دوران کالکان عضو کمیته مرکزی حزب کارگران کوردستان (پ.ک.ک) در مورد استراتژی ناتو، ایالات متحده آمریکا و اروپا در قبال حملات اشغالگرانه و سیاستهای «نئوعثمانی» رژیم ترک به پرسشهای ما پاسخ داد.
خبرگزاری فرات: در سطح منطقهای و جهانی، شما سیاستهای کنونی ترکیه را چگونه ارزیابی میکنید؟ در سیاستهای کنونی ترکیه، نئو عثمانیگری به چه معنایی است؟ شما چه ایستاری به کل منطقه دارید؟ این نگاه سیاسی از چه مبنایی برخوردار است و چگونه ایجاد شده است؟
دوران کالکان: رهبری اتحاد و ترقی میخواست که به نیرویی امپریالیستی و جهانی تبدیل شود. با سیاست و ذهنیتی اینگونه در جنگ تقسیم منافع امپریالیستی شرکت کرد. دولت جمهوری ترکیه هم میخواهد به یک نیروی منطقهای، هژمونیک و امپریالیستی تبدیل شود. توسعهطلبی در سطح جهانی، بر اساس این مبنا دستیابی به نیروی امپریالیستی را ممکن نمیداند. فرصت و امکانات مناسبی ندارد. مانند رویاپردازی به آن نگریسته میشود. اما به جای آن، بر این باور است که میتواند به یک نیروی امپریالیستی و هژمونیک تبدیل شود. ذهنیت و سیاست خود را بر اساس دستیابی به چنین اهدافی سازماندهی کرده است. سیاست جهانی خود را برای آنکه به یک نیروی منطقهای-هزمونیک تبدیل شود، بر اساس چنین استراتژی و تاکتیکی حرکت میکند. در سطح طراحی و برنامهریزی در بعد جهانی، اقدامات و فعالیتهای دیپلماتیک را بر اساس مناسبات و اختلافات پیگیری میکند. بدون شک هدف آن دستیابی به این هدف استراتژیک است. در این رابطه هم بیشترین امتیازات را میدهد. به نیروهای بزرگ جهانی اتکا دارد. با اسرائیل و انگلستان و آمریکا و آلمان بر این اساس ارتباط برقرار میکند. مشارکت ترکیه در ناتو هم بدون گمان در این راستا است.
از طرف دیگر سیاستهای تهدید و شانتاژ را هم ادامه میدهد. یعنی برای آنکه بتواند به یک نیروی امپریالیستی جهانی تبدیل شود، در سیاستهای خود بر سه مبنا حرکت میکند یکی از این سیاستها دادن امتیاز است که میتواند امکان و فرصتهای استراتژیک را مورد معامله و رد و بدل کردن قرار دهد. دولت جمهوری ترکیه در این باره واقعا حکومتی سوداگر و معاملهگر است. به یک معنا بازرگان است. از مصطفی کمال گرفته تا کنون تمام حکومتها چنین سیاستهایی را پیگیری کردهاند. و دومین سیاست هم اتکا به نیروهای بزرگ است، ابتدا آلمان، سپس انگلستان-اسرائیل، در همین رابطه بود که بعد از جنگ جهانی دوم مناسبات گسترده خود را با آمریکا برقرار کرده و به ناتو پیوست. سومین سیاست هم بهرهگیری از رویکرد تهدید و شانتاژ است. این مسئله هم اساسا در دیکتاتوری فاشیست آ.ک.پ/م.ه.پ وارد بالاترین سطح خود شده است. پیش از این دولت ترک به نحوی مخفیانه از طریق میت تلاش میکرد تا این سیاستها را پیگیری کند. گروههای مختلف را تهدید میکرد. دست به اقدامات تحریک کننده میزند. اما با بقدرت رسیدن دیکتاتوری فاشیست آ.ک.پ/م.ه.پ این سیاست تغییر کرد. این سیاستها سازماندهی شدند و سیستماتیک شدند. بسیاری از سازمانهای تبهکار را ایجاد کردند. از کانونهای عثمانی گرفته تا سازماندهی مجدد میت، سازماندهی مجدد کنتراگریلا، از طریق ا.ک.پ/م.ه.پ جمهوری ترکیه به دلتی تبهکار و فاشیست تغییر پیدا کرد. از مرزهای جمهوری ترکیه خارج شده و با سازماندهی داعش و القاعده، و فراتر از آن با سازماندهی اخوانالمسلین ارتباط برقرار کرده و در خاورمیانه ارتباط خود را با گروههای ملیگرای افراطی و اسلامی، به بالاترین سطح رساند، ترکیه از این طریق از عنوان اسلام بهرهبرداری کرده و به مرکز تبهکاران تبدیل شد. ترکیه تمام سازمانهای تبهکار در سوریه را به عنوان مراکز خود میبیند و از آنها حمایت میکند. در خاتمه داعش هم به دیکتاتوری فاشیست آ.ک.پ/م.ه.پ اتکا کرده و از این سازمان هم حمایت کرد. همچنین از طریق جبهه النصره هم ارتباط خود با القاعده را به بالاترین سطح رساند.
ترکیه با اتکا به چنین سازمانهایی، از ارمنستان گرفته تا لیبی، از لیبی تا مناطق دیگر خاورمیانه به ابزاری برای جنگ و اشغالگری تبدیل شد. اما به همین اقدامات بسنده نیمکند. سازمانهای تبهکار از عفرین تا خاکورک در مرکز کوردستان، را مانند دولتی تبهکار در سرزمینهای داخل و خارج مستقر کرده و به سیاست تهدید و شانتاژ در عرصه بینالمللی دست میزند. بدیهی است که از داعش گرفته تا القاعده، بسیاری از نیروها را به فعالیت واداشته است. قتلعام پاریس یکی از نمونههای بسیار عینی این مسئله است. توسط داعش از آلمان تا انگلستان، فرانسه و تمام اروپا، همچنین در آمریکا و در تمام جهان در حملات تروریستی دست داشتند. به تمام دولتها فشار وارد کردند تا از سیاستهای آنها خصوصا در حمایت از سیاستهای قتلعام کورد و توسعهطلبی در خاورمیانه حمایت کنند. در واقع در پشت تمام حملات داعش، حکومت فاشیستی آ.ک.پ/م.پ قرار دارد. و تمام جهان هم بر این مسئله واقف است. در واقع روسیه هم از این مسائل اطلاع دارد و مدارکی را در این رابطه در اختیار افکار عمومی قرار داده است. در رابطه با کشورهای دیگر هم همین مسئله صدق میکند. در خصوص تعامل ترکیه با سیاستهای جهانی میتوان این مسائل را مبنا قرار داد.
در صورتیکه به این مسائل توجه شود میبینیم که در مرکز این سیاستها قتلعام کورد قرار دارد، و مانند یک نیروی امپریالیستی جهانی توسعهطلبی در خاورمیانه را هدف خود قرار داده و تلاش میکنند این خواست خود را بر کشورهای دیگر جهان هم تحمیل کنند. بدون شک استراتژی واقعی جمهوری ترکیه بر این هدف استوار است. همچنین آشکار است که استراتژی سیاسی جدید که به آن عثمانیگری جدید یا نئو عثمانیگری گفته میشود، بر اساس این فکر قرار گرفته است. در متن آن هم واقعیت تبدیل شدن به یک نیروی هژمون جهانی به نام امپراتوری عثمانی قرار گرفته است. در همین رابطه است که حاکمیت عثمانی همواره رویای این مسئله را در سر پرورانده است تا به یک نیروی هژمونیک-امپریالیستی و جهانی تبدیل شود. با چنین افکاری ترکیه تلاش میکند طرز فکر اتحاد و ترقی انوری را به همان نحوی که وارد جنگ جهانی شد در پیش بگیرد. از فاتح محمد در امپراتوری عثمانی گرفته تا امروز چنین خواستی مشاهده میشود که به یک نیروی جهانی تبدیل شود. رهبری اتحاد و ترقی این سیاست را مجددا سازماندهی کرد، در جنگ جهانی اول آن را به رویای خود تبدیل کرد. ما از این مسئله در بعد تاریخی آن اطلاع داریم.
دولت کنونی جمهوری ترک نمیتواند در ذهنیت و سیاست به یک نیروی جهانی و هژمونیک تبدیل شود. زیرا نمیتواند سیاستهای خود را در ذهنیت و عمل به اجرا درآورد، البته به این معنا نیست که نمیخواهد، بلکه چون توانایی ان را ندارد امکان دستیابی به این قدرت جهانی را ندارد. در مقابل سیاست قتلعام کورد، تبدیل کوردستان به ترکستان، و پیگیری سیاستها هژمونیک و امپریالیستی در خاورمیانه را پیگیری میکند. سیاست و ذهنیت بنیادین دولت جمهوری ترکیه اینگونه است. اهداف پنهانی این سیاست جنبش کمالیستی این بوده است. تحت حاکمیت آ.ک.پ/م.ه.پ این هدف آشکار شده است. به طور عینی به آن اشاره شده به شیوهای سازماندهی شده وارد عمل شد. این سیاست هم اکنون پیگیری میشود.
این سیاست پنهانی در دورههای قبل مخفی نگاه داشته شد و آشکار عملی نشد. چه شد که فاشیسم ا.ک.پ/م.ه.پ این سیاست را آشکارا پیگیری کرد؟ از آن دم زد، حفظ کرد و در نشست عمومی سازمان ملل متحد آن در قالب یک نقشه مطرح کرد؟ در این باره نیروهای بینالمللی مسئول هستند. دولت کنونی جمهوری ترکیه در عمل با برداشتن قدمهایش وارد این مرحله شده است. از قتلعام ارمنیان گرفته تا کورد این مسئله ادامه پیدا کرده است. هیچگاه مانعی در مقابل دولت ترکیه قرار داده نشد، هیچ نیروی جهانی در مقابل آن مانع ایجاد نکرد، به طور خلاصه از آن حمایت کردند. قتلعام کورد تحت عنوان مبارزه علیه ترور ادامه پیدا کرد و از سوی ناتو اکنون ۳۷ سال است که مورد حمایت قرار میگیرد. جنگی که جمهوری ترکیه از سال ۱۹۸۵ به بعد علیه پ.ک.ک آن را آغاز کرده است، در اساس از سوی ناتو است که پیگیری میشود. درباره این جنگ در قرارگاههای ناتو تصمیمگیری میشود، طراحی میشود و جنگ نامبرده در تمام ابعاد از سوی ناتو مورد حمایت نظامی و سیاس قرار میگیرد. به همین دلیل است که ذهنیت و سیاست نئو عثمانی را به نحوی حفظ کرده و به پیش میبرد. در مقابل قتلعام ارمنیان سکوت کردند، در مقابل قتلعام کورد هم سکوت کردند. در آمد، درسیم، آگری مانع از قتلعام کورد نشدند، ان را نادیده گرفتند و در مقابل از آن حمایت کردند. بعد این دولت در ناتو پذیرفته شد و امنیت ان هم تامین شد. ۳۷ سال است که از سوی ناتو علیه پ.ک.ک جنگ اعلام شده است. مناسبات طیب اردوغان با اخوان المسلیمن، داعش و القاعده را نادیده میگیرند. با حمایت آشکار از تبهکاران، از حملات داعش حمایت شد، آن را هم نادیده گرفتند. و با این بهانه که گویا علیه داعش میجنگند، از سال ۲۰۱۵ بین جمهوری ترک و آمریکا دومین ائتلاف جعلی برقرار شد.
به این دلیل بود که دولت جمهوری ترک، دیکتاتوری فاشیست آ.ک.پ/م.ه.پ هدف سیاسی خود را آشکار کرد، سیاست و ذهنیت مذکور را هم آشکارا به پیش برد. از آن نیرو گرفت. جامعه جهانی را ضعیف دیده و با این ذهنیت که هیچ کس نمیتواند مانع از وی شود دست به عمل زد. در بخش دیگری هم با تهدید و شانتاژ، با عملیات تروریستی عدهای را مرعوب کرد، و بخش دیگری از سیاستهای خود را با امتیازات اقتصادی و توسعه امکانات ترکیه، به سکوت واداشت. در سطح جهانی هم دولتها این سیاست را پذیرفتند. در نتیجه منافع اقتصادی خود را در نظر گرفتند، از آن حمایت کردند، در مقابل آن مخالفت نکردند و اکنون تحت حاکمیت فاشیستی ا.ک.پ/م.ه.پ این خواست تهاجمی خود را آشکار میکند. امروز این نیرو به یک هیولا تبدیل شده است. هیتلر، موسولینی و صدام کنونی است و بیشترین ضرر را به کورد میرساند. هر روز کورد را قتلعام میکند، علیه کورد دست به دشمنی میزند. این یک واقعیت است. کورد در این فرایند بیش از همه آسیب دیده است، اما همه باید بدانند که هیتلر، صدام هم بعد از انکه امنیت خود را تامین کردند، بعد از انکه جهان را تهدید کردند و به منافع تمام دولتها آسیب رساندند، همانگونه که به یک نیروی ضد بشری تبدیل شدند، دیکتاتوری فاشیست آ.ک.پ/م.ه.پ هم، دولت جمهوری ترکیه را به هیولایی جهانی، دولت تروریستی و مهاجم تبدیل کرده است که برای تمام جامعه بشری تهدید محسوب میشود. اکنون به همه آسیب میرساند. اگر این نیرو از میان برداشته نشود، تغییر پیدا نکند، اگر ترکیه از این سیاست و ذهنیت نجات پیدا نکند و دمکراتیک نشود، در آینده به تمام خاورمیانه، به جامعه بشری و زنان و جوانان به همان اندازه کورد آسیب میرساند. دولتهایی که اکنون از سیاست موجود فاشیستی آ.ک.پ/م.ه.پ بهرهبرداری میکنند، در اینده از این هیولای تروریست آسیبهای جدی میبینند. این نیرو وارد چنین مرحلهای از تهاجم میشود.
خبرگزاری فرات: در خصوص مبنای سیاستهای جرمانگاری پ.ک.ک که تحت عنوان مبارزه با ترور صورت میگیرد شما چه نظری دارید؟ جرم انگاری پ.ک.ک چه تاثیری را بر جنبش دارد؟ همچنین مبارزه علیه ترور، برخورد نیروهای جهانی با کورد را چگونه تغییر داده است؟ برای نمونه جایزه تعیین شده آمریکا برای هر یک از سه رهبران ک.ج.ک، حملات نابودگرانه دولت ترک علیه کورد از جمله این اقدامات هستند. جامعه بینالمللی جنبش کورد را مانند سازمانی مجرم در نظر میگیرد، به همین دلیل است که اجازه میدهد توسط دولت ترک مورد حمله قرار گیرد. در کل این موارد را چگونه ارزیابی میکنید؟
دوران کالکان: نیروی دولتی بینالمللی جنبش کورد را مانند سازمانی مجرم اعلام کرده و اجازه میدهند که کورد از سوی دولت ترک قتلعام شود. و بیش از آن، از این قتلعامها حمایت هم میکنند. چرا؟ چون ذهنیت و سیاستی که کورد را نادیده میگیرد، میخواهد که کورد از میان برود. این سیاست و ذهنیت جهانی است. زیرا مسئله کورد از سوی این نیروها خلق شده است. این نیروهای بینالمللی خواهان دستیابی مسئله کورد به راه حل نیستند. زیرا هژمونی جهانی-دولتگرا در سیاست و ذهنیت تقسیم کننده کوردستان و حاکمیت نابودگرانه بر کوردستان را بعد از جنگ اول جهانی ایجاد کردند. کوردستان را تقسیم کردند، جنگ نابودگرانه برخی از دولتها علیه کورد را ایجاد کرده و اختلاف و جنگ بین کورد و دولتها را دامن زدند. یعنی ایجاد جنگ و اختلاف در خاورمیانه به یکی از اهداف آنان تبدیل شد، تا بتوانند حاکمیت خود را بر ان اعمال کنند، اختلاف و کشمکش در خاورمیانه را گسترده کرده و ثروت کوردستان و خاورمیانه را با اتکا به این اختلافات غارت کنند.
به همین دلیل از سیاست و سیاستی که کوردستان را تقسیم کرده است و کورد را نابود میکند، آسیبی نمیبینند، بلکه از آن بهره برداری هم میکنند. منافع اقتصادی از آن هم عاید میشود. لازم است که ما این مسئله را بدانیم و بر ان هم واقف باشیم. به همین دلیل است که تقسیم کوردستان، نابودی کوردستان، عدم پذیرش موجودیت و آزادی کورد به این معنا است که مسئله کورد از سوی دولتها و نیروهای جهانی ایجاد شده است و این نیروها خواهان حل ان نیستند. بلکه از این مسئله بهرهبرداری هم میکنند. به دلیل منافع خود خواهان حل آن نیستند.
زیرا اگر حل شود، در زماتیکه اختلاف و کشمکشی بین کورد و دولتهای دیگر خاورمیانه روی ندهد، نمیتوانند از آن بهرهبرداری کرده و منافع آنان هم خاتمه پیدا میکند. به همین دلیل برای دستیابی به منافع خود اجازه میدهند که حملات نابودگرانه علیه کورد صورت گیرد. در مقابل این حملات اقدامی به عمل نمیآورند. در صورتیکه آن را نادیده نگیرند، از آن حتی حمایت هم میکنند. یعنی با پیگیری مناسبات و منافع اقتصادی، با فروش سلاح، تحت عنوان ناتو بر اساس پیمانهای ناتو، حمایت نظامی و سیاسی خود را از جمهوری ترکیه اعلام کرده و از حملات نابودگرانه جمهوری ترکیه علیه کورد حمایت میکنند. نه فقط این حملات را نادیده میگیرند، بلکه به آن اجازه هم میدهند و همزمان از حامیان این حملات هم هستند. به شریک دولت ترک در نابودی کورد تبدیل شدهاند.
کسانی که خواهان ادامه مسئله کورد هستند، کسانی که نمیخواهند مسئله کورد حل شود، نیروهای دولتگرای جهانی هستند. ما توطئه بینالمللی را فراموش نمیکنیم. رهبر آپو به اروپا عزیمت کرد و در رابطه با مسئله کورد بر اساس معیارهای دمکراتیک و حقوق دمکراتیک بینالمللی طرحهای خود را پیشنهاد کرد. آشکار است که در مقابل به چه حملاتی دست زدند، امریکا، سیا را چگونه مورد بازخواست قرار دادند؟ آنها توطئه بینالمللی ۱۵ فوریه را طراحی و اجرا کردند، رهبر آپو را چگونه ۲۳ سال در امرالی، با سیستم شکنجه و انزوا در حصر قرار دادند و مسئله کورد را بدون راه حل باقی نگاه داشتهاند. این موارد نشان میدهد که میخواهند بر اساس مسئله کورد جنگ و اختلافات گسترش پیدا کرده و ادامه پیدا کند. ما این روند را آشکارا میبینیم.
کدام کشورها به رهبر آپو حمله کردند؟ رهبر آپو در رم خواستار چه چیزی شد؟ اتحادیه اروپا چرا از آن حمایت نکرد؟ آمریکا چرا برای دستیابی به راهحل عمل نکرد؟ بنابه این دلایل بود. پیش از هر چیز باید این مسئله را درست مشاهده کرد. در بنیاد تمام این سیاستها، هم اکنون سیاست و ذهنیت نابودی کورد در جریان است که به ان مسئله کورد گفته میشود و این مسئله هم مسئلهای جهانی است. سیاست و ذهنیتی که هژمونی دولت جهانی-سرمایهداری آن را آفریده است. آنها سیاستهای نابودگرانه را پیگیری میکنند. به همین دلیل است که این مسئله را ایجاد کردهاند. همان دولتهایی که از آن بهرهبرداری میکنند. کسانی که در مقابل دستیابی به راه حل مسئله کورد مانعتراشی میکنند. در مقابل سیاست و ذهنیتی ممانعت ایجاد میکنند که میخواهد مسئله کورد را حل کند، از موجودیت و آزادی کورد دفاع کند و ذهنیت و اراده آزاد کورد، سازماندهی و فعالیت ان را خلق کرده است، بر اساس حقوق دمکراتیک ملی کورد میخواهد سیاست و ذهنیت نابودی را از میان بردارد و کورد با دستیابی به اتحاد خود، دمکراسی را ایجاد کند. این دولتها از سیاست و ذهنیتی دفاع میکنند که مسئله کورد را ایجاد کردهاند. در این رابطه است که مبارزه حقطلبانه کورد را با عنوان مبارزه علیه ترور تخطئه میکنند. تعریف ترور در این دوره اینگونه صورتبندی میشود. متاسفانه تروریسم را به این سطح انتقال دادهاند. آن را به تعریفی بدل کردهاند که مخالف خود را متهم میکند. زمانیکه از ترور و تروریسم استفاده میکنند، همه چیز متوقف میشود.
دولت ترک این اساس جنگ نابودی کوردها را علیه پ.ک.ک و گریلاهای پ.ک.ک ادامه میدهد و با عنوان مبارزه علیه ترور آن را تعریف میکند. دولتهایی که مسئله کورد را ایجاد کردهاند و از ان بهرهبرداری میکنند، دولتهایی که خواهان حل مسئله کورد نیستند، تعریف دولت جمهوری ترک را پذیرفته و بر این اساس است که مسئله کورد را ادامه میدهند، از جنگ نابودی کورد حمایت کرده و از طرف دیگر جمهوری ترکیه را حمایت میکنند. خلاصه کنم؛ بهانهتراشی میکنند. باید گفت که ردای حقوقی را بر تن کردهاند. میگویند که دولت ترک از این حق برخوردار است که علیه ترور مبارزه کند، ما هم از ان حمایت میکنیم. بسیار خوب، دولت ترک به چه کسی چه میگوید؟ به کورد عنوان تروریست میدهد. به آزادی و موجودیت کورد ترور میگوید. و علیه آنها میجنگد. زیرا دولت ترک به کورد تروریست میگوید، آیا دولتهای دیگر هم به همین نحو کورد را تروریست میبینند؟ این کشورها مبارزه خلق کورد را برای دستیابی به حقوق دمکراتیک ملی خود به عنوان تروریسم میبینند، و ان را رد میکنند. این کشورها حامی نابودی کورد هستند؟ باید این مسئله را آشکارا عنوان کنند. با تعریف ترور صورت مسئله را پاک میکنند، رادی حقوقی بر تن آن میکنند.
از این طریق تلاش میکنند تا جنگ نابودی و جنگ علیه بشریت را مخفی کنند. این اقدام را هم با آگاهی و نیت قبلی انجام میدهند. با طراحی از پیش تعیین شده انجام میدهند. حق ندارند که اعلام کنند که بدون اطلاع یا بدون درک انجام میدهند. برعکس، با آگاهی با طراحی قبلی به این اقدامات دست می زنند. برای پوشاندن این ردای حقوقی به مسئله، نزدیک به ۴۰-۵۰ سال است که دست به اقدامات تحریک کننده میزنند، به بازی دست میزنند، باید بر این مسئله واقف بود. ما میدانیم که برای مشروعیت بخشیدن به تعریف دولت ترک یعنی مبارزه علیه ترور، دست به اقدامات تحریک کننده داخلی و خارجی زدهاند. یکی از این اولین اقدامات در سال ۱۹۸۱، اقدام محمد علی آغچه برای ترور پاپ بود. آغچه خود عضو م.ه.پ بود. یکی از اعضای ضد گریلا بود. وابسته دولت ترک، میت ترکیه بود. در مرکز اروپا بروی پاپ اسلحه کشید. در چنین سطحی به حمله دست زد. مشخص است که بسیاری از اقدام وی حمایت کردند. در اروپا هم عدهای از وی حمایت کردند. در این باره ما چه میتوانیم بگوییم؟ تلاش برای ترور پاپ از سوی یک فاشیست م.ه.پ یی چه ارتباطی با جنگ علیه کورد، جنگ علیه پ.ک.ک و نابودی کورد دارد؟ ارتباط دارد: با چنین حملهای خواستند نشان دهند که در ترکیه تروریسم تا چه اندازه خطرناک شده است. دولت جمهوری ترک تا چه حدی در معرض تهدید تروریستی قرار دارد، این مسئله جهان را تهدید میکند، به همین دلیل مبارزه دولت ترک علیه ترور بر حق و مشروع است، خواستند که چنین درکی را گسترش دهند. بر این اساس خواستند تا عدم مشروعیت کودتای فاشیستی ۱۲ سپتامبر را پنهان کنند. تلاش کردند تا اقداماتشان را مشروع نشان دهند. خواستند تا برای کودتای فاشیستی ۱۲ سپتامبر کسب حمایت کنند. و تمام اقدامات علیه این کودتا را مبارزه علیه ترور نام نهادند.
بدون شک تعریف ترور را با اقدامات تروریستی ضد گریلایی محمد علی آغچه ربط دادند، بدون آنکه تفاوتی بین اقدام علیه پ.ک.ک و علیه کورد قائل شوند. با این گفته که ما علیه ترور مبارزه میکنیم، خواستند توجه را به سوی این مسئله جلب کنند که تروریستها حتی به پاپ هم حمله میکنند، ببینید تا این اندازه خطرناک هستند که به پاپ هم حمله میکنند. جنگ علیه پ.ک.ک و کورد را اینگونه تعریف کرده و صورت مسئله را پاک کردند. به این اقدامات بسنده نکردند، برای انکه بتوانند ردای حقوقی بر حمله به کورد و پ.ک.ک بپوشانند، گلادیوی آنها در ۲۸ فوریه ۱۹۸۶ نخست وزیر سوئد، اولاف پالمه را به قتل رساندند. بلافاصله هم اعلام کردند که پ.ک.ک دست به این اقدام زده است، از این طریق تهدید ترور در ترکیه که با سوء قصد به پاپ اغاز شده بود، بدون آنکه مشخص شود از سوی چه کسی بوده است، به متهم کردن پ.ک.ک در قتل اولاف پالمه منجر شد و پ.ک.ک به عنوان نیرویی که دست به ترور بینالمللی میزند، نشان داده شد و حمله به آن آغاز شد. همه چیز به پ.ک.ک نسبت داده شد. و این برای انان هدف بود. زیرا کسی مانند اولاف پالمه، قتل نخست وزیر سوید به عنوان یک سوئدی، قتل یک رهبر سوسیال دمکرات که میخواست در سطح بینالمللی از تاثیرگذاری برخوردار باشد، بدون شک هیچگاه مشروع و برحق نبود. و نیرویی که به این اقدام دست زده بود، بدون تردید از سوی خلقها و از سوی دولتها هم خطرناک محسوب میشد. به همین دلیل حملات علیه پ.ک.ک آغاز شد. گفتند پ.ک.ک یک سازمانی تروریستی است و بسیار خطرناک است. پ.ک.ک را در لیست ترور قرار دادند. علیه پ.ک.ک طرحهای حمله مشترک را آماده کردند. بر این اساس ناتو علیه پ.ک.ک تصمیم گرفت. مراکز پ.ک.ک در اروپا تعطیل شدند. کوردها دستگیر شدند، پرونده دوسلدورف گشوده شد.
همانگونه که در زمان هیتلر علیه سوسیالیستها، علیه انقلابیون دست به اقدامات تحریک کننده زدند، علیه آنان پرونده گشودند، به همان نحو علیه پ.ک.ک عمل کردند، همان اقدامات تحریک کننده را این بار علیه کورد، علیه رهبران آزادی و انقلابیون پ.ک.ک در پیش گرفتند. از یک طرف هم از حملات نابودگرانه و ضد بشری دولت ترک علیه نیروهای گریلا، زنان و جوانان و تمام خلق کوردستان حمات کردند و از طرف دیگر خود دست به حمله زدند و از طرف دیگر به ان مشروعیت دادند. این اقدامات را در سطح بینالمللی انجام دادند. بسیاری از دولتها به این اقدامات پیوستند. در آلمان پروندههایی را گشودند، انگلستان بیشترین حمایت را از جمهوری ترکیه بعمل آورد. در اصل آمریکا از کودتای ۱۲ سپتامبر حمایت کرده بود. آمریکا در چارچوب ناتو همانگونه که از جنگ علیه پ.ک.ک حمایت کرده بود، توطئه بینالمللی را هم طراحی کرده و رهبر آپو را ربوده و در امرالی مستقر کردند، ۲۳ سال است که رهبر آپو را در انزوا و شکنجه در امرالی حبس کردهاند.
بعد از آنکه این سیاستها رسوا و محکوم شدند و قادر به ادامه نشدند، برای آنکه نشان بدهند که همچنان ادامه پیدا میکند، در خصوص هوالان ما این تصمیم را گرفتند. در واقع تصمیم به حذف و نابودی گرفتند. دولت جمهوری ترکیه علیه رهبران پ.ک.ک لیستی را آماده کرد. با حمایت ناتو، با تکنولوژی پیشرفته، با اطلاعات سیا و پارت دمکرات کوردستان در صدد قتلعام برامده است. آمریکا هم به همین نحو خود را اماده کرده است.
اگر دقت شود میبینیم که فاشیسم آ.ک.پ/م.ه.پ علیه پ.ک.ک لیستی را آماده میکند و امریکا هم به نوبه خود لیست دیگری را. خیلی هم به همدیگر شباهت دارند. آماده کردن چنین لیستی به حملات دولت ترکیه برای به قتل رساندن رهبران پ.ک.ک به ترکیه مشروعیت میبخشد، همچنین دولت ترک را هم در این باره تشویق میکند. جمهوری ترک با نیروی گرفته از آمریکا، به آسانی به هر حملهای علیه پ.ک.ک دست میزند و دست به قتلعام کورد میزند.
در این باره تدارکات چنان گستردهای وجود دارد که همراه با آشکار شدن ابعاد آن هم، با تحریک سیستم دروغپردازی، دچار تغییر نمیشود. برای نمونه، هر چند هویت محمد علی آغچه آشکار شده است، اما تاثیر این پروندهسازی همچنان باقی مانده است. اشکارا معلوم شده است که اولاف پالمه را چه کسی به قتل رسانده است که هیچ ارتباطی با پ.ک.ک و کورد ندارد، این مسئله ثابت هم شده است. اما به دلیل قتل پالمه به کورد حمله شد، در تصممیات اتخاذ شده در این مورد هیچگونه تغییری در مسئله کورد صورت نگرفته است. سیاست و ذهنیت آنان دچار هیچگونه تغییری نشده است. همچنین انتقاد یا برخوردی که اعلام کند رویکرد قبلی اشتباه بوده است، صورت نگرفته است. به همین دلیل سیاست دیگری در دستور کار قرار ندارد. برعکس، با بهانههای جدید و مختلف دیگر، همچنان میگویند که پ.ک.ک یک سازمان تروریستی است و تلاش میکنند که علیه رهبری پ.ک.ک دست به اقدامات دیگر بزنند.
در ژوئیه ۲۰۱۵ آ.ک.پ/م.ه.پ به توافقی دست پیدا کردند، که گویا علیه داعش دست به ائتلاف زدهاند. ترکیه به ائتلاف مبارزه با داعش پیوست، از آمریکا هم حمایت کرد، این حمایت را در مبارزه با پ.ک.ک مورد استفاده قرار دادند. در ۲۴ ژوئیه ۲۰۱۵ با ۷۰ هوایپما به کمپهای پ.ک.ک حمله کردند. فاشیسم آ.ک.پ/م.ه.پ تا کنون یک داعشی را به قتل نرسانده است یا دادگاهی نکرده است. بر عکس از داعش میزبانی میکند. رفت و آمدهای داعش همه از مسیر ترکیه صورت میگیرند. اما بر اساس نظر آمریکا، ترکیه مشغول مبارزه با داعش است. به همین دلیل است که از ترکیه حمایت میکند. فاشیسم آ.ک.پ/م.ه.پ از این مسئله بهرهبرداری کرده و آن را علیه پ.ک.ک بکار میگیرد. آیا رهبری آمریکا از این مسئله اطلاع دارد؟ بله، به خوبی اطلاع دارد. با اطلاع قبلی دست به این کار میزند. اما ردایی حقوقی بر تن آن کرده است. و میگوید که ما در مبارزه با داعش دست به چنین اقداماتی میزنیم. زمانیکه در تنگنا قرار بگیرند، اعلام میکند که ما با کورد نمیجنگیم، اما حمایت اخذ شده را علیه کورد بکار میگیرد. در واقع آمریکا، آلمان و انگلستان هم از این مسئله به خوبی اطلاع دارند. اما برای فریب افکار عمومی صورت مسئله را پاک میکنند. از این طریق دولت ترکیه را آماده میکنند که جنگ نابودگرانه علیه کورد را ادامه دهد و این به معنای ادامه مسئله کورد است. اختلاف و جنگ دولتها با کورد همچنان ادامه دارد. در این اختلاف و جنگ، آمریکا و آلمان منافع اقتصادی فراوانی را نصیب خود کردهاند. کورد هم به آنها نیازمند میشود. از این طریق علیرغم پیشرفتها و حمایتهایی که از قتلعام کوردها انجام میدهند، به صورتی ریاکارانه خود را دوست کورد نشان میدهند.
از طرف دیگر جمهوری ترکیه، ایران و سوریه را هم به خود نیازمند میکنند. به همین دلیل منافع اقتصادی خود را بیش از پیش بالا میبرند. از استعمارگری ایران، ترکیه، عراق و سوریه و تمام کوردستان، بزرگترین منافع را کسب میکنند. منابع غنی این مناطق را تصاحب میکنند. مبالغ هنگفتی را نصیب خود میکنند و برای کسب این منابع، کوردها را قتلعام کرده و اجازه میدهند، تشویق میکنند که کورد کشته شود، و از این طریق این ذهنیت و سیاست همچنان ادامه پیدا میکند. دست به تلاشهای دمکراتیک نمیزنند تا این سیاست و ذهنیت تغییر پیدا کند. فراتر از این، کسانی که برای راهحل مسئله کورد مبارزه بکنند، کسانی که برای از میان برداشتن ذهنیت و سیاست نابودگرانه تلاش بکنند را به عنوان تروریست اعلام کرده و علیه انان دست به حمله میزنند. در سطوح مختلف دست به این حملات میزنند. چنین سیستمی ایجاد شده است و سیستمی از دروغ، اقدامات تحریک کننده، سیاست و ذهنیت نابودگر را علیه کورد برقرار کردهاند و از این طریق منافع اقتصادی خود را هم تامین میکنند. کوردها را در دام قرار داده و محصور کردهاند. و هنگامی که کورد مبارزه میکند، از آن به عنوان تروریست یاد میکنند. و از این طریق کورد را در محاصره قرار دادهاند. با ادامه این روند تلاش میکنند از این موقعیت بهرهبرداری کنند. از منافع اقتصادی بهرهبرداری کنند. نفرین بر این ثروت.
در این باره هرشخصی از مسئولیت خود برخوردار است، جرم و شریک جرم در صحنه حضور دارند. علیه کورد همکاری مجرمانهای را شکل داده و این مسئله هم ریشه در قتلعام ارمنی، رومی، آسوری و سریانیها دارد. اما اگر این همکاریهای مجرمانه فاش شوند، همه ناگزیر میشوند که در این باره حساب پس بدهند. از این مسئله هم میترسند. برای آنکه این همکاریها فاش نشوند پلیدترین و دشمنانهترین همکاریهای مخفیانه را انجام میدهند و دست به تهاجم میزنند.
خبرگزاری فرات: نقش پ.ک.ک در میان سیستم ک.ج.ک و در میان جنبش کورد چگونه است؟
دوران کالکان: پیش از هر چیز باید بر این مسئله تایید شود: نخست اینکه پ.ک.ک مانند سازمانهای دیگر کوردی یک سازمان کوردی خانوادگی، اشرافی و عشیرهای نیست. بر عکس جنبش ازادیخواهی ملی کورد است که بر شخصیت آزاد، جامعه دمکراتیک و خلق کورد متکی است. به همنی دلیل ایدئولوژی، سیاست، استراتژی و تاکتیکهای پ.ک.ک به منافع خانوادگی، عشیره و اشرافی عدهای گره نخورده است، منافع مبارزه آزاد و موجودیت خلق کورد ان را تعیین میکند. سیاست و ذهنیت پ.ک.ک به تمامی بر اساس معیارهای آزادی و موجودیت کورد، بر اساس منافع خلق کورد ایجاد شده است.
پ.ک.ک حتی اگر مرزهای سیاسی موجود را در نظر هم بگیرد، سازمانی متعلق به یک بخش کوردستان نیست، به همین دلیل تقسیم کورد، مرزهای ترسیم شده را مشروع نمیداند. جنبشی منطقهای نیست، برعکس، مرزهای سیاسی را در نظر میگیرد، اما جنبشی است که کوردستان را یکپارچه و یک تنواره میداند. جامعه کورد را به شیوه ملتی منسجم و یک تنواره میبیند، در میان جامعه کوردی، در هر چهار بخش کوردستان، در میان زنان، جوانان، کارگران و زحمتکشان، در میان جوامع دینی و جامعه دمکراتیک خود را سازماندهی کرده است، جنبشی ملی و دمکراتیک است. تمام تفاوتهای جامعه را از طریق دمکراسی و آزادی کوردستان، بر اساس خودمدیریتی دمکراتیک نمایندگی میکند، اختلافات را از میان برمیدارد و اتحاد در میان جامعه را ایجاد میکند.
به طور خلاصه، پ.ک.ک جنبشی عشیرهای و منطقهای نیست، همزمان جنبش ملیتپرستی افراطی کوردی هم نیست، جنبشی نیست که تنها برای سازماندهی کورد تلاش کند و تنها کورد را مبنا قرار دهد؛ جنبشی نیست که تنها در میان ثروتمندان خود را سازماندهی کند و تنها مختص به مردان باشد، در میان زنان هم خود را سازماندهی کرده است، تنها در میان مسلمانان خود را سازماندهی نکرده است، بلکه هیچیک از ادیان و مذاهب را نادیده نگرفته است. جنبشی نیست که تنها اسلام را مبنا قرار بدهد، علویان و مذاهب دیگر را هم در نظر میگیرد، پ.ک.ک جنبشی است که دین و مذهب و گروههای قومیتی، هویتهای دیگر را بر هر اساسی که باشد، در هر منطقهای که باشند، تمام افراد ساکن در کوردستان را بر اساس خط مشی ملت دمکراتیک مبنای عمل سیاسی خود قرار میدهد، همه را به عنوان بخشی از خلق، به عنوان مبنا و اساس خود میبیند. در میان همه فعالیت کرده و خود را سازماندهی میکند.
از طرف دیگر، پ.ک.ک مانند برخی از سازمانهای دیگر کوردی نیست که از مسئله کورد در راستای منافع اقتصادی و سیاسی خود بهرهبرداری کند و از این طریق تلاش کند تا تفوق سیاسی را کسب کند. برعکس، خود، برای خلق و دفاع از موجودیت کورد و آزادی کورد دست به مبارزه زده است، از این طریق به هدفی متکی است، جنبش آزادی و موجودیت کورد است. جنبشی برای تامین امنیت کورد است، جنبشی برای دفاع از آزادی و موجودیت کورد است، جنبش دفاع کورد است.
لازم است پ.ک.ک، گریلاهای کورد، سازمانهای خلق حتما بر اساس این مبنا ارزیابی شوند. در این راستا پ.ک.ک یک جنبش فدایی است. جنبشی است که برای آزادی و موجودیت ملت کورد خود را فدا میکند. جنبشی است که علیه حملات صورت گرفته علیه کورد، برای دفاع از آزادی و موجودیت کورد، فداییانه میرزمد، موجودیت خود را هم برای چنین مبارزهای فدا میکند، یعنی جنبشی در راستای برخورداری و کسب منفعت نیست. جنبشی برای تفوق و دستیابی به قدرت و حاکمیت نیست. جنبشی نیست که برای استیلا بر کورد ایجاد شده باشد، برعکس، جنبشی است که تلاش میکند تا تهاجم و استیلای نابودگرانه و استعمارگرانه را بر کورد از میان بردارد، موجودیت کورد را تامین و کورد را آزاد کند، به نیروی دفاع از آزادی و موجودیت کورد تبدیل شود.
به همان نحو، میتوان گفت که تفاوتهای دیگری وجود دارند که پ.ک.ک را از سازمانهای دیگر متمایز میکنند: جنبش مبارز است، جنبشی است که از مبارزه نمیترسد. با این گفته که فرصت و امکانات نیست، از مبارزه در مقابل حملات استعمارگرانه و نابودگرانه نمیهراسد، از زیر بار مسئولیت شانه خالی نمیکند، برعکس، هر روز در راه مبارزه تلاش کرده است. هزینه داده است، مبارزه را از طریق فداییانه به پیش برده است؟
احزاب دیگر کوردی چگونه عمل میکنند؟ منفعل هستند، تسلیم شده هستند، منفعطلب هستند، در پی بدست گرفتن و کسب مناصب هستند. ایا مسلح نیستند؟ بله هستند، برای نمونه پارت دمکرات کوردستان را ارزیابی میکنیم، زمانیکه حملهای میشود، فرار را بر قرار ترجیح میدهند، از سلاح خود علیه خلق استفاده میکنند. از سلاح خود علیه دشمن، علیه نابودگران و استعمارگران استفاده نمیکنند. در مقابل حملات صدام همیشه فرار را بر قرار ترجیح دادند. در مقابل داعش فرار کردند. ما به خوبی بر این نکات واقف هستیم.
بسیاری از سازمانهای دیگر کوردی تسلیم شده هستند، منفعل هستند. مبارزه نمیکنند. در مقابل حملات استعمارگرانه و نابودگرانه مقاومت نمیکنند. جرات ندارند که مقاومت کنند، دست به فداکاری نمیزنند. به دادن هزینه فکر نمیکنند. برعکس منفعلترین شکل مبارزه را در نظر میگیرند. همینکه به زبان کوردی حرف بزنند، کمی برای کورد دست به تبلیغات بزنند، برایشان کافی است. در این باره قدمی برنمیدارند. سازمانهای مبارز و مقاومت نیستند، نمیتوانند جسارت و فداکاری را خلق کنند. اما پ.ک.ک در این باره بر اساس خطمشی قهرمانانه مبارزه میکند. جنبش واقعی فدایی است. در این باره ما با هیچ مشکلی روبرو نیستیم.
میتوان گفت که فرق پ.ک.ک با سازمانهای دیگر کوردی، نقش پ.ک.ک در مبارزه برای موجودیت و آزادی خلق کورد، نقش و تعریف آن در جنبش کورد و جنبش ملی کورد در مجموع را از این طریق میتوان تعریف کرد. چنین تعاریفی را میتوان گستردهتر کرد. بدون شک پ.ک.ک از سازمانهای دیگر جدا است. هیچ کس نمیتواند هیچ سازمان دیگری را با پ.ک.ک مقایسه کند. باید پ.ک.ک را سازمان متمایزی دانست.
بیشتر احزاب دیگر سازمانهای ملی نیستند. سازمانهایی خانوادگی، عشیرهای و خانوادهای هستند. تمام امور از سوی خانواده تعیین میشود. تمام رهبری در دست خانواده است. از پدر به فرزند میرسد. هیچ ربطی به دمکراسی و ملیت ندارند. میخواهند که سیستم خانوادگی یکصد سال قبل را امروز در کوردستان بار دیگر نهادینه کنند. متاسفانه نام حزب دمکرات را بر خود گذاشته و متاسفانه نیرو و دولتهایی که خود را نیروهای دمکراتیک جهانی مینامند، نهادها وسازمانهایی که خود را به عنوان نیروهای دمکراتیک میدانند، امروز از این احزاب دمکرات حمایت میکنند. آیرونی و اختلاف در این مسئله قرار دارد. نیروهایی که دست به چنین اقداماتی میزنند، آیا نمیدانند که پ.د.ک چیست؟ مگر نمیدانند که یک حزب خانوادگی و عشیرگی است؟ به خاطر منافع خود واقعیات را مخفی میکنند، صورت مسئله را پاک میکنند. منفعت چشمان همه را کور کرده است. در این جهان هیچ بازی و دروغی نمانده است که برای منافع خود به آن دست نزنند.
به ارتباط بین پ.ک.ک و ک.ج.ک اشاره کنیم: پ.ک.ک یک حزب است، نیروی سازماندهی، ایدئولوزیک، فلسفی و سازماندهی است. ک.ج.ک هم سیستمی سازماندهی و سیاسی بسیار عمیق و گسترده و سازماندهی شده ملت دمکراتیک است که ما به ان کنفدارلیسم دمکراتیک میگوییم. ک.ج.ک سازمان نیست. برخی آن را اینگونه درک و تعریف میکنند. اما ک.ج.ک قطعا اینگونه نیست، رهبری سیاسی، دمکراتیک و سیاست دمکراتیک، ملت دمکراتیک و سازماندهی شده و صاحب این سیستم است. ک.ج.ک نماینده تمام این موارد است، یعنی چتر سازمانی خلق و سازماندهی شده آن است. جنبشی دمکراتیک، سیستمی اجتماعی، و سازمان سیاسی است. این سازمان رهبری کننده ملت-دولت نیست. رهبری کننده کنفدرالیسم دمکراتیک است، رهبری خلق دمکراتیک است، سیستم دمکراتیک و خودمدیریتی خلق است.
پ.ک.ک روح، احساس، خط مشی ایدئولوژیک-سازمانی جنبش خلقی است، ک.ج.ک رهبری دمکراتیک است، مدیریت و حکومت خلق توسط خلق است، این مدیریت و طرز حکومت از طریق کمون، از طریق مجالس صورت میگیرد. مدیریتهای خود را از طریق انتخابات تعیین میکند. یعنی طرز حکومت خلق دمکراتیک است. اگر بر اساس اتحاد روح و کالید این مسئله را ارزیابی کنیم، پ.ک.ک روح است، ک.ج.ک کالبد است. یعنی نقش پ.ک.ک در میان ک.ج.ک ایفای نقش روح است، خط ملت دمکراتک است، فلسفه است، ایجاد ایدئولوژی است، بر این اساس آموزش جامعه است، حمایت از سازماندهی اجتماع است. خود رهبری خلق است، نام این سیستم ک.ج.ک است. ارتباط بین پ.ک.ک و ک.ج.ک اینگونه است. نقش پ.ک.ک در میان ک.ج.ک در تعریف بر این اساس متکی است. آیا ک.ج.ک تنها از طریق آموزش و سازماندهی پ.ک.ک صورت میگیرد؟ خیر، پ.ک.ک در این بین یک نیروی اساسی است. نیرویی است که خط ملی دمکراتیک، خودمدیریتی دمکراتیک، سیستم کنفدارلیسم دمکراتیک را خلق کرده است. اما برخی از سازمانها و گروههای متمایز از پ.ک.ک هم در میان ک.ج.ک جا میگیرند. آنها هم میتوانند خلق کورد را آموزش بدهند، سازماندهی کنند، میتوانند وارد رهبری ک.ج.ک شوند، یعنی در درون ک.ج.ک فقط پ.ک.ک وجود ندارد. ک.ج.ک صرفا براساس ذهنیت پ.ک.ک نیست.
به این شرط که کنفدرالیسم دمکراتیک را بپذیرند، تمام سازمانهای جدا، نیروهای ایدئولوژیک میتوانند به رهبری ک.ج.ک برسند. میتوانند در ک.ج.ک مشارکت کنند. بدون گمان بر اساس این معیارهای ک.ج.ک میتوانند به رهبریهای دمکراتیک ک.ج.ک بپیوندند. اما همچنان متمایز از پ.ک.ک باشند. با پ.ک.ک اتلاف ایجاد کنند. از ارتباط دوستانه برقرار باشند. مانند احزاب دیگر مبارزه ایدئولوژی خود را ادامه دهند. میتوان اینگونه از ارتباطات این دو سخن گفت.
آنچه که طراحی شده بود این بود که ک.ج.ک بر اساس سیاست دمکراتیک، سازمانی به دور از جنگ باشد. اما جمهوری ترک این فرصت را گرفت. این فرصت را به خلق نداد. مسئله به جنگ کشیده شد. به همین دلیل سیستم ک.ج.ک به طور کامل سازماندهی نشد. پیشرفت پیدا نکرد. جنگ موجود این امکانات را محدود میکند. این مسئلهای جداگانه است. رهبر آپو و رهبری پ.ک.ک نمیخواستند که چنین چیزی روی دهد. ک.ج.ک تمایل داشت که با دولتهای موجود در وضعیتی غیر جنگی، ارتباط برقرار کند و خود را سازماندهی کند. به همین دلیل به کرات وارد وضعیت آتش بس شد، دست به ائتلاف و اتحاد زد، اما سیاست و ذهنیت کورد را نادیده گرفته و خواهان نابودی آن شدند، دولت جمهوری ترک بر اساس فاشیسم آ.ک.پ/م.ه.پ این مسئله را رد کرد، دست به حمله زد، جنگ و عدم دستیابی به راه حل کنونی نتیجه چنین ذهنیتی است. این وضعیتی است که ک.ج.ک مایل به آن نبود. خصوصا که پ.ک.ک مایل به چنین چیزی نبود، اما نمیتوانند به این وضعیت ادامه دهند. بر عکس ذهنیت و سیاستی که کورد را نادیده میگیرد و میخواهد آن را نابود کند، این فرایند را مدیریت کرد. این جنگ از سوی دولت اردوغان و باغچلی آغاز شد، پرسشها این هستند. هم اکنون هم این فرایند ادامه دارد. باید واقعیات را مشاهده کرد.