اگر تا یک سده پیش از این، حضور زنان در عرصههای اجتماعی و مشارکت در عرصه اقتصادی در ایران به مثابه پدیدهای کم آشنا انگاشته میشد، اما امروزه بسیارند زنانی که با اتکاء بر تواناییهای ذاتی خویش و مقاومتی زنانه ذهنیت مردانه ضعیف انگاشتن زن را درهم شکسته و در مشاغلی که پیشتر در انحصار مردان بود حتی بهتر از مردان نقش آفرینی میکنند.

با پیشرفت فناوری و تسهیل دسترسی به اطلاعات در دنیای امروز، زنانی که تا دیروز و توسط جامعه جنسیتگرا برای اینکه چشم و گوششان باز نگردد و حقوق خویش را مطالبه ننمایند، از خواندن و نوشتن محروم گردیده و در سنین کودکی مجبور به ازدواج میگشتند، امروزه با اعتماد به نفس و با اراده در تحصیلات عالی، گوی سبقت را از مردان ربودهاند و لیاقت و شایستگیشان را برای به دست گرفتن کارهایی که مردانه نامیده میشوند ثابت کردهاند.
یکی از مهمترین معیارها برای سنجش میزان توسعه یافتگی یک کشور، میزان مشارکت زنان در عرصههای علمی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آن میباشد. آنچه جای تأمل است، این که با وجود بالارفتن سطح تحصیلات هم لیکن بهدلیل سیاستهای ضدزن جمهوری اسلامی ایران به منظور جلوگیری از استقلال مالی زن و محبوس کردنش در درون حصار خانه، مشارکت زنان در اشتغال نسبت به استاندارد جهانی بسی کمتر است.
حاکمیت جمهوری اسلامی ایران با سیاستهای مردسالارانه و محول نمودن امور خانه به زنان عملا از حضور زنان در امور اقتصادی جلوگیری نموده و سعی مینماید که آن را به صورت یک نهاد ذهنی به جامعه تحمیل نماید تا زنان را در حصار خانه منزوی نماید. همان گونه که خامنهای با اظهار اینکه "جمعیت ایران رو به پیری مینهد و باید زنان به جای کارکردن، در خانه بمانند و کودکان بیشتری به دنیا بیاورند"، در حقیقت زنان را همچون ماشین تولید مثل دیده و ارزشی برای فعالیتهای اقتصادی آنان قائل نگردید.
آنچه جای ترس ونگرانی جمهوری اسلامی است استقلال مادی زنان است که باعث میگردد زنان تنها به خاطر وابستگی مادی به مرد تن به هر ذلتی ندهد و خود در زندگیاش صاحب اراده باشد و فارغ از هرگونه فشار و استثمار سودجویانه مرد ابراز عقیده نماید.
وضعیت اقتصادی وخیمی که ایران در آن فرو افتاده است فشار زیادی را به جامعه ایران و بویژه قشر کارگر وارد کرده است. در این بین وضعیت زنان کارگر در بدترین شرایط قرار دارد. زن به جرم زن بودنش و با وجود کار برابر با مردان لیکن از درآمد کمتری دارند و در مشاغل ارزان که نیروی فیزیکی بسیاری می طلبد، حضور دارند. کافی است به اطلاعیههای استخدام کارخانه ها، مغازهها، مطبها، دفاتر خصوصی و... که میخواهند با استخدام زنان با دستمزد کم ، دسترنج زنان را به استثمار بکشند، نگاهی بیندازیم تا این دیدگاه منفعتطلبانه را که در فکر غصب دسترنج زن است به وضوح ببینیم. صاحبان سرمایه با سوءاستفاده از شرایط اقتصادی زنان، در نهایت بیشرمی به استخدام زنان با حقوق کمتر مبادرت ورزیده و با حیلهگری بر ثروتهای نجومی خود میافزایند.
در حالی ۱۳۱مین سالگرد اول ماه می را یاد میکنیم که نظام سرمایهداری امروزه با تلاش برای نابودکردن اقتصادی که پایهاش کشاورزی است و وابستهسازی طبقه کارگر به خود، تحریف بزرگی را در مفهوم اقتصاد ایجاد نموده است. خدایان سرمایه با مکاری و حقوق کم و در مقابل با افزایش قیمت کالاها، راهی جز فروش دسترنجشان را برای کارگران باقی نمیگذارند. همانگونه که خواننده نامی کرد نجم الدین غلامی در ترانه "نان" میگوید: من همان کسی هستم که زندگی امروزم را برای خریدن نان فردا میفروشم"، در حقیقت این بیانگر واقعیت زندگی کارگران است که سیستم درصدد است آنان را به بردههای خاموش خود مبدل کند.
حال در این میان وضعیت زنان به تاوان زن بودن بسی اسفبارتر است. اگر مردان کارگر از سوی سیستم یک بار استثمار میشوند، زنان همیشه بهعنوان نیروی یدک در بازار کار به حساب آمده، از لحاظ برابری حقوق با تبعیض جنسیتی روبرو گردیده و صاحبان سرمایه هرزمان که بخواهند از کار بیکارشان مینمایند.
رهبر آپو میگوید: "مشکل اقتصادی در اصل، با طرد کردن زن از اقتصاد آغاز میگردد". و تا زمانی که زن که آفریننده اقتصاد است، جایگاه خود را باز نیابد و در اقتصاد نقش آفرینی نکنند، اقتصاد مردانه جامعه را بسوی فروپاشی خواهد کشاند.
جای هیچ شکی نیست که دسترنج زنان از سوی سیستم مردسالاری غصب گردیده و سرمایهداران حقهباز با استفاده از همه سیاستهای کاپیتالیستی خویش رنج زن را ملک خود نموده و در کفه سبک ترازو قرار دادهاند. بههمین دلیل آنچه که نیاز بدان ضروری دیده میشود، همبستگی زنان کارگر و یک صدایی آنان در برابر تبعیضهای جنسیتی و طبقاتی است.