فرزند دلیر و شجاع کوردستان

فرزندان دلیر و شجاع کوردستان از کودکی با شجاعت و غیرت بزرگ شده اند و با آواز مقاومت پرورش یافتەاند.

فرزندان دلیر و شجاع کوردستان از کودکی با شجاعت و غیرت بزرگ شده اند و با آواز مقاومت پرورش یافتەاند. شجاعت و غیرت همواره در درون کوردها بوده و هست. بیستون بکر یکی از آن جوانانی بود که از همان اوان کودکی با فرهنگ برخودان و شجاعت رشد پیدا کردە بود. بیستون در زمان برخودان عفرین در با اقدام فدایی شهید آوستا خابور تحت تاثیر قرار می گیرد و تصمیم می گیرد که او نیز بە یکی از فداییان میهنش تبدیل شود. او همانند لقب سازمانیش به یکی از فداییان عقابهای زاگروس درآمد.

شیفتەی  این فداکاری دختر کورد شد

فدایی گری ذات جنبش آزادی خلق کورد و اوج جانبازی فرزندان کورد است. از شهید زیلان تا شهید سارا تولهلدان و روکن زلال ها میراث فدایی بودن ادامه داشته و فرزندان کورد با روحیەای فدایی علیه حملات اشغالگران به رهبر آپو و گریلاها و خلق کورد، اقدام فدایی انجام می دهند و این را به اشغالگران اثبات می کنند که خلق کورد و فرزندان برومندش درمقابل حملات آنها ساکت نمی مانند و برای انتقام گیری آمادەاند جانشان را نیز فدا کنند.

در سال ٢٠١٨ دولت اشغالگر ترکیه با مزدورانش به عفرین حمله کرد و برای اشغال آنجا به شیوەای غیرانسانی به حملاتش ادامه داد. مقاومت جنگجویان کورد در عفرین مقاومت دوران را رقم زد و فداییان میهندوست با تمام وجود درمقابل اشغالگری ایستادند. شهید آوستا خابور یکی از دختران فدایی روژآوای کوردستان بود که برای ممانعت از تهاجمات مزدوران ترکیه با جان فدایی خودش را بە سپری در مقابل پیشروی اشغالگران تبدیل کرد. این اقدام شهید آوستا خابور به نماد شجاعت جوانان کورد مبدل شد.

بیستون بکر فرزند باشور کوردستان شیفتەی این جانبازی دختر کورد شد. بیستون راه آزادی خلق کورد را در پیش گرفت و در این راه نام خود را جلال فداکار نهاد تا مانند شهید آوستا برای آزادی خلقش یک فدایی باشد.

مگر انسان می تواند اینقدر هماهنگ با نام و لقبش باشد؟!

وقتی می گوییم پ.ک.ک، پیش از هر چیز رنج و فداکاری در ذهنمان نقش می بندد، همچنین شجاعت، انسانیت و رفاقت را بەیادمان می آورد. زیرا این حزب با نامهای حقی، عگید، بریتان، ویان و هلمت ماندگار شده است. هوال جلال هم یکی از آن رفقا بود که جانش را برای بدست آمدن آزادی فدا کرد.

مگر انسان می تواند این قدر با نام و لقبش یکی باشد؟! در صفوف پ.ک.ک این مهم ممکن است و هر یک از گریلاها با انتخاب یک اسم مفهومی به زندگی خود می بخشند. هریک از گریلاها با انتخاب اسامی شهیدان، این را به شهیدان می گویند که ما با انتخاب نام و سلاح شما، انتقام شما را از دشمنان می گیریم. هوال جلال هم یکی از آن گریلاها بود. هوال جلال هم جوان بود و هم در زمان پیوستنش به صفوف گریلا جوان بود و با این جوانیش در برابر هجوم اشغالگران، خیانت و ستم به مردمش، در سطح فدایی به مبارزەاش ادامه می داد. پس از اتمام دورەی آموزشی شروانان جدید در زمان کمی به کوههای یاغی و مرتفع زاگروس می رود.

عشق و همکاری او برای خاک و مهین کوردستان، عشقی زلال بود. فداکاری و کوشش در راه بدست آوردن زندگی آزاد، یکی از ویژگیهای اصلی انقلابیون کورد است و هر یک از گریلاها با فداکاری و رنج برای آزادی خودشان را تربیت می کنند.

هوال جلال، رفیقی فداکار و زحمتکش بود. به دلیل اینکه درکش از فداکاری و رنج بینهایت بود، باهمەی وجود خودش را وقف مبارزه کرده بود و مانند چشمەی آزادی بەسمت پیروزی می تاخت. یکی از اصول پایەای پارادایم رهبر آپو حفاظت از محیط زیست است. گریلاها با عشق و ترکیب شدن با طبیعت، عشق آزادی را بیشتر لمس می کنند. یکی از آن ویژگیهایی که در هوال جلال برجسته بود، عشق و ترکیب شدن او با طبیعت بود. محبتش برای جانداران بیش از حد بود. محبت و مخلوط شدن او برای خاک و میهن کوردستان، عشقی پاک بود. نسبت به جاندارانی که به انقلاب آزادی کوردستان خدمت می کنند، در حد و اندازەهای یک انسان به آنها احترام می گذاشت و برای حفاظتشان از جانش مایه می گذاشت.

همیشه با روحیەای فداکارانه فعالیت می کرد

هوال جلال اهل سلیمانیه، شهر ویان سوران، شهر زن مبارز لیلا قاسم، شهر انقلابی بزرگ شهید هلمت بود. هوال جلال با مبارزەی ویان سوران این مقاومت و این جنبش را شناخت. پس از ملحق شدن به جنبش آپویی، خودش را با فکر و اندیشەی رهبر آپو رشد داد. در هر گفتگوی او، در هر نگاهش و در هر کاری که انجام میداد این مهم جلوه می کرد. آنقدر وابسته و عجین این انقلاب شده بود که در هر لحظه از زندگیش با روحیەای فدایی برخورد می کرد. بە این باور دست یافتە بود که هر گامی که بر میدارد باید به زندگی، انقلاب، خلق و میهنش خدمت کند. در راه خدمت به مردم کورد و کوردستان با جان و دل تلاش میکرد و برای رفاقتی حقیقی با همسنگرانش، خود را در فلسفەی پ.ک.ک غرق کرده بود.

نه تا آخرین قطرەی خونمان بلکه تا پوکیدن استخوان هایمان نبرد و مقاومت می کنیم

هوال جلال در آواشین گریلا بود. دولت فاشیست ترکیه در ٢٣ ماه آپریل عملیات اشغالگری را آغاز کرد. هوال جلال و همسنگرانش با روحیەی فداکارانه در تونلهای مقاومت ورخله در برابر اشغالگران فاشیست، بی نظیر مقاومت کردند. با فداکاری تمام و تا حدی که دشمن را در تنگنا قرار دادند، جنگیدند. وقتی که ارتش فاشیست ترکیه در مقابل مقاومت، مهارت، همبستگی و اقدامات هوال جلال و رفقایش ناکام ماند و درآستانەی شکست قرار گرفت، سلاح شیمیایی به کار می برد. هوال جلال هم یکی از آن گریلاها بود که می گفت: "نه تا آخرین قطرەی خونمان، بلکه تا پوکیدن استخوان هایمان نبرد و مقاومت می کنیم". این آخرین پیام هوال جلال و یارانش در دژ مقاومت ورخله بود.

هوال جلال در ٢٦ سپتامبر همراه با چهار همرزمش با سلاح شیمیایی به درجەی والای شهادت می رسند. همانگونه که زندگی هوال جلال مانند یک رمان، افسانه یا شعری بود، مقاومت شهادتش نیز به چنان افسانەای بدل شد که مهرش را بر تاریخ آزادیخواهی کورد کوبید.

نام و نام پدر: بیستون بکر

نام سازمانی: جلال فداکار

زمان و محل تولد: ١٩٩٥ سلیمانیه

زمان و مکان پیوستن: ٢٠١٨ اربیل

زمان و محل شهادت: ٢٠٢١  آواشین