تصویر

در کنگره نادا، سند مرجع «انقلاب» برای زنان

در اولین کنگره نادا (NADA) که در سلیمانیه برگزار شد، «سند انقلاب زنان شمال و شرق سوریه» برای تایید زنان ارائه شد.

ائتلاف دموکراتیک زنان منطقه‌ای خاورمیانه و شمال آفریقا (نادا) در سومین و آخرین روز از اولین کنگره خود اعلام کرد که «سند انقلاب زنان شمال و شرق سوریه» را به عنوان سند مرجع اساسی ائتلاف تصویب خواهد کرد.

سند انقلاب زنان در شمال و شرق سوریه که برای تایید زنان ارائه شده است، به شرح زیر است:

«پیشنهاد ما برای تبدیل قرن بیست و یکم به عصر انقلاب زنان؛ کنفدرالیسم جهانی دموکراتیک زنان.

ما در حال گذر از یک روند تاریخی هستیم. آنچه عصر ما را تاریخی می‌کند، پتانسیل تغییر در آن است. تحولات جدی در بسیاری از زمینه‌های زندگی، از جامعه گرفته تا سیاست، از اقتصاد تا محیط زیست، وجود دارد. جایی که جنبش وجود دارد، تغییر نیز رخ می‌دهد. اما اینکه این تغییر به نفع چه کسی خواهد بود، اینکه مدرنیته کاپیتالیستی یا مدرنیته دموکراتیک از این روند قوی‌تر بیرون خواهند آمد، با مبارزه برای آزادی، دموکراسی و محیط زیست به رهبری زنان و سطح سازماندهی آن تعیین خواهد شد. واقعیتی که به عصر ما پتانسیل لحظه تاریخی می‌بخشد، بنابراین به ویژه برای ما زنان سخت و در عین حال پر از فرصت است. زیرا شاید برای اولین بار در تاریخ، شرایط برای تحقق انقلاب زنان تا این حد فراهم شده باشد. با این حال، تبدیل قرن بیست و یکم به عصر انقلاب زنان با سطح فعلی سازماندهی و مبارزه دشوار به نظر می‌رسد، زیرا ما هنوز به سطح مبارزه و سازماندهی یکپارچه نرسیده‌ایم.

انقلاب نوسنگی، انقلاب زنان است

هنوز شکاف و پراکندگی جدی بین جنبش‌های زنان در سطح کشورها، مناطق و جهان وجود دارد. آنچه برای غلبه بر این امر لازم است، ایجاد یک سیستم دموکراتیک است که مبارزه زنان در آن سازماندهی شود. نظام مردسالار و مسئله آزادی، قدرت، استثمار، ظلم و سلطه؛ اینها اغلب به ما القا می‌شود‌ که پدیده‌های طبیعی و ابدی هستند. گویی که 'همیشه همینطور بوده و همیشه همینطور خواهد بود'. گویی مبارزه برای برابری و آزادی بی‌فایده است، نظام استثمار قابل غلبه نیست، قبل و بعد از مردسالاری و سرمایه‌داری وجود نداشته و ممکن نیست. در حالی که آنها قرن‌ها تلاش کرده‌اند با قتل‌عام زنان دانا، حافظه ما را از بین ببرند، ما می‌دانیم که قبل از مردسالاری وجود داشته است. قبل از اینکه پدرسالاری، دولت و تمدن به موازات هم توسعه یابند، بشریت هزاران سال در قالب جامعه طبیعی زندگی کرده است. انقلاب نوسنگی که تقریباً در ۱۰ هزار سال قبل از میلاد در مزوپوتامیای علیا آغاز شد، در اصل یک انقلاب زنان است. استقرار جوامع انسانی مبتنی بر کشاورزی به رهبری زنان، به معنای سازماندهی مجدد کامل زندگی اجتماعی است. جوامع نوسنگی که در دوره‌های مختلف در مناطق جغرافیایی مختلف وجود داشته‌اند، اگرچه مادرسالار بوده‌اند، اما هنوز از اشکال نهادینه شده قدرت و سلطه دور بوده‌اند.

به همین دلیل، نامیدن این جامعه به عنوان مادرسالارانه نادرست است. برعکس، زن به دلیل نقش پیشرویی که در سازماندهی زندگی اجتماعی ایفا می‌کرد و همچنین به دلیل اینکه رمز و راز طبیعت و شکوه زندگی را در بدن خود نمایندگی می‌کرد، از احترام و محبت زیادی برخوردار بود. آثار باستانی به جا مانده از این دوره، به ویژه مجسمه‌های الهه که نماد زن پیشگام انقلاب نوسنگی است، گواه این واقعیت هستند. البته، ما نمی‌توانیم زندگی اجتماعی آن دوره را به طور کامل و قطعی بدانیم، اما یک واقعیت اساسی وجود دارد که تحقیقات مربوط به پدرسالاری در ۱۰۰ سال گذشته و همچنین تحقیقات باستان‌شناسی و مردم‌شناسی که دوران ماقبل تاریخ را روشن می‌کنند، نشان می‌دهد: قبل از مردسالاری که ۵ هزار سال قدمت دارد، جوامع طبیعی مادرسالارانه‌ای وجود داشته‌اند که بسیار طولانی‌تر زندگی کرده‌اند و در آنها سلطه، قدرت و استثمار نهادینه‌شده‌ای وجود نداشته است و آزادی، دموکراسی و زندگی اکولوژیک نه به عنوان یک رویا یا آرزو، بلکه به عنوان یک حقیقت وجود داشته است. از هزاره‌های پنجم تا چهارم قبل از میلاد، همزمان با فرهنگ العبید، شکل زندگی طبیعی هزاران ساله جامعه رو به زوال گذاشت.

تنها زن نبود که باخت

این زوال خود به خودی نبود، بلکه در نتیجه غصب ارزش‌های اجتماعی ایجاد شده به رهبری زنان توسط مردان حیله‌گر رخ داد. با تمدن‌های دولتی که با سومر در جنوب مزوپوتامیا (مزوپوتامیای سفلی) آغاز شد و به تدریج همه جا گسترش یافت، مردسالاری نیز نهادینه شد. داستان‌های اساطیری آن دوران، گذار از جامعه طبیعی مادرسالارانه به جامعه متمدن پدرسالارانه را از طریق درگیری بین الهه‌های مادر و خدایان-پادشاهان نشان می‌دهد. مسئله زنان، قدیمی‌ترین مسئله اجتماعی است و تضاد اساسی در نظام مسلط را تشکیل می‌دهد. به نوعی، مادر همه مشکلات است. زن به عنوان یک موجود اجتماعی، اولین برده، اولین طبقه، اولین مستعمره در تاریخ است. هیچ نژاد، طبقه یا ملتی به‌اندازه زنان تحت بردگی نظام‌مند قرار نگرفته است. با به بردگی کشیدن زنان، مرحله مشکلات اجتماعی غیرجنسیتی آغاز شد. زن به بردگی کشیده شده در منشا مالکیت قرار دارد. در حالی که بردگی و مالکیت در شخص زنان به تمام زمینه‌های اجتماعی گسترش یافت، احساسات و افکار مالکانه و برده‌دارانه نیز در ذهنیت و رفتار جامعه و فرد جای گرفت. بدین ترتیب جامعه برای هر نوع ساختار سلسله مراتبی و دولتی مناسب شد. تنها زن نبود که باخت. کل جامعه به جز مشتی نیروهای سلسله مراتبی و دولتی باخت.

آزادی زنان باید در مرکز قرار گیرد

در حالی که سلسله مراتب و طبقات اجتماعی در جامعه در هم تنیده شده بودند، جنسیت‌گرایی و طبقه‌گرایی تقریبا بر هر حوزه اجتماعی اثر خود را گذاشت. به تدریج، در حالی که به دوره جوامع معضل‌دار می‌رسیدیم، پدیده‌های ظلم و استثمار از جامعه‌ای به جامعه دیگر توسعه یافتند. با توسعه شهر، طبقه و دولت، تمدن‌های شکل‌گرفته مشکلات را جهانی و نظام‌مند کردند. می‌توان نظام‌های تمدنی تمام دوران باستان و قرون وسطی را اساسا از طریق ظلم و استثمار تعریف کرد. مدرنیته سرمایه‌داری به عنوان آخرین نظام تمدنی، ظلم و استثمار را به حداکثر رساند. در تمام مراحل تمدن دولتی، و به ویژه در مرحله مدرنیته سرمایه‌داری، مشکلات اجتماعی منجر به بحران‌ها و محیط‌های آشوبناک طولانی‌مدت شده است. امروزه، به ویژه از دهه ۱۹۷۰ به بعد، فرآیند سرمایه مالی که بر مدرنیته سرمایه‌داری حاکم بوده است، عصری است که در آن بحران‌های اجتماعی در عمیق‌ترین و مستمرترین شکل خود تجربه می‌شوند. پدیده‌ای که امروزه وضعیت بحرانی مدرنیته سرمایه‌داری بیش از همه خود را در آن نشان می‌دهد، دوگانگی آزادی-بردگی زنان است. این وضعیت تصادفی نیست و مستقیما با نظام روابط و تضادهای شکل‌گرفته حول زنان مرتبط است. از آنجایی که مسئله زنان سلول بنیادی تمام مشکلات اجتماعی را تشکیل می‌دهد، موجود اجتماعی که نظام مسلط عمیق‌ترین و ساختاری‌ترین تضاد را با آن تجربه می‌کند، زن است. بنابراین، تنها حوزه‌ای که تمام گره‌ها می‌توانند در آن باز شوند، یعنی مسئله آزادی می‌تواند به راه حل واقعی تبدیل شود، آزادی زنان است. این یک رویکرد تقلیل‌گرایانه نیست، بلکه واقعیتی است که وقتی رابطه دیالکتیکی بین آزادی زنان و آزادی جامعه به طور عمیق تحلیل می‌شود‌، آشکار می‌شود‌. بنابراین، هر جنبشی که برای آزادی، عدالت و دموکراسی اجتماعی مبارزه می‌کند، اگر می‌خواهد موفق شود، باید آزادی زنان را در مرکز (فعالیت‌های) خود قرار دهد.

حملات سازمان‌یافته، افزایش استثمار

دلیل اساسی افزایش روزافزون جستجوی آزادی زنان در این ربع اول قرن بیست و یکم، اصرار دنیای مردسالار بر حفظ اعتبار خود به گونه‌ای است که حتی گذشته را نیز آرزو خواهیم کرد. در واقع، ایدئولوژی مردسالار و انعکاس آن در زندگی، مسئله زنان را وخیم‌تر می‌کند. عصر ما رهبری زنان را تحمیل می‌کند. مدرنیته سرمایه‌داری، که بیان امروزی نظام پدرسالار ۵ هزار ساله و جامعه متمدن دولتی است، در وضعیت بحران ساختاری به سر می‌برد. سرمایه‌داری که بر قانون حداکثر سود مبتنی است، به عنوان یک نظام، برای کسب سود بیشتر از طریق رشد مداوم، بنابراین نیاز به استثمار بیشتر منابع انسانی و طبیعی دارد. وجود آن این را ایجاب می‌کند. اما استثمار نامحدود ممکن نیست، زیرا نه انسان‌ها و نه طبیعت بی‌دفاع نیستند. بنابراین، خواندن تاریخ ۵ هزار ساله گذشته صرفا به عنوان تاریخ حاکمان اشتباه است. زیرا تاریخ مقاومت کسانی نیز وجود دارد که از زندگی آزاد در برابر هرگونه حمله نظام قدرت‌طلب-دولتی دفاع کرده‌اند. تاریخ این مقاومت‌کنندگان، که می‌توانیم آنها را جامعه دموکراتیک بنامیم، بسیار قدیمی‌تر از تاریخ نظام استثمارگر است. سلول بنیادی که ما آن را مبنا قرار می‌دهیم همین است. در حالی که بحران ساختاری کنونی نظام سرمایه‌داری جهانی به شکل جنگ تقسیم سوم در منطقه خاورمیانه-شمال آفریقا منعکس می‌شود‌، در بقیه جهان نیز به شکل ظهور رژیم‌های راست‌گرا، حملات سازمان‌یافته علیه دموکراسی و آزادی‌های به دست آمده از طریق مبارزه و افزایش استثمار احساس می‌شود‌.

جنسیت‌گرایی اجتماعی، زن‌کشی...

افزایش جنگ‌ها و نظامی‌گری، رژیم‌های غیر دموکراتیک و کودتاهای فاشیستی، مهاجرت‌ها و سیاست‌های جابجایی، مرگ و میرها، فجایع آب و هوایی، کشتار طبیعت، حملات نسل‌کشی، فقر و خشونت، نتایج مستقیم نظام سرمایه‌داری جهانی هستند. امروزه نزدیک به ۸۳ میلیون نفر آواره شده و به عنوان پناهنده زندگی می‌کنند. از هر ۶ کودک، یک نفر در منطقه جنگی یا درگیری به سر می‌برد. تنها در سال ۲۰۲۰، حداقل ۱۳۵ هزار نفر در جنگ‌ها و درگیری‌ها جان خود را از دست دادند. در هر دقیقه، جنگلی به‌اندازه ۳۰ زمین فوتبال نابود می‌شود‌. ۱/۱۰ جمعیت جهان در فقر، محرومیت و گرسنگی شدید به سر می‌برند. حتی این ارقام به وضوح نشان می‌دهد که بشریت امروزه با یک وضعیت جنگی فراگیر روبرو است. بنابراین، نظمی (بی‌نظمی) که ما آن را هژمونی سرمایه‌داری جهانی می‌نامیم، در اصل یک رژیم جنگی را تشکیل می‌دهد. واقعیتی که نظام مسلط به طور مداوم بحران تولید می‌کند، امروزه بیش از همه زنان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. مدرنیته سرمایه‌داری در حال حاضر شدیدترین مرحله استثمار زنان در تاریخ تمدن را تشکیل می‌دهد. با این حال، تحلیل عمیق سطحی که جنسیت‌گرایی اجتماعی، زن‌ستیزی و زن‌کشی امروزه به آن رسیده است، بسیار مهم است.

زیرا نظام مردسالار تمام امکانات و ابزارهای در اختیار خود را بر اساس زن‌ستیزی به حرکت درآورده است. ما این واقعیت را به وضوح در سطح جهانی با همه‌گیری کووید-۱۹ دیدیم. حتی نهادهای بین‌المللی نیز اعتراف می‌کنند که خشونت علیه زنان به سطح اپیدمی رسیده است. بر اساس آمار رسمی، در سال ۲۰۲۰، ۸۱ هزار زن و دختر در سراسر جهان به قتل رسیدند. ۴۷ هزار نفر از این تعداد توسط شریک زندگی نزدیک یا اعضای خانواده کشته شدند. یعنی هر ۱۱ دقیقه یک زن یا دختر توسط نزدیکترین افرادش به قتل می‌رسد. امروزه بر اساس تخمین‌ها، از هر سه زن یک نفر [۷۳۶ میلیون زن] حداقل یک بار در زندگی خود توسط همسر یا دوست پسرش مورد خشونت فیزیکی و یا جنسی قرار گرفته است. نتایج یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۹ نشان می‌دهد که آزار جنسی، خشونت جنسی و خشونت فیزیکی در صدر بزرگترین مشکلات زنان و دختران قرار دارد (۳۰-۲۲ درصد).

سلاح جنگی سیستماتیک: خشونت جنسی

خشونت جنسی در جنگ‌ها و اشغال‌ها نیز به عنوان یک سلاح سیستماتیک مورد استفاده قرار می‌گیرد، قرن‌ها پس از پایان قرون وسطی، زنان به عنوان غنیمت ربوده شده و در بازارهای برده فروخته می‌شوند و به طور مداوم مورد تجاوز قرار می‌گیرند. در حالی که گرسنگی با توزیع عادلانه منابع می‌تواند به طور کامل ریشه‌کن شود، میلیون‌ها نفر در فقر و محرومیت زندگی می‌کنند. شکاف بین زنان و مردان در مورد فقر با کووید حدود ۹ درصد افزایش یافته است و واقعیت زنانه شدن فقر به جای غلبه بر آن، عمیق‌تر می‌شود‌. علاوه بر این، یک حمله بسیار سازمان‌یافته علیه حقوق به دست آمده زنان در سراسر جهان در حال انجام است. جنبشی که تلاش می‌کند برابری جنسیتی را به نقش مادری و همسری زنان، یعنی وجود بیولوژیکی آنها محدود کند، اگرچه از ماسک‌های مختلفی استفاده می‌کند، اما با همان استدلال‌ها در مناطق مختلف جهان ظاهر می‌شود‌.

جنگ تمام عیار علیه زنان در جریان است

خروج دولت ترکیه از کنوانسیون استانبول، قصد لهستان برای این کار و زن‌ستیزی که توسط جریان‌های مذهبی در ایالات متحده آمریکا و آمریکای لاتین انجام می‌شود‌، همگی بر یک ذهنیت استوار است. جنسیت‌گرایی، ملی‌گرایی، دین‌گرایی و علم‌گرایی، ایدئولوژی‌های اساسی مدرنیته سرمایه‌داری، در این زمینه در هماهنگی کامل عمل کرده و یکدیگر را تکمیل می‌کنند. این یک روی سکه است. در طرف دیگر، ما شاهد مقاومت و سازماندهی زنان هستیم که هم از نظر آگاهی و هم از نظر مبارزه ملموس، به سطح بالاتری از جستجوی آزادی نسبت به هر زمان دیگری رسیده‌اند و این نظام مردسالار را بسیار می‌ترساند زیرا وجود آن را متزلزل می‌کند. هرچه مبارزه زنان برای آزادی و برابری پیشرفت می‌کند، نظام مردسالار قدرت‌طلب مردانه رو به زوال می‌رود. نظام مردسالار که احساس می‌کند با تهدیدهای وجودی روبرو است، به همین دلیل یک جنگ تمام عیار علیه زنان به راه‌انداخته است.

با این حال، وضعیت بحران ساختاری آن نیز منجر به خشونت و سیاست‌های سرکوب چند لایه‌تر علیه زنان می‌شود‌، زیرا وجود آن در اصل مبتنی بر استثمار زنان است. بنابراین، از یک سو، مبارزه برای آزادی زنان هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی در حال رشد و دستیابی به دستاوردهای مهم است، از سوی دیگر، ذهنیت پدرسالار و نظام آن، یک حمله سازمان‌یافته و سیستماتیک با هدف از بین بردن این دستاوردها انجام می‌دهد و زن‌ستیزی را افزایش می‌دهد. در واقع، آنها می‌خواهند گزینه زندگی آزاد یک جامعه به طور کلی در شخص زن را از بین ببرند. زنان امروزه نه تنها برای حقوق خود به پا خاسته‌اند، بلکه رهبری مبارزه اجتماعی برای دموکراسی و آزادی را نیز بر عهده دارند. این واقعیت در کوردستان، سودان، افغانستان، بلاروس، شیلی و بسیاری جاهای دیگر خود را نشان می‌دهد. بنابراین، حملات هدفمند به مبارزه زنان برای آزادی و برابری، سیاست‌هایی که هدفشان محدود کردن زنان به قالب‌های جنسیتی سنتی است، ذهنیت‌هایی که با افزایش زن‌کشی سعی در تسلیم کردن اراده زنان دارند، همزمان هدفشان از بین بردن رهبری زنان در مبارزه اجتماعی قرن بیست و یکم است.

مبارزه برای آزادی زنان

امروزه، جابجایی آشکار مسئله آزادی زنان به مرکز مبارزات اجتماعی، ریشه در نمادین بودن و جامعیت آن دارد. مبارزه برای آزادی زنان، ضمن در آغوش گرفتن تمام ستمدیدگان و استثمارشدگان، به دلیل جامعیت خود، توانایی ایجاد گسترده‌ترین جبهه مبارزه ضد سیستمی را دارد. از این نظر، مبارزه زنان فراگیر است. مبارزات زیست‌محیطی، دموکراسی، عدالت، برابری و مشارکت را نیز در خود جای داده و جامع است. نه مبارزه بورژوازی قرن نوزدهم و نه جنبش‌های کارگری قرن بیستم نتوانسته‌اند به‌اندازه مبارزه زنان قرن بیست و یکم فراگیر و جامع باشند. مبارزه جهانی زنان با این ویژگی، پتانسیل دستیابی به سطحی جهانی‌تر از تمام مبارزات قرن‌های گذشته را دارد. با این حال، از آنجایی که تمام گره‌های کور را در خود جای داده است، مبارزه زنان می‌تواند منجر به ظهور یک جنبش جهانی دموکراسی، محیط زیست و آزادی شود. تنها و تنها مبارزه برای آزادی زنان می‌تواند رهبری چنین جنبشی را بر عهده بگیرد. شرایط تاریخی و ساختاری آن فراهم شده است. حتی چنین رهبری به عنوان یک رسالت تاریخی خود را به جنبش‌های زنان جهان تحمیل می‌کند.

فرصت‌ها به ‌اندازه خطرات باید جدی گرفته شوند

سیستمی که به آن نیاز داریم: کنفدرالیسم جهانی دموکراتیک زنان همانطور که در بالا سعی کردیم بیان کنیم، عصری که در آن زندگی می‌کنیم، دارای ماهیت تاریخی است. تشخیص این تاریخی‌بودن از چند بعد امکان‌پذیر است. یکی مربوط به جایگاه مرکزی مبارزه زنان در میان مبارزات اجتماعی قرن بیست و یکم است. دیگری تعمیق وضعیت ۳ بحران و آشوب ناشی از نظام جهانی پدرسالار-سرمایه‌داری است. دیگری نیز سطحی است که مبارزه زنان علیه نظام پدرسالار و تمام مظاهر آن به آن رسیده است. اینها در واقع ابعاد مرتبط با یکدیگر هستند و فرصت‌ها و شرایطی را ایجاد می‌کنند که شاید در تاریخ برای مبارزه برای آزادی زنان بی‌سابقه باشد. قبل از هر چیز، به عنوان ساختارهای زنان سازمان‌یافته برای آزادی، آگاهی از این موضوع بسیار مهم است.

به همان اندازه که فرصت‌ها مهم هستند، باید خطراتی را که با آن روبرو هستیم نیز به طور جدی در نظر بگیریم. در این مورد واضح باشیم: نظام مردسالار در تلاش برای از بین بردن مبارزه برای آزادی زنان است. برای این منظور، حملات چند بعدی را توسعه می‌دهد. بسته به شرایط، گاهی از ابزارهای 'نرم' قدرت، گاهی خشونت آشکار، گاهی گفتمان‌های لیبرال، گاهی تهدید و اخاذی، گاهی وعده‌های دروغین و گاهی قتل‌عام برای ارعاب زنان و بی اثر کردن مبارزه ما استفاده می‌کند. معنای افزایش خشونت علیه زنان و زن‌کشی، به ویژه خشونت جنسی، به موازات صعود مبارزه زنان، همین است. از یک سو، نتایج تاریخی مهمی در مبارزه با جنسیت‌گرایی و تبعیض به دست می‌آید، از سوی دیگر، دلیل اینکه مردان در راس دولت‌ها اینقدر راحت و بی‌پروا به زنان توهین می‌کنند، همین است. ما نباید فریب بخوریم، نباید با رویکردی اشتباه به دستاوردهای خود نگاه کنیم؛ زیرا از یک سو، ما موفقیت‌هایی کسب می‌کنیم، از سوی دیگر، یک جبهه سازمان‌یافته مخالف وجود دارد که هدف آن از بین بردن این دستاوردها است.

مبارزه فعال

بنابراین، با آگاهی از اینکه هیچ حق به دست آمده‌ای تضمین شده نیست، باید از دستاوردهای مبارزه خود نیز دفاع کنیم. این امر تنها با سطح سازماندهی بالاتر امکان‌پذیر است. با این حال، باید مبارزه زنان را از طریق نقشی که در آزادی اجتماعی ایفا می‌کند نیز در نظر بگیریم. این یک واقعیت مکررا بیان شده است که سطح آزادی جامعه با سطح آزادی زنان سنجیده می‌شود‌ و آزادی زنان شرط آزادی اجتماعی است. اما وقتی به تجلی ملموس این واقعیت در مبارزه نگاه می‌کنیم، به راحتی می‌توان گفت که عصر ما، رهبری زنان را در مبارزه علیه تمام پایه‌های ایدئولوژیک نظام مسلط تحمیل می‌کند. جنسیت‌گرایی، ملی‌گرایی، دین‌گرایی، فرقه‌گرایی، فاشیسم، نژادپرستی، طبقه‌گرایی، نظامی‌گری و غیره، ایدئولوژی‌های زن‌ستیزی هستند که کل جامعه را در چنگال خود اسیر و کنترل می‌کنند. رهبری مبارزه علیه این ایدئولوژی‌های قدرت‌طلبانه تنها می‌تواند توسط جنبش زنان مجهز به ذهنیت آزادی بر عهده گرفته شود. اما برای این کار، کافی نیست که جنبش زنان خود را ضد فاشیست، ضد قدرت، ضد دولت، ضد استعمار، ضد نژادپرست، ضد ملی‌گرا و ضد نظامی‌گرا بنامد. ما زنان باید به طور فعال با تمام مظاهر ذهنیت مردسالار قدرت‌طلب مبارزه کنیم. بدون این، آزادی جامعه ممکن نخواهد بود.

برای تضمین آزادی زنان، سازماندهی مبارزه خود در تمام ابعاد در سطح جهانی برای استفاده از فرصت‌های تاریخی که امروزه خود را نشان می‌دهند و برای مقابله با حملاتی که نظام پدرسالار برای حفظ موجودیت خود تشدید کرده است، ضروری است. نظام مسلط و حاکمیت‌گرا یکپارچه است؛ بنابراین تنها با یک مبارزه یکپارچه برای آزادی زنان که بر شکاف و پراکندگی غلبه کرده است، می‌توان بر آن غلبه کرد. برای این منظور، اول از همه، باید مبارزه مشترک را گسترش دهیم و قدرت خود را متحد کنیم. این موضوعی است که ما بارها به آن اشاره کرده‌ایم. در واقع، سازمان‌ها، فدراسیون‌ها، اتحادها و غیره بین‌المللی و منطقه‌ای/قاره‌ای متعددی با این هدف تاسیس شده‌اند. همچنین، انجمن‌ها و سازمان‌های زنان در داخل کشورها و در سطح محلی از طریق پلتفرم‌ها، شبکه‌ها و انجمن‌های مختلف در تلاش برای به اشتراک گذاشتن مبارزات خود هستند. اما وقتی سطح ایجاد شده توسط این سازمان‌ها را با شرایط و نیازهای امروز مقایسه می‌کنیم، می‌بینیم که کمبود داریم. بدون شک دلایل متعددی برای این امر وجود دارد، اما به نظر ما مشکل اساسی این است که مبارزه جهانی برای آزادی زنان به‌اندازه کافی از نظام مسلط فعلی گذار نکرده است، یعنی هنوز نظام دموکراتیک خود را سازماندهی نکرده است. در داخل نظام مسلط، بر اساس ابزارها و روش‌های آن، در محدوده‌های مادی و معنوی تعیین‌شده توسط آن، نمی‌توان جایگزینی ایجاد کرد. یکی از نتایج اساسی که از تجربیات مبارزه خود به دست آورده‌ایم این است که بدون یک گسست رادیکال، نمی‌توان زمینه‌های زندگی و مبارزه آزاد را ایجاد کرد.

همچنین، یک نتیجه اساسی که از انقلاب روژاوا به دست آورده‌ایم این است که مقاومت و سازندگی باید در هم تنیده شوند و ما به همان اندازه که سخنان خود را عملی می‌کنیم، تغییر ایجاد می‌کنیم. بنابراین، آنچه برای ما ضروری است، ایجاد گام به گام زمینه‌های آزادی زنان به شیوه‌ای دموکراتیک در برابر نظام پدرسالار و مبارزه مشترک با سازماندهی قوی است. ایجاد نظام خودمان در خارج از نظام جهانی پدرسالار-سرمایه‌داری، بنابراین سازماندهی فراتر از مرزهای نظام دولت و مدرنیته سرمایه‌داری است. در حالی که ما زنان در حال توسعه جستجوی شکل و نظام سازماندهی دموکراتیک هستیم، معتقدیم که کنفدرالیسم دموکراتیک می‌تواند این نیاز را برآورده کند و حتی مناسب‌ترین مدل است. نظریه کنفدرالیسم دموکراتیک توسط رهبر آپو در شرایط انزوای تحمیلی و اسارت امرالی توسعه یافت. کنفدرالیسم دموکراتیک که به عنوان مدلی برای ساختار اجتماعی تمام خاورمیانه، به ویژه کوردها، و حتی جوامع در سراسر جهان در نظر گرفته شده است، یک نظام خودمدیریتی اجتماعی و سیاسی مبتنی بر سازماندهی محلی است. این نظام گزینه ملت دموکراتیک را به عنوان ابزار اصلی حل مشکلات ناشی از مدل جامعه فاشیستی یکپارچه، همگن و تک رنگ که توسط دولت-ملت مدرنیته سرمایه‌داری اعمال می‌شود‌، ارائه می‌دهد. در ملت دموکراتیک، هر اتنیک، درک باورداشتی، شهر، محلی، منطقه‌ای و واقعیت ملی حق دارد با هویت خودویژه‌اش و ساختار فدرال دموکراتیک جای بگیرد. کنفدرالیسم دموکراتیک مرجع خود را از نظام طایفه‌ای و ساختار دموکراتیک کمونال جامعه طبیعی می‌گیرد که در طول تاریخ تمدن تا به امروز نخواسته است وارد تمرکزگرایی جامعه دولتی شود. بنابراین، این یک شکل مدیریتی صرفا منحصر به عصر ما نیست، بلکه نظامی است که با وزن خود در تاریخ جای گرفته است.

کنفدرالیسم جهانی دموکراتیک زنان

کنفدرالیسم دموکراتیک یک نظام چتری مرکزی نیست. این یک مدل شبکه‌ای سازمان‌یافته است که مبتنی بر خودمدیریتی دموکراتیک است، یعنی هر واحد در آن خودمدیر است اما خود را در برابر کل مسئول می‌داند. این شبکه‌ای است که از تعداد زیادی خودی تشکیل شده است که یک کل بزرگتر را تشکیل می‌دهند. کنفدرالیسم دموکراتیک همسان‌سازی نمی‌کند، سلسله مراتب و روابط قدرت جدید ایجاد نمی‌کند. بلکه مشارکت‌های چندگانه، انعطاف‌پذیر اما سازمان‌یافته ایجاد می‌کند. پیوندهایی را بین مبارزات حول محور موضوعات و منافع مشترک ایجاد می‌کند، به نوعی زنجیره‌ای را تشکیل می‌دهد که حلقه ها را به هم متصل می‌کند. این حلقه‌ها هم‌رنگ یا هم‌اندازه نیستند. حتی شکل آنها نیز یکسان نیست. از داخل برخی حلقه‌ها چنادان زنجیره عبور می‌کند. برخی زنجیره‌ها کوتاه و برخی بلند هستند. کنفدرالیسم دموکراتیک، هم به عنوان یک درک و هم به عنوان یک نظام، وقتی با مبارزه جهانی زنان سازگار شود، می‌تواند زمینه را برای سازماندهی مبارزه مشترک مورد نیاز فوری ما و ایجاد قدرت بزرگ زنان در برابر نظام مردسالار فراهم کند. ما زنانی هستیم که برای انقلاب و تبدیل قرن بیست و یکم به عصر آزادی زنان به صفوف مبارزه پیوسته‌ایم. هدف ما بسیار واضح است. ما آمده‌ایم تا انقلاب زنان را محقق کنیم. انقلاب تنها با مبارزه و قدرت سازمان‌یافته امکان‌پذیر است. برای این منظور، ما می‌گوییم کنفدرالیسم جهانی دموکراتیک زنان!

*برای ایجاد اتحاد جهانی انقلاب زنان! کنفدرالیسم جهانی دموکراتیک زنان (ک‌ج‌دز) بر اتحادهای دموکراتیک زنان مبتنی است. آنچه در اینجا از اتحاد منظور می‌شود‌، ایجاد واحدهای مبارزه گسترده است. این واحدهای مبارزه که نه تاکتیکی بلکه استراتژیک هستند، یعنی بر اساس هدف و نه منفعت توسعه یافته‌اند، همانطور که در درون خود کنفدرال هستند، رابطه بین آنها نیز می‌تواند و باید دارای ماهیت کنفدرال دموکراتیک باشد. یعنی ما از اتحادهای دموکراتیک زنان صحبت می‌کنیم که بر اساس کنفدرالیسم دموکراتیک شکل گرفته‌اند و پیوندهای چندگانه‌ای بین آنها وجود دارد.

*برای نظام‌مند کردن سازماندهی زنان! ک‌ج‌دز سیستمی است که مبارزه زنان برای آزادی و برابری را در برابر نظام و ذهنیت پدرسالار به سطح سیستماتیک‌تر، سازمان‌یافته‌تر، برنامه‌ریزی‌شده‌تر و استراتژیک‌تر ارتقا می‌بخشد، بدون سرکوب ویژگی‌ها، آنها را به اشتراک می‌گذارد، تجربیات عملی و نظری را در یک مخزن گرد هم می‌آورد، دیدگاه‌های مبارزه جمعی را توسعه می‌دهد، بر اساس شعار اتحاد قدرت است، متقابلا و با هم یکدیگر را تقویت می‌کند، از انرژی هم‌افزایی ایجاد می‌کند، همبستگی را افزایش می‌دهد و سطحی را ایجاد می‌کند که به مبارزه مشترک ارتقا می‌یابد.

*برای توسعه انترناسیونالیسم با دیدگاه زنان! ک‌ج‌دز مدلی است که دیالکتیک محلی-جهانی را در خود جای داده است، بدون خدشه وارد کردن به محلی‌ها و بدون پاک کردن یا کمرنگ کردن رنگ‌های آنها، می‌تواند مشارکت‌ها/تکثرها ایجاد کند و مبارزه برای آزادی زنان را به شکل یک جنبش جهانی درآورد. این یک مدل و ذهنیت سازمانی مبتنی بر روابط، تماس‌ها و پیوندهای چندگانه هم افقی و هم عمودی است که برای مبارزه با هم، نه در کنار هم یا موازی، ضروری است.

*برای ایجاد نظام روابط و کار دموکراتیک زنان! ک‌ج‌دز یک نظام روابط دموکراتیک است که مبتنی بر بوروکراسی و سلسله مراتب نیست و روابط قدرت ایجاد و بازتولید نمی‌کند. این نظام ضد تمرکزگرایی است و بر خودمدیریتی دموکراتیک زنان مبتنی است. با این حال، ک‌ج‌دز به این معناست که زنان جهان در وهله اول مشکلات اساسی خود را با هم مورد بحث و بررسی قرار داده و راه حل‌هایی برای آنها توسعه دهند، در این راستا تصمیمات مشترک بگیرند و این تصمیمات را با هم عملی کنند. یعنی در اساس مبارزه مشترک، آشکار کردن و اعمال قدرت حل جمعی زنان هم در سطح فکری و هم عملی وجود دارد. از طریق این امر می‌توان یک سازماندهی در سطح جهانی ایجاد کرد.

*برای ارتقای آگاهی از آزادی زنان! یکی از ارکان اساسی نظام ک‌ج‌دز، آموزش دموکراتیک و جمعی زنان است. آزادی تنها با سازماندهی امکان‌پذیر است. زمینه اساسی سازماندهی نیز آکادمی است. ما زنان یک حافظه جمعی داریم که هزاران سال تجربه زندگی، مبارزه و سازماندهی ما را در خود پنهان کرده است و از تاریخ تا به امروز فیلتر شده است. برای آشکار کردن این حافظه با هم و تبدیل آن به منبعی برای تغذیه مبارزه امروز، توسعه فشرده تلاش‌ها برای ایجاد آگاهی در برابر هدف انقلاب زنان ضروری است.

*برای توسعه دفاع از خود زنان! ما زنان در سطح روزمره با حملات چند جانبه نظام مردسالار روبرو هستیم. با این حال، یک موج بزرگ حمله نیز علیه دستاوردهای ما در نتیجه مبارزه سازمان‌یافته ما در حال افزایش است. ک‌ج‌دز سیستمی است که قدرت خوددفاعی زنان را در تمام زمینه‌های زندگی ایجاد می‌کند. وقتی از خوددفاعی صحبت می‌کنیم، فقط از دفاع فیزیکی یا مبتنی بر سلاح صحبت نمی‌کنیم. دفاع از وجود، اراده، ارزش‌ها، افکار و امیدهای زنان در تمام زمینه‌های زندگی، از سیاست تا حقوق، از اقتصاد تا زندگی اجتماعی، از خانه تا خیابان، از بهداشت تا آموزش در برابر هرگونه حمله تبعیض‌آمیز، جنسیت‌گرا و زن‌ستیز ضروری است! بیایید ساخت نظام خود را برای انقلاب زنان آغاز کنیم!

نظام دموکراتیک

لحظه تاریخی که سعی کردیم در این سند خلاصه کنیم و نیاز به اتحاد به عنوان مبارزات زنان در برابر آن، نه تنها توسط ما، بلکه توسط جنبش‌های زنان سازمان‌یافته در بسیاری از مناطق جهان نیز بیان می‌شود‌. به ویژه در چند سال اخیر، بحث‌های بسیار مهمی در این زمینه انجام شده و یک اندوخته ارزشمند ایجاد شده است. ما نیز به عنوان جنبش آزادی زنان کوردستان، به عنوان یک مدل و نظام که از تجربیات ما در زمینه‌های ایدئولوژیک، سازمانی و اجتماعی فیلتر شده است، می‌خواهیم پیشنهاد خود را به این دلیل به اشتراک بگذاریم که معتقدیم کنفدرالیسم جهانی دموکراتیک زنان می‌تواند این نیاز را برآورده کند. اما هدف ما صرفا به اشتراک گذاشتن پیشنهادمان نیست؛ ما معتقدیم که به عنوان جنبش‌های سازمان‌یافته زنان در جهان، باید وارد یک روند بحث جمعی جدید در مورد ابزارها و روش‌های مبارزه مشترک، یعنی نظام، شویم. مسائل زیادی وجود دارد که باید مورد بحث قرار دهیم و بدین ترتیب روشن کنیم: چگونه می‌توانیم بر شکاف و پراکندگی بین جنبش‌های زنان غلبه کنیم؟ چگونه می‌توانیم واحدهای مؤثر و کارآمد زنان را توسعه دهیم؟ چگونه می‌توانیم همبستگی زنان و مبارزه مشترک را افزایش دهیم؟ چگونه می‌توانیم جنبش فراملی زنان را سازماندهی کنیم؟ ما به عنوان جنبش آزادی زنان کوردستان، می‌خواهیم کنفدرالیسم جهانی دموکراتیک زنان را در این زمینه با شما، رفقای زن ما در سراسر جهان، ساختارها و جنبش‌های سازمان‌یافته زنان به اشتراک بگذاریم، مورد بحث قرار دهیم و با هم بسازیم. زیرا ما معتقدیم که ما به عنوان زنان جهان، تنها با هم و بر اساس کلکتیویسم زنان می‌توانیم راه حل مورد نیاز خود را پیدا و توسعه دهیم. پس بیایید ساخت نظام دموکراتیک خود را با هم آغاز کنیم تا قرن خود را به عصر انقلاب زنان تبدیل کنیم.»