زوزان گابار: وظیفه زنان پاسداشت ارزشهای تاریخی است
زوزان گابار «عضو کمیتهی فرهنگی کودار» به مناسبت روز جهانی زن, بیان کرد:« حوزهای که قبل از اقدام به سازماندهی نمودن باید زنان بدان اهمیت وافری بدهند، حوزه ی ذهنیت و تغییر بنیادین آن، چه از جانب زنان و مردان است.
فرات
زاگروس مانی
چهارشنبه, ۹ مارس ۲۰۱۶, ۱۰:۵۸
زوزان گابار «عضو کمیتهی فرهنگی کودار» به مناسبت روز جهانی زن, بیان کرد:« حوزهای که قبل از اقدام به سازماندهی نمودن باید زنان بدان اهمیت وافری بدهند، حوزه ی ذهنیت و تغییر بنیادین آن، چه از جانب زنان و مردان است.». گابار یادآور شد که باید بدانیم که انقلاب فکری و فیزیکی زنان روژآوا پایانی برای مبارزات زنان نیست، بلکه آغازی است بر آغاز هویتیابی زنان جهان است.
متن کامل مصاحبه با زوزان گابار:
ـ بحث را با این سوال آغاز میکنیم. لطفا ، مختصری در مورد تاریخچهی 8 مارس و چرایی نامگذاری این روز در به نام روز جهانی زن و همچنین تاثیرات مستقیم و غیر مستقیم آن بر زنان خاورمیانه و بخصوص زنان کورد توضیحاتی برای خوانندگان ما بیان نمایید؟
همان طور که میدانید 8 مارس به عنوان روزجهانی زن در سراسر جهان به رسمیت شناخته شده است و به مناسبت این روز جشنها، گردهماییها و تظاهراتی در سراسر جهان از جانب جنبشهای مدنی زنان انجام میپذیرد. اما هنگامی که انسان به تاریخچه و حقیقت نهفته در این روز نمادین مینگریم، به این حقیقت دست مییابد که در واقع این روز تاریخی نماد تراژی بزرگی است که در تاریخ زنان آزادیخواه به وقوع پیوسته است. در مورد چگونگی به وقوع پیوستن این رویداد بزرگ در طول این سالیان بحثها و مقالات بیشماری در سطح جهان نوشته شده است. نکته حائز اهمیت در این رویداد، انقلاب و مقابلهای که در این روز بر علیه سیستم جنسیتگرای موجود که اساس آن بر تبعیض شدید بنا نهاده شده بود، رخ داد. در این روز زنان کارگر آمریکایی شاغل در کارخانهها خواستار برابر شدن حقوق و دستمزدهایشان نسبت به دستمزد کارگران مرد شدند، چراکه به خاطر زن بودنشان دستمزد آنها نسبت به مردان همکار خویش بسیار کمتر از جانب سرمایهداران پرداخت میگردید. زنان کارگر در اعتراض به این موضوع تظاهرات کردند، ولی دولت سرمایهداری حاکم در پاسخ به خواستههای آنان همه را به خاک و خون کشانید. چرایی آن در این موضوع نهفته است که اساسا ذهنیت مردسالاری که حاکم بر جهان بوده و هست، زن را نیمه انسان به حساب میآورد. بدین خاطر در قانون و مقررات دولتی خود نیز حقوق سیاسی- اجتماعی و اقتصادی زنان را یا به شمار نمیآورند و یا نیمی از حقوق در نظر گرفته شده برای مردان را به زنان میدهد. همانگونه که پیشتر گفتم پس از سرکوب و کشتار زنان کارگر که توسط دولت وقت آمریکا انجام گرفت، زنان انقلابی چپ همچون روزالوکزامبورگ و کلارا زتکین در اروپا اولین کنفرانس جهانی زن را تشکیل و در آن از مقاومت و تلاش زنان کارگر آمریکایی دفاع کردند و در نماد مقاومت و شهادت این زنان در راه آزادی و برابری، روز 8 مارس را به عنوان الگو و راهکاری برای دیگر زنان جهان در نظر گرفتند.
به نظر من حقیقتی که در تعیین کردن 8 مارس میتوان درک کرد این است که حق گرفتنی است و نه دادنی، بدین معنی که هیچگاه دولتهایی که برپایه مردسالاری بنا شدهاند، حقوق و ارادهی آزاد و برابر زنان را در عرصهی اجتماعی-سیاسی و اقتصادی به رسمیت نمیشناسد. این خود زنان هستند که با درک سیستم مردسالار حاکم بر جهان که خود را در پیکر دولت-ملت متجلی و کانالیزه کرده است به خودآگاهی میرسند. خودآگاهی که باعث پیبردن به نقاط مشترک ، مشکلات و موانع پیشروی زنان در رسیدن به آزادی و برابری در گسترهی ذهنیتی و زیستی جوامع جهان میگردد. لازمهی خودآگاهی، اتحاد و سازماندهی خود زنان توسط خود زنان میباشد. سازماندهی که برای تغییر سیستم مردسالار موجود بر جهان و بخصوص محیط پیرامونی زنان تلاش، فداکاری و هزینه لازم را برای رسیدن به آزادی و برابری در نظر داشته باشند.
ـ شما در مورد سازماندهی بحث کردید و این مورد را کلیدی و بنیادین ارزیابی کردید. لطفا در این مورد و توضیح دهید؟
باید قبل از پرداختن به این موضوع، تبلیغات و اتمسفر ذهنی را بر ضد زنان و در راستای از میان برداشتن اتحاد و همگرایی زنان در طی مردسالاری بشری در فکر و ذهن جامعه و بخصوص خود زنان رسوخ کرده را کمی واشکافی کنیم.به عنوان نمونه معرفی کردن زنان به موجوداتی عاطفی که قادر به کنترل عواطف خویش نیستند و در نتیجه آن توانایی اتخاذ تصمیمات مهم و مدیریت کلان اجتماعی و سیاسی را ندارند و یا از طرفی دیگر وانمایی آنان به مثابه ی کسانی که در کنجخانهها نشسته و در حال غیبت و آشوبگری بر علیه مردان هستند و یا نشان دادن آنها به صورت یک کالای جنسی(ابژهی جنسی) چه بصورت خاورمیانهی آن در قالب و چارچوب سیستم تنبیهی و تعدیلی بنام ناموس و چه با توسل به سیستم تشویقی که در قالب آزادیهای شکلی و فرمالیته در غرب صورت میگیرد. موارد یاد شده گوشهای را از این جنگنرم بر علیه خودآگاهی و سازماندهی می باشد. اما میشود گفت که همهی این جنگ ویژهها دو هدف را دنبال می کنند.
اول: از خودبیگانگی جامعهی زنان از ماهیت وجودی خویش، در راستای برساخت روحیه و ذهنیت « زن، ضعیف و ناتوان»
دوم: تداوم و استمرار تبعیض و کوچک انگاری زن در ساحت ادبیات اجتماعی، سیاسی جامعه در جهت بقاء و امتداد تبعیض از طریق نسل آینده یا همان اصل تداوم بقاء و تداوم تبعیض و نهادینه کردن آن در ناخودآگاه زنان و مردان آیندساز اجتماع.
با این توضیحات من قصد دارم که بگویم حوزهای که قبل از اقدام به سازماندهی نمودن باید زنان بدان اهمیت وافری بدهند، حوزه ی ذهنیت و تغییر بنیادین آن، چه از جانب زنان و مردان است. چنانچه زنان در این حوزه موفق نشوند در عرصهی عملی(سازماندهی) خویش و جامعه، دستاورد خاصی نخواهند یافت. وقتی که ما صحبت از نظام مردسالار مینماییم، منظور ما نظامی است که استیلای قابل توجهی بر تمامی حوزههای ذهنیتی و زیستی زنان ایجاد کرده است. پس لازم است زنان با خوانشی دقیق از تاریخ، تواناییها و آسیبشناسی وضعیت موجود حاکم بر زندگی خویش و دیگر زنان، در گام نخست، انقلابی در حوزهی فکری و ذهنیتی خویش شکل دهند. این انقلاب ذهنیتی باعث فهمیدن دردهای مشترک میان زنان و دریافتن لزوم تشکل و سازماندهی میان زنان جهان میگردد. هنگامی که بحث از سازماندهی مینماییم ممکن است که در ذهن خوانده، سازماندهی به شکل دستگاهی عریض و طویل و فرای توانایی انسانی و فردی جلوهگر شود. حال واقعیت وجودی سازمان و سازماندهی؛ کاملا برعکس این تصور و ذهنیت است. سازماندهی میتواند به شکل اتحاد و همفکری و همراستایی چند نفر یا چند صد نفر یا چند صدهزار نفر باشد. بدین معنی که زنان در محلهها و روستاهای خویش و یا دختران جوان در دانشگاه و محیط آموزشی و زنان کارگر و کارمند در محیط کار خویش و یا هنرمندان زن با همکاری با زنان هنرمند دیگر و در نهایت، همپوشانی و همآهنگی تمامی آنان در روز8 مارس هر سال، میتوانند به خودآگاهی و به نمایش گزاردن خرد و توانمندی خویش به نهادهای مردسالار(خانواده و دولت) بینجامد. البته این همگرایی تمامی زنان، تنها به راهپیمایی و تظاهرات 8 مارس خلاصه نمیگردد، باید این رویداد را مبدای برای اقدامات و اعتراضات هماهنگتر در آیند در نظر گرفت.
ـ در پایان در مورد میزان تاثیر جنبش تاریخی زنان جهان بر زنان روژآوای کوردستان نظر شما چیست؟
با نگاهی گذرا به تاریخ معاصر جهان میتوان دید که دستاوردهای که ما امروز طبیعی قلمداد میکنیم، به قیمت شهادت و شکنجه شدن هزاران زن آزادیخواه در سراسر جهان بدست آمده است. وظیفهی ما نه تنها پاسداشت این ارزشهای تاریخی است، بلکه توسعه و گسترش هر چه بیشتر و عمیقتر آن نیز باید در برنامهی و نقشهی راه تمامی مردان و زنان آزادی و برابریخواه جهان مبنا قرار گیرد. ما این موضوع را در جنبش و حرکت زنان گریلا در روژآوای کوردستان میبینیم. زنان سوسیالیت آپویی که با سازماندهی در کمیته و کمونهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و حضور تاثیرگذار و تعیینکنندهی خویش در امر دفاع ذاتی در جنگ با داعش به جهان جلوههای دیگر و گستردهتری از تواناییهای زنان را به اثبات رسانید. این ادامه دهندهی خط تاریخی مقاومت و مبارزهی زنان در زمان و مکان کنونی است. به بیانی دیگر، جنبش زنان در روژآوا، تکوین دیالکتیکی هویت زنان با توجه به روح زمان و مکان در سطح جهان است. در حقیقت فلسفهی ، «زن، ضعیف و ناتوان» را که زادهی نظام مردسالار است، بی معنی و بیتاثیر نمود. جلوه و تصویری نو از میزان توانمندی و ارادهی آزاد زنان را به دیگر زنان منطقه و جهان نشان داد. تصویری که دولتها و سرمایهداری بینالمللی در طول تاریخ و بخصوص تاریخ معاصر سعی در از میان بردن آن داشتند. باید بدانیم که انقلاب فکری و فیزیکی زنان روژآوا پایانی برای مبارزات زنان نیست، بلکه آغازی است بر آغاز هویتیابی زنان جهان است.