معیارهای اوجالان در رابطه با مفاهیم جنگ و صلح
اوجالان شروط برون رفت از شبح بحرانها را مشخص کرده است. آنهایی که مسبب آغاز بحران بودهاند باید به میز مذاکرات در امرالی باز گردند و بدین طریق میتوان مانع جنگ شد و به صلح بازگشت
اوجالان شروط برون رفت از شبح بحرانها را مشخص کرده است. آنهایی که مسبب آغاز بحران بودهاند باید به میز مذاکرات در امرالی باز گردند و بدین طریق میتوان مانع جنگ شد و به صلح بازگشت
اوجالان شروط برون رفت از شبح بحرانها را مشخص کرده است. آنهایی که مسبب آغاز بحران بودهاند باید به میز مذاکرات در امرالی باز گردند و بدین طریق میتوان مانع جنگ شد و به صلح بازگشت
اگر راه حلی واقعی وجود داشته باشد آن راه حل در چهارچوب شروط مطرح شده توسط اوجالان است.
وقتی سخن از خاورمیانه به میان میآید اولین چیزی که به ذهن میرسد جنگ است. این منطقه زمانی به مثابه باغ خلقها بود اما اکنون تمامی تلاشها در جهت جنگ افروزی در این منطقه است. هر روز با شیوهای جدید از خشونت سعی در خشک نمودن ریشهی این باغ دارند.
وقتی سخن از خاورمیانه است صلح بسیار ضروری مینماید. نه فقط برای خاورمیانه، بلکه برای کل جهان صلح راهحلی ریشهای و ضروریست.
در آغاز باید بپذیریم که جنگ فقدان صلح است و صلح نیز به معنای نبودن جنگ میباشد. صلح کار اندیشه و فکر است. جنگ نیز به مانند فکر و اندیشهی منحرف شده است. به همین دلیل صلح موضوعی سنگینتر است، قدرت اندیشه میتواند برای جلوگیری از روی دادن جنگ ایجاد کننده صلح باشد.
در این مورد مباحث بسیاری مطرح میشود. بشریت میتواند بگوید که مدرنیتهی کاپیتالیستی نمایندهی جنگ است. مدرنیتهی دمکراتیک نیز در واقع نمایندهی صلح و رستاخیز باغ خلقهاست.
قابل توجهترین مباحث در این مورد توسط عبدالله اوجالان رهبر خلق کرد مطرح شده است. همین طور مبارزات خلق کُرد در راه کسب آزادی در چهارچوب همین مباحث مورد گفتگو قرار گرفته است.
معیارهای اوجالان در رابطه با مفاهیم جنگ و صلح
دولتها با خلق کُرد میجنگند. ما میتوانیم در میان این سنت (سنت جنگ دولتها با خلق کُرد) آشتی بیافرینیم. مبارزهی بیش از چهل سال است ادامه دارد و بهترین نمونهی ما اوجالان است.
اوجالان جنگ و صلح را چگونه ارزیابی میکند؟
در نظر اوجالان جنگ و صلح بر اساس سه مفهوم سیاست، اخلاق و دفاع میباشد.
ما میتوانیم ارتباط میان این سه مفهوم را به این شیوه توضیح دهیم، سیاست به معنای آفرینندهی فعالیتهای گوناگون است. یعنی آن نیرویست که باید ملزومات مادی و نشاط جامعه را ایجاد کند و زندگی روزمره را به پیش میبرد. سیاست همان اندازه که توسط رهبری مشخص میشود با هنر آزادی نیز در ارتباط است. جامعه هرچقدر سیاسی باشد همان اندازه نیز آزاد است. جامعه و کسانی که از سیاست دور هستند و یا سهمی در آن ندارند همانند یک مرغ سربریده هستند. چون سیاست به معنای تحقیق در مسائل درست است، به همین دلیل سیاست ارتباطی عمیق با اخلاق دارد.
مفهوم سیاست اجتماعی
اخلاق نیز اندیشهی سیاست جامعه است. وقتی اندیشه و قوه فکر دولتگرا اخلاق را دست بسته نمود بحث حقوق مطرح شد. بهترین پاسخ برای آنکه چکار کنیم تا اخلاق را بنیاد نهیم، مطرح کردن بحث دمکراسی است. چون برای این موضوع دست کم دو تن با هم صحبت و تجمع میکنند. و ارادهی تصمیمگیری در مورد ارزشهای اخلاقی دمکراسی بنیاد نهاده میشود. جامعهای که اخلاق از او گرفته شده باشد مانند کسیست که قلب او را درآورده و او را در تاریکی پرت کرده باشند.
خوددفاعی از مفاهیم بنیادین است
جامعهای که نتواند به جامعهای اخلاقی و سیاسی مبدل شود دفاع برای آن چیزهایی که ندارد موضوعی بنیادین است. دفاع امریست اخلاقی، چون زمانی که اخلاق و سیاست نتوانند کاری بکنند تنها کاری که جامعه میتواند انجام دهد دفاع از خود است.
اگر جامعه نتواند خود را تداوم بخشد و سازمانها و نهادهای خود را به کار گیرد آن بدان معناست که در شرایط بدی قرار گرفته و اشغال شده و حقوقش زیر پا نهاده شده است. این شرایط شرایط جنگ است، میتوان به شرایط جنگ تمدنها بر ضد جامعه نام تاریخ را نهاد.
دفاع در زمان جنگ مطرح میشود، صلحی که دفاع از خود را در بنیاد خود نداشته باشد به معنای تسلیم شدن و بردگیست.
چه زمانی باید اسلحهها را زمین گذاشت؟
بحث در مورد صلح در شرایط مدرنیتهی سرمایهداری بحثی خطرناک است، تا زمانی که صلح و شرایطش به خوبی تعریف نشود به کاربردنش درست نیست. در آن زمان صلح به معنای نبود جنگ نیست تا گروهی خود را به سرکردگی و رهبری برسانند.
در صلح گروههای مختلف مطرح هستند و نباید یک گروه سردسته و رهبر باشند. در این زمان باید برای کار کردن سازمانهای مهم جامعه، اخلاق و سیاست دست از سلاح کشیده شود.
توافق دولت و دمکراسی
این سه مبحث 'سیاست'، 'اخلاق' و 'دفاع' پایه و اساس صلح هستند. بحث در مورد صلح دائمی اگر این مباحث پشتیبانش نباشند بیمعنی خواهد بود. صلح به معنی رهبری و سرکردگی صاحبان قدرت نیست. قدرت و حکومت تحت هر عنوانی که باشند اگر قدرت خود را با نیروهای دمکراتیک تقسیم نکنند صلح ایجاد نخواهد شد. اگر جامعه بتواند سازمانها و یا دستگاههای اخلاقی و سیاسی را فعال کند شرایط سیاست دمکراتیک ایجاد میشود. صلح در نهایت توافق با جنگ و دمکراسی و دولت است.
باید از وقوع جنگ پیشگیری کرد
اوجالان شروط نجات یافتن از شبح بحرانها را نشان داده است. اگر فکر و اندیشهای درست در رأس باشد این مشکلات حل خواهند شد. اگر راه حلی واقعی وجود داشته باشد در همین چهارچوب قرار میگیرد. آنانی که مشکلات را ایجاد کردند باید به توافق دُلمه باخچه و میز امرالی بازگردند. از این راه است که صلح میتواند مانع جنگ شود. اگر صلح ایجاد نشود دشمنی بیشتر میشود و سیاست و اخلاق سست میشوند. در این حال هر کس صدایش را بلندتر میکند و در مورد حمله به ارزشهایش پرسش میکند. این قدمها بسیار باارزشند و قدم نهادن در راه صلح و آشتی هستند.