بایک: حل مسائل فلسطین و کوردها، زمینه توطئهها را از بین میبرد
جمیل بایک، رئیس مشترک شورای اجرایی کجک، به موازی بودن مسائل کوردها و فلسطینیها اشاره کرد و گفت: «اگر هر دو مسئله حل شود، زمینه توطئهها و عملیاتها در خاورمیانه از بین خواهد رفت.»
جمیل بایک، رئیس مشترک شورای اجرایی کجک، به موازی بودن مسائل کوردها و فلسطینیها اشاره کرد و گفت: «اگر هر دو مسئله حل شود، زمینه توطئهها و عملیاتها در خاورمیانه از بین خواهد رفت.»
بایک، مشکلات کوردها و فلسطین را که دو مشکل بزرگ خاورمیانه هستند، دو پویایی بزرگ دموکراسیسازی نیز دانست و گفت: راهحل این دو مسئله با تفکر و رویکرد دموکراتیک است. بنابراین به ناسیونالیسم، دین گرایی، ملی گرایی دولتی و انواع تعصبات که منشأ مشکلات خاورمیانه است، پایان خواهد داد. راه حل نهایی این دو مسئله، ایران، عراق، سوریه، ترکیه و اسرائیل را از لحاظ دموکراتیک متحول خواهد کرد. راه حل این دو مشکل بسیار مهم و بزرگ است. از سوی دیگر زمینه طراحی، عملیات و توطئه در خاورمیانه را از بین خواهد برد. حل مسائل کوردها و فلسطین تاثیر مثبتی بر کل جهان خواهد داشت.
جمیل بایک با بیان اینکه نسلکشی در غزه در حال انجام است، از اسرائیل خواست فورا این حملات را متوقف کند. در عین حال، بایک از مردم کورد و فلسطین خواست که در هر صورت میهن خود را ترک نکنند.
جمیل بایک، رئیس مشترک شورای اجرایی کنفدرالیسم جوامع کوردستان (کجک)، حمله اشغالگران اسرائیل به غزه را که پس از حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر آغاز شد، با خبرگزاری فرات (ANF) ارزیابی کرد.
-ارتش اسرائیل پس از ۵۰ سال رسما اعلام جنگ کرد. شهر غزه با دو میلیون نفر جمعیت در حال بمباران شدید هوایی است. مهاجرت زیادی وجود دارد. اسرائیل وارد مرکز غزه شده است. طرح نسلکشی اسرائیل در غزه در حال اجراست. گفته میشود خالی کردن غزه، تبعید فلسطینیها به صحرای سینا یا برخی کشورهای دیگر در دستور کار اسرائیل است. جریان جنگ را چگونه ارزیابی میکنید؟
جنگ علیه فلسطینیها چیز جدیدی نیست. جنگ و سیاستهای نسلکشی دهها سال است که ادامه دارد. آنچه اکنون انجام میشود بخشی از آن یا ادامه آن است. اعلان جنگ ممکن است به منظور اجرای طرح آماده شده، توجیه اقدامات و جلب حمایت از داخل و خارج باشد. جدا از این، اعلان جنگ معنای متفاوتی ندارد. این ممکن است فقط برای قدرتهای هژمونیک مانند ایالات متحده آمریکا، ناتو و همچنین برای برخی از کشورهای منطقهای که به دنبال قدرت هستند، دارای معنی باشد. چون این قدرتها در میان اختلافات قرار دارند، منافعی هم در منطقه دارند. دولت اسرائیل نیز در میان این نیروها قرار دارد. بنابراین آنچه انجام میشود و خواسته میشود با این وضعیت تفاوتی ندارد. پوشش جنگ فقط در این زمینه قابل ارزیابی است. در غیر این صورت برای فلسطین و فلسطینیها معنایی ندارد. ملت فلسطین دهها سال است که در برابر اشغالگری و ظلم مقاومت میکنند و برای آزادی و رهایی میجنگند. مبارزات مردم فلسطین نیز مانند مبارزه کوردها صد سال است که ادامه دارد. صد سال است که در فلسطین جنگ است و این جنگ هرگز تمام نشده است. البته الان اتفاقات جدیدی در حال رخ دادن است و این یک وضعیت جدید است. به نظر ما به طور کلی نتیجهای از این دست پدید آمده است; این بن بست نمیتواند برای مدت طولانی ادامه یابد. حل مسئله از هر لحاظ الزامی است. این را نباید نادیده گرفت. این واقعیت را نمیتوان با اعلام جنگ و تاکید بر کشتار و کشتار جمعی از بین برد. در حال حاضر قدرتهای منطقهای و جهانی به ویژه دولت اسرائیل بر اساس این واقعیت عمل نمیکنند. بنابراین مسئله حل نمیشود. نیروهای مدرنیته سرمایهداری مشکلات را تشدید میکنند و راه حل را دشوار میکنند. مسائل کوردها و فلسطین ریشه مسائل خاورمیانه است. اهداف سنتی دولت اسرائیل روشن است. میخواهد فلسطینیها را در قلمرو تاریخی فلسطین از بین ببرد. حملات کنونی به غزه در همین چارچوب است. دولت اسرائیل تاکنون خارج از این سیاست عمل نکرده است. چون ذهنیت فعلی این اجازه را نمیدهد. هم ذهن سنتی دولتی و هم بازی و مداخله نیروهای داخلی و بینالمللی مانعی در برابر رویکردی جدید، در برابر حل مسئله است. آنچه در غزه رخ میدهد نتیجه این ذهنیت، این مداخله و بازی است. اگر اینطور نبود باید اقداماتی برای حل مسئله انجام میشد. نتایج کنونی رخ نمیداد. مردم فلسطین هرگز با یهودیان دشمنی نداشتهاند. آنها با ذهن و دولتی که مشغول اشغالگری و نسلکشی است مبارزه کرده و آزادی خود را در شکست دادن این ذهن یافتند. در میان مردم اسرائیل، رویکردی دموکراتیک وجود دارد که حقیقت را میبیند. میتوان گفت که این رویکرد بسیار قوی شده است. ماههاست که تظاهرات علیه دولت نتانیاهو و سیاستهای آن برگزار میشود. این فعالیتهای مردم فلسطین برای حل مسئله فلسطین بسیار مهم است. معلوم است که این نگرش مردم تغییر نکرده است. دولت اسراییل یا دولت نتانیاهو سعی دارد از عملیات حماس علیه غیرنظامیان که باعث اعتراض شد استفاده کند تا این نگرش مردم را تغییر دهد. اما با وجود این، مردم در بحبوحه جنگ و جنگطلبی موضع خود را تغییر نمیدهند، آنها خواهان راه حل دموکراتیک هستند و این موضع بسیار مهم است. از سوی دیگر، این آرمان برحق مردم فلسطین مورد حمایت همه مردم ستمدیده، سوسیالیستها، نیروهای دموکراتیک و آزادیخواه است. همه این عناصر باعث تقویت مبارزه دموکراتیک مردم فلسطین و حل دموکراتیک مسئله میشود. اما رویکرد دولتها و نیروهای تحت نفوذ آنها برعکس است. آنها مشکل را تشدید میکنند، راه حل را دشوار میکنند. زیرا آنها با رویکرد دموکراتیک با مسئله برخورد نمیکنند، بلکه بر اساس منافع سیاسی، اقتصادی و متفاوت برخورد میکنند و درگیر میشوند. این رویکرد آمریکاست. رویکرد کشورهای اروپایی نیز مشابه است. در وهله اول، ترکیه و ایران و کشورهای منطقه نیز این گونه برخورد میکنند. به ویژه، رویکرد ترکیه بسیار عمل گرایانه است و بر اساس ادامه سیاست کشتار کوردها برخورد میکند. رویکرد کشورهای عربی هنوز حل نشده است. زیرا دولتهای کنونی سیاستهایی را بر اساس منافع کشور انجام میدهند. در خاورمیانه، دولت از جامعه بسیار دور است. منافع دولت کاملاً مبتنی بر مخالفت با جامعه است. رهبر آپو وضعیت خاورمیانه را به تفصیل تحلیل کرد. هم دولتهای عربی و هم سایر دولتهای منطقه ذهنیت دموکراتیک ندارند. آیا در چنین شرایطی میتوانند برخورد صحیحی با مسئله فلسطین نشان دهند، علاقه درستی نشان دهند و ارادهای برای حل مسئله نشان دهند؟ البته نمیتوانند. این نه تنها در مورد دولتهای عربی بلکه در مورد همه قدرتها و دولتها نیز صدق میکند. کسانی که ذهن دموکراتیک ندارند نمیتوانند نیروی راه حل باشند.
البته شرایط فعلی بسیار دردناک و غم انگیز است. قتلعام بسیار ظالمانه و دردناکی در غزه در حال انجام است. ما به شدت از این موضوع انتقاد میکنیم و آنرا محکوم میکنیم. آنها با صراحت میگویند؛ مردم قطعا از این تفکر و این دولتهای نسلکش حسابخواهی خواهند کرد. ما از نیروهایی که از این سیاستهای نسلکشی دولت اسرائیل حمایت میکنند به شدت انتقاد کرده و آنها را محکوم میکنیم. ما همین موضع را در قبال نیروهایی که موضع دروغین نشان میدهند و وانمود میکنند شبیه مردم فلسطین هستند، ابراز میکنیم. رویکرد تمامی قدرتهای منطقهای و جهانی مذکور ماهیت مشابهی دارد. آنها نه دوست مردم اسرائیل هستند و نه دوست مردم فلسطین. هر کدام برای اجرای سیاستهای خود به موضوع نزدیک میشوند. این رویکرد غیرقابل قبول است. همه باید درست برخورد کنند، هیچکس نباید در مقابل آرمان مشروع مردم فلسطین، مردم کورد، در مقابل مبارزات مردم بایستد و از سیاستهای نسلکشی حمایت کند. دولت و اداره اسرائیل باید فورا رویکرد فعلی خود را تغییر داده و حملات را متوقف کنند. جنگ، نسلکشی و سیاستهای قتلعام باید کنار گذاشته شود. سناریوهایی که الان از آنها صحبت میکنیم خطرناک هستند و هرگز پذیرفته نمیشوند. هیچ مردم و جامعهای را نمیتوان از جای خود آواره کرد. این نسلکشی است. دلیلی برای توجیه این موضوع وجود ندارد. این چیزی است که تاکنون بر مردم فلسطین تحمیل شده است. مردم فلسطین آواره شدند، سرزمین آنها مورد تهاجم و مصادره قرار گرفت. میلیونها فلسطینی هنوز در تبعید به سر میبرند. اکنون همین امر بر مردم غزه تحمیل شده است. همین امر بر مردم کورد تحمیل شده است. این همان کاری است که دولت ترکیه در روژاوا تلاش میکند انجام دهد. این وضعیت هرگز قابل قبول نیست. آنچه ما برای مردم کورد میخواهیم، برای مردم فلسطین نیز میخواهیم. هر اتفاقی هم بیفتد، مردم باید در سرزمین خود بمانند.
-سازمانهای فلسطینی مواضع متفاوتی در قبال جنگ جاری دارند. مناقشه بین الفتح و حماس و یک ادارهی دوجانبه موضوع بحث تا کنون بوده است. این وضعیت چه تأثیری بر درگیریهای سازمانهای فلسطینی و مبارزات مردم فلسطین دارد؟ یک ویژگی مهم جنگ بین حزب الله لبنان و اسرائیل نیز وجود دارد که به عنوان «جنگ کنترل شده» تعریف میشود . نصرالله رهبر حزب الله در رابطه با حملات ۷ اکتبر چنین اظهار داشت:«حماس کاملا خود این تصمیم را گرفت» ، اما پس از حملات اسرائیل به غزه، جبهه جدیدی را گشود. پیوستن به حزب الله یعنی چه؟ چه تاثیری بر جنگ خواهد داشت؟ آیا این خطر وجود دارد که جنگ اسرائیل و حماس به یک جنگ منطقهای تبدیل شود؟
مدت زیادی است که در خاورمیانه جنگ منطقهای در جریان است. این منطقه یک قرن است که درگیر جنگ بوده است. چون مسائل زیاد است و به هم مربوط میشود. هیچ مشکلی در ایجاد نتایج محلی وجود ندارد. همه چیز بسیار به هم مرتبط است و بر یکدیگر تأثیر میگذارد. از آغاز قرن بیستم تا اواسط آن، دو جنگ بزرگ در جهان رخ داد. جنگ جهانی اول و دوم. پس از این دو جنگ، جنگها در اروپا کاهش یافت. اما در تمام دنیا اینطور نبود. به خصوص در خاورمیانه، جنگ هرگز تمام نشد. جنگ دولتها بین یکدیگر و علیه مردم ادامه یافته است. قرنهاست که در کوردستان و فلسطین جنگ نسلکشی توسط دولتها تحمیل شده است. مقاومت و مبارزه مردم در برابر این وجود دارد. بنابراین، مهم ارزیابی جنگ منطقهای در خاورمیانه نیست، مهم این است که ارزیابی کنیم خاورمیانه از این وضعیت چگونه بیرون خواهد آمد. از سوی دیگر تا زمانی که مشکلات کنونی ادامه داشته باشد، تا زمانی که با ذهنیت فعلی به مشکلات نزدیک شوند و تا زمانی که مسائل حل نشود، جنگ پایان نخواهد یافت. خاورمیانه از جنگ منطقهای که بقیه جهان را به درون خود خواهد کشاند در امان نخواهد ماند.
سازمانهای فلسطینی هنوز یک وحدت قوی بین خود ایجاد نکردهاند. این البته تاثیر منفی بر مبارزات مردم فلسطین دارد. اما مردم باید بدانند و بفهمند که چرا و چگونه اتفاق افتاده است. مشکل تنها به دلیل اختلاف بین حماس و فتح نیست. جنبش فلسطین در کل ضعیف و متفرقه است. الفتح و سایر گروهها بین خود تقسیم شده و در وضعیت ضعیفی قرار دارند. این وضعیت تنها نتیجه فشار دولت نیست. این وضعیت به دلایل عقیدتی، سیاسی و تاریخی رخ داد. جنبش فلسطین تنها با درک و حل این دلایل میتواند بر وضعیت موجود فائق آید. برای درک وضعیت مردم فلسطین و جنبش آنها، باید این را بدانیم.
همانطور که مشخص است با تشکیل کشور اسرائیل، جنگهای زیادی بین کشورهای عربی و اسرائیل در گرفت. دولت اسرائیل با حمایت نیروهای مدرنیته سرمایهداری تسلیم این جنگها نشد و از موجودیت خود دفاع کرد. بر اساس ذهنیت و ایدئولوژی مبتنی بر آن، سیاستهای اشغالگری و نسلکشی را در فلسطین انجام داد. در رویکردهای کشورهای عربی، فکر نابودی کشور اسرائیل در خط مقدم بود. آزادی فلسطین در نابودی اسرائیل دیده شد. حتی وقتی این اتفاق نیفتاد، آنها ارتباط خود را با موضوع فلسطین قطع کردند. این رویکرد و سیاستهای دولتهای عربی بیشترین آسیب را به آرمان فلسطین وارد کرده است. نحوه برخورد برخی دولتهای عربی با مهاجران فلسطینی مشخص است. در حال حاضر نیز رویکرد و موضعگیری واقعی دولتهای عربی وجود ندارد. وقتی با ذهنیت دولت گرایی به مسئله نزدیک میشوند، به نیروی راه حل تبدیل نمیشوند. پس از اینکه فهمیدند دولتهای عربی نمیتوانند مشکل فلسطین را حل کنند، جنبش فلسطین قوی شد و آرمان مردم فلسطین پیشرفت کرد. پس از جنگ شش روزه، جنبش فلسطین در یک خط مستقل، توسعه یافت و تقویت شد. حمایت قابل توجهی از سوی مردم خاورمیانه و سراسر جهان دریافت کرد و مؤثر واقع شد. حل و به رسمیت شناختن مشکل فلسطین باید در دستور کار قرار گیرد. دولتها نمیتوانند به آرمان مردم فلسطین علاقهمند و مرتبط باشند. مردم فلسطین مورد توجه و حمایت مردم جهان قرار گرفتند.
دلایل زیادی وجود دارد که چرا جنبش فلسطین امروز ضعیف و چندپاره شده است. باید مهمترین آنها را مشخص کرد. در اصل در تقویت جنبش فلسطین، نفوذ و مشارکت ایدئولوژی سوسیالیستی تعیین کننده است. پیشرفتی که جنبش فلسطین در دهههای ۱۹۶۰ و ۷۰ به دست آورد به این بستگی دارد. البته همه گروههای مقاومت ایدئولوژی سوسیالیستی نداشتند. اما حتی کسانی که ایدئولوژی سوسیالیستی نداشتند نیز تحت تأثیر این امر قرار گرفتند و خود را به پایگاه سیاسی و اجتماعی سپردند. تحولات مشابهی در سایر کشورهای خاورمیانه نیز در حال وقوع بود. یکی از اینها کوردستان بود. البته این تحولاتی که در جهان به ویژه خاورمیانه به وجود آمد، برای منافع مدرنیته سرمایهداری خطرناک بود. به منظور جلوگیری از توسعه سوسیالیستی، ایالات متحده آمریکا از گروههایی که از ایدئولوژی مذهبی حمایت میکنند، حمایت کرده و چنین گروههایی را ایجاد کرده است. در نتیجه، گروههای اسلامی رادیکال در خاورمیانه ظهور کردند. با اینها جلوی توسعه سوسیالیسم را گرفت. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و از دست دادن نفوذ ایدئولوژی سنتی سوسیالیستی، مأموریتی که به این گروههای مذهبی رادیکال داده شده بود کامل شد. این سیاست که توسط ایالات متحده ترویج میشود، توسط ناتو انجام شد. این پروژه «کمربند سبز» نام داشت. به عنوان مثال، ترکیه در ناتو قرار گرفت و سپس علیه جنبش مردم سالار، گروههای فرقهای و مذهبی تشکیل دادند و هر کدام را تبدیل به یک ضد جنبش کردند. این مربوط به این هدف و سیاست بود. امروز کادرهایی که ترکیه را رهبری میکنند، در انجمنهای آمریکا و ناتو آموزش دیدهاند. بنابراین، سخنان علیه آمریکا، اسرائیل و ناتو فقط حرف است. هدف از این کار این است که خواستههای آمریکا، اسرائیل و ناتو را بیشتر بپذیریم و از آنها حمایت بیشتری کنیم.
مانند بسیاری از سازمانهای مذهبی، حماس نیز در نتیجه این سیاست ظهور کرد. برای ایجاد تفرقه و تضعیف جنبش فلسطین، حماس تاسیس شد. آمریکا و اسرائیل مستقیماً آن را تشویق و حمایت کردند. هدف تضعیف جنبش فلسطین و تغییر آرمان فلسطین بود. نفرت مذهبی ترویج شد، مبارزه مردم فلسطین علیه اشغالگری و نسلکشی از مسیر خود خارج شد. مبارزه برای رهایی و آزادی تبدیل به یک جنگ مذهبی شد. خود دولت اسرائیل ذهنیت مذهبی دارد. در مقابل این، سازمان حماس با ذهنیت مذهبی ایجاد شد و به این ترتیب آرمان برحق مردم فلسطین از سر راه برداشته شد. حالا جنگ ادیان، آرماگدون و غیره. چیزها تعریف شده است. اینها دروغ، اشتباه و چیزهایی است که از سر راه برداشته شده است. نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل نمونههایی از وقایع را بیان میکند که در تورات آمده است، اندکی قبل از آن رئیس جمهور ایران در اجلاس سازمان ملل اعلام کرد که مهدی اکنون در زمین است و زنده است. این میزان انحراف را بیان میکند.
تحت این سخنان و رویکردها، جنگ منافع کشورهای مذکور در جریان است. متأسفانه پس از ارتقاء حماس و تضعیف آرمان فلسطین، جنبش فلسطین استقلال خود را از دست داد. در شرایط کنونی تاکید بر پویایی بیرونی است نه بر جنبش فلسطین.
وضعیت دیگری که جنبش فلسطین را تضعیف میکند این باور است که مشکل تنها از طریق دیپلماسی قابل حل است. جنبش به جای تکیه بر مبارزه مشترک و اتحاد دموکراتیک مردم فلسطین و اسرائیل، خود را بر دیپلماسی با دولت بنا میکند. این یک اشتباه تاریخی است. این رویکرد اشتباه هزینههای سنگینی را به همراه داشته است. اگر مبارزه و اتحاد دموکراتیک مردم اسرائیل و فلسطین مبنا قرار میگرفت، هم حل مشکل فلسطین محقق میشد و هم دمکراتیک شدن اسرائیل. اما این کار انجام نشد. با مذاکرات اسلو، جنبش فلسطین آرام شد. این امر باعث شد تا تهاجم و نسلکشی عمیقتر شود. چیزهایی که بر جنبش فلسطین تحمیل شد به همین ترتیب بر مردم کورد و جنبش آزادی کوردستان نیز تحمیل شد. دولت ترکیه برای جلوگیری از مبارزه برای آزادی، طریقت، سازمانهای ضد به نام ژیتَم و مزدوری گری را در کوردستان ایجاد کرد. یکی از آنها حزب الکنترا بود. حتی امروز نیز دولت از این سازمان حمایت میکند و سعی میکند از طریق آنها حاکمیت خود را در کوردستان تقویت کند. سخنان وزیر کشور سابق در رابطه با این موضوع ماهیت آن را نشان میدهد.
از سوی دیگر، همانطور که با جنبش فلسطین انجام شد، خواستند که جنبش آزادی کورد را تحت عنوان ملاقات و گفتگو تسلیم کنند. اما رهبر آپو مبارزه برای ملت دموکراتیک را در دوره جدید بر اساس اتحاد دموکراتیک و مبارزه مشترک مردم پیش برد و از این امر جلوگیری کرد. به این ترتیب توسعه مبارزه برای آزادی و دموکراسی ادامه یافت. در کوردستان و خاورمیانه امید آزادی با این امر حفظ شده است. در نتیجه گامهای مهمی در ترکیه و سوریه برداشته شد. در ترکیه، اتحاد دموکراتیک که توسط مردم کورد و نیروهای دموکراسیخواه ایجاد شد، به جایگاه مهمی تبدیل شده است. انقلاب روژاوا رخ داد. کوردها و اعراب روابط جدیدی بر اساس دموکراسی برقرار کردند. گامهای مهمی در روژهلات و ایران در آخرین سطح برداشته شد.
برسیم به سوال شما. با توجه به درگیری در خاورمیانه و درگیر شدن بسیاری از نیروهای داخلی و بینالمللی در این جنگ، جنگی که از آن به عنوان جنگ اسرائیل و حماس یاد میشود، به یک جنگ منطقهای تبدیل شده است. وضعیت حزب الله لبنان و دخالت آن در این موضوع نیز در همین چارچوب است. نفوذ ایران بر حزب الله لبنان و بسیاری از نیروهای دیگر مشخص است. اینها پنهان نیستند. تأثیر آن بر حماس نیز مشخص است. بنابراین اگر حزب الله و سایر نیروها به روشی که شما توضیح دادید عمل کنند، ارتباطش با ایران قطع نخواهد شد. دولت ترکیه با حماس نیز رابطه دارد. دولت حزب عدالت و توسعه - حزب حرکت ملی و طیب اردوغان برای مدت طولانی تلاش کردهاند از حماس و آرمان فلسطین استفاده کنند. کشوری که بیش از همه از پرونده فلسطین استفاده و بهره برداری میکند، ترکیه است. اسرائیل نیز تحت تأثیر آمریکا و دیگر نیروهای مدرنیته سرمایهداری است. این قدرتها از کل مسئله اسرائیل و فلسطین بر اساس منافع خود استفاده میکنند. از این منظر احتمال و خطر تبدیل شدن این جنگ به جنگ منطقهای وجود دارد. اتفاقاتی که میافتد بخشی از جنگ جهانی سوم است. جنگ قدرت بین نیروهای مدرنیته سرمایهداری وجود دارد. مبارزه برای داشتن منابع انرژی، خطوط برق، مسیرهای تجاری، آب، زمین و غیره. وجود دارد. از انواع مسائل و مشکلات برای تضعیف یکدیگر استفاده میکنند.
-گفته میشود که ایالات متحده در تلاش است تا اسرائیل را متوقف کند. آمریکا میخواهد چه کند، نیروهای سلطه طلب با این جنگ به دنبال چه هستند؟ آیا پروژه خاورمیانه بزرگ تمدید میشود؟
در این مورد به طور خاص میخواهیم این را بگوییم. رویکرد به ویژه ایالات متحده و همه قدرتها نباید برای تعمیق جنگ باشد. هر رویکردی که منجر به جنگ شود، مشکل را تشدید میکند و راه حل را مسدود مینماید. اگر تلاشی دارید باید برای پایان دادن به جنگ و اجرای راه حلی برای مسئله باشد. این امر با نشان دادن اراده سیاسی و دموکراتیک با روشهای دموکراتیک اتفاق میافتد . کسانی که با دغدغه حفظ منافع جهانی و محلی، علیه یکدیگر عمل میکنند یا موضع میگیرند، به این امر خدمت نمیکنند. نسلکشی علیه مردم فلسطین در حال انجام است. این همان کاری است که در غزه انجام میشود. این رویه باید پایان یابد و اشغال فلسطین متوقف شود. راه حل را میتوان در اینجا یافت. برای اطمینان از این امر باید تلاش کرد. بر این اساس میتوان راه حل را توسعه داد. آنچه که اسرائیل در مورد امنیت بسیار صحبت میکند، تنها از این طریق قابل دستیابی است. البته میدانیم و میبینیم که نیروهای مدرنیته سرمایهداری، به ویژه آمریکا، این گونه برخورد نمیکنند و رویکرد دموکراتیکی برای حل مشکل ندارند، بر اساس منافع سیاسی و اقتصادی برخورد میکنند و این موضوع بنبست و درگیری را عمیق تر میکند. ایالات متحده آمریکا قدرت هژمونیک مدرنیته سرمایهداری است.
مهمترین جنبه جنگ جهانی سوم این است. به دلیل این ویژگی، نمیتوان آمریکا را در راه حل دموکراتیک مسائل قرار داد و برای آن تلاش کرد. صحبت از ممانعت از اسرائیل است، اما این سیاست آمریکا، ناتو و سایر قدرتهای سرمایه جهانی است که اسرائیل را به این سطح رسانده و زمینه اجرای سیاستهای اشغالگری و نسلکشی را برای سالها فراهم کرده است. بنابراین، آمریکا که نیروی اصلی پشت این مسئله است، باید مورد توجه قرار گیرد. اگر نظام مدرنیته سرمایهداری به رهبری آمریکا محدود شود و سیاستهای مربوط به منافع جهانی مدرنیته سرمایهداری مسدود شود، دولت اسرائیل نیز محدود خواهد شد. آیا رهبران ایالات متحده یا ایالات متحده میتوانند چنین کاری انجام دهند؟ در این مورد نیازی به اظهار نظر نیست، زیرا آنها این کار را نکرده و این امر بدیهی است. دولت و همه نیروهای مدرنیته سرمایهداری ذهنیت و درک حل مشکلات را ندارند. اگر بخواهیم علیه دولتها یا نظام مدرنیته سرمایهداری گام برداریم، از طریق توسعه مبارزه اجتماعی میتوان این کار را انجام داد. اگر جامعه اعتراضی شدید انجام دهد، آمریکا و دیگر قدرتهای مدرنیته سرمایهداری ممکن است مجبور به اقدام شوند.
بنابراین راه حل، مبارزه اجتماعی است. واضح است که آمریکا و سایر قدرتها از جمله دولتهای خاورمیانه در چارچوب جنگ جهانی سوم عمل کردند. جنگ جهانی سوم، جنگی که بین نیروهای مدرنیته سرمایهداری برای تبدیل شدن به قدرت مسلط در جهان و منطقه است، ادامه دارد، جنگی برای تصاحب میدانها و خطوط انرژی، راههای تجاری و ژئوپلیتیک استراتژیک در حال ظهور است. در عین حال، این جنگ بحران عمیق نظام مدرنیته سرمایهداری را برجسته میکند. نیروهای مدرنیته سرمایهداری سعی میکنند موجودیت خود را در جنگ جهانی حفظ کنند. بنابراین، اگرچه این جنگ، جنگ قدرت بین دولتها و برای در اختیار داشتن منابع مادی است، اما اساساً علیه جامعه و مردم انجام میشود. اگر توجه داشته باشید قربانیان این جنگ جامعه و مردم هستند. جنگ جاری در غزه بهترین نمونه برای این امر است. آمریکا، ترکیه، ایران، نیروهای ناتو و بسیاری از کشورهای دیگر از آرمان مردم فلسطین برای منافع خود استفاده میکنند. این شامل دولت اسرائیل و رهبران آن است. دولت اسرائیل نیز جزئی از مدرنیته سرمایهداری است و با فشار، ترس و توطئههای که علیه مردم اسرائیل ترویج میکند، سعی در تامین منافع نظام دارد. واضح است که با این روشها و سیاستها نمیتوان زندگی آزاد و امن مردم یهود را تضمین کرد. چگونه خلق یهود میتوانند آزاد باشند و در امنیت زندگی کنند در حالی که فلسطینیها کشته میشوند و فلسطین در حال اشغال و الحاق است؟ آیا دولت یهود بر این اساس است؟ به وضوح امکان پذیر نیست. این بدان معنی است که دولت اسرائیل و ادارات آن به نگرانیهایی که اغلب ذکر میکنند عمل نمیکنند. امروز ما معتقدیم که این واقعیت برای مردم اسرائیل نیز قابل درک است و آن را مهم میدانیم.
خاورمیانه مرکز مهمی است. امکان ندارد نظام یا مرجعی که متکی به خاورمیانه نیست، روی پای خود بماند و جایگاهی مسلط داشته باشد. این واقعیت نه در تاریخ و نه امروز تغییر نکرده است. همانطور که برخی میگویند، از اهمیت خاورمیانه کاسته نمیشود. برعکس، اهمیت مناطق مرکزی در عرصه نظام مدرنیته سرمایهداری که به مرحله جامعه مصرفی رسیده است، بیش از پیش افزایش یافته است. اشتباه نیست اگر بگوییم که در عصر ما جغرافیای مهمتری وجود ندارد. خاورمیانه یک منطقه مهم ژئوپلیتیکی است. منابع انرژی زیادی دارد و خطوط برق و مسیرهای تجاری را قطع میکند. همچنین دارای فرهنگ اجتماعی قوی است. البته مکانی با چنین خصوصیاتی مهم است. اکنون علاوه بر آمریکا، منافع و روابط قدرتهایی مانند روسیه، چین و حتی هند در منطقه افزایش یافته است. ایران و ترکیه با روابط خود با قدرتهای جهانی در تلاش هستند تا به قدرتهای تاثیرگذار در منطقه تبدیل شوند. سعودیها و کشورهایی مانند آنها نیز چنین ادعا و رویکردی دارند. ایران گروههای وابسته به خود را در گستره وسیعی مستقر کرده و در تلاش است تا نفوذ خود را در منطقه افزایش دهد. همچنین مشکلات خود با آمریکا را به گونهای مسدود میکند که تاثیری در داخل کشور نداشته باشد.
چنین سیستمی ساخته است که جنگ خود را در خارج از کشور انجام میدهد. ترکیه در تلاش است تا با کشتار کوردها به قدرتی در منطقه تبدیل شود. به شرط حمایت در مورد نسلکشی کوردها، میتواند هر نوع ارتباطی برقرار کند. البته آمریکا نفوذ مهمی در خاورمیانه و کل جهان دارد. آمریکا مدتهاست که میخواهد خاورمیانه را در چارچوب منافع خود طراحی کند. حالا با این نیت عمل میکند. از سوی دیگر درگیری و رقابت بین آمریکا و چین وجود دارد. درگیری و رقابتی که در آسیا و اقیانوسیه ادامه دارد به نظر میرسد به سایر مناطق جهان نیز سرایت کرده است. میتوان گفت در خاورمیانه هم این اتفاق میافتد. اخیراً روابط چین با منطقه افزایش یافته است. برخی اقدامات استراتژیک انجام شد. مهمترین آنها تلاش آنها برای گرد هم آوردن کشورهای ایران و عربستان سعودی بود که درگیریهای تاریخی بین آنها وجود دارد و برای بهبود روابط بین دو کشور اقداماتی صورت گرفت. چین اعلام کرد که میخواهد با مسئله فلسطین نیز برخورد کند.
در زمانی که همه چیز در خاورمیانه بسیار به هم پیوسته است و بر یکدیگر تأثیر میگذارد، آیا حوادثی که با حملات حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شد و با حملات رژیم اسرائیل به غزه عمیق تر شد و اکنون گفته میشود که باعث یک جنگ منطقهای میشود، میتواند با این وضعیت متفاوت باشد؟ البته که نه. میتوان گفت که چیزی از واقعیت خاورمیانه نمیفهمد. در اجلاس جی ۲۰ که اخیراً در هند برگزار شد، تصمیماتی اتخاذ شد که سیستم انرژی و تجارت و جادههایی که چین میخواهد توسعه دهد، اجرا نخواهد شد. علاوه بر چین، ایران، ترکیه، روسیه و دیگر قدرتها . معلوم است که آنها به خاطر این تصمیمات و پروژه انرژی و تجارت جدیدی که انجام شده است ناراحت هستند. همه این نیروهای مدرنیته سرمایهداری که از این منظر به دنیا و زندگی مینگرند و با میل به مادی گرایی و قدرت عمل میکنند، هر کاری را برای منافع خود انجام خواهند داد و استفاده خواهند کرد. این قدرتها منافع مردم فلسطین را قربانی منافع، رابطه قدرت و همکاری بین خود میکنند. این یک وضعیت بسیار روشن است. در این زمینه اینگونه با کوردها هم برخورد میکنند. آنچه مهم است این است که ما از این امر آگاه باشیم و بر اساس قدرت و اتحاد مردم به مبارزه خود برای آزادی و دموکراسی ادامه دهیم.
-مصر، عربستان سعودی، امارات، عراق، کشورهای خلیج... یک ترافیک دیپلماتیک وجود دارد که همه کشورهای منطقه را شامل می شود. کشورهای عربی خواستار «آتش بس» هستند. رویکرد کشورهای عربی در قبال مسئله فلسطین چیست؟ این رویکرد چه تأثیری بر مردم و مبارزات فلسطین دارد؟
دولت اسرائیل هم اکنون در تلاش برای تحقق هدف ایدئولوژی صهیونیستی است. بر این اساس جغرافیایی که به عنوان قلمرو یهودیان تعریف شده است باید از سایر اقوام و جوامع جدا شود و این منطقه جایگاه یهودیان باشد. این نیز به معنای اشغال فلسطین، نسلکشی مردم فلسطین است که منشأ همه مشکلات است. این ایده به سیاست رسمی دولت اسرائیل تبدیل شده است. در مجموع نارضایتی و فشار مردم عرب و همچنین مبارزه برخی از کشورهای عربی به ویژه مقاومت و مبارزه سازمانیافته مردم فلسطین، دولت اسرائیل را مجبور کرده است که هر از چند گاهی راهکارهایی را در دستور کار قرار دهد. اما با وجود این، این سیاست و ایده تغییر نکرده است. این سیاست و هدف اسرائیل در حال حاضر است. از سوی دیگر، این ایدئولوژی و سیاست مورد حمایت مدرنیته سرمایهداری به ویژه آمریکا قرار گرفته است. بنابراین، سیاست و تفکر دولت اسرائیل تنها نتیجه پویایی داخلی نیست. مدرنیته سرمایهداری به اسرائیل نقشی در خاورمیانه داده است و از اسرائیل میخواهد که این نقش را ایفا کند. میدانیم که برخی اینگونه فکر نمیکنند و برعکس میگویند اسرائیل به دیگران نقش داده است. اما حقیقت اینگونه نیست. دولت اسرائیل مجبور به ورود به سیاست و ایدئولوژی صهیونیسم شده است. این را میتوان از طریق مبارزه و تغییر اجتماعی درونی تغییر داد. اشتباه نیست اگر بگوییم این نوع آگاهی و حرکت در جامعه اسرائیل در حال توسعه است. این باید به عنوان یک تحول واقعی و مثبت تلقی شود. چنین تحولاتی اسراییل را تغییر میدهد، مشکل فلسطین را حل میکند، به درگیری اعراب و یهودیان پایان میدهد. بنابراین باید این مهم تلقی شود و برای شکل گیری آن تلاش شود. بدون این، اسرائیل که از سوی ایالات متحده آمریکا، ناتو و سایر نیروهای مدرنیته سرمایهداری حمایت میشود، نمیتواند از سیاست نسلکشی و اشغال خارج شود. از طرفی این وضعیت باعث میشود طرف مقابل خودش را دوست داشته باشد. کسانی که مخالف اسرائیل و سیاستهای آن هستند، نیاز به آمریکا و ناتو را لازم میدانند تا بتوانند با چنین اسرائیلی بجنگند. این نیز منجر به تماس با نیروهای جهان میشود که اختلافاتی با آمریکا و ناتو دارند اما شبیه آمریکا و ناتو هستند و منافع منطقهای و جهانی را دنبال میکنند. به نظر ما این یکی از نقاط کور است. متأسفانه این وضعیتی است که سازمانهای فلسطینی در آن قرار گرفتهاند. آنها با آمریکا و ناتو در تماس هستند یا با نیروهایی که با آنها درگیری دارند در تماس هستند.
بیایید در مورد کشورهای عربی صحبت کنیم. مردم میگویند که برخی از کشورهای عربی درست تر خواهند بود. زیرا رویکرد مردم و دولتها متفاوت است. در زمان تأسیس دولت اسرائیل، برخی از کشورهای عربی وجود داشتند که توسط خانوادههای سلطنتی اداره میشدند. معلوم است که این دولتها چگونه شکل گرفتهاند. این پادشاهیها توسط انگلستان تأسیس شد و به آن وابسته بودند. اسرائیل نیز با اجازه انگلستان تأسیس شد. این پادشاهیها که از مردم جدا شده بودند نتوانستند جلوی دولت اسرائیل را بگیرند که مدرنیته سرمایهداری به آن نقش استراتژیک داده بود. پس از روندی که در آن ناسیونالیسم عربی تقویت شد و رژیمها بر اساس این ایدئولوژی تغییر یافتند، این وضعیت تغییر نکرد. از دهه ۱۹۷۰، علاقه دولتهای عربی به موضوع فلسطین کاهش یافته است. اختلافات عمیقی بین خودشان وجود داشت، اسرائیل و قدرتهای خارجی از این اختلافات استفاده کردند. حداقل در سطح رسمی، بسیاری از کشورهای عربی پس از این زمان با اسرائیل روابط برقرار کردند. حمایت از جنبش فلسطین نیز محدود بود. منافع و موازنه کشورها در راس امور قرار داشت. الان هم همین نگرانیها در پیش است. در مقایسه با گذشته، منافع و موازنه دولتها پیشرفتهتر است. قبل از شروع این رویدادها، گفتگوهای رسمی بین بسیاری از کشورهای عربی و اسرائیل وجود داشت. قراردادی بین آنها منعقد شد به نام قرارداد آبراهام-ابراهیمی. گفته میشود به دلیل این وضعیت، این روند متوقف شده است اما تاکنون هیچ یک از کشورهای عربی طرف این روند، موضعی برای تایید این موضوع نشان ندادهاند. البته این هم دیده میشود; توافق بین کشورهای عربی و اسرائیل با حل مسئله فلسطین فاصله زیادی دارد. به دست آوردن یک توافق به دور از حل مسئله فلسطین آسان نیست. در حال حاضر بخش بسیار مهمی از کشورهای عربی با آمریکا رابطه دارند.
آنها از یک طرف به آمریکا و اسرائیل متصل هستند. با توجه به تعادلی که آمریکا در خاورمیانه ایجاد کرده است، آنها وجود دارند و سیاست میکنند. در شرایط فعلی توجه همه به آمریکاست. نه اتحادیه عرب، نه سازمان وحدت اسلامی و نه هیچ سازمانی بدون آمریکا و ناتو نمیتوانند کاری انجام دهند. درخواستها برای آتشبس و اعتراضهای لفظی ادعایی دور از واقعیت است. آنها این کار را برای آرام کردن نارضایتی مردم عرب انجام میدهند. نیروی محرک این روند ایالات متحده آمریکا است. ایالات متحده همچنین دارای حسابها و برنامههای جهانی و منطقهای است و بر این اساس برخورد میکند. بدون شک اعتراضات و فشارهای اجتماعی جدی میتواند سبب شود، آمریکا، اسرائیل و کشورهای عربی گامهایی بردارند. میتواند طرح را تغییر دهد. علاوه بر این، این طرح ایالات متحده است.
-اگر چه به طور رسمی نباشد ولی گفته میشود که ایران و ترکیه عملا در این جنگ حضوردارند. رویکرد این دو کشور در قبال مسئله فلسطین چگونه است؟ موضوع فلسطین چه تاثیری بر روابط این دو کشور دارد؟ آیا این وضعیت بر مواضع آنها در سوریه و عراق تأثیر خواهد گذاشت؟ جنگ جاری چه تأثیری بر مسئله کوردها خواهد داشت؟
ایران و ترکیه دو کشوری هستند که در تلاش برای افزایش نفوذ خود در منطقه هستند. حتی اگر منافع آنها متفاوت باشد، هر دو کشور در این هدف متحد هستند. این هم باعث میشود که رقیب هم باشند و حواسشان به هم باشد. البته در نهایت یکی سعی میکند از نفوذ دیگری بکاهد، آن را تحت کنترل خود قرار دهد و یا میخواهد این کار را انجام دهد. این یکی از ویژگیهای اساسی دولتهاست. با این حال، همیشه این اتفاق نمیافتد. آنها عمدتاً با تعامل با نیروهای مختلف سعی در ایجاد تعادل یا تسلط بر یکدیگر دارند. بلعیدن و از بین بردن یکدیگر به ندرت اتفاق میافتد. این نیز میتواند نتیجه یک برنامه و سیاست بلندمدت باشد. علاوه بر این میان خود، کشمکش، رقابت و رابطه دارند. یکی بر دیگری حاکمیت مطلق ندارد، دیگری را نمیتوان نادیده گرفت. دیالکتیک مشابهی بین ایران و ترکیه وجود دارد. بین آنها مبارزه برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای وجود دارد و آنها با یکدیگر در تماس هستند. از آنجایی که یکی نمیتواند به طور کامل بر دیگری مسلط شود، از سیاست تعادل پیروی میکنند.
ایران قدرتی خارج نظام نیست. همچنین بخشی از نظام مدرنیته سرمایهداری و بخشی از جنگ قدرت درون نظام است. بنابراین نیروی فعال جنگ جهانی سوم است. اگر طبقهبندی انجام شود،در جنگ و درگیری بین آمریکا-اروپا و روسیه-چین در جبهه روسیه-چین قرار میگیرد و سیاست میکند. با قرار گرفتن در این جبهه تلاش میکند تا فشارهای سیاسی و اقتصادی آمریکا را خنثی کند. از سوی دیگر ایران جبههای در منطقه ایجاد کرده است که به عنوان هلال شیعی تعریف میشود. برخی نیروها در عراق، سوریه، لبنان، یمن و برخی نقاط دیگر به این جبهه پیوستهاند. این نیروها نیز همزمان در اداره دولتهای مذکور هستند. با این حال، برای این دولتها، ما همچنین میتوانیم در مورد پخش شدن صحبت کنیم. آنها در بحبوحه جنگ داخلی هستند یا پراکنده و متفرق شدهاند. به این دلیل که در شرایط خوب، این ایران نیست که آنها را جذب کرده یا نزدیکان خود را برای تاثیر بر دولتها قرار داده است. اینها هنوز هم نیروهای مهمی هستند. معلوم است که ایران به این نیروها متکی است، بنابراین در منطقه سیاست بازی میکند و از آنها قدرت میگیرد و سعی دارد از طریق این نیروها در مقابل سیاست آمریکا و اسرائیل علیه خود، در منطقه بایستد. از این امر هم به برخی نتایج میرسد.اما با وجود این، ایران هنوز شرایط خوبی را ایجاد نکرده است که در آن تهدید برطرف شده و سیاست آن در منطقه پذیرفته شود. مانند دولت اسرائیل، کشور ایران نیز موجودیت خود را در خطر میبیند.
مانند همه چیز، رویکرد به مسئله فلسطین نیز در همین چارچوب است. اول از همه، ایران به عنوان یک دولت به دنبال حفظ موجودیت خود است. وقتی بیشتر نگران این موضوع میشود، همچنان با دقت به مراحلی که خطر را افزایش میدهد، نزدیک میشود. دولت ایران عمدتاً با موقعیت و سیاست خود میخواهد در منطقه پذیرفته شود. همچنین برای این کار از ارتباطات و اتحاد در منطقه استفاده میکند. روابط آنها با حماس نیز در همین چارچوب است. از آنجایی که حماس ماهیت یا خطی دموکراتیک ندارد، به قدرتهایی مانند ایران و ترکیه نیاز دارد تا بتواند علیه اسرائیل بجنگد، مؤثر باشد یا از موجودیت خود محافظت کند.حتی اگر با قدرتهای مختلف ارتباط داشته باشد، عمدتاً از طریق روابط با ترکیه و ایران میکوشد مؤثر واقع شود. این امر حماس را به بخشی از مبارزه برای قدرت، رقابت و منافع منطقهای تبدیل میکند. البته این به آرمان فلسطین نیز آسیب میرساند. با تبدیل شدن مسئله فلسطین به بخشی از درگیریهای منطقهای، خط مبارزه دموکراتیک ضعیف شده و از راه حل دور میشود. با این حال، توسعه مبتنی بر خط مبارزه دموکراتیک و تقویت آن است. جنبش فلسطین پس از جنگ شش روزه، زمانی که متوجه شد که دولتهای عربی قدرت حل آن را ندارند، توسعه یافت و قویتر شد. مبارزه مردم فلسطین با این امر تقویت شد. اما اکنون وضعیت دموکراتیک و مستقل خود را از دست داده است. حتی بیشتر از قبل عقب مانده است. البته این بدان معنا نیست که جنبش فلسطین نباید با دولتها ارتباط برقرار کند یا از دولتها حمایت دریافت کند. مهم این است که مبارزه و مقاومت مبتنی بر مردم، باید مبنا قرار گیرد. تا زمانی که این اصل دریافت نشود، هیچ حمایتی در خدمت مبارزه نخواهد بود. حمایت دولت بر اساس سیاست آن است. ایران، ترکیه و همه دولتهای عربی نیز بر اساس منافع خود سیاست میکنند. هیچ یک از این دولتها رابطه استراتژیک با مردم ستمدیده ندارند. همانطور که میبینید هیچ کشوری از جمله ایران تاکنون گام مشخصی برنداشته است. ایران در خارج از کشور حلقههایی ایجاد کرده و طبق سیاست خود از آنها استفاده میکند. پس از مشخص شدن نقشه اسرائیل درباره غزه، ایران حزب الله و دیگران را بسیج کرد. بسیاری از مردم منتظر بودند تا این کشور اقدامی انجام دهد، اما او این کار را نکرد. زیرا نه ایران و نه هیچ کشور دیگری نمیتواند موضعی را نشان دهد که تعادل را به هم بزند. مسلماً مشکلات خاورمیانه عمیق است و قابلیت تکان دادن و تغییر موازنه را دارد. یکی از عواملی که میتواند باعث این امر شود قطعاً مشکل اسرائیل و فلسطین و جنگ آنهاست.
رویکرد ترکیه به رویدادهای منطقه مبتنی بر سود است. از آنجایی که نظام دولتی ترکیه ماهیت دموکراتیک ندارد، یعنی جامعه تأثیری بر دولت ندارد، با عمل گرایی بیش از حد عمل میکند. آنچه امروز میگوید غلط است، فردا میتواند بگوید درست است، کسی که امروز آن را دشمن خود را اعلام میکند، فردا میتواند او را در آغوش بگیرد. البته دولت ترکیه از موقعیت ژئوپلیتیک خود استفاده میکند و چنین سیاستی را دنبال میکند. اگر اینطور نبود، چنین روشی نمیتوانست ادامه یابد. دولت ترکیه همه این کارها را در پایان سیاست کشتار کوردها انجام میدهد. سیاست اساسی دولت ترکیه، سیاست کشتار کوردها است. همه روابط و سیاست خود را بر این اساس پیش میبرد. رویکرد در مورد فلسطین نیز مشابه است. دولت ترکیه وانمود میکند که از آرمان فلسطین دفاع میکند، اما در واقع میخواهد از این موضوع بهرهمند شود. ترکیه واقعا خواهان ایجاد فرصتهایی برای ادامه سیاست کشتار کوردها و افزایش قدرت خود در منطقه بر این اساس است. برای همین حرفهای تند میزند، اما قدم مشخصی بر نمیدارد. زیرا دولت ترکیه به خوبی میداند که بدون حمایت آمریکا، اسرائیل، اروپا و ناتو نمیتواند سیاست کشتار کوردها را اجرا کند. او تاکنون با حمایت این نیروها توانسته بود سیاستهای کشتار کوردها را اجرا کند. بنابراین، این حمایت برای دولت ترکیه مهم است. طیب اردوغان برای افزایش این حمایت است که اعتراض میکند. دولت حزب عدالت و توسعه - حزب حرکت ملی از زمانی که تاکنون این حمایت را دریافت کرده است، واقعاً علاقهای به مسئله فلسطین نداشته است. پیش از وقوع این حوادث نیز، طیب اردوغان با نتانیاهو در آمریکا دیدار کرد. زمانی که حملات به غزه آغاز شد، طیب اردوغان گفت: «من قصد داشتم به اسرائیل بروم اما اکنون دیگر این کار را نمیکنم» . این همان چیزی است که طیب اردوغان در زمان کشته شدن مردم غزه گفت. اما بین ترکیه و اسرائیل قراردادهای اقتصادی، تجاری و نظامی به ارزش میلیاردها دلار وجود دارد و این قراردادها همچنان مانند گذشته ادامه دارد. مشخص است که گلولههای ارتش اسرائیل از فولاد ترکیه ساخته شده است. ارتش، هواپیماها و تانکهای اسرائیل در مرکز قونیه تمرین میکنند. ترکیه در این سطح در این جنگ است، بخشی از این جنگ است. این مسئله از افکار عمومی پنهان میشود و سعی میکنند این نفاق را پنهان کنند. اما وی بدون ایستادن در مقابل مجلس ادعا میکند که خرید و استفاده از محصولات اسرائیلی انجام نمیشود و نارضایتی خود را از دولت اسرائیل نشان میدهد. اگرچه روابط نظامی، انرژی و تجاری به هر نحوی ادامه دارد، روزانه میلیونها دلار میآید و میرود. در واقع برعکس، جنگ ویژه در این سطح اتفاق نمیافتد! متأسفانه این وضعیت که گویا شامل اپوزیسیون هم میشود ، زمینه ساز این قدرت بازیها میشود.
یکی از دلایل برخی اظهارات دولت ترکیه علیه اسرائیل، عامل ایران است. تا زمانی که مسئله فلسطین حل نشود، مخالفت با اسرائیل در کشورهای عربی و اسلامی پایان نخواهد یافت. ایران میخواهد از این فضای نارضایتی سوء استفاده کند. ترکیه که با ایران رقابت دارد و برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای میجنگد، بیرون از این میدان نمیماند و میدان را به ایران نمیسپارد. ترکیه با نشان دادن سطحی از نارضایتی سعی دارد از تمرکز بر ایران اجتناب کند. بنابراین، رویکردهای ترکیه تا پایان «سیاسی» است. این بدون اجازه آمریکا نیست. دلیل دیگر افکار عمومی در ترکیه است. دولت حزب عدالت و توسعه - حزب حرکت ملی، دولت و کشور را با کنترل شدید بر جامعه اداره میکند. برای این کار سعی میکند فضایی را ایجاد و حفظ کند. انتخابات محلی به زودی برگزار میشود و دولت آ ک پ-م ه پ میخواهد از این وضعیت به عنوان یک فرصت استفاده کند. در راهپیمایی موسوم به فلسطین و غزه که در استانبول برگزار شد، از دشمنی با کوردها و روژاوا به جمعیت خبر داده شد و اعلام شد که اشغالگریهای جدیدی انجام خواهد شد. در ترکیه، تودههای مردم با ناسیونالیسم، مذهب و دشمنی با کوردها برانگیخته شدهاند. دشمنی با کوردها با الفاظ اسلامی - مذهبی پوشیده شده است. در واقع در ترکیه یک سیاست وجود دارد و آن سیاست نسلکشی کوردها است. دولت ترکیه میخواهد از طریق دشمنی با کوردها و نسلکشی در منطقه قدرتمند شود. از دین، اسلام و ناسیونالیسم نیز برای این کار استفاده میشود. حماس نیز از مسئله فلسطین به عنوان ابزاری برای این کار استفاده میکند. فراتر از این، دولت ترکیه هیچ علاقه یا حمایتی از آرمان فلسطین ندارد.
نگرانی دولت ترکیه این است که وضعیت بر ضد آنها است، موازنه به گونهای تغییر میکند که علیه آنها است و به سیاست نسلکشی کوردها لطمه میزند. به همین دلیل است که طیب اردوغان نگران است. تمام تلاش طیب اردوغان برای جلوگیری از این امر است، او تلاش میکند بر سیاستهای نسلکشی غلبه کند. واضح است که ترکیه همواره از درگیریها و جنگها در جهان و منطقه سود برده است. او برای اجرای سیاستهای کشتار کوردها از موازنه بهره برده است که در سیاستهای کشتار تعیین کننده بوده است. اگر این عوامل نبود، دولت ترکیه نمیتوانست سیاست نسلکشی کوردها را اجرا کند. بنابراین، دولت ترکیه نگران جنگ در خاورمیانه نیست. برعکس، او قصد دارد از این موقعیت به عنوان یک فرصت استفاده کند. با این کار او قصد دارد در جنگ علیه کوردها حمایت بیشتری کسب کند و مناطق جدیدی در روژاوا و سوریه را تصرف کند.
-رهبر خلق کورد عبدالله اوجالان ضمن ارزیابی جنگ در خاورمیانه میگوید که دین گرایی و ناسیونالیسم راه حلی ندارد و میگوید: «تفکر دولت - ملت، چه ناسیونالیسم مذهبی و چه سکولار، تا زمانی که وجود داشته باشد، جنگ میان جامعه ادامه خواهد داشت.» و خاطر نشان میکند که این تفکر عامل اصلی مشکلات و جنگهاست. او ملت دموکراتیک را به عنوان راه حل نشان میدهد. آیا این راه حل برای مشکل فلسطین و اسرائیل قابل اجرا است؟
از نظر تاریخی، با شروع نظام دولتی، مشکلات اجتماعی افزایش یافته است. با قویتر شدن دولت، بشریت از برابری، آزادی، خواهری و برادری، زندگی مشترک و صلح دور میشود. جنگ و جنگطلبی غالب است. این یک واقعیت تاریخی است. نظام دولت-ملت نیز یک نظام دولتی است که بیشترین جنگ و ظلم را در خود دارد. جنگ جهانی اول و دوم و قبل و بعد از این دو جنگ بزرگ، صدها جنگ منطقهای و محلی، جنگ برای دولت-ملت رخ داده است . شرایط و ظلمی که در دویست سال اخیر رخ داده است، صدها بار در طول تاریخ ده هزار ساله بشری تأثیر منفی بیشتری داشته است. این به توسعه ابزارهای جنگی مربوط نمیشود، مستقیماً به تفکر مربوط میشود. یکی از اصلیترین حوزههایی که دولت-ملت بیشترین آسیب را در آن وارد کرده و نتوانسته آن را حل کند، خاورمیانه است. دولت - ملت مشکلات خاورمیانه را چند برابر کرده است. اکنون نیز منشأ همه مشکلات خاورمیانه، دولت-ملت است. دولت-ملت مانع اصلی توسعه است. رهبر آپو نتایج تفکر و کارکتر دولت-ملت را در واقعیت اجتماعی تاریخی به تفصیل ارزیابی کرد. چه از طریق روش سکولاریسم باشد و چه از روش دین گرایی، نتایج دولت- ملت یکسان است. در هر دو صورت، مشکلات افزایش مییابد و عدم راه حل عمیق تر میشود. ترکیه یکی از مصادیق عینی دولت-ملت سکولار و مذهبی است. ترکیه از زمان تأسیس خود نوعی ناسیونالیسم سکولار داشته است. حتی اکنون نیز ناسیونالیسم مذهبی را مبنای خود قرار میدهد. از هر دو راه، راه حل واقعی برای مشکلات ترکیه ارائه نشده است. زیرا حل مشکل با دولت- ملت غیرممکن است. در ماهیت دولت- ملت، دکترین جنگ و نسلکشی وجود دارد. در کنار جنگ علیه جامعه، حوادثی که در دولت-ملت اتفاق میافتد، جدیتر از زمان سلسلهها و پادشاهیها است. اینکه فکر کنیم جامعه با چنین نظامی روشن میشود و توسعه پیدا میکند اشتباه است. در ترکیه، کسانی که ایده سکولاریسم را مبنای خود قرار دادهاند ، چنین ایدهای دارند. پس از روی کار آمدن ناسیونالیسم مذهبی و استقرار در حکومت، گفته میشود که با ناسیونالیسم سکولار میتوان مشکل را حل کرد. با این حال، دولت-ملت مانعی بر سر راه روشنگری، دموکراتیزه شدن و زندگی آزاد و عادلانه است. بنابراین با از بین بردن انواع ناسیونالیسم میتوان مشکلات را حل کرد و پیشرفت کرد و در خاورمیانه نیز راه حل واقعی مشکلاتِ ناشی از تفکر دولت- ملت است. ملت دموکراتیک شیوهای از زندگی دموکراتیک ملی است که در آن واقعیت ملی به شیوهای معتبر زندگی میشود و جنبههای نادرست ملی گرایی حذف میشود. مثلا؛ شاید زیاد در مورد آن صحبت نشود، اما با وجود مردم، جوامع و باورهای مذهبی، زنان میتوانند در یک ملت دموکراتیک بیشترین ابراز وجود را داشته باشند و به شیوهای درست و آزاد زندگی کنند. در عین حال، دولت-ملت تجسم وظیفه اقتدار و قدرت از محصول تفکر حاکم مرد است. ناسیونالیسم سکولار و ناسیونالیسم مذهبی فقط اشکال مختلف دولت-ملت هستند. در چنین نظامی، جامعه، مردم، زنان نمیتوانند وجود داشته باشند، نمیتوانند آزادانه زندگی کنند و ابراز وجود کنند. این از عمل مشهود است.
ریشه مشکلات و درگیریهای اعراب و یهودیان، ناسیونالیسم است. بنابراین، حل این مشکل، زندگی مشترک و مسالمت آمیز تنها با شکست ناسیونالیسم، با حذف ناسیونالیسم مذهبی و سکولاریسم که دو نسخه از دولت ملت هستند، محقق میشود. این روشی است که ما معرفی میکنیم. ما معتقدیم که با ساختن یک دولت ملی نمیتوان مشکل را حل کرد. برای حل مشکل فلسطین، این به عنوان پیشرفتهترین راه حل ارائه میشود. البته دولت اسرائیل این را نمیپذیرد. با این حال، برای فلسطینیها، ایجاد یک دولت، راه حل دائمی مشکل نخواهد بود. اول از همه باید تفکر دولت ملت را از بین برد. تا زمانی که این کار انجام نشود، جنگ و درگیری پایان نخواهد یافت. با ذهن دولت ملت، جغرافيا، كوهها، رودخانهها و شهرها از يكديگر جدا شدهاند و اين راه حل نيست. راه حلی که برای قدس پیشنهاد میکنند این است که شهر را به دو قسمت تقسیم کنند. آیا چنین چیزی اتفاق میافتد؟ بسیاری از خلقها، جوامع و باورها در کنار هم در این سرزمین کهن زندگی میکنند. در چنین جغرافیایی که تنوع در این سطح وجود دارد، آیا دولت ملت و ناسیونالیسم میتوانند مشکلات را حل کنند؟ کاری جز جنگ با یکدیگر نیست. این چیزی است که صد سال است اتفاق میافتد. از بین بردن این امر با راه حل و تفکر یک ملت دموکراتیک امکان پذیر است تا همه تنوعات با هم زندگی کنند و خود را با ملت، فرهنگ و ایمان خود بروز دهند. جایی که راه حل ملت دموکراتیک میتواند بیشتر از هر جایی در آن اجرا شود، جغرافیای مردم اسرائیل و فلسطین است.
-اهمیت حل مسئله کوردها و فلسطین برای حل مشکلات خاورمیانه و شکل گیری دموکراتیزه شدن برای زندگی مسالمت آمیز، آزاد و امن مردم چیست؟
در کل مصاحبه سعی کردیم اهمیت این دو مسئله و روش حل آن را که صحیح میدانیم توضیح دهیم. نظامی که نیروهای مدرنیته سرمایهداری در خاورمیانه ساختند، علیه مردم بود. کشتار و انکار مردم کورد و فلسطین نتیجه همین نظام است. با حل نشدن این دو مسئله، با تحمیل نسلکشی، وضعیت مشکلساز خاورمیانه ادامه یافت. با این کار، با دولت-ملتها در خاورمیانه مبارزه شد، آنها علیه یکدیگر قرار گرفتند و نیروهای سلطهگر از این طریق کنترل را به دست گرفتند و خاورمیانه را کاملاً به خود وابسته کردند. مردم خاورمیانه از این امر متحمل آسیبهای زیادی شدند و آسیب دیدند. بزرگترین آسیب به خلق کورد و مردم فلسطین وارد شد. حل نشدن این دو مسئله نه تنها بر این مردم اثر گذاشت، بلکه باعث شد که نیروهای ظالم و امپریالیست بر منطقه مسلط شوند و به همه مردم آسیب برسانند. میتوان گفت اگر این دو مسئله حل شود، پیشرفتهای مهمی در خاورمیانه حاصل میشود، جنگ پایان مییابد و صلح واقعی برقرار میشود. مسئله کوردها و فلسطین بزرگترین مسئله خاورمیانه است. در عین حال، این بزرگترین پویایی دموکراتیک شدن در خاورمیانه است. حل هر دوی این مسائل با رویکردی ذهنی و دموکراتیک قابل انجام است، بنابراین به ناسیونالیسم، دین گرایی، ملی گرایی و هر نوع تعصب در خاورمیانه که منشاء اصلی مشکلات در خاورمیانه است، پایان خواهد داد. با حل همیشگی این دو مسئله، تحولات دموکراتیک در ایران، عراق، سوریه، ترکیه و اسرائیل رخ خواهد داد که این خود به تنهایی اهمیت و عظمت این تحول را نشان میدهد. از سوی دیگر، تمامی طرحها، عملیاتها و توطئههای تهیهشده در خاورمیانه حذف خواهد شد. حل مسائل کوردها و فلسطین تأثیر مثبتی بر کل جهان خواهد داشت.