«آینده روژاوا در گرو مقاومت انقلابی است» -تکمیل شد-
جمیل بایک، رئیس مشترک شورای اجرایی کجک با بیان اینکه آینده روژاوا در گرو مقاومت مردم و نیروهای انقلابی است، گفت: «اگر حملات دولت ترکیه خنثی شود، انقلاب بطور قویتر به راه خود ادامه خواهد داد.»
جمیل بایک، رئیس مشترک شورای اجرایی کجک با بیان اینکه آینده روژاوا در گرو مقاومت مردم و نیروهای انقلابی است، گفت: «اگر حملات دولت ترکیه خنثی شود، انقلاب بطور قویتر به راه خود ادامه خواهد داد.»
جمیل بایک، رئیس مشترک شورای اجرایی کنفدرالیسم جوامع کوردستان (کجک)، جنبههای منحصربهفرد انقلاب روژاوا را ارزیابی و تأکید کرد که اصول کمون دموکراتیک، آزادی زنان و جامعه زیستمحیطی که انقلاب بر آن استوار است، یک مدل راهحل نه تنها برای شمال و شرق سوریه، بلکه برای سوریه و کل خاورمیانه ارائه میکند. بایک گفت: «انقلاب روژاوا نمونه عینی مدرنیته دموکراتیک در برابر مدرنیته سرمایهداری است و بر اساس تحول ذهنی جامعه ساخته شده است.»
بایک تصریح کرد که سر پا ماندن انقلاب با وجود همه هجمهها و تحریمها در نتیجه پایبندی به اراده مردم و اصول انقلاب بود. بایک گفت: «انقلاب روژاوا نه تنها با مقاومت نظامی، بلکه با درک انقلابی مبتنی بر دگرگونی ذهنیتی در حال پیشرفت است» و افزود که این سیستم یک مدل جایگزین برای سوریه و خاورمیانه ارائه میکند.»
بایک همچنین به مقاومت همهجانبه مردم در برابر حملات دولت ترکیه اشاره کرد و گفت: «آینده روژاوا در گرو مقاومت مردم و نیروهای انقلابی است. اگر حملات دولت ترکیه خنثی شود، انقلاب بطور قویتر به راه خود ادامه خواهد داد.»
بخش چهارم مصاحبه با جمیل بایک، رئیس مشترک شورای اجرایی کجک به شرح زیر است:
پیشینه فروپاشی سریع در سوریه: آیا این یک فرآیند برنامهریزی شده است؟
*روند در سوریه که با حملات حلب در ۲۷ نوامبر آغاز شد و با سقوط اسد از قدرت شتاب گرفت، همچنان ادامه دارد. چگونه این تحولات به این سرعت اتفاق افتاد؟ نگرش رژیم و قدرتهای حامی آن (روسیه، ایران) را چگونه باید خواند؟ آیا توافقی بین بلوک به رهبری روسیه و نیروهای تحت رهبری آمریکا وجود دارد؟ چه نوع سوریه جدیدی در نظر گرفته شده است؟
روندی که منجر به سقوط رژیم بعث در سوریه شد، بسیار سریع بود، اما مقدمات آن از مدتها قبل فراهم شده بود. این روند سریع بود، اما به طور ناگهانی اتفاق نیفتاد. با آمادهسازی توسعه یافت. ناکامی ایران و روسیه در مقاومت، عقبنشینی بدون مقاومت ارتش سوریه و در نهایت کنار گذاشتن بشار اسد برخلاف روال عادی است. بنابراین کاملاً مشخص است که توافقات و مذاکرات صورت گرفته است. البته لازم است وضعیت هر یک از قوای مربوطه به طور جداگانه مورد بررسی قرار گیرد.
تاریخ شروع روند جدید در حال توسعه در خاورمیانه، حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ است. پس از این تاریخ، ایالات متحده آمریکا، انگلیس و اسرائیل مناسب دیدند که برنامههای خود را برای خاورمیانه عملی کنند. در این زمینه قدرت ایران در منطقه هدف قرار گرفت. با خشونت بسیار فراتر از انتظار، نیروهای طرفدار ایران مانند حماس، حزبالله و حوثیها هدف آمریکا، انگلیس و اسرائیل قرار گرفتند. شاید اسراییل به عنوان نیروی ضربهزن برجسته شده بود، اما مجری واقعی این جنگ آمریکاست. باز هم بعد از آمریکا، انگلیس پشت این جنگ است. از سوی دیگر ایران خود را در این روند ناآماده دید. ایران نیز همان شگفتی را تجربه کرد که روسیه در جنگ اوکراین تجربه کرد. در واقع، بقیه جهان و همچنین روسیه از جنگ اوکراین شگفتزده شدند. به عنوان مثال، ژنرالهای ترک در صفحه نمایش میگفتند که روسیه ظرف چند روز به اوکراین حمله خواهد کرد. بنابراین، هیچ کس طرح ایالات متحده آمریکا را پیشبینی نمیکرد و فکر نمیکرد یا انتظار نداشت که دولت بایدن به سرعت بر ناتو مسلط شود. همه فکر میکردند این نقشه روسیه و پوتین است. شاید روسیه برنامهای برای خود ساخته باشد. با این حال، احتمالاً بعداً متوجه شد که بین آنچه با آن روبرو شده و آنچه فکر میکند، تفاوت معناداری وجود دارد. همین وضعیت در مورد حمله اسرائیل به حماس نیز رخ داد. همه فکر میکردند ظرف چند روز آتشبس برقرار میشود و هفتهها طول نمیکشد. با این حال، این اتفاق نیفتاد. پس از اینکه حماس برای اولین بار هدف قرار گرفت و تضعیف شد، مسیر جنگ به لبنان تغییر یافت. در آنجا هم حزبالله هدف قرار گرفت و ضعیف شد. به محض شکسته شدن حزبالله و برقراری آتشبس با لبنان، وضعیت سوریه به وجود آمد.
قدرتی که بیشترین آسیب را متحمل شد، ایران بود
مهم این است که قدرت حزبالله قبل از ایجاد وضعیت در سوریه شکسته شد. اگر این کار انجام نمیشد، تحولات سوریه به این شکل اتفاق نمیافتاد. حتی اگر قرار بود رژیم سرنگون شود، چنین افول سریعی رخ نمیداد. البته هدف قرار دادن و تضعیف ابتدا حماس و سپس حزبالله منجر به تضعیف قدرت ایران در منطقه شد. به ویژه حضور حزبالله نفوذ ایران در سوریه را تضمین میکرد. اما نبود حزبالله تاثیر منفی بر کارآمدی ایران در میدان داشت. در چنین شرایطی تنها یک کار برای ایران باقی میماند و آن این بود که از طرف ایران و به عنوان یک کشور وارد جنگ شود. به نظر میرسد که این امر مناسب یا مورد توجه قرار نگرفته است. ایران چنین تصمیمی نگرفت. پس از اینکه نگرش ایران اینگونه شد، عقبنشینی با توافق یا بدون توافق فایدهای ندارد. ایران با این اقدام، شاید از روندی که مستقیماً علیه خود توسعه مییافت، جلوگیری کرد، یا حداقل آن را به تعویق انداخت. اما به هر حال، قدرتی که از این روند بیشترین آسیب را متحمل شد، ایران بود. نه تنها کارایی خود را در سوریه از دست داده است بلکه وضعیتش در عراق نیز در خطر است.
روند جدید در خاورمیانه به بهانه حمله حماس آغاز شد، اما با جنگ اوکراین مشخص شد که نیروهای مدرنیته سرمایهداری به رهبری آمریکا میخواهند نظام جهانی را بازطراحی کنند یا این کار را که قبلاً آغاز شده بود تسریع و به پایان برسانند. این خوانش جنبش ماست و خود را بر همین اساس آماده کرده است. بنابراین، دکمه این کار با جنگ اوکراین فشار داده شد یا نشانههایی از آن با شروع این جنگ داده شد. واضح است که جنگ اوکراین برای روسیه به باتلاق تبدیل شده است. ایالات متحده آمریکا با کشاندن روسیه به جنگ، قدرتش را تضعیف کرده، مشروعیت آن را زیر سوال برده و اساساً پروژه مسیر انرژی را که قرار بود از شمال بگذرد، مختل کرد. روسیه در حالی که در چنین شرایطی قرار داشت و به دنبال پایان دادن به جنگ با اوکراین بود، نمیتوانست با نقشه آمریکا، انگلیس و اسرائیل مخالفت کند و به نفع رژیم سوریه وارد جنگ شود. موضوعی که اکنون مطرح میشود این است که آیا روسیه با آمریکا توافق کرده است یا خیر. به احتمال زیاد با آمریکا بر سر جنگ اوکراین به توافق رسیده است. ممکن است چنین توافقی با ترامپ داشته باشد، اگر نه با دولت بایدن. بدیهی است روسیه با در نظر گرفتن شرایط سعی کرد با کمترین ضرر و یا بیشترین سود ممکن از این وضعیت خارج شود. گفته میشود که پایگاههای آنها در شمال غرب سوریه تا بحال نیز باقی ماندهاند. نمیدانیم به همین منوال ادامه خواهد داشت یا مجبور به ترک آنها خواهند شد. اما مسلم است که روسیه بهترین بدی را پذیرفته و نفوذ آن در خاورمیانه و شرق مدیترانه ضربه مهمی خورده است.
انتظار نمیرفت که رژیم بعث در غیاب ایران و روسیه مؤثر واقع شود. رژیم مدتها پیش قدرت و اراده خود را از دست داده بود. رژیم بعث تنها یک راه داشت و آن دستیابی به توافق با کوردها و اداره شمال و شرق سوریه، برداشتن گامهای دموکراتیک بر این اساس و دستخوش تحولات دموکراتیک بود. با این حال، رژیم نتوانست این بینش را نشان دهد. به نظر ما شرایطی برای این کار وجود داشت. با این حال، رژیم به دلیل نفوذ نیروهای خارجی و ساختار مونیستی و جزمی خود که کاملاً در برابر تغییر بسته بود، نتوانست این کار را انجام دهد.
در نتیجه، وضعیتی که در سوریه به وجود آمد، مطابق با طرحی بود که در محدوده بازطراحی خاورمیانه انجام شد. سوریه از این پس شاهد چه تحولاتی خواهد بود و با چه سیستمی اداره خواهد شد، با تحولات در محدوده این طرح مشخص خواهد شد.
هدف از حملات، انحلال اداره خودمدیریتی است
*همزمان با حملات HTS به شهرهای سوریه، دولت ترکیه و تبهکاران وابسته به آن موسوم به SNA به مناطق خودمدیریتی به ویژه منبج حمله کردند. این توازی و همزمانی را چگونه باید درک کرد؟ سیاستهای کنونی قدرتهای بینالمللی در روژاوا، شمال و شرق سوریه چیست؟
همچنین باید مواضع ترکیه و دولت آکپ-مهپ در قبال اوضاع سوریه مورد توجه قرار گیرد. واضح است که در بازطراحی خاورمیانه نقشی مانند سابق به ترکیه داده نمیشود. اکنون به نظر میرسد که با درگیر شدن در اوضاع سوریه تلاش میکند موقعیت خود را تقویت کند. اما مشخص نیست که آیا موضع ترکیه تقویت خواهد شد یا خیر. شاید در شرایط فعلی بتوان گفت که موضع دولت ترکیه در سوریه تقویت شده است، اما مشخص نیست که آیا این روند ادامه خواهد داشت یا خیر. همانطور که در ابتدا سعی کردم به آن اشاره کنم، رویکرد دولت ترکیه اساساً مبتنی بر مخالفت با برنامههای ایالات متحده آمریکا، انگلیس و اسرائیل بود. نگرش طیب اردوغان به وضوح مخالفت بود، زیرا ترکیه پس از اجلاس G-20 در هند از پروژه IMEC کنار گذاشته شد. دولت ترکیه نگرش روشنی مبنی بر اینکه اجازه به پروژهای نمیدهیم که در آن مشارکت نداشته باشیم، اتخاذ کرد. کمتر از یک ماه بعد، حمله حماس صورت گرفت. متعاقباً آمریکا، انگلیس و اسرائیل این را توجیه کردند و طرحی را که قبلاً تهیه کرده بودند، به اجرا گذاشتند و بدین ترتیب روند جدیدی را در خاورمیانه آغاز کردند. ظاهراً همه چیز از قبل تنظیم و برنامهریزی شده بود. فقط یک جرقه باقی مانده بود و آنها حماس را با کمک طیب اردوغان به این کار واداشتند. چیزی که ما نمیدانیم این است که آیا طیب اردوغان اجازه داده است که آگاهانه مورد استفاده قرار گیرد یا ناآگاهانه در این دام افتاده است؟ اگرچه ما نمیتوانیم این را بدانیم، اما آنها باید متوجه شده باشند که این وضعیت به طور فزایندهای پیامدهای منفی برای آنها دارد، بنابراین تصمیم گرفتند با ایالات متحده آمریکا توافق کنند. اکنون ایالات متحده آمریکا، انگلیس و اسرائیل به عنوان بخشی از این طرح از طریق سوریه عمل میکنند.
حمله دولت ترکیه به روژاوا و یا اینکه به آن حمله میکند، امری غیرمنتظره نبود. دولت ترکیه تبهکارانش را که ارتش ملی سوریه مینامد برای این کار آماده کرده است. زمانی که وضعیت جدید سوریه شکل گرفت، آن را به فرصت تبدیل کرد و با استفاده از تبهکاران SNA حمله جدیدی را آغاز کردند. در میان SNA نیز سربازان و افسران ترک حضور دارند. همچنین ژنرالهای ترک SNA را مدیریت میکنند. هدف و مقصد دولت ترکیه روشن است. این است که اداره خودمدیریتی را با اشغال روژاوا منحل کند. این هدف حملات آنهاست.
زمانی که وضعیت جدید در سوریه پدیدار شد، بحرانیترین مکانها شهبا و تلرفعت بودند. در آنجا اردوگاههایی وجود داشت که افرادی که از عفرین مهاجرت کرده بودند در آنجا اقامت داشتند. در منطقه بین این اردوگاهها و حلب، ایران و روسیه قرار داشتند. اما زمانی که ایران و روسیه این منطقه را به تبهکاران واگذار کرده و عقبنشینی کردند، تلرفعت کاملاً محاصره شد. پس از آن، نیروهای قسد یک راهرو ایجاد کرد و سعی کرد با آنجا ارتباط برقرار کند. با این حال در این امر موفق نبود. وقتی این اتفاق نیفتاد، تصمیم گرفته شد که مردم از آن منطقه خارج شوند و سپس توافقی صورت گرفت و مردم عفرین که در شهبا و تلرفعت مانده بودند، از آنجا خارج شدند. دولت ترکیه و تبهکاران SNA برای خود تبلیغاتی کردند که انگار این مکان را از طریق جنگ تصرف کردهاند. با این حال، جنگ واقعی وجود نداشت و عقبنشینی با توافق صورت گرفت. در سایر نقاطی که حمله صورت گرفت، مقاومت مردم و مبارزان قسد ادامه دارد. به نظر میرسد که مبارزان قسد در تشرین و قرهقوزاق مقاومت بزرگی از خود نشان میدهند و خسارات زیادی به دشمن وارد میکنند. از آنجایی که دشمن نمیتواند این مکانها را تصرف کند، جرات نمیکند به جاهای دیگر روی آورد. دولت ترکیه باید متوجه شده باشد که تنها با تکیه بر تبهکاران SNA در برابر قسد موفق نخواهد بود، بنابراین به HTS فشار آورده و مجبور به موضعگیری علیه قسد میکند.
آینده روژاوا و شمال و شرق سوریه نه با رویکرد نیروهای ائتلاف، بلکه با مقاومت مردم و نیروهای انقلابی رقم خواهد خورد. تاکنون تمامی تهاجمات و حملات دولت ترکیه در برابر چشمان نیروهای ائتلاف صورت گرفته است. اما در مقابل آن موضعی نگرفتند. دولت ترکیه نمیتوانست بدون موافقت آنها این حملات را انجام دهد. بنابراین نباید انتظاری داشته باشیم. مردم روژاوا، شمال و شرق سوریه باید کاملا خود را برای جنگ آماده کنند. مردم باید همه جا از خود دفاع کنند. به این ترتیب اگر مردم و نیروهای انقلابی دست به دست هم بدهند و با هم در مقابل هجمهها مقاومت کنند، قطعاً دشمن نتیجهای نخواهد گرفت. مردم و دوستان ما در سایر نقاط میهن و خارج از میهن نیز باید با روژاوا همبستگی داشته باشند، برای این امر قیام کنند، در همه جا دست به کنش بزنند و جوامع را بسیج کنند، تظاهراتی ترتیب دهند، افکار عمومی را آگاه و آماده کنند و فشار سیاسی را برای توقف حملات دولت ترکیه ایجاد کنند.
انقلاب روژاوا فاصله قابل توجهی را طی کرده است
*انقلاب روژاوا در سیزدهمین سال خود قرار دارد. ساختار سیستمی و اجتماعی انقلاب در روژاوا، شمال و شرق سوریه در چه سطحی است؟ اینکه با وجود حملات و تحریمهایی که در سال ۲۰۲۴ ادامه دارد، توانسته با اتکا بر قدرت خود سرپا بماند را چگونه باید درک کرد؟ با توجه به آخرین تحولات، چه خطراتی در انتظار اداره خودمدیریتی و جامعه در سال جدید است؟ وضعیت جدید چه نوع فرصتهایی را برای کوردها و متحدان آنها که برای کسب موقعیت مبارزه میکنند ایجاد کرد؟
البته سرپا ماندن انقلاب روژاوا تحت همه این حملات به خودی خود یک واقعه بزرگ است. این قطعا نتیجه تلاش و کار بزرگ است. اولاً باید حق این را ادا کرد. همانطور که مشاهده میشود، رژیمها سقوط میکنند و دولتها فرو میریزند. حملاتی که روژاوا در معرض آن قرار میگیرد، کمتر از سایرین نیست. چند برابر آنها بیشتر است. اما انقلاب روژاوا در برابر همه این حملات مقاومت کرد و توانست سرپا بماند. در واقع، انقلاب روژاوا مانند یک واحه پر رونق در بیابان است. وجود داشتن به عنوان یک قدرت جایگزین در قلب خاورمیانه، در جغرافیایی که برجستهترین قدرتهای جهان در حال انجام محاسبات هستند، بسیار دشوارتر از آن چیزی است که تصور میشود. بدون شک سرپا ماندن تنها معیار نیست. انقلاب اهداف و اصولی دارد. باید بر اساس این اهداف و اصول مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد. با این حال، نمیتوان بدون در نظر گرفتن شرایط و حملاتی که روی داد، آن را ارزیابی کرد.
اگر بخواهیم انقلاب روژاوا را ارزیابی کنیم، باید آن را با در نظر گرفتن جنبهها، اهداف و اصول منحصر به فرد آن ارزیابی کنیم. قبل از هر چیز، انقلاب روژاوا بر اساس پارادایم دولتگرایی عمل نمیکند. مانند سبک سوسیالیسم رئال (واقعی)، جامعهپذیری جدیدی توسط دولت از بالا ایجاد نمیکند. تمام مالکیت و اختیارات را به دولت واگذار نمیکند و تغییر جامعه را از طریق دولت انجام نمیدهد. روشهایی را که سوسیالیسم واقعی نتوانست از طریق آنها به نتیجه برسد را صحیح نمیبیند و به کار نمیگیرد. هدف انقلاب روژاوا ایجاد انقلاب بر اساس واقعیت کمون دموکراتیک و فرد آزاد و تغییر جامعه بر این اساس است. به عبارت دیگر میخواهد انقلاب را بر اساس تحول ذهنی و مشارکت دادن جامعه توسعه دهد. در حین انجام این کار، آزادی زنان را مبنا قرار میدهد. ضمنا معتقد است که ساخت سوسیالیسم و انقلاب با درک جدیدی از زندگی که بر اساس آزادی زنان توسعه یافته است، قابل دستیابی است. همچنین اکولوژی و زندگی اکولوژیکی را اساسیترین اصل زندگی میداند و پایهگذاری میکند. هدف آن توسعه زندگی مدرنیته دموکراتیک در برابر زندگی مدرنیته سرمایهداری با ساختن زندگی یک جامعه دموکراتیک سازمانیافته بر اساس همه اینها است. از سوی دیگر، برای غلبه بر ذهنیت ملیگرایانه، دینگرایانه و مونیستی که درک دولت-ملت مدرنیته سرمایهداری به جامعه تزریق کرده است، تلاشهایی برای توسعه درک ملت دموکراتیک انجام میشود.
وقتی انقلاب روژاوا را بر اساس این اصول اساسی و مطالعات راهبردی که به اختصار بیان کردیم در نظر میگیریم و ارزیابی میکنیم، به راحتی میتوان گفت که پیشرفت قابل توجهی حاصل شده و نتایج مهمی ایجاد شده است. قبل از هر چیز، همه مردم شمال و شرق سوریه توانستهاند یک زندگی مشترک با درک یک ملت دموکراتیک ایجاد کنند. این تجربه برای اولین بار در خاورمیانه است. این به طور فزایندهای در حال تبدیل شدن به الگویی برای کل سوریه و خاورمیانه است. دومین تحول مهم، موفقیت در آزادی زنان است. توسعهای که زنان با انقلاب روژاوا بدست آوردهاند، بسیار جلوتر از معیارهای جهانی است. با نگاهی به پیشرفت زنان در انقلاب روژاوا، میتوان پیشبینی کرد که انقلاب خاورمیانه بر این اساس توسعه خواهد یافت. از سوی دیگر، تا آنجا که میبینیم، کار شدیدی برای ساختن انقلاب وجود دارد. همه جا کارهایی بر اساس سازماندهی مجالس مردمی، کمونها، کمیتهها و ابعاد وجود دارد. میدانیم که تلاش دائمی برای رفع نواقص در برساخت وجود دارد. بدون شک هجمهها، تحریمها، مهاجرتهای ناگهانی، تصرفها و... وجود دارد. تحولات منفی بر زندگی اجتماعی تأثیر میگذارند. طبیعتاً دغدغه دفاع از انقلاب در برابر هجمهها و تلاش در این راستا به منصه ظهور میرسد. بدون شک در حالی که آینده انقلاب در معرض تهدید و خطر است، دفاع از انقلاب اساسیترین مسئله است و باید بر اینجا تمرکز کرد.
خطر اصلی اکنون از سوی دولت ترکیه است. اگر حملات دولت ترکیه بر اساس مقاومت همهجانبه جامعه شکست داده و خنثی شود، امکان توسعه انقلاب و الگوسازی برای کل سوریه وجود دارد. راهحل مناسب برای سوریه، تجربه توسعهیافته در شمال و شرق سوریه است. سوریه باید از این تجربه بهرهمند شود.
احتمال تجزیه عراق
*حملات علیه جنبش آزادی در چارچوب توافق ترکیه - پدک - عراق ادامه دارد. از سوی دیگر، انتخابات در باشور کوردستان برگزار شد. پدک نتوانست اکثریت را برای به قدرت رسیدن به دست آورد. مشکلات داخلی در عراق همچنان ادامه دارد. باز هم مسئله کرکوک و شنگال حل نشده است. سال ۲۰۲۴ برای باشور کوردستان چگونه بود؟ حملات اشغالگری چه تأثیری بر جامعه گذاشت؟ چه سالی در انتظار جامعه باشور کوردستان است؟
عراق یکی از مناطقی است که بیش از همه از تحولات خاورمیانه متاثر شده است. از این حیث، میتوان انتظار داشت که کشوری که بیش از همه از وضعیت جدید سوریه متاثر میشود، عراق باشد. ایران در حال حاضر هدف تحولات خاورمیانه در چارچوب برنامههای آمریکا، انگلیس و اسرائیل است. قرار است با شکستن قدرت ایران، خاورمیانه را از نو طراحی کنند. قدرت اصلی مورد هدف در همه حملات، از حمله به حماس تا سقوط رژیم در سوریه، ایران است. اول در غزه، سپس در لبنان و حالا در سوریه، قدرت ایران شکسته شده است. با توجه به قدرت و نفوذ ایران بر عراق میتوان پیشبینی کرد که بعد از سوریه نوبت به عراق میرسد. این احتمال زیاد است. از این نظر، وضعیت و آینده عراق کاملاً نامشخص شده است.
در واقع مشکل عراق همچنان مشکلی باقی ماند که به طور کامل حل نشده است. رژیم بعث در سال ۲۰۰۳ سرنگون شد، اما الگویی که برای همیشه مشکلات را حل کند، توسعه داده نشد. قانون اساسی که مشکلات را به طور کامل حل کند، تهیه نشد. مناطق موصل و کرکوک بعنوان مناطق مشکلدار همچنان در قانون اساسی ماندهاند. سعی شد تنها در محدوده عراق راهحلی ارائه شود، اما مشاهده شد که موفقیتآمیز نبود. از آنجایی که راهحلی که کل منطقه را در برگیرد توسعه داده نشد، ترکیه و ایران از این فرصت استفاده کردند. ایران از طریق شیعیان و دولت ترکیه از طریق پدک (پدک) و سنیها سعی در ایجاد نفوذ در عراق داشتند. اکنون به نظر میرسد از این امر درس گرفته شده و رویکرد منطقهای مبنا قرار گرفته است. بر این اساس انتظار میرود رویکردی نسبت به عراق ایجاد شود و نفوذ ایران شکسته شود. اگر چنین تحولی رخ دهد، توازن در عراق دوباره تغییر خواهد کرد. تجزیه عراق نیز ممکن است در دستور کار قرار گیرد. از سوی دیگر بعید است که واکنش ایران به این موضوع مانند واکنشی باشد که در سوریه داشت. چون عراق مثل آخرین قلعه خارجی برای ایران است. فراتر از این، سرایت مستقیم جنگ به ایران است. در این رابطه، واکنش شدید ایران ممکن است توسعه یابد. این امر احتمال تجزیه عراق را افزایش میدهد.
اجازه دهید در مورد توافق ترکیه و عراق موارد زیر را بیان کنم. عراق باید از اوضاع سوریه درس بگیرد. آنها بشار اسد را با کمک اردوغان سرنگون کردند. اکنون میخواهد مانند یک فرماندار اداره امور دمشق را اداره کند. وقتی فردا تصمیم مشابهی در مورد عراق گرفته شود، میتوانند دولت ترکیه را هم وارد عمل کنند. آنها با کمک طیب اردوغان یا عراق را تجزیه خواهند کرد یا آن را به وضعیتی مانند دمشق تقلیل خواهند داد. در این صورت، مدیریتی که در بغداد است، قدرت و اختیاری بیش از یک فرماندار نخواهد داشت. واقعاً جای تعجب است که عراقیها این را نمیبینند. ما نمیدانیم که آیا همه عراقیها نمیتوانند این را ببینند یا آن را میبینند اما نمیتوانند بر سودانی تأثیر بگذارند. روابط با ترکیه به نفع عراق نخواهد بود. برعکس، این روابط خطر بزرگی برای عراق است. زمانی که پادشاهی عراق در سال ۱۹۵۸ سرنگون شد، اولین کاری که در روز دوم انقلاب انجام شد لغو پیمان بغداد بود. زیرا روابط با ترکیه، عراق را به فاجعه کشانده بود. اکنون پس از این همه تجربه، ورود مجدد عراق به چنین رابطهای با دولت ترکیه، عبرت نگرفتن از تاریخ و ناکامی در ارزیابی صحیح تحولات امروز است.
پدک و بارزانیها سرنوشت خود را کاملاً به دولت ترکیه و دولت آکپ-مهپ گره زدهاند. بر اساس اهداف و برنامههای دولت ترکیه عمل میکنند، نه بر اساس خواستهها، آزادی و آینده مردم کورد. تنها هدفشان از این امر، سود مالی است. آنها هیچ نگرانی یا ایدهای جز سود مالی ندارند. پدک و بارزانیها کاملاً مبتنی بر همدستی و مزدوری هستند. این رویکردهای مزدورانه باشور کوردستان را در معرض خطر بزرگی قرار داده است. آشکارا از اشغالگری در باشور حمایت میکنند و اشغال را مشروع میدانند. در حالی که گریلاها در برابر اشغالگری مقاومت میکنند، پدک در موقعیتی قرار گرفته که میتواند همه نوع حمایت از دشمن را ارائه کند. سازمان اطلاعاتی (پاراستن) پدک از تمامی حملات و قتلعامهای انجام شده علیه میهندوستان توسط میت (سازمان اطلاعات دولت ترکیه) در باشور کوردستان حمایت کرده و در آن مشارکت مستقیم دارد. بدون حمایت پدک، دولت ترکیه نه جرات میکرد به این شکل به مناطق گریلایی روی آورد و نه میهندوستان را در وسط شهرها قتلعام کند. همه اینها با حمایت پدک اتفاق میافتد. نه تنها این، پدک همه را تهدید میکند و بر آنها تحمیل میکند که مانند خودش همدست و خائن شوند. پدک سعی میکند همه را به شکلی همدستانه با دولت ترکیه مرتبط کند. از سوی دیگر با نظام چپاولگری که پایهگذاری کرده است مردم را ناامید و بیآینده گذاشت. از همه فرصتها استفاده کرد و مردم را در فقر و بلاتکلیفی رها کرد. همانند سایر مناطق تحت اشغال کوردستان، مهاجرت شدیدی از باشور به خارج از میهن وجود دارد. از سوی دیگر، همانطور که منعکس شد، چیزی به نام اداره باشور کوردستان وجود ندارد. هیچ سیستمی وجود ندارد که کار کند. قوانین و فرآیندهای دموکراتیک وجود ندارد. این یک سیستم دزدی است که بارزانیها به خاطر منافع خود به دشمن عرضه میکنند.
رویکردی که پدک در قبال باشور کوردستان دارد، نسبت به سایر بخشها نیز دارد. همانطور که در باشور عمل میکند، در سایر بخشهای کوردستان نیز بر اساس نقشههای دولت ترکیه عمل میکند. پدک نه به منافع ملی مردم ما در این بخشها، بلکه به منافع مادی که از روابطش با دشمن به دست میآورد، فکر میکند. این رویکرد آنها به روژاوا، باکور و روژهلات است. پدک در همه جا بر اساس نقشههای دشمن عمل میکند و نگرشی دارد که از حمله دشمن حمایت میکند و مشروعیت میبخشد. این نگرش پدک بزرگترین خطر را به همراه دارد. میتوان گفت که بزرگترین خطر برای مردم کوردستان، نه دشمن خارجی بلکه سیاست همدستی و خیانتآمیزی است که توسط پدک در داخل ایجاد شده است. این سیاست پدک است که دشمن را خطرناک میکند. البته، مهمترین مسئله در اینجا ایجاد یک نگرش میهندوستانه علیه خط همدستی و خیانتکارانه ایجاد شده توسط پدک است. ایجاد چنین نگرشی به ویژه در باشور کوردستان ضروری است. بر این اساس، همه احزاب، سازمانها و نهادهای میهندوست و شخصیتهای میهندوست باید در خط میهندوستی در برابر خط همدستی و خیانتکارانه گرد هم آیند و با اتحاد، مبارزه ملی دموکراتیک را رهبری کنند.
وضعیت ایران، قدرتی که بیش از همه در معرض خطر قرار دارد
*در طول سال، جنگ بین اسرائیل و نیروهای تحت نفوذ ایران در به اصطلاح هلال شیعی یا محور مقاومت ادامه داشت. ایران نیز در این روند به جنگ پیوست. این نیروها به میزان قابل توجهی تضعیف شدهاند. مخالفتهای اجتماعی جدی علیه سیاستهای ایران در داخل وجود دارد. بویژه روژهلات کوردستان از زمان قیامهای ژینا امینی در مقاومت چشمگیری بوده است. باز هم مقاومت در زندانهای ایران به ویژه از سوی زندانیان سیاسی زن وجود دارد. این مقاومت را چگونه ارزیابی میکنید؟ تحولات منطقه چه تاثیری بر روژهلات کوردستان دارد؟ در دوره آتی چه تحولاتی ممکن است در ایران و روژهلات کوردستان رخ دهد؟
میل به آزادی و زندگی دموکراتیک در ایران بسیار بالاست. هم جامعه ایران و هم مردم روژهلات همیشه در قیام بودهاند. با قیام ژن، ژیان، آزادی روند جدیدی در مبارزه آزادی آغاز شده است و پیشاهنگی زنان توسعه یافته است. مردم ایران یک قرن مبارزه و تجربه مبارزاتی دارند. مبارزه مشترک علیه رژیم شاه انجام شد و رژیم شاه سرنگون شد. فروپاشی رژیم شاه که کاملاً تحت سیطره مدرنیته سرمایهداری بود، پیروزی بزرگی برای جامعه در برابر مدرنیته سرمایهداری بود. در این راستا، یک نقطه عطف مهم تاریخی در سال ۱۹۷۹ رخ داد. با این حال، تحولات بعدی ضد انقلاب بود. تحت نام حکومت اسلامی، خط انقلابی منحرف شد و تلاش جامعه برای زندگی دموکراتیک با مشکل مواجه شد. بنابراین مشکلات در ایران حل نشد و با بدتر شدن ادامه یافت. ایران امروز با مشکلات اجتماعی شدیدی مواجه است.
موازنه قدرتی که ایران از طریق نیروهای خارجی خود ایجاد کرد، بر پایهای محکم نبود. نفوذ خود را در منطقه نه با تلاش خود، بلکه با بهرهگیری از طرح خاورمیانه که مدرنیته سرمایهداری ناتمام گذاشت یا نتوانست آن را تکمیل کند، افزایش داد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، طراحی مجدد خاورمیانه به رهبری آمریکا در دستور کار قرار گرفت و در همین چارچوب، مداخله آمریکا در عراق توسعه یافت. اما این مداخله در سراسر منطقه گسترش نیافت و ناتمام ماند. سیستمی که کل منطقه را پوشش دهد ایجاد نشد. این وضعیت باعث ایجاد شکافهایی در خاورمیانه به ویژه در عراق شد. ایران از این شکاف استفاده کرد و از طریق نیروهای خود نفوذ خود را در خاورمیانه افزایش داد. دولت ترکیه نیز رویکرد مشابهی را در پیش گرفت. با این حال، مبارزهای که ما انجام دادیم مانع از ایجاد نفوذ بیش از حد دولت ترکیه در منطقه شد. با این حال، ایران به اشتباه با این وضعیت برخورد کرد و توسعهای که در منطقه به دست آورد را تنها شایستگی خود میدید. ایران فکر میکرد که کارآمدیاش در عراق و سوریه صرفاً به خاطر شایستگیهای خودش است. به عنوان مثال به دلیل این رویکرد اشتباه، تحولات جنبش ما در خاورمیانه را نادیده گرفت. حالا مشخص شده که اوضاع آنطور که ایران فکر میکرد نیست. زمانی که طرحی که کل منطقه را در بر میگیرد و بر اساس بازطراحی خاورمیانه اجرا میشود، محوری که ایران ایجاد کرد و معتقد بود قوی است، ضربه خورد و در مدت بسیار کوتاهی از هم پاشید.
ایران همراه با ترکیه قدرتی است که وضعیت آن بیشتر در خطر است. در حالی که از یک سو با مشکلات اجتماعی جدی مواجه است و مشکلات این امر را تجربه میکند، از سوی دیگر هدف اولیه این طرح آمریکا، انگلیس و اسرائیل هست. قدرت ایران در خارج به میزان قابل توجهی تضعیف شده است. پس از سقوط رژیم بعث سوریه، به نظر میرسد که تمرکز بر روی عراق باشد. این بدان معناست که جنگ در آستان ایران است. در واقع امکان دستکاری در وضعیت مشکلدار داخلی ایران را فراهم میکند. اما به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی، تجزیه ایران تاکنون در دستور کار قرار نگرفته است. زیرا این نگرانی وجود دارد که در صورت از هم پاشیدگی، کنترل بر آن از بین برود. با توجه به این نگرانی، رژیم شاه مورد حمایت و حفاظت قرار گرفت و تمامیت ایران با وجود شرایط متناقض و مشکل پس از سقوط شاه، دست نخورده باقی ماند. اما اکنون یک طراحی منطقهای در حال تدوین است. بر این اساس رویکرد به ایران نیز تغییر خواهد کرد. تغییر در ایران اجتنابناپذیر است. از یک سو مشکلات جدی اجتماعی موجود و از سوی دیگر برنامهریزیهای نظام برای خاورمیانه و ایران، ادامه امور را به وضعیت کنونی در ایران غیرممکن میسازد. ما اغلب این را میگوییم، اما نمیدانیم چقدر مفهوم میشود. اما اجازه دهید یک بار دیگر بیان کنم که گامهای دموکراسیسازی در خاورمیانه مورد نیاز است. ایران یکی از جاهایی است که بیشتر به این نیاز دارد. ایران باید گامهای دموکراتیک برای حل مشکلات به ویژه مسئله کورد بردارد. ما خواهان هیچ مداخلهای در ایران یا جاهای دیگر نیستیم. ما معتقدیم که حل مشکلات از طریق پویایی داخلی و دموکراتیزه کردن درست است و به عنوان یک جنبش برای این امر مبارزه میکنیم. این پیشبینی برای ایران، ترکیه و جاهای دیگر معتبر است. اقدامات ایران بر این اساس بهترین راهحل است. در غیر این صورت روند فعلی به شدت اشتباه و خطرناک است. ما احکام اعدام صادر شده را محکوم میکنیم. مشکلات حل نمیشود، با ظلم و سرکوب و اعدام نمیتوان به نتیجهای دست یافت. ایران باید از احکام اعدام خود دست بردارد و اعدام را متوقف کند.»