جایگاه وی قرار نگیرد، در وضعیتی که چنان شجاعتی و فدایی بودنی وجود دارد، اگر درسی فرا نگرفته باشید در آن زمان این خلق محکوم به نابودیست."
دکتر شوش اظهار داشت، این نشست دو ساعته برای هر کسی بمانند آموزشی بود و افزود، " پس از گفتوگوهایمان نشستیم و همراه با یکدیگر غذا خوردیم. فکر میکردیم که همانند کسانی دیگر که آنها را بمانند رهبر میشناختیم و از راه خانوادهیشان شناخته میشدند بوده و خود را بهتر از خلق میبینند. چون شخصیتهایی که در جنوب کردستان رهبری میکردند زمانیکه به خانهیمان میآمدند، هم در زمان غذا خوردن و هم در نشست و برخاستشان خود را متفاوت و برتر از خلق میپنداشتند.
در دیدارمان با رهبر آپو هیچگاه چنین برخوردی را ندیدیم. دیدیم که هر چیزی آگاهانه و بر اساس فداکاریست. به خوبی آموخیتم در زمانیکه خلقمان زیر دست هستند باید چگونه خود را برای خلق خویش فدا نمود و به شخصیتی جسور مبدل شد. دیدار دو ساعتهی من با رهبر آپو بمانند دستیابی به گنجینهای بود. شخصیتی متواضع که با دردهای خلق و منطقه به خوبی آشناست. به همین دلیل مسائل بسیاری را به ما آموخت."