آتنا دائمی فعال حقوق بشر زندانی در بند زنان زندان اوین در پاسخ به نامه زندانیان کُرد زندان رجایی شهر کرج نامهای نگاشته است. این زندانیان چندی پیش، در نامهای خواستار آزادی بدون قید و شرط وی و نرگس محمدی با عنوان «تلاشگران بهبود زندگی بشر» شده بودند
متن کامل نامەی آتنا دائمی بە نقل از هرانا در پی میآید؛
برای برادران کُردم در زندان رجایی شهر کرج
دوسال پیش در دادگاه انقلاب شاهد ابلاغ دوباره حکم اعدام ۹ کُرد جوان بودم و فردای همان روز در پشت شیشه های کابین ملاقات زندان اوین متوجه شدم که حامد احمدی، برادران دهقانی و تنی چند از عزیزان دیگر محبوس در زندان رجاییشهر اعدام شدند. وردی که همواره با من است، خاطره هایی تلخ که هرگز آنها را فراموش نمی کنم و زخمی که بر قلبم نشست و زمانی عمیق تر شد که پس از آزادی موقتم از طریق زنده یاد شهرام احمدی فهمیدم که حامد درست دو شب قبل از اعدامش برایم نامهای نوشته بود و شاید هنگام نگارش آن نمیدانست که در یکی از روزهایی که هنوز نفس میکشید، دستان دخترش مهتا در دستانم بود.
دردهای ناشی از آزار و اذیت کردهای سرزمینم از زندانیان آنان گرفته تا کولبرها همواره ادامه داشته و دارد.
یک روز قبل از دادگاه تجدید نظرم، هنگامی که صدای مظلومیت و بی گناهی شهرام احمدی بودیم، او را به همراه ۲۰ تن عزیز کُرد دیگر شامل آن ۹ نفر روز دادگاهم نیز بودند را به انفرادی برده و با شکنجه و ضرب و شتم راهی چوبه دار کردند. از او گردنبندی برایم به یادگار ماند که نامم را روی آن نوشته بود. گردنبندی جداناپذیر از من که با دیدن و لمس آن یاد او و امثال او همچون بانو شیرین علم هولی، فرزاد کمانگر، شیرکو معارفی، احسان فتاحیان، حامد و بهرام احمدی و … برایم زنده می شود.
وحالا مجددا در داخل زندان و پشت همان شیشههای کثیف کابین که روزی حامل خبر شوم اعدام عزیزانمان و روزی هم شهرام در پشت آن نشسته بود، متوجه شدم که شما برادرانم در حمایت از من و برای آزادی ام همصدا شدید و در زندان رجایی شهر تحصن کردید.
شاد شدم از اینکه به یادم بودید و غمگین از اینکه من کیستم در برابر زینب جلالیان و چشمانی که روز به روز کم سوتر میشوند. هربار که در زندان از خواب بیدار میشوم به یاد نامه ای از زانیار مرادی میافتم که می گفت هر صبحش با صدای چکمه سربازانی آغاز میشود که گمان میکند برای اعدام او آمدهاند. با دیدن پدرم و نگرانیهایش به یاد پدر جمشید و جهانگیر و عجز و ناتوانی او در این حکم ناعادلانه و با دیدن خواهرانم که حالا برای اذیت و آزار من برای آنها تشکیل پرونده دادند به یاد خواهران شهرام و حامد احمدی میافتم که چگونه بیصدا سوختند.
آری در حق همه ما به نوعی ظلم میشود. همه ما درد مشترک داریم، اما من کجا و شما بزرگواران کجا؟! شما از بدو تولد و به بهانه کُرد یا سنی بودنتان مجرم و محکومید و من محکوم به نظارهی این همه ظلم در حق شما.
برادران عزیزم، این من هستم که میبایست با تمام وجود فریاد آزادی شما باشم. آتنا دائمی در برابر شما و امثال شما همچون مریم اکبریها، فاطمه مثنیها، کسی نیست. زنان و مردان بسیاری که سالهاست که حتی بدون یک روز مرخصی و بعضا حتی بدون ملاقات در زنداناند. به چه جرمی؟! به جرم بیگناهی، انسانیت و شرافت، بهترین سالهای زندگی خودشان و خانوادههایشان پشت میلههای سرد زندان سپری میشود. و آتنا نه خونش از شما و آنها رنگینتر و نه جانش عزیزتر است.
قدردان محبت، صبر و استقامت شما بزرگان هستم که با وجود تمام دردها و رنجهایتان به خاطر من هم صدا شدید و در برابرتان تعظیم میکنم.
یاد عزیزانمان که ایستاده مُردهاند گرامی
و به امید آزادی شما بزرگواران
آتنا دائمی
۱۷/۱۰/۹۵
بند زنان زندان اوین”