از گورخوابی تا لزوم شناختن نظام؛ من شهروندم | میسا ژیا
هویت من به اعماق زمین صادر شد تا چهره شهر زیبا شود... پرده را کنار زدند! سرش را بلند کرد، مات و مبهوت خیره شده بود! شما کی هستید؟ اینجا چیکار می کنید؟ یکی از آنها پرسید: تو گورخواب...
هویت من به اعماق زمین صادر شد تا چهره شهر زیبا شود... پرده را کنار زدند! سرش را بلند کرد، مات و مبهوت خیره شده بود! شما کی هستید؟ اینجا چیکار می کنید؟ یکی از آنها پرسید: تو گورخواب...
هویت من به اعماق زمین صادر شد تا چهره شهر زیبا شود... پرده را کنار زدند! سرش را بلند کرد، مات و مبهوت خیره شده بود! شما کی هستید؟ اینجا چیکار می کنید؟ یکی از آنها پرسید: تو گورخواب را میشناسی؟ گفتم نه، نمیشناسم... پرده را کشیدم. اسم عجیبی بود، گورخواب ! او کیست؟
هویت من به اعماق زمین صادر شد تا چهره شهر زیبا شود...
پرده را کنار زدند! سرش را بلند کرد، مات و مبهوت خیره شده بود! شما کی هستید؟ اینجا چیکار می کنید؟ یکی از آنها پرسید: تو گورخواب را می شناسی؟ گفتم نه، نمی شناسم... پرده را کشیدم. اسم عجیبی بود، گورخواب ! او کیست؟
جامعهای که پیشبرد منافع خود را بر نابود گردانیدن ارزشها و اخلاقیات اجتماعی پایهریزی نماید، تمامی معانی زیبایی شناسانه مرتبط به افراد جامعه را رسوا نموده و یا از معنای واقعی خارج میسازد که به او احساس شرم و تلقین شود. مقاومت در برابر ذهنیت و فضای خفقانآوری که تمامی مجاری تنفسی را بر افراد جامعهاش بسته، همچنین دفاع از هویت آزاد افراد جامعه، در برابر انکار هویتی از سوی نظام دولت ستیز با تمامی قوا برپا کرده است. قبل از هر چیز، مبانی فکری ذهنیتی و نهادی نظام دولتستیز را که تمامی موجودیت افراد را بر مبنای قانون اعلام نموده، که هرگونه خشونت و بیاخلاقی را مشروعیت بخشد. وقتی افراد جامعه کاملاً از میادین اجتماعی به در شد، آن زمان ایدئولوژی نظام سالار، بهتر میتواند به سازماندهی و سیستماتیک کردن نمودهای مربوطه خود بپردازد. حال مسئله اساسی اینست که در برابر چنین سیستمی چه کسی و چگونه باید دفاع نماید؟ بدون خطمشی و ایدئولوژی، هیچگونه مقاومت و رهاییای به هدفش نخواهد رسید. باید بخوبی بدانیم افرادی که در این نظام آسیب می بیند، ـ چه آسیب روحی، چه جسمانی ـ چرا متحمل درد و رنج گشتهاند؟ چرا با تمام شیوههای غیرانسانی مورد تعرض و دخالت قرار گرفته و تا تسلیمشدن کامل این وضعیت ادامه داشته؟ در پاسخ این پرسشها، قبل از هرچیز باید به تحلیل این ذهنیت پرداخت.
در طول تاریخ برای هریک از افراد جامعه قاطعانه موقعیتی تعیین شده که گذار از آن براحتی صورت نمیگیرد. افراد جامعه باید خود به ابزار و شیوه تحمیل و مشروع گردانیدن این ذهنیت پی ببرند. با تعریف و ارزیابی تمامیتگرا، ژرف و علمی به تحلیلات موضوع صحیح دست یافته و میتوان در موقعیت کنونی افراد جامعه، تحولات و اصلاحات بنیادینی صورت داد. درغیر اینصورت، جامعه با مرگ و نابودی رودرو خواهد ماند. اتفاقاتی که امروزه در جامعه روی میدهند، همه از همین جا نشأت میگیرد: طبقهبندی شدن احاد جامعه؛ قشری در جامعه، قشری در حاشیه و قشر دیگر در...
اکنون در ایران کدام امکان و یا زمینه آزاد برای افراد جامعه باقی مانده تا بتواند با هویت خودویژهاش در آن حضور یافته و به اظهارنظر بپردازد؟ هر وقت هرکجا افراد جامعه بهپا خواسته و مطالباتش را بیان داشته، با قانون و اقتصاد او را مجبور به سکوت و پاپس کشیدن از موضعش نمودهاند. در هر صورت او در برابر مطالبات و با اعتراضاتش مجرم و محکوم شناخته میشود؛ هیچ حق بیانی خارج از محدوده مالکیت تعریف شده توسط دولت برایش وجود ندارد. این دیگر قابل درک و آشکار است که یک ستاتوی قاطع و ظاهراً غیرقابل گذار، پیش روی افراد جامعه گذاشتهاند. ایستار و دفاع در برابر ذهنیتهای ملیگرایی، ریشهای جامعه ستیز دارند. فقط کار یک سازمان و یا افراد جامعه مبارزه خاصی نیست؛ در واقع همه افراد باید در هر کجای دنیا که باشند با همبستگی هر چه بیشتر به پا خیزند. اکنون اگر افراد جامعه، شناختی از هویت و جوهره واقعی نظام پیدا نکنند و به سازماندهی مقاومت خود نپردازند، قطعاً با نابودی روبرو خواهند شد.