یادداشت

تلاقی فاشیست‌ها

فارغ از مباحث و تفاسیری کە در روز های اخیر در مورد کنش فاشیستی‌ای کە در اورمیە صورت گرفتە است، آیا پان ترکیسم ارتباطی با مبارزات هویت‌خواهانە و مطالبات ملی ترک‌های آذری در ایران دارد؟ دوم خودمدیریتی دمکراتیک چگونە میتواند بدیلی مناسبی برای اورمیە باشد؟

در مراسمات نوروز امسال کە خلق کورد و دیگر آزادیخواهان در آن بار دگر پیشاهنگی و خواست خود را برای مبارزە در جهت آزادی نشان دادند، این امر خود واکنش‌هایی از سوی محافل فاشیستی بە دنبال داشت، هم از جانب محافل مرکزگرا و هم از جانب محافل پان ترکیسم وابستە بە ترکیە و سرویس جاسوسی‌اش. در این جستار فارغ از مباحث و تفاسیری کە در روز های اخیر در مورد کنش فاشیستی‌ای کە در اورمیە صورت گرفتە است میخواهم بە جواب دو سؤال بپردازم، نخست آیا پان ترکیسم ارتباطی با مبارزات هویت‌خواهانە و مطالبات ملی ترک‌های آذری در ایران دارد؟، دوم خودمدیریتی دمکراتیک چگونە میتواند بدیلی مناسبی برای اورمیە باشد؟

در ادامەی بحث مرکز ثقل تحلیلات پان ترکیسم در ایران خواهد بود اما این بدین معنا نیست کە فاشیسم مرکزگرا یا کوردی در این قضایا مورد تأیید هستند یا نسبت بە پان‌ترکیسم آنهارا سفید شویی نماییم.

قسمت اول؛

نگاهی اجمالی بە پان تورانیسم:

مفهوم توران یا جهان هم نژاد ترکی بە مثابەی پروژەای مستعمراتی و شرق شناسانە نخست از طرف شرق شناسان یهودی تبار آرمینیوس وامبری و لئون کاهون بر سر زبان‌ها افتاد حال آنکە هدف آن‌ها از این امر چە بود در چارچوب این جستار نیست اما پان‌ترکیسم بە مثابەی ایدئولوژی در اواخر قرن نوزدهم بە عنوان واکنشی بە پان‌اسلاویسم روسی ها سر بر آورد، البته قابل ذکر است کە این ایدئولوژی نخست در میان طبقەی بورژوازی تاتارهای کریمە بە عنوان ایدئولوژی غالب برای هماوردی با طبقەی بورژوای روس کارآمد گشت. با نگاهی بە نخستین رهبران این جریان (کسانی همچون یوسف آقچورا و اسماعیل بیک گاسپرالی) درک خاستگاه‌های آن تسهیل میگردد. پان ترکیسم در هماوردی با پان‌اسلاویسم خیلی زود جنبەای الحاق‌گرایانه و رمانتیک بە خود گرفت کە مدعی احیای امپراتوری ترک‌ها از سیبری تا مدیترانه بود. این ایدئولوژی بە سبب این کە خود واکنشی بە پان‌اسلاویسم بود بسیار مستعد مبدل شدن بە حربەای در دست نیروهای امپریالیستی گشت. دشمن شمارە یک پان‌اسلاویسم روس‌ها نژادپرستی ژرمن‌ها بود، با در نظر گرفتن چنین امری خیلی زود آنهایی کە خود را پان‌ترک میدانستند پان‌ژرمن ها را متحد اساسی خود یافتند، البتە بیش از متحد بە دنباله رو آنها مبدل شدند و نظریەی همگونی نژادی کە بن‌مایەی پان‌ژرمنیسم بود را بە عنوان یکی از مؤلفەهای اساسی خود پذیرفتند. این ایدئولوژی در اوایل قرن بیستم تحت فشار و سرکوب روس‌ها واضعان و واعظان این ایدئولوژی برای حفاظت از خود بە عثمانی‌ها پناه آوردند و در آنجا در میان ترک‌های آناتولی بە ترویج ایدئولوژی خود پرداختند و متحدانی (انور، جمال و طلعت پاشا) برای خود یافتند. این ایدئولوژی کە در سودای احیای امپراتوری ترکی از سیبری تا مدیترانە بود با آلمان‌ها در جنگ جهانی اول متحد شد تا در صورت شکست روس‌ها آنها بە رؤیای خود دست یابد اما با شکست آلمان و عثمانی در جنگ رؤیای آنان بە کابوس مبدل گشت. گفتمان پان ترکی کە اکنون از سوی ضیا گوک‌آلپ و در نتیجەی بحث‌های جاری در محافل آنان بە پان‌تورانیسم تغییر نام دادە بود در عثمانی رو بە ضعف نهاد و در مقابل گفتمان و ایدئولوژی کمالیسم دچار شکست شد. گوک‌آلپ بحث‌های پیرامون ترک‌گرایی و پان ترکیسم را انسجام بخشید و بدینگونە آن را فرموله کرد: مرحلەی اول برساخت دولت ترکی در آناتولی کە پان‌ترکیسم نامیدە شد، مرحلەی دوم الحاق آذری‌های قفقاز و ایران بە دولت ترکیە کە پان‌اوغوزیسم نامیدە شد و مرحلەی سوم و آخر الحاق و وصل کردن آسیای میانە بە آناتولی کە بە پان‌تورانیسم مسما گشت. شکست در مقابل کمالیسم پان تورانیسم را در فترت نهاد و بە ایدئولوژی مقبول چند محفل مبدل شد. این ایدئولوژی دو دهه در ترکیە در خفا و نهان ماند تا اینکە با شروع جنگ جهانی دوم بار دیگر طرفداران آن کە در رؤیای احیای امپراتوری توران بودند خواهان حمایت از نازی‌ها و هیتلر شدند کە از سوی حکومت وقت ترکیە بازداشت و زندانی شدند. در دهەی شصت میلادی این ایدئولوژی در هیئت حزب حرکت ملی‌گرا (م‌ه‌پ) تشکل یافت و در سیاست‌ها و گفتمان‌های جاری در ترکیه نقش پیدا کرد. این ایدئولوژی در سیاست‌های رسمی ترکیەی کمالیستی تا دهەی نود میلادی و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نقش خاصی نداشت، اما بلافاصله پس از فروپاشی شوروی دولت ترکیە کە در پی توسعەی هژمونی خود در دنیا بود فرصت را مغتنم شمردە و با کشورهای آسیای میانه و آذربایجان در قفقاز ارتباط برقرار کردند و خود را متعهد به این میدانستند کە در تشکیل دولت‌های جدید یاریگر آنها خواهد بود. دولت ترکیە آمال و اهداف هژمون‌گرایانه‌ی خود را در این ارتباط ذیل عنوان برادری جهان ترک عنوان می‌کرد. با تشکیل سازمان همکاری کشورهای ترک دولت‌های حاضر در سازمان زود بە اهداف ترکیە پی بردند و نقش برادر بزرگ بودن ترکیە را برنتابیدند، البتە در این میان تنها آذربایجان بە سبب محدودیت‌های ژئوپلتیکی بە خواست ترکیە تن داد و دیگر کشورها استقلال خود را حفظ نمودند، امروزه گرچه این سازمان هنوز وجود دارد اما بیشتر از سازمانی فرهنگی و سیاسی آن‌گونه کە مدنظر توران‌گرا هاست، سازمانی اقتصادی است. بە نگاهی اجمالی بە تاریخ پان تورانیسم در میابیم کە بە سبب ارتباط نداشتن آن با واقعیت و همچنین رمانتیزه بودن آن تنها ایدئولوژی محافلی اندک است و تنها در جنگ‌های جهانی (کە امکان باز ترسیم مرزها وجود دارد) تب آن بالا میگیرد. اکنون و در جریان جنگ جهانی سوم کە دولت ترکیە در سودای توسعەی هژمونی و چیرگی خود است بە طور موازی از هر دو ایدئولوژی نئوعثمانی‌گری و پان‌تورانیسم استفادە میکند و برای آن از نیروهای سلفی-جهادی و داعش گرفتە تا چماق بە دستانی کە تا چندی پیش از اعضای سپاه پاسداران بودند و هستند را بە ایادی خود مبدل نموده است.

پان تورانیسم در ایران و ارتباط آن با جنبش هویت‌طلبانەی آذربایجان:

بر اساس پارادایم دولت-ملت‌‌های مدرن کە مبتنی بر ساخت ملتی همگون در داخل مرز‌های تعریف شده‌ی دولت بودند در خاورمیانە تنش‌ها و مشکلات عدیدەای در سطح نسل‌کشی و انکار تنوعات نا همگون با ملت مورد تعریف دولت مرکزی پدید آمد، علت آن بحران‌ها نیز این بود کە جامعه و فرهنگ بە عنوان طبیعت دوم انسان همچون طبیعت نخست (خود طبیعت یا اکو سیستم) دارای تنوعات و ناهمگونی‌ست و مبادرت ورزیدن بە همگون کردن آن عملی در خلاف جهت با واقعیت و حتی غیر علمی‌ست. در ایران فرآیند ملت‌سازی و یا بە تعبیری همگون‌سازی تنوعات دوره‌های پر فراز و نشیبی داشتە و در دوره های مختلف رویکرد‌های مختلفی از سوی دولت مرکزی پیروی شده است. در تاریخ ایران مدرن (همچون تاریخ میانه و باستان) کە ملت ترک‌آذری در آن نقش بسزایی دارند همواره از سوی دولت مرکزی همچون ملل کورد، بلوچ، مازنی، عرب و…. هدف ذوب فرهنگی و حملات مکرر دولت مرکزی قرار گرفتە است. در قرن اخیر پیشاهنگان ملت آذری هم در آوردن اندیشه‌های چپ و سوسیالیستی و هم در عرصەی مبارزات برحق هویت‌طلبانه نقش مهمی داشتەاند و در این مورد متحد اساسی ملت کورد نیز بوده‌اند کە نمونه‌ی بارز آن در زمان فرقه‌ی دموکرات آذربایجان و جمهوری کوردستان در مهاباد کاملا مشهود است. ملت ترک‌آذری تا قبل از ۱۳۵۷ (در دورەی پهلوی) مورد حملات محسوس‌تر دولت مرکزی بود تا با هویت رسمی دولت همگون گردد اما پس از روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی حملات وجهه‌ای نرم‌تر و مکنون به خود گرفت و ذیل عنوان همگون بودن با مذهب رسمی دولت جمهوری اسلامی در صدد آن بود کە ذوب فرهنگی خلق آذری را به شیوه‌ای تدریجی انجام دهد. در این برهه دولت مرکزی با حفظ ذهنیت فاشیستی خود نسبت بە هویت آذری‌‌ها در صدد جذب طبقەی متوسط شهری و سرمایە‌داران آن برآمد و با رانت دادن‌ و جای دادن بە آن‌ها در مناصب حکومتی در پی ضـمیمه نمودن آن‌ها بە نظام جمهوری اسلامی و دولت-ملت ایران بود. در ۴۷ سال زمامداری جمهوری اسلامی هویت آذری‌ها مورد ذوب فرهنگی نرمی قرار گرفت کە در آن طبقات مزدور و وابسته بە جمهوری اسلامی نقش اساسی داشتند. پس از دهه‌ی ٧٠ و تجربه‌ی اصلاحات در دانشگاه فضای گفت‌‌وگو هرچند بە شیوەای محدود بە وجود آمد کە یکی از بحث‌های محوری آن در مورد ملل ایران یا بە اصطلاح اتنیسیتە‌ها بود. در این دوره یکی از مؤلفه‌های جنبش هویت‌خواهی خلق آذری جنبش‌های دانشجویی بود کە در دهه‌ی هشتاد در چند مورد بە صورت واکنشی در مقابل توهین‌هایی کە از تریبون صدا و سیمای رژیم به آنها شد اعتراضاتی انجام دادند. پس از مشاهده‌ی جنش هویت‌طلبانه‌ی آذربایجان از سوی رژیم و دنیای خارج، سه جریان اصلی سعی بر منحرف نمودن آن نمودند، جریان اول جمهوری اسلامی بود که با میدان دادن و وارد کردن عوامل نفوذی خود راه را بر خارج نمودن جنبش از مسیر اصلی خود گشود و سعی بر غالب نمودن گرایش فاشیستی کرد تا جنبش از سوی دیگر ملل همچون تهدیدی نگریسته شود، جریان دوم دولت‌های خارجی (بالاخص ترکیه) بودند کە اهداف مختلفی را دنبال می‌کردند اما نقطه‌ی اتفاق همه‌ی آن‌‌ها اهرم فشار نمودن جنبش آذربایجان بر علیه جمهوری اسلامی بود، و جریان سوم طبقه‌ی مزدوریست کە اکنون در بدنه و نهاد‌های جمهوری اسلامی جای‌ دارد و برای منافع خود جنبش برحق آذربایجان را به حراج گذاشته و نقش جاسوسی دو جانبه را در بین جمهوری اسلامی و ترکیه بازی می‌کنند، نمونه‌ی بارز این طبقه را افرادی همچون قاضی‌پور و محمدرضا زنوزی و…. هستند البته این طبقه در آذربایجان حداقل قدمتی بە درازای جمهوری اسلامی دارد و در اوایل جمهوری اسلامی افرادی همچون ملاحسنی نمایندگی آن را بر عهده داشتند. قابل ذکر است که جریان های مذکور کاملا در هم‌پوشانی با هم قرار دارند، هرچند که جمهوری اسلامی نخست با نیت بە انحراف کشیدن جنبش هویت‌‌طلبانه‌ی آذربایجان قصد بهره‌برداری از آن به عنوان حربه‌ی “تفرقه بیانداز و حکومت کن” را داشت اما در دهه‌ی نود متوجه این شد کە این قمار خطرناک را به ترکیە باختە است و در بزنگاه‌‌های تاریخی می‌تواند تهدیدی بالفعل برای خودش باشد. در این میان چیزی کە نباید به باد نسیان سپرده شود این است کە جنبش اصیل هویت‌خواهانه‌ی آذربایجان همچنان پابرجاست و در انقلاب ”زن، ‌زندگی‌، آزادی” در خیابان‌‌ها بە پیشاهنگی برخواسته و در حمایت از کوردستان شعارهایی سر دادند و در واقع نمایندە‌ی اصلی جنبش آذربایجان همین جنبش است نە چماق به دستان مزدوری کە مطالبات برحق آذربایجان را مورد معامله با سرویس‌های امنیتی قرار می‌دهند و با صراحت میتوان گفت کە جنبش ملی-دمکراتیک آذربایجان هیچ ارتباطی با این سر سپردگان سرویس های امنیتی ندارد.

قسمت دوم؛

پارادایم ملت دمکراتیک و شیوەی خودمدیریتی مناسب‌ترین راه چاره برای جوامع ایران:

در روزهای اخیر جریان‌های مختلفی با استناد بە رژه‌ی چماق به دستان در اورمیه سعی کردند رویکرد خود نسبت بە مسئله‌ی تنوعات در ایران را مشروع جلوه دهند. جریان نخست همان جریان فاشیستی مرکزگراست کە ذوب در فرهنگ و زبان رسمی دولت را چارەی اساسی می‌بیند و بە زعم آن‌ها تنوع موجب بە وجود آمدن گسل در مقدسات فاشیستی‌شان می‌شود و به همین سبب دولت را مورد انتقاد قرار می‌دهند و آن را فرا می‌خوانند که بر علیه مبارزات سیاسی خلق کورد وارد عمل شود با سیاست‌های مشت آ‌هنین کە بسیار مورد پسند آن‌هاست مسئلە را رفع کند (بیانیه ٨٠٠ نفری نماینده این جریان است). جریان دوم نیز جریان فاشیستی کوردی‌ست کە هم سنخ با چماق به دستان پان‌ترک هستند البته با این تفاوت عمده کە این جریان مانند جریان فاشیستی پان‌ترک در میدان حضور ندارند و بیشترشان در اروپا و پشت صفحە‌های مجازی‌شان بر طبل جنگ و قلع و قمع می‌کوبند. برای دستیابی به دمکراسی لازم بە ذکر است کە همراستای مبارزه با رژیم الزامی است کە با این جریانات اقماری و وابسته کە حائل ذهنیتی فاشیستی هستند نیز مبارزه نمود. حال در جواب این پرسش کە خودمدیریتی دمکراتیک کە مبتنی بر پارادایم ملت دمکراتیک است چگونه میتواند بدیلی مناسبی باشد، اختصارا میتوان گفت کە:

١- در پارادایم ملت دمکراتیک آنچه که مبنای وحدت در حین بس‌گانگی (کثرت) است ذهنیت مشترک و دموکراسی است، بە این معنی که حیات آزاد و دمکراتیک که در آن به تنوعات حق خودابرازی و کنترل اراده‌مندانە‌ی سرنوشت خود مقدس‌ترین ارزش آن محسوب و در آن مقدسات کذایی پارادایم دولت-ملت گرایانه همچون ملت همگون، مرز، زبان رسمی و…. محلی از اعراب ندارد.

۲- ملت دمکراتیک در اورمیە و نقاطی دیگر در شمال شرق کوردستان و غرب آذربایجان بە این معنی است کە ملت آذری و کورد با آگاهی از تفاوتمندی خود آن را همچون فرصتی می‌نگرند و بر مبنای دموکراسی بە صورت داوطلبانه ملتی دمکراتیک را تشكیل می‌دهند.

۳- فرم مدیریتی ملت دمکراتیک کە تنوعات را تهدید نمی‌پندارد خودمدیریتی در سطح خرد و کلان برای تنوعات است، به عنوان مثال در اورمیه فرم مدیریت نە از بالا بە پایین و به شیوەای مرکزی بلکه سازماندهی آن از پایین به بالا و بە شیوەای افقی باید سازماندهی شود و در هر ناحیە یا منطقە تنوعات موجود در آن (ارمنی، آشوری، آذری، کورد و…) در مدیریت آن سهیم باشد و همچنین در هیئت مدیریت هر منطقه بافت جمعیتی با توجه بە تنوعات آن لحاظ شود.

۴- ملت دمکراتیک کە بە نوعی وحدت ملت‌هاست برای هر ملت حق تحصیل بە زبان مادری قائل است و بە اندازه‌ی تنوعات موجود زبان و فرهنگ رسمی دارد.

۵- وطن مشترک از مؤلفه‌های اساسی ملت دمکراتیک است بە این معنی کە اورمیه بە فضای تفاوت مبدل میشود و بە آن اندازه کە وطن کوردهاست وطن آذری‌ها، ارمنی ها و آشوری ها نیز هست و بالعکس بە آن اندازه کە وطن ترک‌های آذری‌ست وطن کورد‌ها، ارمنی‌ها و آشوری‌ها نیز هست. پارادایم ملت دمکراتیک کە در دو دهەی گذشته پارادایم اساسی جنبش آزادیخواهی کوردستان است دارای وجوه و ابعاد چندگانه‌ایست کە در سطور فوق با پذیرفتن ریسک کلی‌گویی سعی بر آن شد کە اجمالا بە عنوان راه حل اساسی تبیین شود، هرچند کە ممکن است همین اشاره‌ی کلی نیز سؤالات متعددی را برانگیزاند کە جواب بە آنها در چهارچوب جستار کنونی نمی‌گنجد.

در پایان باید بە این مهم اشاره نمود کە مسئله تنوعات مسئله‌ای بسیار حائز اهمیت است و همه‌ی جنبش‌های موجود در ایران باید بر این امر نیک واقف باشند کە عمیق نمودن اختلافات کاذب برآمده از ذهنیت دولت-ملت آب در آسیاب حکومت جمهوری اسلامی می‌ریزد و مانع اساسی تحقق دمکراسی می‌شود و مورد دیگر نباید گذاشت که جنبش‌‌های هویت‌خواهانه بە حربه‌ای در دست نیروهای امپریالیستی مبدل شود و راه را بر جنگ‌ها و خونریزی‌های تازه‌ای باز کند.

 

منبع: مجله آلترناتیو – شماره ۳۶