با شعار «ژن ژیان آزادی» به سوی انقلاب زنان ‌ـبخش دوم‌ـ

بدون شک این بحران‌های بر ساختار اخلاقی و سیاسی جامعه تاثیر سویی گذاشته است. رهبر آپو این وضعیت را به عنوان «جامعه‌کُشی» تعریف کرده است. برخی فیلسوفان و اندیشمندان نیز شرایط کنونی را عصر "مرگ انسان" نامیده-اند.

 ب. بحرانهای زیستمحیطی

در پنجاه سال گذشته اثرات مخرب صنعتگرایی نه تنها برای زندگی انسانها بلکه برای همهی موجودات زنده تهدید بزرگی محسوب میشود. در حالی که بسیاری از گونههای زنده به دلیل برهم خوردن تعادل اکولوژیکی در حال نابودی هستند، ذوب شدن یخچالهای طبیعی، خشکسالی و سیل به دلیل تغییرات آب و هوایی زندگی میلیونها انسان، حیوان و پوششهای گیاهی را تحت تاثیر  قرار میدهد. امکانات هوای پاک برای تنفس، آب آشامیدنی و غذای سالم به تدریج در حال کاهش است. از سوی دیگر با افزایش جمعیت، شهرها بزرگتر و روستاها تخلیه شده و این انفجار جمعیت بر تشدید بحرانهای اکولوژیکی میافزاید.

میزان جمعیت جهان در نیم قرن گذشته دو برابر شده و تا جولای ۲۰۲۰  به ۷ میلیارد و ۸۰۰ هزار نفر رسیده و تخمین زده میشود که در تا سال ۲۰۵۰ به ۱۱ میلیارد نفر برسد. بر اساس تحقیقات قریب به نیمی از بارداریها در مناطق با افزایش نرخ تولد به عنوان "بارداری ناخواسته" ثبت میشود. گرچه این عبارت اغلب در مواردی به کار برده میشود که زنان مجبور به بچهآوری میشوند اما میتوان به نقش فشارهای اجتماعی، دولتی و ترغیب زنان با روشهای متفاوت اشاره نمود. هر چند رشد جمعیت به خودی خود منشا بحران اکولوژیک نیست، اما یکی از تعیینکنندهترین عوامل در تشدید بحران اکولوژیکی است. طمع سرمایهداری برای کسب سود بیشتر و تامین نیازهای مسکن و انرژی جمعیتِ بزرگ شهرها منجر به کاهش مناطق جنگلی و در نهایت نابودی آن میشود. تنها میان سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۲۰ جنگلهایی به مساحت ۴۲۰ میلیون هکتار نابود شده است. در واقع جنگلزدایی به یک سیاست دولتی تبدیل شده است. سوزاندن جنگلهای کردستان و قطع درختان از سوی دولتها در هر بخش کردستان بخشی از سیاستهای نابودی زیستمحیطی است.

یکی دیگر از ابعاد مهم بحران اکولوژیکی، کاهش آب آشامیدنی سالم است. مطابق دادههای سازمان بهداشت جهانی و یونیسف در سال ۲۰۱۹، ۲.۲ میلیارد نفر در دنیا توانایی دسترسی به خدمات آب آشامیدنی سالم را ندارند و ۴.۲ میلیارد نفر از خدمات بهداشتی مناسب بیبهرهاند.(۲) در حال حاضر کمبود آب، بیش از ۴۰ درصد از جمعیت جهان را تحت تاثیر قرار میدهد. گرمایش ناشی از صنعتی شدن و استفاده از سوختهای فسیلی، هر منطقه را به طور متفاوتی تحت تاثیر قرار میدهد و بدین ترتیب چرخههای فصلی تغییر میکند. اگرچه بحرانهای آب و هوایی بر هر منطقه تاثیر متفاوتی بر جای میگذارد اما به طور کلی پیامدهای آن بسیار ویرانگر است. در سالهای اخیر میزان ذوب یخچالهای طبیعی در نواحی قطبی دو برابر افزایش یافته و پیشبینی میشود که  در سال جاری در آفریقای جنوبی و استرالیا بسیار خشکتر از حد معمول گردد.

تغییرات سریع آب و هوایی، شهرنشینی، انفجار جمعیت، آلودگی آب و هوا و تولید و مصرف بیش از حد در راستای اهداف صنعتی شدن در کشاورزی بر تنوع زیستی در طبیعت تاثیر مخرب و منفی در پی داشته و تقریبا یک میلیون گونهی زنده را در خطر انقراض قرار داده است. بر اساس دادههای سازمان ملل از هر چهار گونهی شناخته شده یک گونه در خطر نابودی تا ده سال آینده است. در چند سال گذشته و با شیوع پاندمی کرونا، ابعاد بحران اکولوژیکی بیشتر نمایان شده و انواع بیماری-های همهگیر، سطح تاثیر آنها و میزان مرگ و میر ناشی از آن نیز در حال افزایش است. البته عوامل بسیاری همچون شیوهی زندگی ناسالم در شهرها، تغییرات اقلیمی گسترده، رشد جمعیت، برخی از آزمایشهای تکنولوژیکی که جزئیات آن تاکنون آشکار نشده و  برنامههایی که در راستای گشایش مناطق مسکونی جدید و جهش در ژنهایی که از زیستگاه حیواناتی که قبلا با آن تماس وجود نداشته، در افزایش شیوع این بیماریها تاثیرگذار بوده است.

تغییرات اقلیمی و بحرانهای زیستمحیطی در جهان بیش از همه زنان را تحت تاثیر قرار داده است. بر اساس برخی از تحقیقات انجام گرفته در ۱۴۱ کشور جهان، میزان مرگومیر زنان به دلیل تغییرات آب و هوایی و بلایای طبیعی بیشتر است. به عنوان مثال در جریان طوفانی که در بنگلادش در سال ۱۹۹۱ روی داد، نود درصد کسانی که در جریان این طوفان جان خود را از دست دادند، زنانی بودند که در تلاش برای نجات فرزندان خود بودند. خشکسالی در هند و آفریقا زندگی زنان را بیش از مردان تحت تاثیر قرار داده است. در چنین شرایطی زنان برای رسیدن به آب مجبورند ساعتها راه طی کنند و به دلیل حجم سنگین کار و فقدان شرایط بهداشتی، با مشکلات جدی سلامتی روبهرو میشوند. هشتاد درصد افرادی که متاثر از بحرانهای آب و هوا مجبور به مهاجرت میشوند، زناناند و احتمال مرگ زنان در بلایای طبیعی ۱۴ برابر بیش از مردان است. پس از سونامی ۲۰۰۴ تعداد بازماندگان مرد در سریلانکا، اندونزی و هند  ۱.۳ درصد بیش از زنان بوده است. از سوی دیگر در مناطقی که با این فجایع روبهرو میشوند، خشونت، تجاوز جنسی و آزار و اذیت زنان افزایش مییابد. قاچاق زنان و کودکان در مناطق بحرانی به دلیل کمبود امکانات اقتصادی برای امرار معاش از طریق شبکههای مافیای قاچاق انسان روندی صعودی داشته است.

ج. بحرانهای اقتصادی

انحصار فعالیتهای اساسی اقتصادی و سرمایهی مالی و بازی با قیمتها منجر به ارتش عظیم بیکاران و عمیقتر شدن بحرانهای اقتصادی میشود. به موازات توسعهی سرمایهداری و رشد تصاعدی سرمایه در مناطق خاص، نرخ گرسنگی، فقر و بیکاری افزایش مییابد. ثروت ۴۲ نفر از ثروتمندترین افراد جهان معادل ۵۰ درصد جمعیت جهان که برابر ۳.۶ میلیارد نفر است، میباشد. درآمد ۱۰ کشور ثروتمند ۷۷ برابر درآمد ده کشور فقیر است. از دهههای ۱۹۷۰ بدینسو سیمای زنانهی فقر و به عبارت دیگری "زنانه شدن فقر" بیش از پیش مشهود است. اگرچه زنان دو سوم کل نیروی کار جهان را تشکیل میدهند، از نظر ساعات کاری روزانه ۲۸ درصد بیش از مردان کار میکنند و با وجودی که نیمی از کل مواد غذایی جهان را تولید میکنند لذا درآمد آنها تنها ده درصد از کل سود کسب شده است. زنان هفتاد درصد فقرای جهان را تشکیل می-دهند. از ۸۷۶ میلیون افراد بیسواد در سطح جهان، دو سوم آنها زنان هستند. از سوی دیگر زنان فرصت کمتری برای کار در مشاغل پردرآمد دارند. عدم آموزش کافی، ماهیت محدود کنندهی خانواده برای زنان، مراقبت از کودکان و نقشهای اجتماعی تحمیل شده بر زنان بر روی اشتغال آنان نیز بسیار تاثیرگذار است. با وجودی که زنان ۶۰ تا ۸۰ درصد تولید در مناطقی که مردم از طریق کشاورزی و مزرعهداری امرار معاش میکنند را بر عهده دارند اما کمتر از ده درصد از زمین-های کشاورزی متعلق به زنان است. در بخش  کشاورزی ترکیه نیز شاهد چنین وضعیتی هستیم. نود درصد بخش کشاورزی این کشور وابسته به نیروی کار زنان است اما با این حال زنان فاقد امنیت شغلی و بیمهی کار هستند. تبعیض، خشونت، آزار و تعرض زنانی که از مناطق کردستان به منظور کار در مزارع میآیند، بسیار زیاد بوده و در اغلب مواقع نیز در حوادث رانندگی به دلیل حمل شمار بسیار کارگران جان خود را از دست میدهند. رهبر آپو در یکی از دیدارهای خود در امرالی از چنین وضعیتی ابراز خشم و تاسف نموده است. بدون تردید چنین رویدادهایی میزان استثمار فزایندهی زنان را آشکار میکند.

زنان در اغلب موارد در مشاغلی به کار گرفته میشود که نقشهای سنتی آنان حفظ شود. در بیشتر کشورها اشکال مشارکت زنان در اقتصاد خدمتکاری، نظافت، صنایع دستی، کارگاههای خیاطی، مراقبت از کودکان و بیماران، صنعت سرگرمی و استفاده از آنان به عنوان ابزاری برای تبلیغات و بازاریابی در عرصهی تجارت است که در حقیقت شیوههای بهرهکشی از نیروی کار زنان است. به عنوان مثال صنعت پوشاک سالانه میلیونها دلار سود در بنگلادش، پاکستان، ویتنام، کرهی جنوبی، مصر، اردن، مراکش و ترکیه به همراه دارد و بخش اعظم کارگران آن را زنان تشکیل می‌دهد لذا در شرایط کاری بسیار غیرانسانی قرار دارند. ساعات کار طولانی، محیط ناسالم و ناپاک، نرخ بالای آزار و اذیت زنان و تجاوز جنسی، اشتغال ارزان و بدون بیمه بر سلامت روحی و جسمی زنانی که مجبور به کار در این بخش هستند، تاثیرات سوئی بر جای میگذارد. بر اساس آمار رسمی در کشور ترکیه حدود دو میلیون نفر در این بخش مشغول به کارند که بیش از نیمی از آن، زنان هستند که نسبت بزرگی  از آن مهاجرانی از کردستان هستند و به عرصهای برای همگونسازی و جنگ ویژه جهت اشاعهی فساد  و فحشا است. زنان مهاجر از سوریه نیز در شرایط به مراتب بدتری در ترکیه کار میکنند. شاخصهای اشتغال زنان در کشورهای آسیایی هم این تصویر را بیشتر نمایان میکند. در کشور چین که مطابق گزارش جهانی شکاف جنسیتی در ده سال گذشته به طور مداوم در حال کاهش است، نرخ مشارکت زنان به طور مداوم در حال کاهش بوده است. آنان تنها میتوانند در ۱۷ درصد از پستهای مدیریتی حضور یابند. اگرچه ۵۲ درصد از کارگران فنی و حرفهای زنان هستند، اما در اکثر آگهیهای شغلی که به دنبال کارگران ماهر هستند تنها از عبارت "فقط مردان" و یا "ترجیحا مرد" استفاده میشود. در هندوستان زنان میتوانند ۶۵ درصد دستمزد مردان را حتی اگر کار مشابه با آنان را انجام دهند، دریافت کنند.

بر اساس گزارش جهانی شکاف جنسیتی در سال ۲۰۱۸ که شکاف میان سطح درآمد زنان و مردان را نشان میدهد، زمان لازم برای دستیابی به برابری اقتصادی میان مردان و زنان ۲۰۲ سال است. این گزارشها و دادهها عمدتا تنها بخش محدودی از واقعیت را بیان کرده و نرخهای واقعی نشان از شکافهای بزرگتری است. در نهایت میتوان گفت زنان بیشترین آسیب را از نظام اقتصادی مبتنی بر بازار و ارزش مبادلهای متحمل میشوند.

زنکُشی

تمامی عرصههایی که نظم موجود بحرانی نموده، در عین حال راه بر زنکُشی نیز گشوده است. از سوی دیگر رابطهی زن و مرد که بر مبنای روابط هژمونیک شکل گرفته است، عملا جنگی آشکار علیه زنان است. از آنجایی که تمامی روابط قدرت، میلیتاریسم و ملیگرایی از فرادستی مردانه نشات گرفته، پیداست که تاثیر این ایدئولوژیها بیش از همه بر زندگی و موقعیت زنان خواهد بود. نظام استثمار سرمایهداری همراه با مکانیسمهای سرکوب مردسالاری عمیقتر گشته و زنان را با شیوهها و ابزارهای مختلفی به "ملکهی کالا" تبدیل کرده است. 

آشکار ساختن اشکال کالایی شدن پشت پردهی این گفتمان که گویا سرمایهداری با حذف نظامهای سنتی ستم بر زنان به آزادی آنان منجر میشود، مهم است. بسیاری از دستاوردهای زنان همچون حق رای، دستمزد برابر در قبال کار برابر، طلاق، سقط جنین، ارث و حضانت فرزند و دهها مورد دیگر محصول مبارزات دشوار زنان و پرداخت هزینههای سنگین است. از آنجایی که فرایندهای کالایی شدن طبیعت، کار و انسان همواره با توسل به خشونت انجام گرفته، کالایی شدن زنان نیز با روشهای خشونتآمیز انجام گرفته است.

اشکال جدید خشونت همراه با اندوستری فرهنگ و توسعهی رسانههای دیجیتال به شیوههای خشونت فیزیکی و اقتصادی افزوده است. زنان از طریق تبلیغات گسترده، سریالهای تلویزیونی و فیلمها و تلقین معیارهای زیبایی سیستم در معرض خشونت روانی شدید قرار میگیرند. استانداردهای زیبایی سرمایهداری همهی جنبههای زندگی زنان و به ویژه رنگ پوست، وزن، سن، قد، مدل مو و فرم بینی را تعیین میکند. در کشورهای آسیایی جراحیهای پلاستیک تا حدی صورت میگیرد که ساختار فک و چشم که از ویژگیهای نژادی محسوب میشود را از بین میبرد. انجام جراحی بینی در اغلب کشورهای خاورمیانه روند صعودی داشته است. مداخلاتی که تحت عنوان از میان بردن عوارض پیری به بدن آسیب میرساند، هر روز بیشتر رواج مییابد. علاوه بر این نه تنها زنان با سطح درآمد بیشتر بلکه زنان با درآمد متوسط نیز با قرض و یا گرفتن وام به انجام عملهای زیبایی تشویق میشوند. پورنوگرافی، صنعت مد، لوازم آرایشی و جراحی زیبایی به عنوان بخش دیگری از حوزههای خشونت علیه زنان و کالایی کردن بدن آنان است که نه تنها سود هنگفتی برای بخشهای تجاری دارد در عین حال شیوههای جدید زنکُشی نیز محسوب میشود. در سال ۲۰۱۸ سهم درآمد  ناشی از جراحیهایی که برای زیبایی انجام میشود، ۱۰ میلیارد دلار بوده که این رقم روز به روز در حال افزایش است.

 محصولات آرایشی و بهداشتی که زنان میتوانند با امکانات خود نیز تهیه کنند، هم اکنون به صنعت بزرگی در جهات تبدیل شده است. از سوی دیگر تبلیغات مداوم این محصولات، خرید و مصرف آن را به عنوان یک ضرورت به زنان و دختران از هر قشر اجتماعی تحمیل میشود. اگرچه تقاضای تولید محصولات برای مردان نیز رو به افزایش است اما زنان از مصرف کنندگان اصلی در این بخش هستند و هر ساله با نرخ ده درصد در حال رشد است. فحشا و پورنوگرافی با افزایش میزان استفاده از اینترنت، روند صعودی داشته است. صنعت پورنوگرافی سالانه ۱۲ میلیارد دلار و پورنوگرافی اینترنتی ۲.۵ میلیارد دلار در سال درآمد دارد که با کم شدن سن آن جرایم مربوط به زنکُشی هم افزایش یافته و از دیگر سو ساختار فکری تحقیر زنان شکل میگیرد. 

از دیگر سیاستهای زنکُشی ممنوعیت سقط جنین، جرمزدایی از کودکهمسری و مشروعیت بخشیدن به فرهنگ چندهمسری است. تشدید این سیاست در بیست سال اخیر نشاندهندهی نیاز نظم موجود به نهادهای سنتی پدرسالار است. حق سقط جنین که با مبارزات مستمر زنان به دست آمده یکی از بحثهای سیاسی دولتهای محافظهکار است. در حال حاضر سقط جنین در ۵۸ کشور ممنوع است. چنین سیاستی علاوه بر تصمیمگیری در مورد بدن زنان، مسائل ناشی از مرگ و میر زنان به دلیل سقطهایی که در شرایط نامناسب صورت میگیرد، افزایش مییابد. بر اساس اظهارات سازمان بهداشت جهانی از هر چهار بارداری میان سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۴، یک مورد به سقط جنین منجر شده است. سالانه بیش از هفت میلیون زن به دلیل سقط جنین ناسالم به بیمارستانها مراجعه میکنند و بیش از ۲۲ هزار نفر از آنان جان خود را از دست میدهند. آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین کشورهایی هستند که بیشترین مرگ و میر ناشی از سقط جنین را دارند.

در سالهای اخیر قتل زنان توسط مردان که بیشتر شامل پدر، همسر، برادر و یا نزدیکان مرد آنان بوده، روند صعودی داشته است. این وضعیت، انعکاس بحرانی است که در نهاد خانواده و روابط زن و مرد که بر اساس ایدئولوژی مردسالاری شکل گرفته، میباشد. بر اساس دادههای منتشر شده از سوی سازمان ملل که در سال ۲۰۱۷ منتشر شده تعداد زنانی که در این سال توسط همسر، برادر و یا پدر خود به قتل رسیدهاند حدود ۵۰ هزار نفر بوده است. این تعداد قتل زنان که نتایج حاصل از یک جنگ است محصول روابط زن و مرد بر مبنای فرادستی مرد و فرودستی زن، عشقهای انحصاری و ازدواجهای بر اساس به انقیاد کشاندن زنان است. حمایت قوانین از مردان و مشروعیت بخشیدن به آن از سوی دولتها بیان دیگری از پیوند و اتحاد میان هژمونی مردانه و دولت است. قوانین و دستگاه حقوقی دولتها از نهادهای مشروعیتبخشی به نظم حاکم است و نقش مهمی در سرکوب و ستم زنان ایفا میکنند.

مسائل و بحرانهای ناشی از نظام سرمایهداری که هر روز بر دامنه و شدت آن افزوده میشود در بنیان، تمدن پنج هزار ساله-ی فرادستی مرد است که در قالب فقر ناشی از استثمار در سدههای گذشته، مسائل مردمان تحت ستم و استعمار منعکس می-شود. از سوی دیگر مسئلهی آزادی زنان و بحرانهای زیستمحیطی مسائلی در ارتباط با این سیستم است. بنابراین از سویی فقر، بحرانهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی عمیقتر میشود و به تبع آن ستم هویتی، ملی و مذهبی گسترش می-یابد بحث و گفتگو در مورد رهیافتهای این مسائل و جستجوی راههای دمکراتیزاسیون، آزادی زنان و حفظ محیطزیست بیشتر میشود. بدون شک این بحرانهای بر ساختار اخلاقی و سیاسی جامعه تاثیر سویی گذاشته است. رهبر آپو این وضعیت را به عنوان «جامعهکُشی» تعریف کرده است. برخی فیلسوفان و اندیشمندان نیز شرایط کنونی را عصر "مرگ انسان" نامیده-اند. رهبر آپو روند جامعهکُشی و پیامدهای آن و لزوم تشکیل نهادهای اخلاقی و سیاسی را چنین بیان میکند: « بدون اخلاق و سیاست اجتماعی که به مثابهی عوامل هستی، بافتشان عموما و از نظر جمعی جهت انجام کارهای مشترک جامعه شکل گرفته است، جوامع قادر به تداوم موجودیت ذاتی خویش نخواهد بود. حالت نرمال جامعه و هستیاش بدون اخلاق و سیاست امکانپذیر نیست. اگر بافت ذاتی اخلاق و سیاست یک جامعه توسعه نیافته و یا دچار معلولیت، انحراف و فلج گشته باشد، می-توان گفت که آن جامعه دچار اشغال و استعمار انحصارات گوناگون سرمایه، قدرت و دولت است. اما تداوم موجودیت به این شکل، به معنای خیانت ذاتی در برابر هستی خویش و ازخودبیگانگی است؛ به معنای وجود داشتنی رمهآسا، اشیاءمانند و همچون ملک-دارایی تحت حاکمیت انحصارات است. در این وضعیت جامعه طبیعت ذاتی خویش را از دست داده است؛...به مستعمره تبدیل شده و حتی بدتر از آن با تمامی وجود، خویش ا به مثابه ملک به دست تباهی و نیستی سپرده است."(۳)

پیشبینیهایی مبنی بر اینکه عمیقتر شدن بحرانها منجر به پایان نظم سرمایهداری خواهد شد، تفسیر صحیحی از پیامدهای فروپاشی  اجتماعی نخواهد بود. بدون تردید ساختارهای اجتماعی که نفوذ مدرنیتهی سرمایهداری در آن بیشتر است، حوزه-هایی هستند که شانس توسعهی جایگزین سیستم را تا حد زیادی از دست دادهاند. مبارزات ضدسیستمی و تلاش برای ایجاد جایگزین در مناطقی که فرهنگ سرمایهداری کمترین آسیب و اثر را داشته، بیشتر شانس پیروزی دارد.

 

* نوشتار فوق «آنالیز و گفتگوی اعضای دوره‌ی آموزشی شهید زیلان (زینب کناجی) پاژک با محوریت فرصت‌های انقلاب زنان در سده‌ی ۲۱و تمرکز بر اهداف و استراتژی‌های پیشبرد آن است که برگرفته از سایت ژنئولوژی می‌باشد و طی روزهای آینده در چند بخش منتشر خواهد شد.»

پی‌­نوشت‌ها

‌(۲). Birleşmiş Milletler (2019). “Water Related Challenges” https://www.un.org/en/sections/issues-depth/water/

‌(۳). عبدالله اوجالان، مانیفست تمدن دمکراتیک جلد سوم (آزمونی در باب جامعه‌­شناسی)

منبع‌: وبسایت ژنئولوژی