دوران کالکان عضو کمیته رهبری حزب کارگران کوردستان در گفتگو با تلویزیون میدیا خبر به ارزیابی تحولات اخیر در افغانستان، نقش ترکیه و سرنوشت اردوغان پرداخت.
افغانستان به مانند مرکز جهان است!
افغانستان مانند مرکز جهان است. از زمانهای قدیم تا کنون مرکز جنگها و اختلافات بوده، این وضعیت در آن ادامه داشته است. به همین دلیل در افغانستان مبارزاتی چندین جانبه وجود دارد. اختلافات نیروهای سیاسی گوناگون داخلی و منافع و اختلافات و دخالتهای خارجی در این کشور بسیار زیاد هستند و به همین دلیل بیشتر کشورهای ابرقدرت در آن به صورت جدی دخالت میکنند. علت تغییرات اخیر افغانستان نیز به این وضعیت باز میگردد.
تاثیر سقوط اتحاد جماهیر شوروی
من به یاد دارم که در بهمن سال ١٣۵٧/١٩٧٩ در ایران رژیم شاهنشاهی سقوط کرد و در خرداد همان سال در افغانستان نیز کودتا رخ داد و اینگونه حکومت به دست کودتاچیهای طرفدار اتحاد جماهیر شوروی افتاد و گفته میشد، اتحاد جماهیر شوروی افغانستان را به کنترل درخواهد آورد.
ارتش اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان فرستاده شد و نیروهای مخالف آن با این نیرو دشمنی بسیاری انجام دادند. جنگ میان این نیروها ده سال به طول انجامید. طالبان و سایر گروههای مانند آن در نتیجه این جنگ درست شد. در حقیقت برای آن که افغانستان به کنترل نیروهای اتحاد شوروی درنیاید، آمریکا و ناتو با تمام قوا از کسانی که با آنهایی که توسط کودتا بر سر کار آمده بودند، میجنگیدند پشتیبانی کردند. فکر میکنم حکومت آن زمان ۱۰ سال در قدرت باقی ماند. رئیس حکومت در آن زمان نیز مانند اشرف غنی کشور را ترک کرده و فرار کرد. حکومت کودتاگران سقوط کرد. مردم در آن زمان در تنگنا بودند، چون این فقط حکومت کودتاگر نبود که سقوط کرده بود بلکه اتحاد جماهیر شوروی نیز سقوط کرده بود. جنگ افغانستان در سقوط شوروی نقش بسیار مهمی داشت و پس از آن در سال ۱۹۹۰ طالبان ظاهر شده و حکومت را در دست گرفت که آنها نیز گروهی از نیروهایی بودند که در جنگ افغانستان شرکت کرده و آمریکا و ناتو از آنها پشتیبانی کرده بودند. پس از آن، حادثهی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ رخ داد. پس از این رخداد آمریکا جنگ علیه طالبان و القاعده را اعلام کرد.
ناتو در همان شرایط اتحاد جماهیر شوروی قرار دارد
اکنون ۲۰ سال است که ناتو و آمریکا تلاش میکنند تا به نیروهای طالبان پایان داده و دولتی جدید در افغانستان ایجاد کنند. در آخرین مورد نیز در نشست ماه ژوئیه ناتو اعلام کرد که دولت جدیدی ایجاد کردهاند و نیروهای نظامی را به طور کامل آموزش داده و ادارهای جدید بنیاد نهادهاند که دیگر میتواند از خود دفاع کرده و به همین دلیل از افغانستان عقبنشینی میکنند. اما طی مدت یک ماه همه چیز برعکس شده و آنها به وضعیتی دچار شدند که حتی نمیتوانند نیروهای خود را از افغانستان خارج کرده و توانایی دفاع از سفرای خود را ندارند. آنچه در سال ۱۹۸۹ بر سر اتحاد جماهیر شوروی آمد، اکنون همان بلا بر سر ناتو آمده است. کسانی بودند که ادعا میکردند، ناتو روش جدیدی ایجاد کرده و از نو جهان را بنیاد مینهد و و دوباره طراحی میکند و هیچ کس نمیتواند در مقابل ناتو بایستد. ما روش جدید ناتو را هم دیدیم که چگونه در افغانستان با شکست مواجه شد. آنها اکنون شکست و سقوطی همه جانبه را تجربه میکنند.
نقشی که ناتو به اردوغان سپرد
میگفتند که نقش مهمی به اردوغان دادهاند. اما اکنون مشخص میشود که نقش که به اردوغان دادهاند، چه بوده است. آنها از اردوغان فقط برای نجات و ربودن جاسوسهایی که طی ۲۰ سال گذشته در مقابل طالبان آنها را سازماندهی کردند، به کار میگیرند. نقش دفاع از فرودگاه کابل را به آنها سپردهاند، تا همکارانشان را نجات دهند. مانند کسانی که انسانها را میربایند و یا تاجرانی که پناهجویان را قاچاق میکنند. در نشست ماه ژوییه ناتو این نقش را به اردوغان سپرد. میگفتند نقش بسیار مهمی به اردوغان داده شده است و بر سر بسیاری مسائل با هم توافق کردهاند. اما آنچه به اردوغان سپرده شده است، نقش نیست. قبل از آنکه این تصمیم گرفته شود و اردوغان در مورد افغانستان در آنکارا به توافق برسد، طالبان همهی مناطق و حتی فرودگاه را نیز به تصرف درآورد.
طالبان و تجارب آنها
۱-افغانستان محلی است که در آن جنگها و اختلافات بسیاری وجود دارد. همچنین دخالت خارجی نیز در این کشور بسیار زیاد است و باید بدانیم مرحلهی جدید چگونه ایجاد شده و این کار به آسانی انجام نمیشود. در حقیقت طالبان توسط آمریکا درست شده است. در ابتدا ناتو از طالبان پشتیبانی کرد و سپس ناتو جنگی ۲۰ سال را علیه طالبان اعلام کرد و در نهایت هم با هم به توافق رسیدند. در حقیقت آمریکا همهی ابزار و وسایل و سلاحهایی را که به افغانستان فرستاده بود، به طالبان تحویل داد. همانطور که در سال ۲۰۱۴ در موصل و رقا همهی آن وسایل و اسلحهها را تسلیم داعش کردند، این بار حتی حکومت و نیرو و اسلحههای بسیار بیشتری را به طالبان تسلیم کردند.
۲- طالبان نیرویی افغانی است و باید اینگونه دیده شود. مانند القاعده یا داعش نیست که مشخص نیست از کجا آمده و به کجا میرود. طالبان نیروی تبهکار نیست که مشخص نباشد چه کار میکند و چه بر سر آنها میآید.
نیرویی افغانی است و همیشه در افغانستان بوده و برای گرفتن حکومت افغانستان جنگیده است و در این راستا قربانیان بسیاری داده است. سیاست و ایدئولوژی آنها چه مورد پسند باشد چه نه، این حقیقت است که باید پذیرفته شود. باید طالبان را بهتر بشناسیم.
۳- دخالتهای خارجی بسیار زیاد هستند و در حقیقت باید بر علیه این دخالتها بایستیم. چه در افغانستان باشد و چه در خاورمیانه و یا هر جای دیگری، نباید طرفدار دخالتهای خارجی باشیم، چون دخالتهای خارجی هیچ سودی برای منطقه ندارند. اتحاد جماهیر شوروی با ارتش سرخ به افغانستان آمد و هیچ سودی برای افغانستان نداشت. ناتو نیز با همان رویکرد آمد و در نهایت آنجا را ترک کرد، بدون آنکه هیچ سودی به مردم برساند. نیروهای خارجی غیر از جنگ داخلی، اختلافات، بحران و درگیری ها و مرگ هیچ چیز دیگری به منطقه نبخشیدند. به همین دلیل باید دخالتهای خارجی را رد کنیم.
نباید این گونه رفتار شود که گویا دخالتهای خارجی دمکراسی و امنیت و آرامش را با خود به همراه خواهد آورد، یا حکومت اشرف غنی را حکومتی خوب معرفی کرد. نباید هیچ کس طرفدار یک مزدور آمریکا مانند اشرف غنی باشد. او هیچ ارتباطی با دمکراسی ندارد. این گونه افراد تا پایان مزدور و جاسوس هستند. توانایی دفاع را ندارند. حتی یک گلوله هم شلیک نکردند. سیستم آنها فورا سقوط کرد. به همین دلیل باید قبل از هر چیزی مخالف هرگونه دخالت خارجی باشیم و در مقابل آن بایستیم.
۴- نباید دخالتهای خارجی را به عنوان دمکراسی قلمداد کرد. یا معیارهای مدرنیتهی سرمایهداری و اروپا را به عنوان معیار آزاد بودن معرفی کرده و با این دیدگاه و با این نظر علیه طالبان جنگید. اگر اینگونه به وضعیت نگاه شود، نمیتوان مبارزاتی موثر را علیه طالبان انجام داد و طالبان بیشتر به عنوان یک نیروی منطقهای و داخلی باقی خواهد ماند. باید راه درست را برای مبارزه علیه طالبان انتخاب کرد. این به چه معنی است؟ بدون شک باید فرهنگ و سیاست و ویژگیهای جامعه خاورمیانه و جنوب و مرکز آسیا را اساس قرار داده و دمکراسی و آزادی را در آزادی آن دید. در این حال نباید فریب دمکراسی که لیبرالیسم مدرنیتهی سرمایهداری آن را ایجاد کرده، را خورد. اگر اینگونه باشد نمیتوان طالبان را شکست داد. ناتو و آمریکا نتوانستند این کار را با موفقیت انجام دهند. هیچ کس دیگری هم نمیتواند آن را انجام دهد. به همین دلیل باید با دقت مبارزه کرده و راه درست را در پیش گرفت.
نه طرفدار ناتو و نه طرفدار طالبان
میان آمریکا، ناتو و طالبان توافق امضا شد. بر اساس این توافق نیز آنها نیروهای خود را از افغانستان خارج میکنند و در این عقبنشینی طالبان از فرصت استفاده کرده و بیشتر مناطق را تصرف کرد. آنها همچنان به مذاکراتشان ادامه میدهند. در افغانستان مدل جدیدی از حکومت را تاسیس میکنند. به همین دلیل وظیفه سنگینی به عهده جامعه و به ویژه زنان و جوانان افغان قرار میگیرد. در حقیقت آنها باید در مقابل طالبان راه درست مبارزات و آزادی را ایجاد کنند. باید آزادی اجتماعی را با مقاومت و مبارزات خود به دست آورند و نباید فکر کنند که آنها با همکاری ناتو و آمریکا میتوانند این کار را انجام دهند. در پیش گرفتن راه درست بسیار حائز اهمیت است. باید این را بدانیم که داعش و طالبان نیرویی نیستند که از خارج سیستم آمده باشند. بلکه آنها نیروهایی هستند که در نتیجه جنگ و اختلافات داخلی سیستم به وجود آمدهاند. باید در این رابطه آگاه باشیم. نباید طالبان را به عنوان سیستمی متفاوت یا سیستمی علیه سیستم سرمایهداری است ببینیم. درست است که اختلافاتی میان آنها وجود دارد، اما این اختلافات بر سر چه چیزی هستند؟ خاورمیانه و آسیا با پشت بستن به مدرنیتهی خود که مدرنیتهای دولتگرا و دولتخواه است با مدرنیتهی سرمایهداری با مدرنیتهی آمریکا با هم اختلافاتی دارند. اما در حقیقت ذات هر دوی آنها یک چیز است. دولت و حکومت، سیستم یکپارچه و متحد. یعنی هیچ دشمنی میان طالبان و سیستم وجود ندارد. نباید نه از طالبان طرفداری کرد و نه از ناتو.
در حقیقت آمریکا و افغانستان در مورد ادارهی افغانستان به توافق رسیدهاند و به همین دلیل باید مردم و کارگران به راه و مبارزات خود ادامه دهند. زنان در حال مبارزه هستند و واکنش نشان میدهند. این امر بسیار مهم است. این حق آنهاست که مبارزه کنند. باید موضعگیری زنان مورد ارزیابی قرار گیرد. آن هم این است که زمانی که زنان علیه تفکر مردسالاری طالبان مبارزه میکنند، باید مواظب باشند که روش مبارزات آنها بر اساس تفکر مدرنیتهی سرمایهداری که زن را به مدل و مانکن تبدیل میکند، نباشد. باید آزادی خلق و آزادی زنان را اساس قرار دهند، تا مبارزاتی موثر داشته باشند. بسیاری از اقشار اجتماعی دیگر نیز تاکنون با طالبان به مقابله پرداختهاند.
اینکه در افغانستان حکومت سقوط کرده و کنترل بیشتر مناطق به دست طالبان افتاده است، واقعیت دارد. اما طالبان هنوز نتوانسته همهی مناطق را تصرف کرده و هنوز اختلافات داخلی ادامه دارد. تصرف همهی افغانستان و همه مناطق آن کار آسانی نیست. قبلاً نیز همین گونه بوده است. اما آیا این تغییرات میتواند گروههایی که اسلام را به کار میگیرند، را تحریک کنند؟ فکر میکنم در حقیقت طالبان خیلی از آنها پشتیبانی نمیکند. درست است بر روی اطراف خود تاثیر میگذارد. برخی میگویند که جنگ سرد آغاز میشود و برخی دیگر نیز میگویند که جنگ علیه ایران آغاز خواهد شد. آمریکا با آنها توافق کرده است و از آنها علیه روسیه و چین استفاده میکند. این دیگر یک مسئلهی داخلی سیستم است و احتمال رخدادهای بسیاری وجود دارد.
البته باید طالبان را خوب شناخت، باید جامعه افغانستان را به خوبی شناخت. باید در مقابل سیستم دولت و حکومت در مقابل تفکر مردسالاری هم در آسیا و هم در خاورمیانه روش مبارزات آزادیخواهی جدیدی آغاز شود که به جامعه و آزادی زنان و دمکراسی متکی است. میتوان گفت فرصت مناسبی برای چنین مبارزاتی وجود دارد. مردم چندین سال است که در جنگ هستند. زنان نیز در داخل این جنگ قرار دارند. این جنگها و این اختلافات سطح خوبی از درک و دانایی را برای زنان علیرغم همه مسائل ایجاد کرده است. ممکن است در ظاهر فقیر و درمانده به نظر برسند، اما هیچ کس نباید فریب ظاهر را بخورد. درست است که این زنان چادر بر سر میکنند، اما نباید مانند زنان نادان نگریسته شوند. آنها تجربهی زیادی از زندگی دارند. نیروی مقاومت آنها بسیار زیاد است. این زمینه را برای موضعگیری دمکراتیک و آزادیخواهانه آنها فراهم خواهد کرد و میتواند به پایههای آغاز مبارزات علیه طالبان تبدیل شود. چون طالبان و نیروهای دیگر حکومت نتوانستهاند بر همه چیز غلبه کنند. هنوز مشخص نیست که ارتباطات آنها با نیروهای دیگر حکومت چگونه خواهد بود.
آن دری که اردوغان را آزاد میکرد، قبل از آنکه گشوده شود بسته شد
سخن ما در مورد طالبان بسیار خواهد بود، اما اکنون اجازه دهید به حکومت اردوغان نیز نگاهی بیاندازیم. اردوغان بسیار خوشحال و منتظر بود که وظیفهای به وی سپرده شود و نقشی را برای خود مشخص کرده بود. اما آن دری که اردوغان امیدوار بود در افغانستان بر روی وی گشوده شود و وی را از این تنگنا نجات دهد، بسته شد. قبل از آنکه باز شود بسته شد. وظیفهای که بایدن در نشست ماه ژوییه ناتو به اردوغان سپرده بود، آشکار شد: یعنی زمانیکه نیروهایشان در افغانستان تحت فشار قرار گرفتند، بتوانند از راه ترکیه آنها را نجات دهند. اردوغان اکنون در حال انجام این وظیفهی خود است. زمانی که در حال انجام این وظیفهی خود بود، دیواری که در مرزهای ایران آن را ساخته بود مانع از آوردن پناهجویان شد. در حقیقت وجود این دیوار زمانی آشکار شد که پناهجویان افغان نتوانستند از آن عبور کنند و این دیوار رسوایی است، دیواری برای ژنوساید. این دیوار همهی کوردستان را تقسیم میکند. از قفقاز تا کوهستان آگری، از آن جا نیز تا عفرین، همه را دیوار میکشد. دیوار رسوایی، دیوار ژنوساید. همه باید این را به خوبی ببینند. مسئله فقط کشیدن دیوار نیست، مسئله این است که هر دو طرف دیوار را از کوردها خالی میکند. یعنی این به معنی ژنوساید کوردهاست. منطقهای حائل درست میکند که به آن منطقه تامپون میگویند. میگفتند اگر این دیوار نباشد، پناهجویان خواهند آمد و اکنون خود آنها پناهجو میآورند. هدف اصلی کشیدن این دیوار اینگونه آشکار شد که میخواهد از این پناهجویان به عنوان کارت فشار علیه اروپا استفاده کنند. به طور خلاصه میتوانیم بگوییم آمریکا ۲۰ سال همه چیز را در اختیار کرزی و حکومت اشرف غنی گذاشت، اما منزلگاه نهایی آنها امارات بود. اکنون بیست سال است که آمریکا با همان روش اردوغان را نیز تغذیه میکند، اما سرنوشت اشرف غنی بر اردوغان نیز تحمیل خواهد شد. از اکنون باید به فکر خود باشد و خود را برای آن روز آماده کند و برای خود جایی آماده کند، چون زمان آن نزدیک شده است.