"با توجه به پایین آمدن سن «تنفروشی» و افزایش «سقط جنین غیرقانونی» و «مظاهر جنسی» در ایران، مخالفت با ازدواج کودکان در کشور درست نیست." این سخنان فرشته روحافزا یکی از مقامات شورای فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده در ایران است. وی در جایی دیگر در مورد مسئلهی فرار دختران گفته است "آمار تعداد فرار دختران بین ۱۳ تا ۱۵ ساله در ایران موجود است، اما بهتر است اعلام نشود." زیرا معتقد است که اعلام آمار واقعی، دختران در این سنین را تشویق به فرار نموده و آمار دختران فراری بالاتر خواهد رفت.
اگر بگویم که به زن بودن فرشته روحافزا شک دارم، زیاد تعجب نکنید، چون هیچگاه و تحت هیچ شرایطی یک زن در معنای واقعی نمیتواند در مورد یک دختر نوجوان ۱۴ یا ۱۵ ساله چنین تصمیمگیری و اظهار نظر نماید. شاید اگر به عقب برگشته و سری به لابلای صفحات گَرد گرفتهی تاریخ پنجهزار ساله بزنیم، موضوع را بهتر درک نماییم. اما چون این موضوع در باب این مقاله نمیگنجد سعی مینمایم که مختصر اشارهایی بدان داشته باشم.
بحث نمودن از تاریخ ۵۰۰۰ سالهی بردهداری شاید شفاها راحت و سهل بهنظر آید، اما این ذهنیت از زمانی که زن را آماج حملات ایدئولوژی و سیستماتیک خویش قرار داد تا به امروز توانست به طرق مختلف خویش را بر جامعه تحمیل نماید، دیگر اجازه نداد که جامعه به خطمشی اساسی خویش بازگردد. چنان در ریشهی جامعه رسوخ کرده که افرادی با اذهان بیمار و سرطانزا آفریده است، بدون شک اذهان بیمار در زنانی که در سلسله مراتب دولتی جای گرفتهاند بخوبی خود را عیان کرده است.
بنیان دولت و دولتداری در ایران براساس جامعهستیزی بنیان شده و حاکمان مدواما تلاش کردهاند تا با رویکردهای گوناگون ذهنیت متعصب و تحجرگرای خویش را به جامعه تزریق و محکوم به پذیرش چنین اندیشهای کنند. غافل از اینکه دیالکتیک جامعه هیچ زمانی فشار و سرکوب و آنچه را که متعلق به سرشت او نبوده، نمیپذیرد و در ضعیفترین نقطه سر به عصیان برداشته و منفجر میشود.
باید اذعان کرد که ذهنیت دولتی نهتنها زنان بلکه همزمان کل جامعه را دچار ضعیفگی ساخته و زنان را از جوهر اصلی خویش خارج ساخته است. زنانی که بشدت با نظام بردهداری روبرو ماندهاند و راه فراری از آن نمیبینند اینبار برای رهایی، خویش را به تمامی به نظام مردسالار سپرده و زنی در قالب زن ولی با ذهنیتی مردسالار شکل دادهاند. بدون شک زنان مبتلا به ذهنیت مردسالاری خطرناکتر از مردان اینچنینی است. زیرا در اینصورت نقش ابزار نظام را علیه جامعه و همنوعان خود به انجام میرسانند.
رهبر عبدالله اوجالان نیز به این مورد اشاره داشته که نظام موجود نه تنها انسان را مبدل به گرگ انسان نموده، حتی زنان را مبدل به گرگ زن نموده و حس عشق و محبت را در میان آنها بدین طریق از میان برده است. جامعهایی هر اندازه زنانش بیشتر مطیع و برده گشته، به همان اندازه و حتی بیشتر میتوان تحت کنترل قرار داد. نظام جمهوری اسلامی و اعقاب آن در ایران از طریق چنین سیاست و ایدئولوژیای توانستد بر اقتدار خود بر جوامع ایران تداوم بخشند و هرگونه قیام و نارضایتی را با همین ابزارها سرکوب کردند.
نظام جمهوری اسلامی برای کنترل نارضایتیها به هر وسیلهای متوسل شده است. رژیم ایران از آغاز با تاکتیک استفاده از نیروی زنان در برابر زنان سعی در کنترل و مهار جامعه نموده است. مبرهن است که جمهوری اسلامی واگذاری مناصب دولتی به زنان را با هدف مشروعیتبخشی به سیاستهای جامعهستیز خویش پذیرفته است.
جامعهایی که دچار بحران و سردرگمی شده باشد، سیاست و مدیریت در آن با خطر فروپاشی روبرو خواهد ماند. سیاستهای جمهوری اسلامی بر مبنای دولتگرایی به بحرانزایی هر چه بیشتر در جامعه و خانواده انجامیده است.
آمار سرسامآور طلاق، گسترش اعتیاد، افزایش فحشا، ازدواج زود هنگام، خودکشی و قتل زنان، فرار از خانه و ... بیانگر حقایق جامعه مبتلا به سرطان جمهوری اسلامی ایران هستند. قانونی کردن سن ازدواج زیر ۱۵ سال و تلاش برای مشروعیت بخشیدن به آن در سطح جامعه فلاکتیست که هیچ عقل سلیمی نمیتواند آنرا بخود بقبولاند.
نظرات "فرشته روحافزا" را میتوان مشتی از خروار اذهان بیمارگونهای خواند که جمهوری اسلامی موفق به کنترل آنان شده است. قانونی کردن سن پایین ازدواج نه تنها هیچ مشکلی را حل نمیکند، بالعکس مشکلات را حادتر خواهد کرد و نتیجهی چنین ازدواجهایی افزایش هرچه بیشتر آمار طلاق است. آمار ۶٠ درصدی طلاق زوجین ١۶ تا ٢٠ ساله مؤید این حقیقت است. اظهارات فرشته روحافزا بر قانونی کردن سن ازدواج زیر ۱۵ سال، نه برای جلوگیری از تنفروشی و فرار دختران از منزل بلکه با هدف تحمیل بردگی بر دختران خردسال است. مگر نه اینکه ازدواج دختران خردسال، به انقیاد درآوردن آنان به خانهداری و شوهرداری و عدم مشارکتشان در امور اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و هنری است.
رویکردهای مسئولان زن در جمهوری اسلامی در حالی است که مبارزات آزادیخواهانه زنان در خاورمیانه یکی از مباحث روزانه جوامع است. تمام زنان ایرانی اعم از کرد، فارس، عرب و بلوچ و آذری همه با هم در راستای کسب حقوق روا و آزادیشان تلاش و مبارزه میکنند و ذهنیت جنسیتگرا و تبعیضآمیز را به هیچوجه قبول ندارند و هزینهی آن را با دل و جان پرداختهاند. همچنین مبارزات زنان کرد در کردستان در عرصهی نظامی و سیاسی و اجتماعی همچون یگانهای مدافع زنان-ی.پ.ژ، امروزه زبانزد تمام زنان جهان میباشد و الگوییست برای پیشرفت مبارزهی دیگر زنان در اقصی نقاط جهان. زنان از این پس اجازه نخواهند داد همچون کالا با آنان برخورد شود. مبارزه آزادیخواهی زنان کردستان با تدوین و اجرای قوانین جامعهگرا و سوسیالیستی در مبارزه با ذهنیت زنستیز و جامعهستیز گامهای موفقی را برداشتهاند. آموزش تاریخ زن به افراد جامعه و تنظیم و اعمال قوانین در راستای برساخت ملت دمکراتیک کردستان به بیماریهایی همچون تعدد زوجین، خشونت علیه زنان، منزوی کردن زنان در خانه، جلوگیری از مشارکت زنان در اداره امور جامعه، ازدواج دختران خردسال، فحشا و ... پایان داده است.
مبارزات آزادیخواهانه زنان کردستان میتواند به نمونهای واقعی برای تمام زنان ایران مبدل شود، زنان جوامع دیگر در ایران میتوانند با تأسی از مبارزه زنان کردستانی به قیام علیه بردگی ملحق شوند. تلاش و مقاومت زنان نشان میدهد که آنان دیگر خود را پیشاهنگ مبارزه رهایی جامعه میدانند. قرن ٢١ متعلق به زنان آزادیخواه است و برای پایان دادن به ذهنیت واپسگرا و زنستیز این خود زنان هستند که میبایست مبارزه را گسترش داده و ایران را به سوی ایرانی آزاد با ملتهای دمکراتیک سوق دهند.