فاطمه کایناک که در سال ۱۹۹۵ در جولمرگ به دنیا آمد، در خانواده‌ای میهن‌دوست بزرگ شد. به یمن آگاهی میهن‌دوستانه خانواده و منطقه‌ای که در آن زندگی می‌کرد، او در سنین جوانی با پ‌ک‌ک آشنا شد. با مشاهده حملات نسل‌کشی دشمن علیه مردم کورد و واقعیت اشغالگری، دلیل پیدایش پ‌ک‌ک را خیلی بهتر درک کرد. این واقعیت در مدارس دولت که هستی و زبان و هویت کوردی را نمی‌پذیرفتند به وضوح دیده می‌شد. تحمیل بردگی به مردم کورد و به رسمیت نشناختن اراده زنان از سوی دشمن باعث خشم شدید فاطمه شد. او می‌دانست که زندگی توام با ظلم و ستم، زندگی بردگی و زندگی است که نباید آن را پذیرفت.

فاطمه که به خاطر جنگ فداکارانه گریلاها برای دفاع از مردم در برابر دولت اشغالگر ترکیه و حماسه‌های قهرمانانه گریلاها که در اطرافش روایت می‌شود، به گریلا عشق می‌ورزد، با اینکه خیلی جوان است به پدر و مادرش می‌گوید: «وقتی بزرگ شدم، یک گریلا خواهم شد و لباس آپویی‌ها را خواهم پوشید.» فاطمه آینده و هدف خود را در کودکی اینگونه تعریف می‌کند. او نیز می‌توانست بگوید که می‌خواهد مانند بسیاری از بچه‌ها پزشک، معلم، مهندس، وکیل و غیره شود. اما از آنجایی که او واقعیت‌های میهنش را به خوبی می‌داند، رویای او تبدیل شدن به یک گریلای آپویی است. فاطمه که همچنان به رویای کودکی خود پایبند است، از دوران جوانی شروع به شرکت در کارهای جوانان می‌کند. او با سبک و مشارکت فعال خود در کار، نقش مهمی در سازماندهی زنان و مردان جوان و پیوستن به صفوف مبارزه ایفا می‌کند. فاطمه که عشق رفقایش و عموم مردم را به دست آورد، می‌خواهد هر چه زودتر به آرزوی کودکی خود جامه عمل بپوشاند.

جنگ در کوردستان در سال ۲۰۱۵، حملات تبهکاران داعش به کوبانی و شنگال و شهادت صدها جوان در این حملات تأثیر زیادی بر فاطمه گذاشت. پس از اینکه فاطمه با انقلابیون آشنا می‌شود، اولین گریلایی که با آن روبرو می‌شود، لاشَر (کوکسال چابوک) است. با رفیق لاشَر، او حتی بهتر با جنبش آپویی آشنا و به آن پایبند می‌شود. رفیق لاشر یکی از کسانی بود که راه رهایی را به فاطمه نشان داد. به همین دلیل وقتی متوجه می‌شود که لاشر در جیلو به شهادت رسیده است، تصمیم می‌گیرد به صفوف گریلاها ملحق شود و اسلحه لاشر را بر زمین نگذارد. فاطمه با آگاهی از اینکه پایبندی به شهدا به معنای گرفتن اسلحه و نام آنهاست، در سال ۲۰۱۵ به صفوف گریلا پیوست و نام ژیاندا لاشر را گرفت.

او ۷ سال در آواشین جنگید

گریلا ژیاندا لاشر که ابتدا به منطقه جیلو و سپس به منطقه آواشین رفت، دروه آموزشی اولیه خود را در آواشین گذراند. گریلا ژیاندا که به سرعت خود را با زندگی کوهستانی و گریلایی وفق داد، با آموزش‌هایی که دید، خود را از نظر نظامی و ایدئولوژیک بهبود بخشید. پس از طی دوره آموزشی جنگجویان تازه‌وارد، در منطقه آواشین در کارها شرکت می‌کند و تا سال ۲۰۲۱ در آواشین می‌جنگد. رفیق ژیاندا احساساتی را که در اولین لحظه پوشیدن لباس گریلا که آرزوی کودکی‌اش بود تجربه کرده است، با این جمله بیان می‌کند: «وقتی برای اولین بار این لباس‌ها را پوشیدم، احساس می‌کردم عضو یک ارتش فدائیون هستم.» گریلا ژیاندا که در عملیات‌های زیادی علیه ارتش اشغالگر ترکیه در منطقه آواشین شرکت کرده بود، با وجود اینکه در عملیاتی در سال ۲۰۱۸ مجروح شد ولی در مدت کوتاهی بهبود یافت و به مبارزه خود ادامه داد.

کوهستان‌های آواشین و زاگرس جایگاه بسیار مهمی در زندگی رفیق ژیاندا دارد که حدود ۷ سال در منطقه آواشین به عنوان گریلا فعالیت می‌کرد. گریلا ژیاندا پس از سال‌ها جنگیدن در آواشین، برای ارتقای سطح ایدئولوژیکی خود در آکادمی شهید ابراهیم شرکت می‌کند تا آموزش‌های نظامی و ایدئولوژیکی ببیند. برای گریلا ژیاندا، رهبر آپو و شهدا یعنی زندگی معنادار. مشارکت و سخنرانی‌های او همیشه بر همین اساس بود. پایبندی خود را به رهبر آپو و شهدا با این جمله بیان می‌کند: «با شناخت رهبری روشن شدم. جهانی بودن فلسفه رهبری مرا بسیار تحت تأثیر قرار داد. برای من خودسازی یعنی نزدیک شدن به رهبری و شهدا. اگر از خط‌مشی رهبر آپو پیروی کنیم، تبدیل به پ‌ک‌ک می‌شویم.»

پس از دوره آموزشی، رفیق ژیاندا به عنوان یک گریلای بسیار قوی یژا استار به میدان عمل باز می‌گردد و در تیم‌های نیمه متحرک گریلا شروع به مبارزه می‌کند. گریلا ژیاندا که از سال ۲۰۲۱ در خط مقدم در برابر حملات دولت ترکیه علیه مناطق متینا، زاپ و آواشین می‌جنگد، در عملیات‌های زیادی علیه دشمن در منطقه زاپ و متینا شرکت می‌کند. در ۷ آوریل ۲۰۲۴ در حالی که به همراه رفیقش برفین زیلان در مسیر رفتن به وظیفه، برای عبور از رودخانه زاپ تلاش می‌کردند به دلیل شرایط نامساعد جوی به داخل آب سقوط کردند و به شهادت رسیدند. مبارزه بی‌امان شهید ژیاندا که مقاومت و دلاوری‌های ۹ ساله خود را تقدیم مردمش کرد، به میراثی برای رفقایش مبدل شد.