آبدانان: همپیمانی کومله‌ودموکرات با راهكار فدرالی ملي‌‌ـ جغرافیایی ناقص‌است

آبدانان: همپیمانی کومله‌ودموکرات با راهكار فدرالی ملي‌‌ـ جغرافیایی ناقص‌است

ریوار آبدانان عضو کوردیناسیون حزب حیات آزاد کردستان, پژاک, طی مقاله‌ای کوتاه تحلیلی در سایت رسمی پژاک, به جوانب مسئله همپیمانی احزاب شرق کردستان از قبیل کومله و دموکرات پرداخته که اخیرا به میان آمده. آبدانان به نواقص راهکار انتخابی این احزاب می‌پردازد و در این زمینه پرسش‌هایی را مطرح می‌سازد و می‌گوید آیا این ابعاد برای به میان آوردن سیستمی استوار جهت ایجاد حیاتی مسالمت‌آمیز میان ملت‌های آذری, فارس, عرب, بلوچ , کرد و غیره, شفاف‌سازی شده است, یا تداوم همان سیستم‌های ناقص از قبیل فدرالیسم است که تاکنون موجب لاینحل ماندن مسئله حیات مشترک ملت‌ها در هر بعد اجتماعی و سیاسی شده است. وی می‌گوید:«اگر مكانيسم‌هاي برقراري مديريت خود جامعه‌ي كورد در يك پروژه مشخص نباشند نمي‌توان تغييري در وضعيت كنوني جامعه‌ي كورد ايجاد كرد.»

ریوار آبدانان, عضو کوردیناسیون حزب حیات آزاد کردستان, پژاک, پس از شکل‌گیری نوعی همپیمانی میان احزاب شرق کردستان همچو کومله و دموکرات, ضمن برشمردن محاسن ایجاد اتحاد ملی هرچند محدود, به برشمردن نواقص راهکاری این همپیمانی به لحاظ بعد اجتماعی و سیاسی آن می‌پردازد. وی می‌گوید:«مدت‌هاست در ميان سازمان‌ها و احزاب كورد مسائلي همچون تشكيل جبهه و همپيماني پيش كشيده مي‌شود. در همين راستا، اخيرا ميان حزب دموكرات كوردستان ايران و حزب كومله‌ي شورشگري زحمتكشان كوردستان ايران پيماني منعقد شد. با توجه به تجزيه‌شدن جامعه‌ي كورد و تخريبات شديدي كه در حوزه‌ي سياسي نيز متوجه كوردستان است، همپيماني و همكاري ميان احزاب و سازمان‌هاي سياسي كورد ميتواند بسيار مطلوب هم باشد. بنابراين در اينجا بحث بر سر چرايي پيمان نيست. اما هر پيمان سياسي بايد به‌طور مشخص طرح و پروژه‌اي سياسي و هدفمند را پيش بكشد. اينجاست كه ميتوان در مورد آن به بحث و تبادل نظر پرداخت. »

آبدانان در ادامه به طرح سوال‌هایی می‌پردازد و بر این نکته تأکید می‌کند که آیا به برخی مسایل حاد و اساسی در همپیمانی موجود بر اساس حقایق و نیازها پاسخ داده شده است, یانه؟ وی در ادامه مقاله تحلیلی خود می‌نویسد:«سؤال اساسي اين است كه همپيماني يادشده به طور مشخص چه دستاوردهايي براي خلق كورد دارد و چه هدفي را دنبال مي‌كند؟ در اين وضعيت تاريخي‌ كه خلق كورد در آن قرار دارد حامل چه پيامي‌ست؟ جنبه‌هاي ملي‌ـ كوردستاني آن به نسبت تأكيد بر اپوزيسيون ملي‌گراي ايراني و نيروهاي جهاني چه وزنه‌اي دارند؟ نقش جامعه‌ي كورد در هدف‌هاي محتملي كه در اين همپيماني گنجانده شده است چيست؟ ديناميسم تحولات مورد بحث بر محور دست به دست شدن قدرت است يا پويايي و عمل سياسي خود جامعه‌ي كورد؟».

آبدانان همچنین به اساسی‌ترین ضعف راهکار تعیین شده این همپیمانی اشاره می‌کند و می‌گوید اصل همزیستی مسالمت‌آمیز ملت‌ها با توجه به ساختار آمیختگی برخی مناطق مشترک کُردی و دیگر ملت‌ها, چاره‌یابی نشده است. وی نوشته:«در متن پيمان از يك راهكار فدرالي ملي‌‌ـ جغرافيايي در ايران به عنوان برنامه‌ي سياسي اصلي اين همپيماني بحث شده است. حال آنكه بخش عظيمي از كوردها در جغرافياي وسيعي به طور مشترك با ساير خلقها زندگي مي‌‌كنند. اينكه راهكار يادشده چگونه مي‌تواند اين كليت تاريخي و فرهنگي را بدون جنگ و تنش حفظ كند به هيچ وجه مشخص نشده است. آيا هيچ تضميني براي مبدل نشدن مناطق مختلف شرق كوردستان به كركوك دوم و سوم و... انديشيده شده است؟ تكليف مناطقي كه كورد، آذري و ساير مليت‌ها به‌طور مشترك در‌ آن‌ها زندگي مي‌كنند چيست؟ براي كوردهايي كه در جغرافيايي گسسته از ديگر مناطق كوردنشين به سر مي‌برند، چه راه‌حلي انديشيده شده است؟ آنها چطور از ستم ملي مورد بحث در پيمان‌نامه رهايي خواهند يافت؟ در اين پروژه جامعه‌ي كورد چگونه از پديده‌هاي مخربي نظير سلطه‌ و انحصار سياسي رهايي مي‌يابد و خودش به مدير سياسي خويش مبدل مي‌شود؟ صندوق‌هاي انتخاباتي‌اي كه اين پيمان‌نامه از آن بحث كرده نيز آيا محدود به تعريف جغرافيايي طرف‌ها از كوردستان است؟ »

در ادامه نوشته, آبدانان به فقدان مکانیسمی که تاکنون احزاب شرق کردستان متأثر از قدرت‌ها و نیروهای خارجی موفق به ایجاد آن نشده‌اند, پرداخته و تأکید می‌کند:«اگر مكانيسم‌هاي برقراري مديريت خود جامعه‌ي كورد در يك پروژه مشخص نباشند نمي‌توان تغييري در وضعيت كنوني جامعه‌ي كورد ايجاد كرد. بزرگ‌ترين انتقادي كه متوجه نيروهاي جهاني و به ويژه آمريكا مي‌باشد اين است كه بر مبناي مديريت و هويت ذاتي جامعه‌ي كورد، هيچ نوع پروژه‌ي مشخص سياسي‌اي براي حل مسئله‌ي كورد ندارد. بخشي از كوردستان مورد شديدترين ستم‌ها قرار مي‌گيرد اما نيروهاي جهاني به راحتي چشم به روي آن مي‌بندند و به شكل غيرقابل باوري از حل مسئله‌ي كورد در بخش ديگري صحبت مي‌كنند. پذيرش چنين سياستي از جانب هر سازمان و جريان كوردي به معناي زدن تيشه بر ريشه‌ي جنبه‌هاي ملي و كوردستاني است. كوردستاني كه در آن بخشي قرباني و نابود شود اما بخش ديگري خود را آزاد و رها احساس كند و بي‌مسئوليتي خود در قبال ساير بخش‌هاي كوردستان را سياست پيشرفته‌ي روز قلمداد كند، معنايي جز قبول پيمان‌هاي شوم لوزان و امثال آن ندارد.»

آبدانان در پایان به جنبه مسئولیت‌پذیری پروژه‌های احزاب در قبال جامعه اهمیت می‌دهد و سرنوشت بخش‌های دیگر کردستان در چارچوب همپیمانی احزاب را بسیار مهم می‌شمارد و می‌‌گوید باید پروژه‌ها و همپیمانی‌ها هر چهار بخش کردستان را لحاظ کنند. وی می‌گوید:«بنابراين اگر در اين هم‌پيماني اخير، واقعا پروژه‌اي براي شرق كوردستان مطرح شده است تا چه حد مي‌تواند مسئوليت‌پذيري جامعه و جريانات سياسي كورد را در قبال بخش‌‌هاي ديگر كوردستان فعال سازد؟ تا چه حد بر نيروهاي مداخله‌گر خارجي اتكا كرده و تا چه حد بر مبناي مديريت ذاتي خود جامعه و همخوان با قابليت‌ها و نيازهاي آن است؟ يك برنامه‌ي سياسي وقتي ميتواند مؤثر باشد كه اين موارد به طور كاملا شفاف دست‌نشان شوند. با توجه به تجارب خلق كورد از فدراليسم كوردي، تلاش‌هايي كه براي عدم شكل‌گيري ملت دموكراتيك كورد از سوي نيروهاي سلطه‌‌گر جهاني و منطقه‌اي صورت مي‌گيرد و اصرار نيروهاي كوردستيز بر باقي ماندن كوردها در نقش كارت سياسي، هر طرح ‌ و همپيماني سياسي احزاب كوردي مي‌بايست در قبال اين وضعيت پاسخگو باشد و ماهيت خود را آشكارا ابراز نمايد. بنابراين بار ديگر به اين نكته باز مي‌گرديم كه نفس همپيماني ميان احزاب و سازمان‌هاي كورد كه منجر به برنامه‌ي سياسي شود امر مطلوبي است اما شفافيت، اهداف و جايگاه جامعه بايد در آن مشخص باشد و از پروژه‌ي مشخصي براي حل مسائل برخوردار باشد.»