انتخابات ریاست‌جمهوری و ممنوعیت شرکت دو حزب بزرگ ایران

انتخابات ریاست‌جمهوری و ممنوعیت شرکت دو حزب بزرگ ایران

یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران قرار است که در سال آینده شمسی و در 24 خرداد ماه برگزار شود.

از همین حالا وزارت کشور اعلام کرد که دو حزب عمده ایران, یعنی حزب سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که در سال 1358 تاسیس شده و در زمان تاسیسش خمینی از دیدگاهای سیاسی و مذهبی این حزب حمایت میکردوهمچنین حزب مشارکت ایران اسلامی به دبیر کلی محسن میر دامادی که یکی از بزرگترین احزاب اصلاح طلب محسوب شده و کابینه پیشین محمد خاتمی اکثرا از این جریان سر بر آوردند, شرکت آنان را در انتخابات ممنوع اعلام کرد. این دو حزب در زمان آخرین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران مجوز آنان لغو شد.

محمد خاتمی از چهره های اصلاح طلب که خیلی ها او را سوپاپ اطمینان سیستم ایران می بینند و تا حد زیادی محبوبیت سابق خود را از دست داده در حضور جمعی از دانشجویان در شهریور ماه گفت: آقایان میر حسین موسوی و کروبی البته که رهبران اصلی جنبش سبز هستند و میان اصلاح طلبان و جنبش سبز مخالفتی نیست ولی باید مرزبندی مشخصی وجود داشبه باشد و شرکت در انتخابات را حق مسلم مردم می داند.

علی اکبر هاشمی رفسنجانی که بعد از اتمام جنگ ایران و عراق هشت سال رئیس جمهور ایران بود نیز در حضور جمعی از دانشجویان گفته؛ انتخاباتی شفاف و اصولی خیلی از مشکلات ایران را حل می کند.

محمد رضا باهنر, نائب رئیس پارلمان ایران که سیاستمداری محافظه کار و بانفوذ حال حاضر در ایران است از ناطق نوری پشتیبانی میکند و او را فردی شایسته می‌داند.

بنابراین در صحنه سیاسی ایران و حاضر شدن برای انتخابات از همین حال چند نکته اساسی و حائز اهمیت موجود است که نباید از انها غافل ماند.

1- تمام کسانی که از حضور در انتخابات حرف می زنند در محافل دانشجویی و جوانان سخنرانی میکنند که این هم خود دو دلیل اساسی دارد:

اول به خاطر اینکه دانشجویان و جوانان در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی از نتایج انتخابات ناراضی بوده و از اقتدار نا خرسندند, نمایندگان اقتدار نیز می خواهند که پیامی دهند که تغیراتی صورت می گیرد و اعتماد شکسته شده شان را ترمیم کنند.

دوم اینکه گفتمان موجود در میان جوانان و دانشجویان اغلب به گفتمان غالب در ایران مبدل شده و از هم اکنون می خواهند با استفاده از این تریبون, نبض گفتمان سیاسی کشور را در اختیار گیرند و آن را جهت دهی کنند.

2- از همین حالا بعضی ها از رفسنجانی, بعضیها از خاتمی و... دفاع و پشتیبانی میکنند و چنین به نظر میرسد که نظرات در رابطه با انتخابات متفاوت بوده و جناح بندی مشخصی موجود نیست. اصلاح طلبها نامنسجم و از هم گسیخته عمل میکنند و اصول گرایان نیز جهت مشخصی ندارند, بعضیها از اصول گرایان طبل رفورم و اصلاح طلبی میزنند و بعضیهایشان از گذشته رادیکالتر و جزم اندیشتر شده اند. تا به حال جناح بندیها مثل گذشته بیشتر از فکری و ایدئولوژی, پراگماتیست و منفعت طلبانه به نظر میرسد.

3- از طرفی دیگر همه خود را مظلوم و مقدور نشان میدهند و قیافه آی حق به جانبانه به خود میگیرند. تکلیف موسوی و کروبی به عنوان سران حرکت سبز هنوز مشخص نیست و شورای نگهبان و دیگر فیلترهای حکومتی اجازه شرکت به آنان را میدهند یا خیر آن بحث دیگریست. هاشمی رفسنجانی این روزها با خانمش به هر جا میروند و به خاطر دستگیری دخترشان فائزه هاشمی خود را با خانواده زندانیان همدرد میدانند و گلایه‌ها و شکایتهای خود را در همه جا بر زبان میآورند. محمد رضا باهنر نیز در این اواخر طوری رفتار میکند که از دولت احمدی نژاد ممنون نیست و از هر فرصفی استفاده کرده و انتقادهای خود را بیان میکند. اغلب سیاستمداران, امام جمعه ها, روحانیون و... همگی گلیم خود را ازآب بیرون کشیده و از رکود اقتصادی, گرانی, وخامت آزادی بیان, وضعیت زندانیان سیاسی و مدنی و... انتقاد میکنند و همگی چراغ سبز تغیر و تحول میدهند.

وضعیت حاکم بر حاورمیانه و تغیرات در سیستمهای سیاسی نیز خود نشانه دیگری بر اهمیت انتخابات ایران است. سوریه در چه جهتی حرکت میکند, اختلافات مالکی و بارزانی به کجا میرسد و چه نتیجه ای خواهد داشت, در فروپاشی سیستمهای محافظه کار و ظالم و پیدایش ستاتوهای جدید موقعیت بزرگترین خلق بی ستاتو جهان یعنی کردها به چه صورتی خواهد بود و....

تمام این مسائل اگر صد در صد هم نباشد تا حدودی ارتباط تنگاتنگی با موضع ایران و تغیرات سیاسی این کشور دارد.

تمام انتقادها, گلایه‌ها و شکایت ها, نا خوشنودیها و ... موجود در سیاست ایران تنها برای گرم کردن بازار انتخابات است که ایران هم از بیرون و هم از درون با فشار و تهدید روبروست و به پایان خط رسیده است.

حاکمیت سیاسی ایران به لب پرتگاه رسیده یا سقوط میکند یا پرواز؟