حقیقت فداکاری
گریلا رستم همدم که در منطقه متینا در جنگ علیه اشغالگران، تسلیمیت را از بین برد و با اراده و جسارتی بیهمتا جنگید و شهید شد. حماسه مقاومت رستم با نغمه کوهساران یکی شده و به فریاد قیام خلق کورد مبدل شد.
گریلا رستم همدم که در منطقه متینا در جنگ علیه اشغالگران، تسلیمیت را از بین برد و با اراده و جسارتی بیهمتا جنگید و شهید شد. حماسه مقاومت رستم با نغمه کوهساران یکی شده و به فریاد قیام خلق کورد مبدل شد.
رازی که در جمله «ما حیات را آنقدر دوست داریم که در راه آن جان خود را فدا میکنیم» نهفته است، علیه حملات فاشیسم و نسلکشی به مثابه فلسفه حیاتی گریلا در جنگ آزادی ادامه دارد و نشان میدهد که زندگی در این خاک چگونه باید باشد. گریلاهای آزادیبخش که امروز در کوردستان جنگ برای شرافت و آزادی را ادامه میدهند، با این فلسفه بدن خود را به قلعه مقاومت مبدل میکنند، بامعناترین پاسخ را به حقیقت وجودی داده و با ادبیات یکی میشوند. رفیق رستم همدم (سَدات اوزَن) نیز به قافله آن قهرمانان پیوسته و خود را به حقیقت رساند.
مصمم بودن بر حیات آزاد، مبارز آن بودن و انجام بزرگترین و بامعناترین مقاومت در این راه، انسانیترین و با کرامتترین ایستار این عصر است. جنگ کثیفی که علیه ارزشهای بنیادین انسانیت و لاینتناهی بودن طبیعت ما انجام میشود، برای نابود کردن منابع فرهنگ و اخلاق جامعه است. گریلاهای آزادیبخش کوردستان جسورانه در مقابل این مسئله قیام کرده، میجنگند و مقاومت میکنند، در مبارزه مصرانه خود با گامهایی مطمئن به پیش میروند. در چنین زمانی که حملات نسلکشی علیه حیات و آینده انجام میشوند، ارتش گریلا که با فلسفه آپویی آراسته شده است، علیه حملات اشغالگران لحظه به لحظه به نبرد میپردازد و شخصیت بیهمتای انقلابی را میآفریند. آنان برای عمل کردن به مسئولیتهایشان در مقابل انسانیت و رسیدن به نتیجهای مانند رسیدن به ماهیت حقیقت و حیاتی که از معنای موجودیت برگرفته شده است، «حقیقت فداکاری» را آفریدند.
از مظلوم دوغان تا کمال پیر و زیلانها، گریلا برای رساندن خود به این حقیقت مبارزه میکنند. در چنین وضعیتی، که نابودی علیه هر چیزی که به نام حیات وجود داشته باشد، تحمیل میشود، کسانیکه پیرامون فلسفه حیات آزاد گردهم آمدهاند، تلاش میکنند تا دشوارترین امر را به پیروزی برسانند و به پیروزی میرسانند. در سختترین و دشوارترین شرایط زندانها که هیچ فرصتی وجود نداشت، حقیقتی که دلیل شد تا مظلوم بگوید «مقاومت زندگیست»، زیلان بگوید «میخواهم یک زندگی بامعنا و شرافتمند را داشته باشم»، کمال بگوید «ما حیات را تا این اندازه دوست میداریم که حاضریم در راه آن جان خود را فدا کنیم»، به مشخصترین نشانه پایبندی به حیات مبدل شد و حیات فدائیانه را آفرید که پیرامون این حقیقت افزون میشوند و تا به این دوران با پیوستگی قدرتمند تداوم یافته است.
فلسفه هر گریلایی امروز که با گفتن «ما حیات را آنقدر دوست داریم که حاضریم در راه آن جان خود را فدا کنیم» علیه اشغالگری فاشیست ترکیه و خیانت حزب دمکرات کوردستان (پدک)، جنگ آزادی را اجرایی میکند، فلسفه «مقاومت زندگیست» میباشد. علیه نگرش فاشیستی که به مصیبت بر ای انسانیت تبدیل شده است و در مقابل خیانتی که از سوی نیروهای نوکر که تاکنون ادامه داشته است، حیاتی به رنگ کمال، جنگی به رنگ بریتان، فداکاری به رنگ زیلان، ارتش فدائیان جنبش آپوئی را آفرید. این جنبش آپوئی نشان داده است که به قویترین شیوه اجتماعی بودن را میزید.
درهای آزادی را گشودند
علیه بمبارانها و حملات اشغالگرانه که هر روز در این خاک کهن انجام میشود، کسانیکه فدائیانه میجنگند، تسلیمیت را از بین برده و مثل زیلان به فدائی تبدیل میشوند و اینچنین حیاتی آزاد را میآفرینند. شهید رستم همدم یکی از گریلاهایی بود که حول روح عملیات کمال پیر و زیلان مبارزه کرد، فدائی شد و به کاروان جاودانگان پیوست.
رفیق رستم مثل هر جوان کورد، در خاک زادگاهش رشد پیدا کرد، علیه حملات اشغالگرانه در جستجوی حیاتی آزاد بود. خوابها و رویاهایش مثل آلام دل او بزرگ بود. نمیتوانست آلام خلقش را تحمل کند. پایبندی به خاک و ریشه خویش، مبارزه و جنگ را تحمیل میکرد. این امر را به صورتی ژرف احساس میکرد. به همینخاطر میگفت: «ما هرچیزی را که دشمن به زور از دست ما گرفته است و تمام ارزشهای خود را با بزرگ کردن خشم خود و با گرفتن انتقام، یکبار دیگر بدست آورده و به خلق خود هدیه میدهیم». بیگمان باید پاسخ لازمه به دشمن داده میشد. برای رستم دیگر، درگاه آزادی تا به پایان باز شده بود.
همانگونه که در زندانهای دشمن، مقاومتی که به پیشاهنگی کمالها و ساراها انجام شد، جراحتی عمیق، بزرگ و غیرقابل درمان را بر فاشیسم وارد کرد، رفیق رستم نیز در زندانهای دولت ترکیه اسیر گرفته شده بود، تسلیمیت را نابود کرد و مثل کمال پیر با سربلندی روی پا ایستاد، قد خم نکرده و بر مقاومت اصرار کرد. زمانیکه خود را به کوهستانها رساند، بهتر از قبل درک کرد که تا چه اندازه پایبند آزادی است و چقدر آزادی را دوست دارد. این احساس یک انرژی بیپایان، روحیه و علاقه به حیات را در رفیق رستم برجسته کرد. با هدف اینکه به گریلایی آپویی مبدل شود تا این احساسات با معنای خود را در عملیاتهای علیه دشمن نشان بدهد، به سوی منطقه متینا رفت. سختیها و دشواریها را یک به یک از میان برداشت، معنا را به هر گام خود افزود و راهپیماییاش را ادامه داد. همراه با چکدار و آزِه رفاقت کرد، که در تپه حکاری داستانهای حماسی را نگاشتند. همراه با قهرمانان تپه حکاری علیه اشغالگران ایستاری با معنا نشان داد.
شهید رستم مثل یک درخت حیات پایبند به خاک خود، در هر لحظه از حیات خود، خورشید را در نمود شخصیتیاش احساس کرد و به این شکل مبارزه کرد. میدانست با روش جنگ و حیات که از کمال پیر، زیلان و بریتان فراگرفته بود، باید علیه دولت اشغالگر ترکیه و کثیفترین چهره خیانت بجنگد و از موجودیت خود دفاع کند. با رهبری آن شهدا تصمیم بر فدائی بودن گرفت و در متینا در جنگ علیه سربازان اشغالگر ترکیه تسلیمیت را از بین برد، با اراده و جسارتی بیهمتا، ضامن نارنجکش را کشید. اگر انسانی پایبند آزادی، خاک و میهن خود نباشد، میتواند عملیاتی تا این حد بزرگ انجام دهد؟ کسیکه تا این اندازه در مقابل دشمن خشمگین نباشد، اعتقادش به پیروزی تا این حد راسخ نباشد، میتواند به بخشی از این نور مبدل شود؟ رفیق رستم همدم به بخشی از از این راهپیمایی باشکوه مبدل شد و عملیاتش را به رنگ زیلان انجام داد. حماسه مقاومت رستم و داستان حماسیاش با نغمه کوهساران یکی شده و به فریاد قیام خلق کورد مبدل شد.