محمد سعید اوچلو و عرفان گولَر: دو انقلابی بزرگ
سعید اوچلو و عرفان گولَر، هر دو عمر خود را وقف مبارزه آزادیخواهی کوردها کردند و با تحقیقات، تمرکز و اندوختههای ایدئولوژیک، نظری، تاریخی و ادبی خود، میراث بزرگی برای بشریت به جای گذاشتند.
سعید اوچلو و عرفان گولَر، هر دو عمر خود را وقف مبارزه آزادیخواهی کوردها کردند و با تحقیقات، تمرکز و اندوختههای ایدئولوژیک، نظری، تاریخی و ادبی خود، میراث بزرگی برای بشریت به جای گذاشتند.
دو گریلای انقلابی بزرگ کورد، دو نویسنده، روشنفکر، محقق و ادیب که انقلابی در قلبها ایجاد کردند. دو دلاور بزرگ که خود را وقف ارزشهای آزادیخواهانه مردم کردند. دو پیکارگر حقیقت با آرمانهای والا. دو مقاومتگر بزرگ که تمام معیارهای زندگی و اصول انقلابی بودن را پذیرفتند و دو مبارز بزرگ حقیقت آپویی و مبارزه آزادیخواهانه؛ محمد سعید اوچلو (فرات پیر) و عرفان گولَر (عادل اورفا).
وارد چهارمین سال شهادت شما میشویم. نبودتان، همواره راهنمای راهپیمایی وجود و سخن ماست که سوگند آزادی خورده است. میدانم که توصیف ماجرای مقاومت شما که ارزشی به اندازه یک رمان تاریخی دارد، با چند جمله بسیار ناکافی است. اما آشنایی با شما، شهادت بر گفتگوها، بحثها، ویژگیهای آموزشی و پرورشی، فداکاری و آگاهی از تلاش شما، میراث ارزشمندی در من و بسیاری از رفقا بر جای گذاشت، به همین دلیل احساس کردم که باید با چند جمله هم که شده، پایبندی خود را به خاطرات شما ابراز کنم. شاعر میگوید: «تا زمانی که انقلابی ریشهدار در قلب رخ ندهد، آموزش افکار ناقص باقی میماند.» رفقا عرفان و سعید، قلب خود را تسخیر کرده بودند. قلبشان زیبایی، فضیلت و آزادی بود. آگاهیشان تاریخ، امید، وفاداری و اشتیاق بود.
شادی از اینکه همه با شما در ارتباط بودهاند و شادی از اینکه شما رازی را در قلب همه گشودهاید؛ چه میراث زیبا، جوهری و ارزشمندی برای زندگی به جا گذاشتید. هرکس که شما را میشناخت، با غرور از سهمی که از این راز حلشده برده است، در مبارزه حقیقت و آزادی شرکت میکند. همه میخواستند به آن جنبه زیبا و تداعیگر حقیقت شما که در تعاریف نمیگنجد، جریان پیدا کنند و در شما حقیقت را تنفس کنند. همه میخواستند در این رودخانه آزادی و حقیقت، مانند فرات جاری شوند و مانند عادل زندگی کنند.
رفقا سعید و عرفان که تمام زندگی خود را وقف جنبش آزادی و مبارزه آزادیخواهانه بشریت در قرنهای ۲۰ و ۲۱ کردند، از دوره گروه آپویی به بعد، ردپای عمیقی در مبارزه آزادیخواهانه کوردها بر جای گذاشتند. در مقابل کسانی که میخواستند وجود خود را بر نابودی ما بنا کنند و ما را از آگاهی تاریخی محروم کنند، مبارزه حقیقت و آزادی را پیش بردند. در مقابل تاریخی که سالها توسط حاکمان تحریف شده بود، آگاهی تاریخی صحیح، عینی و مبتنی بر حقایق را در مغز و تمام سلولهای ما حک کردند. با تحقیقات، تمرکز و اندوختههای ایدئولوژیک، نظری، تاریخی و ادبی خود، میراث بزرگی برای بشریت به جای گذاشتند.
آشنایی با گروه آپویی در دهه ۱۹۷۰
عرفان گولَر در سال ۱۹۵۸ در شهر سِوَرَگ از توابع رحا، در خانوادهای کارگر و فقیر به دنیا آمد. مدتها در محل زندگی خود، در مسجد به عنوان موذن فعالیت میکرد. تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان خود را در سِوَرَگ گذراند. در این دوران، تحت تاثیر رهبران جنبش انقلابی ترکیه قرار گرفت و رویای انقلابی شدن را در سر پروراند. اما این رویا را فقط در سر نداشت، بلکه به دنبال آن نیز بود. قبل از آپویی شدن، تمام سازمانها را گشته بود. او به طور مداوم در جستجو بود. دهه ۷۰ که دوران گسترش فراگیر نسل جوان انقلابی در همه جا بود، نقطه عطفی بزرگ در زندگی عرفان گولَر شد. در اواخر سال ۱۹۷۶، گروه آپویی به رهبری رهبر اوجالان، ایدئولوژی و فلسفه خود را به کوردستان منتقل کرد. آشنایی عرفان با این گروه در این سالها رخ داد.
عرفان گولَر در سال ۱۹۷۶ به مناسبت تعطیلات ۱۵ روزه مدرسه به درسیم رفت. با دوست دوران کودکی خود، سلیمان گونَیلی دیدار کرد. قبلا نام درسیم را نشنیده بود. به دانشکده تربیت معلم درسیم رفت و در آنجا از طریق دوست دوران کودکی خود، گونَیلی، با گروهی از دانشجویان آشنا شد. سپس با کادرهای آپویی مانند عرفان بابااوغلو، جمعه تاک، مظفر آیاتا و یلماز داغلوم آشنا شد و از آنها بسیار تاثیر پذیرفت. در این سالها که با آپوییها آشنا شد، به قول خودش «چیزی را که دنبالش میگشتم پیدا کردم» و به گروه آپویی پیوست. سپس عرفان گولَر به همراه رفقایش عرفان بابااوغلو و سلیمان گونَیلی از درسیم به سِوَرَگ بازگشت و به طور فعال در فعالیتها شرکت کرد. در سالهایی که جنبش آپویی در کوردستان شروع به سازماندهی کرد، او یکی از اولین کادرهای مبارز بود که از سورگ به مبارزه پیوست.
عرفان گولَر به دلیل اینکه فردی پرجنب و جوش، فعال، فروتن و زحمتکش بود، به سرعت اعتماد رفقایش را جلب کرد. در آغاز فعالیتها، اولین کار او سازماندهی برادرش عادل و وارد کردن او به فعالیتها بود. سپس عرفان شروع به سازماندهی اطرافیان خود کرد. فداکارترین، زحمتکشترین و شجاعترین جوانان کوردستان را با گروه آشنا کرد. کادرهای اولیه گروه آپویی مانند عبدالرحمان مناف، علی چات، جمعه بوزکویون، سعدون دمیرکوچ و محمد سَوگات را آموزش داد. در سال ۱۹۷۷، جمعه تاک و عرفان گولَر در حین پخش اعلامیه به یاد حقی کارَر، دستگیر شدند. ۳ ماه تمام در زندان شکنجههای بزرگی را متحمل شدند. پس از خروج از زندان، برای اولین بار در این سالها با رهبر آپو دیدار کرد. راهپیمایی او با گروه آپویی روشنتر شد.
دیدار با رهبر آپو
دومین دیدار عرفان گولَر با رهبر آپو، در جلسهای با جوانان محلی در دیلوک رخ داد. با این دیدار، پایبندی و اعتماد او به جنبش، روز به روز افزایش یافت. عرفان گولَر این دوره را خودش اینگونه توصیف میکند: «اولین ملاقات من با رهبری پس از خروج از زندان بود، دومین ملاقات من در جلسه دیلوک رخ داد. تقریبا ۵ ساعت بدون وقفه صحبت کرد. اندوختهای عظیم، سطح و عمق فکری عظیمی داشت. سطح تاثیرگذاری جدی داشت. آن جلسه وابستگی برگشتناپذیری در من ایجاد کرد. حالا چه بمیرم چه بمانم، با این رهبری خواهم بود.»
پکک در ۲۷ نوامبر ۱۹۷۸ به پاس پایبندی به یاد حقی کارر که توسط با توطئه به شهادت رسید، تصمیم به حزبی شدن گرفت؛ عرفان گولَر در این دورهها مسئولیت دبیری اولین کمیته پکک که در سورگ تشکیل شد را بر عهده گرفت. در مقاومت هیلوان-سورگ که جایگاه مهمی در تاریخ جنبش آزادیخواهی کوردها دارد، در مبارزه علیه اربابان مزدور و تبهکاران مسلح، در صفوف مقدم قرار گرفت. تا سال ۱۹۸۰ در این زمینه مسئولیت مدیریت را بر عهده داشت. در همان سال، پس از دستگیریهایی که در هیلوان رخ داد، از سوی پکک به عنوان مسئول منطقه به هیلوان فرستاده شد. در این دوران، در حین انجام وظایف انقلابی خود اسیر شد و در زندانی که دوره اوج وحشیگری ۱۲ سپتامبر بود، مقاومت بزرگی در برابر سنگینترین شکنجهها و ظلمها از خود نشان داد.
عرفان گولَر که با آگاهی از وظایف و مسئولیتهای انقلابی خود، در برابر سختترین شرایط زندان که نزدیک به ۲۰ سال به طول انجامید، مبارزه کرد، هم خود را آموزش داد و هم رفقایش را و زندان را به مدرسه تبدیل کرد. او عمق زیادی در افکار و پیشرفت ایدئولوژیک خود ایجاد کرد. پس از خروج از زندان در سال ۲۰۰۰، مدتی در عرصه سیاسی-اجتماعی فعالیت کرد و سپس به مناطق کوهستانی رفت. موضع او در دوره رشد اخلالگرایی و تصفیهطلبی بین سالهای ۲۰۰۲-۲۰۰۴، تحسین همگان را برانگیخت. به ویژه موضع او در برابر تصفیهطلبی عثمان-بوتان که در ادامه توطئه بینالمللی علیه رهبر آپو بود، پایبندی به خط رهبری و عزم راسخ برای ادامه بیوقفه مبارزه گریلایی، بارزترین ویژگی عرفان گولَر بود. عرفان گولَر با شخصیت مقاوم خود، از هیلوان تا کوههای کوردستان، از آنجا تا روژاوا و صحنه خاورمیانه، حق زندگی را ادا کرد.
عرفان گولَر با زندگی بر اساس ارزشهایی که در زندگی انقلابی خود به آنها اعتقاد داشت، وفاداری و ایمان خود را به رهبر آپو با این سخنان بیان کرد: «زندگی از تأسیس ایدئولوژیک، تأسیس حزبی تا تأسیس سیستمی، زندگی به عنوان شاهد همه شهادتها، زندگی به عنوان شاهد همه دردها بسیار سنگین است. اما در عین حال، مسئولیت و افتخار بزرگی است. شایسته آن بودن لازم است. من در جستجو، تلاش و مبارزه برای شایسته بودن به آن هستم. زندگی من نیز اینگونه خواهد گذشت. باور دارم که موفق خواهیم شد. علیرغم همه موانع، ایدئولوژی و فلسفه رهبری، ایدئولوژی و فلسفه اساسی این سرزمینها خواهد شد. عصر تمدن دموکراتیک از کوردستان به تمام جهان گسترش خواهد یافت.»
زندگی و مبارزه محمد سعید اوچلو:
در سال ۱۹۵۶ در روستای چاغلا از توابع شهر هیلوان در رحا به دنیا آمد، به قول خودش، در «رویای تحقق نیافته آرمانشهرهای مقدس» بزرگ شد.
تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را در هیلوان و تحصیلات دبیرستان خود را در دیلوک به پایان رساند.
سعید اوچلو که در سالهای تحصیل به دلیل استعداد و فعال بودنش شناخته میشد، به سرعت مورد توجه دوستان و معلمان مدرسه قرار گرفت.
به ویژه با نقاشیهای سیاه قلم، مطالعه و تحقیق، موضعی تاثیرگذار بر اطرافیانش داشت.
در سال ۱۹۷۷ در حالی که در دیلوک تحصیل میکرد، نسبت به جنبش آپویی احساس همدردی کرد. در اینجا از ارزشهایی که حقی کارر ایجاد کرده بود آگاه شد و بسیار تحت تاثیر او قرار گرفت. خواهرش ایلمیهان قبل از او در جنبش آپویی فعالیت خود را آغاز کرده بود. در سال ۱۹۷۹ برای تحصیل در دانشکده اقتصاد دانشگاه اژه به ازمیر رفت.
در آنجا با انقلابیون کوردستان آشنا شد و به گروه آپویی پیوست. با ساختار جوانان دانشکده به بحث و گفتگو پرداخت. در این دورهها در مورد اندیشههای سوسیالیسم و مسائل کورد-کوردستان تحقیق کرد. سپس به آیدین رفت. در آنجا با حسن شریک (عضو شورای اجرایی پکک که در کوههای کوردستان مبارزه میکرد) آشنا شد. هم تحصیل میکرد و هم در محور ازمیر، مانیسا و آیدین در فعالیتها و عملیاتها شرکت میکرد. در اولین کمیته پکک در منطقه اژه عضویت داشت. عملیاتهای ۲۱ تا ۲۸ آوریل که در تاریخ جنبش آزادی به عنوان هفته سرخ شناخته میشود، آغاز شده بود. در یک هفته، در مجموع ۱۲۰ فعالیت و عملیات در کوردستان و کلان شهرهای ترکیه انجام شد. فعالیت و عملیاتهای هفته سرخ که در مناطق گولتپه و تارش ازمیر انجام شد، سعید اوچلو را بیشتر به مبارزه پیوند داد. از آنجایی که در این دورهها در صفوف مقدم عملیاتها قرار داشت، به سرعت شناخته شد.
با گسترش مبارزه، به نیازهایی که در مناطق ایجاد میشد نیز اهمیت داده میشد. سعید اوچلو در این دورهها بر اساس نیازها به کوردستان فرستاده شد. مستقیما در مقاومت هیلوان و سورگ شرکت کرد. در دوره کودتای ۱۲ سپتامبر که مکانیسم کودتا فعال بود، دستگیریها و شهادتهای شدیدی رخ داد. به همین دلیل سعید اوچلو مستقیما به سورگ آمد. در اوایل سال ۱۹۸۱، عملیاتی علیه جلال بوجاک انجام شد. اگرچه این عملیات موفقیتآمیز نبود، اما پاسخی به کودتای نظامی فاشیستی ۱۲ سپتامبر بود. مدت کوتاهی پس از این عملیات، ارتش ترکیه وارد منطقه شد و حملات گستردهای را آغاز کرد. سربازان به سمت محل امنی که سعید اوچلو در آن اقامت داشت رفتند و آنجا را زیر باران گلوله گرفتند. یکی از گلولهها به پای اوچلو اصابت کرد، او مجروح شد و دستگیر و به زندان منتقل شد.
در حالی که مجروح بود دستگیر شد
در حالی که مجروح بود به زندان منتقل شد؛ عامدانه روی پای مجروحش فشار میآوردند و انواع شکنجهها را اعمال میکردند. در این زندان وحشت که همه چیز در آن ممنوع بود، با موفقیت یک کمون تشکیل داد. و بر اساس مسئولیت طبیعی، نیازهای هر رفیق خود را برآورده میکرد. در بند خود، تلاش زیادی میکرد تا روحیه رفقایش پایین نیاید و وفاداری خود را به جنبش و رهبری حفظ کنند. در دورهای که شکنجهها سنگین بود، روحیه پکک را حفظ کرد و با پای مجروحش مقاومت کرد. پس از شهادت کادرهای پیشاهنگ پکک، مظلوم دوغان، محمد خیری دورموش، کمال پیر، علی چیچک، عاکف یلماز و چهار نفر در اثر مقاومت، در ۵ سپتامبر ۱۹۸۳، اعتصاب غذا را آغاز کرد و اولین بندی که در این کنش اعتراضی شرکت کرد، بندی بود که سعید اوچلو در آن بود. مانند عرفان گولَر، محمد سعید اوچلو نیز در حین انجام وظایف انقلابی خود در رژیم فاشیستی نظامی ۱۲ سپتامبر اسیر شد و مانند سایر رفقایش، در زندانی که بیست سال در آن محبوس بود، در برابر انواع شکنجهها موضع انقلابی داشت و مقاومت کرد.
در سال ۱۹۸۶ در پرونده پکک که در آن محاکمه شد، به اعدام محکوم شد. در اکتبر ۱۹۸۸ به دلیل تونلی که در زندان آمد حفر شده بود، به زندان تیپ ویژه اَسکیشَهیر تبعید شد. در ماه اوت ۱۹۸۹، مجددا به دلیل تونلی که کشف شد، با «مقاومت جولای-اوت» که در اسکیشهیر به عنوان «تبعید خونین» در افکار عمومی شناخته میشد، به زندان تیپ E آیدین تبعید شد. در اکتبر ۱۹۹۱ در آیدین، به زندان تیپ ویژه اسکیشهیر که در افکار عمومی به عنوان «تابوتهای مرگ» شناخته میشد، تبعید شد. در نوامبر ۱۹۹۱ مجددا از اسکیشهیر به زندان تیپ E آیدین فرستاده شد. در سال ۱۹۹۸ در آیدین به زندان تیپ E عمرانیه استانبول فرستاده شد. سعید اوچلو پس از ۲۰ سال حبس در ۹ مارس ۲۰۰۱ آزاد شد. به جستجوی دموکراسی، حقیقت و آزادی از همان جایی که رها کرده بود ادامه داد. در ۱۹ مارس ۲۰۰۴ به دلیل عقایدش مجددا بازداشت و زندانی شد و به زندان تیپ E سَمسور فرستاده شد. از سمسور به زندان تیپ F تَکیرداغ فرستاده شد.
در سپتامبر ۲۰۰۴، از پروندهای که در آن محاکمه میشد، تبرئه و آزاد شد. سعید اوچلو پس از مدتی فعالیت در مناطق باکور، در سال ۲۰۱۳ راهی کوهستان شد. از این پس، مبارزه خود را در کوههای آزاد ادامه میداد. بخش بزرگی از زندگی خود را در زندان گذرانده بود. در طول زندگی خود، نمایندگی معیارهای شخصیت انقلابی پکک را در شخصیت خود به عنوان یک اصل پذیرفت، با تمرکز عمیقی که به دست آورد، ردپای مشخصی بر روی هر رفیقی بر جای گذاشت و در موقعیتی آموزشی، دگرگونساز و قدرتبخش قرار گرفت. رفقایش او را با عنوان «سعید هوجا» (معلم-خواجه سعید) خطاب میکردند. نه تنها با اندوختههای نظری خود، بلکه با سبک زندگی سوسیالیستی آپویی نیز موضعی تاثیرگذار در زندگی داشت. نمادی از معیارهای ساده، فروتن و اشتراکی بود. آسایش، فردگرایی، مادیگرایی و مفهوم مصرف لوکس را نمیپذیرفت. اخلاق و فرهنگ پکک را به عنوان اصل پذیرفته بود.
زندگی آنها، ماجرای مقاومت متوقفناپذیری است
سعید اوچلو و عرفان گولَر... هر دو عمر خود را وقف مبارزه آزادیخواهی کوردها کردند، کتابخانهای زنده از انقلاب آزادی، بایگانی زنده پکک و تجربه و اندوخته ۴۳ سال مبارزه آزادیخواهی را تجربه و به دیگران منتقل کردند. آنها به اشتراک گذاشتن تمام اسناد، اطلاعات و رویدادهای گذشته با تمام بشریت را برای زنده نگه داشتن آنها، وظیفهای انقلابی میدانستند؛ آن هم با اشتیاق، هیجان و عشقی بینهایت. زندگی آنها، از فعالیتهایی که در مناطق ترکیه و کوردستان انجام دادند، تا مقاومت بیش از بیست سال در زندان، و از آنجا تا حقیقت در سینه کوه، و از آنجا تا انقلاب بزرگ بشریت، روژاوا، ماجرای مقاومت توقفناپذیری است. آنها دو حافظه زنده و دو یادگار از جنبش آزادیخواهی کوردها بودند.
اما کارشان هنوز تمام نشده بود. آنها گویی مسافران جاده جلجتا با صلیب بر دوش بودند. همواره به دنبال عیسی بودند. راز پنهان در مبارزه عیسی را حل کرده بودند. به همین دلیل، تاریخ رهبران خود را مینوشتند که مانند عیسی، صلیب مردمش را که متحمل دردها، کشتارها، ظلمها و شکنجههای بزرگی شده بود به دوش کشیده بودند. صلیب، بیانگر به دوش کشیدن گناهان مردم و بشریت بود. به همین دلیل، آنها در مرکز کاری معنادار و بسیار ارزشمند قرار میگرفتند که در آن تلاشها و زحمات سنگین و فشردهای صرف میشد. برای این کار، به صدای رهبر آپو گوش دادند که میگفت: «هر خلقی کتابی دارد. یک نظام فکری و فلسفهای دارد. اما من میخواستم که کوردها نیز رمانی داشته باشند.» به همین دلیل، با همکاری گروهی از رفقا، با نوشتن اثری به نام «رستاخیز در سرزمین خورشید» که بیانگر جستجوی آزادی و حقیقت کوردها بود، آن را به حافظه اجتماعی بشریت تبدیل کردند.
آنها با صدها نفر مصاحبه کردند، به هر جایی که رهبری در آنجا کتاب خوانده بود، به هر دره، چشمه و کوهی که رفته بود، به هر سنگی که لمس کرده بود، به هر گیاه وحشی که جمعآوری کرده بود، به هر دوست دوران کودکی که داشت، از آمد تا شام و از آنجا تا قندیل، رفتند. به اصطلاح، کار آنها یک باستانشناسی بود. بدون شک، همانطور که اثر «رستاخیز در سرزمین خورشید» داستانی باشکوه و تاثیرگذار دارد، تلاشها و زحمات گروه ادبیاتی که این کار را بر عهده گرفت نیز داستانی دارد. آنها با صبر و اشتیاق فراوان، ارزش داستانی پایانناپذیر شدند.
آنها زندگی پربار و معناداری داشتند
و در نهایت موفق شدند. تحقیقی تاریخی که از نظر تاریخ رهبر آپو و پکک ارزش بسیار زیادی داشت، نوشته شد و به صورت مجموعهای از رمانهای تاریخی با همگان به اشتراک گذاشته شد. این اثر که به منزله میراثی تاریخی است، همراه با حقیقت رهبر آپو و پکک، بیانگر تاریخ رستاخیز کوردها و انقلاب کوردستان است. اعضای مدرسه ادبیات شهید شیلان باقی به پیشاهنگی رفقا عرفان و سعید، از اینکه حقیقت کوردها، رهبر آپو و پکک در قرنهای ۱۹، ۲۰ و ۲۱ را با تلاش و زحمت فراوان به رشته تحریر درآوردهاند و این وظیفه را به انجام رساندهاند، شور و افتخار بزرگی را تجربه کردند. آنها در رفاقت ایدئولوژیک با رهبر آپو، در رودخانه آزادی جاری شده بودند. ماجرای حقیقت و آزادی آنها، هنگامی که به طور مداوم علیه تمام ظالمان ادامه یافت، به عشق، امید و ایمانی تبدیل شد که از گذشته به آینده سرازیر میشود.
هنگامی که بخشی از قلب آنها پر از رفقای زندهشان بود، بخش دیگر آن عشق به حقیقت رهبر آپو بود. به هر حال، رفقا سعید و عرفان، خود را در حقیقت رهبر آپو شکل داده بودند. هر دو از تقدس رحا تغذیه کرده بودند. آنها چهره نفرینشده رحا را رد کرده بودند. خود را به آزادی تقدس سپرده بودند. آنها در سرزمینی که رهبر آپو در آن متولد و بزرگ شده بود، ظهور کرده بودند. آنها تقدس رهبر آپو را در برابر نفرین محافظت میکردند. نفرین انسان را پست و زشت کرده بود. اما آنها با پیروی از رهبر آپو، امیدهای خود را در سینه خاک تکثیر کرده بودند. آنها مایهای را یافته بودند که انسانها را تعالی میبخشد، آزاد و زیبا میکند، در سرزمین رهبر آپو. آنها اشتیاق خود را در سینه خاک رویانده بودند. آنها عصر روشنگری را با آموزههای آزادی او زندگی کردند. آنها منصور، سهروردی، مانی، عیسی و برونو را در حقیقت او روایت کردند. هر چه بیشتر روایت میکردند، حالت جستجو، در دنیای افکار آنها و بشریت رشد میکرد.
رفقا سعید اوچلو و عرفان گولَر، زندگی پربار و معناداری داشتند. آنها زندگی را با درک آن زندگی کردند. زیرا زندگی در اوج درک بود. زیرا زندگی معنا یافتن بود. آنها در زندگی ما معنا یافتند. آنها نشان دادند که رفاقت حقیقت چگونه باید باشد، چگونه رابطهای بدون منفعت، بدون حساب و بدون دروغ ایجاد میشود، چگونه باید در چنگال ظالم و ظلم مقاومت کرده و جنگید. در چهارمین سالگرد شهادت رفقا سعید اوچلو و عرفان گولَر، یاد آنها را با احترام، عشق و قدردانی گرامی میداریم و تحقق آرمانها و آرمانشهرهای بزرگ آنها همیشه سوگند زندگی ما خواهد بود.