مجلس پژاک، دیدگاه‌های بنیادین خویش در خصوص انقلاب "ژن، ژیان، آزادی" را منتشر کرد

مجلس حزب حیات آزاد کوردستان (پژاک) دیدگاه‌های بنیادین خویش در خصوص انقلاب "ژن، ژیان، آزادی" را منتشر کرد. در آن بە نیازها، ضرورت‌ها، راه‎کارها و برنامه‌های راهبردی در چارچوب ایران و روژهلات کوردستان را در یک نوشته مفصل بیان داشته.

مجلس حزب حیات آزاد کوردستان (پژاک) دیدگاه‌های بنیادین خویش در خصوص انقلاب "ژن، ژیان، آزادی" را منتشر کرد. در آن بە نیازها، ضرورت‌ها، راه‎کارها و برنامه‌های راهبردی در چارچوب ایران و روژهلات کوردستان را در یک نوشته مفصل بیان داشته. این دیدگاه بربنیان نقشه‌راه دمکراتیک و پیشین ایران و نیز طرح ده‌ماده‌ای پیشنهادی حزب حیات آزاد کوردستان (پژاک) برای گسترش روابط و همگرایی با احزاب و سازمان‌های روژهلات کوردستان، طرحریزی و ارایه شده است.

متن کامل مقاله دیدگاه‌های مجلس حزب حیات آزاد کوردستان (پژاک):

در ایران امروز، حل مسئله کُرد به یکی از مسایل بنیادین مبدل گشته و به دلیل کثیرالملله‌بودن این کشور، مقوله نفی دمکراسی بخاطر مسکوت‌گذاشتن حل مسایل خلق‌ها و ملیت‌ها کماکان «نظام مرکزی» کنونی ایران را تحت فشار مضاعف قرارمی‌دهد. کُردهای شرق کردستان به‌مثابه یکی از بزرگترین خلق‌ها، جزو جدی‌ترین مبارزان برای بازگرداندن «نظام دمکراتیک غیرمتمرکز» به جای «نظام مرکزی» هستند. در این راه نیز هزینه‌های سنگینی را طی صد سال گذشته  متحمل گشته‌اند. امروز مبارزات خلق‌کُرد به اوج رسیده و از یک سو به مبارزات خلق‌ها و ملیت‌های ایران وصل است و از دیگر سو به مبارزات چهاربخش کردستان. نمی‌توان این دو معادله را مجزا دانست و داعیه حل مسئله کُرد را داشت. چراکه مسئله کُرد دارای ابعاد مختلف مرتبط با «ایران، چهاربخش کردستان و بین‌الملل» می‌باشد. هر  حزب و سازمانی انقلابی لاجرم باید به این سه بعد درهم‌تنیده توجه مبذل دارد تا برنامه آزادیخواهی و دمکراسی‌طلبی خویش را پیشبرد دهد. در این سیر، مفاهیم «دمکراسی، مسئله کُرد، دولت‌- ملت یونیتر مرکزی، کنفدرالیسم و فدرالیسم» خواسته یا ناخواسته پیشاروی همه احزاب و نیروها و حتی حاکمیت فاشیستی ایران غیرقابل اغماض‌ هستند. در برهه کنونی، مقولات نحوه برخورد پژاک با سه‌گانه «حاکمیت ایران»، «احزاب اپوزیسیون کُرد» و «جامعه مدنی» محورهای اساسی برنامه‌های پژاک در حوزه تئوری و عمل را تشکیل می‌دهند. لذا این امر حیاتی است که پژاک به کدامیک از ابعاد در درجه نخست اهمیت می‌دهد و برای هرکدام از این سه‌گانه‌ها چه برنامه و استراتژی‌ جامعی دارد؟! لازم است به هریک از این سه‌گانه‌ها بپردازیم و راهکارهای مطلوب‌نظر پژاک را با شفافیت کامل مورد واکاوی قراردهیم.

پژاک در سال ۲۰۱۷ نقشه راه مسئولانه خویش را بر محوریت دمکراسی و گریز از جنگ‌افروزی برای افکار عمومی و خلق‌های ایران و شرق کردستان ارایه داد و جهت اصرار و ابرام بر این رویه دمکراتیک خویش و در مسیر انجام اقدامات دمکراتیک، در سال ۲۰۱۸ نیز یک «سند چشم‌انداز» را همراه با کودار بعنوان مکمل نقشه راه راهبردیش منتشر نمود. هنوز هم این نقشه راه به‌روز است و برنامه و استراتژی پژاک – کودار در ارتباط با حل مسئله کُرد در ایران می‌باشد. به موازات «سند چشم‌انداز»، پژاک در سال ۲۰۱۸ در چارچوب شرق کردستان و جهت تحقق اتحاد ملی و اثبات حسن‌نیت خویش در قبال احزاب کُرد، یک «طرح ده‌ ماده‌ای» را خطاب به احزاب و سازمان‌های منتشر کرد و خواستار تشکیل جبهه متحد تحت مدیریت «مجلس ملی مشترک» و «نیروی نظامی مشترک(گریلا – پیشمرگه)» شد.

پژاک و راهبرد جامعه مدنی

در ابتدای امر لازم است به بعد رابطه «پژاک با جامعه مدنی» قبل از دیگر ابعاد یعنی «حاکمیت ایران» و «احزاب کُرد» بپردازیم زیرا دلیل شفاف و مبرهن دارد. دلیل کافی و وافی این است که در روند حل مسئله کُرد و تحقق آزادی و دمکراسی، پژاک در درجه نخست به نقش بارز، حیاتی و خودبنیاد «جامعه مدنی» اهمیت می‌دهد. سپس گوشه نگاهی به «حاکمیت ایران» و «احزاب اپوزیسیون کُرد» به شرط خدمت به آزادی خلق‌ها، خواهد انداخت. درواقع مقوله حل مسئله کُرد و خلق‌های تحت ستم در پیوند با حاکمیت ایران و احزاب کُرد هم مهم هستند، اما نقش بنیادین و استراتژیک به «جامعه مدنی» داده می‌شود. تمامی سازماندهی‌ها و برنامه‌های پژاک حول محور جامعه مدنی عملی می‌گردند و این یک تغییر در فرایند تاریخ ضدحقیقت‌گرا در ایران و شرق کردستان است. اساسا هر دولت، حزب و سازمان یا تشکلی بکوشد موجودیت «جامعه مدنی» یا «خلق» را از پروسه «مبارزات برای آزادی و دمکراسی» حذف نماید، ردیه‌ای بر برنامه پژاک خواهدزد. خود سیستم کنفدرالیسم دمکراتیک با هدف رسیدن به ملت دمکراتیک نیز بر بنیان موجودیت خلق استوار است. درواقع انقلاب، نقش «بدن» را دارد و «جامعه مدنی» نقش روح. بر همین پایه، انقلاب «ژن، ژیان، آزادی» همان پروسه عملی آزادی «جامعه مدنی» می‌باشد که «جامعه مدنی» هم عبارت از «ملت دمکراتیک» مدنظر پژاک است.

بدین تقدیر، برای نخستین‌بار در تاریخ ایران و شرق کردستان، حزبی جنبش‌آسا تحت نام پژاک می‌کوشد که بجای «استقرار مجدد نظام مرکزی دولتی» که قطب مخالف «نظام غیرمتمرکز جامعه مدنی(خلق)» می‌باشد، سیستم مدیریتی را از پدیده سلطه‌گر دولت اعاده و به خود «جامعه مدنی» تفویض نماید. این همان دمکراسی حقیقی است که هنوز در خاورمیانه شانس تحقق نیافته است.

طی صد سال گذشته، تحولاتی سرطان‌آسا و کائوتیک در ایران رخ داد و انقلابات با حذف «جامعه مدنی» به انحراف کشانده شدند. قریب صد سال پیش وقتی مشروطه سر برآورد، برای نخستین‌بار بنیان‌های «دولت جدید» یا به تعبیر دیگر، همان «دولت ملی» طی صدور فرمان مشروطیت زاده شد و «جامعه مدنی» را در فرایند انقلاب مشروطه به حاشیه راند. دولت ملی جایگزین «ممالک محروسه» گشت و با فریب افکار عمومی وعده «انجمن‌های ایالتی» داده شد، درحالی که با واردکردن قانون اساسی و تقلید از اروپایی‌ها، «نظام مرکزی» شدیدتر از «ممالک محروسه» که مبتنی بر «نیمه‌خودمختاری فئودالی» بود، بازتولید گردید. در طول چندهزار سال تاریخ دولت‌گرایی در ایران، این شدیدترین مرحله «نظام مرکزی» تحت عنوان «دولت ملی» یا «دولت‌- ملت» بود. در آن «نظام مرکزی»، مقولات «تجارت، مالیات، آموزش، دادگستری، ارتش، نهادهای حاکمیتی سراسری کشور، سیاست و بسیاری مقولات دیگر» با استفاده از ابزار قانون اساسی، شدیدا متمرکز گشت و در انحصار «دولت ملی» قرارگرفت. همه آزادی‌های محلی «جامعه مدنی» مصادره و در ید قدرت سیاسی نظام مرکزی قبضه گشت. پس از همین مرحله نخست «مرکزی‌شدن نظام» در ایران، در دو مرحله بعدی «نظام‌های پهلوی و جمهوری ولایی» سیستم حاکمیتی سلطه‌گر بر جامعه مدنی را ظالمانه‌تر و شدیدتر ساختند.

با این اوصاف، حذف بی‌رحمانه و ستمگرانه جامعه مدنی و منحرف‌ساختن انقلابات خلق‌ها و مصادره و غصب رنج‌های آنها امروز در پرآشوب‌ترین نقطه تاریخی خود قراردارد و انقلاب ژن، ژیان،‌ آزادی درصدد بازپس‌گرفتن حقوق جامعه مدنی در چارچوب دمکراتیزه‌کردن ایران است. به همین دلیل خلق‌ها و ملیت‌های ایران به پا خاسته‌اند. اگر اینبار قدرت به جامعه مدنی سپرده نشود، بی‌شک باز انقلاب به انحراف کشیده خواهدشد و تنها چهره‌ها در حوزه حاکمیت سیاسی انحصارگر عوض خواهند شد. انقلاب ژن، ژیان، آزادی هرچند مسئله کُرد را بخوبی دربرمی‌گیرد، اما گستره‌اش فراتر از آن می‌باشد و کل جامعه مدنی ایران را مشمول قرارمی‌دهد. نمی‌توان طی یک گناه استراتژیک دیگر، باردیگر جامعه مدنی ایران را قربانی دولت ملی ایرانی و جامعه مدنی کُردی را فدای «سلطه‌طلبی دولت‌ دسپوتیک کُردی» نمود. فلذا لازم است نظامی باارزش‌تر و نیرومندتر از دولت برای خلق‌ها به ارمغان آورد که البته پژاک سیستم کنفدرالیسم را در همان راستا مورد تبعیت قرارمی‌دهد. تاریخ صدسال گذشته ایران تاریخ جنگ و جدال میان «دولت ملی»‌ و «جامعه مدنی» بوده و هنوز هم این کشمکش تاریخی ادامه دارد. بدین‌ترتیب، انقلاب ژن، ژیان، آزادی از آنِ قطب و جبهه حقیقت‌‌خواه «جامعه مدنی»‌ است و علیه دولت ملی ایستاده. در ده سال گذشته بازتولید سلطه دولت ملی و حاکمیت الیت‌های خاص که بر جبهه جامعه مدنی پیروز گشته‌اند، دهها انقلاب خلقی در خاورمیانه، آفریقا و بالکان – قفقاز را به بی‌راهه برده و خلق‌ها ناکام مانده‌اند. مهم‌ترین آن انقلابها، انقلابات موسوم به بهارعربی بود، اما مهمتر از آن، انقلاب کُردهاست که تنها انقلابی است که از گزند آن انحرافات دولت‌گرایانه جان سالم به‌در برده و نمونه بارز آن، انقلاب روژاوای کردستان و شمال سوریه است.

شرق کردستان نیز از یک «جامعه مدنی» بی‌بدیل برخوردار است که پیشاهنگ مبارزات خلقی در سراسر ایران می‌باشد. حاشاکردن از این جنبه قدرتمند انقلاب کُردها مصداق بارز ظلم‌وستم است. انقلاب ژن، ژیان، آزادی، انقلابی فرهنگی و ذهنیتی است که فرهنگ و ذهنیت مرتجعانه و ظالمانه موجود را به کلی در ایران و شرق کردستان تغییر خواهد داد. اولین مراحل تغییرات محسوس نیز در شرق کردستان پدیدار گشته و همان جوانان آزادیخواهی که ذهنیت خویش را اراده‌مندانه تغییرداده‌اند، برای نخستین‌بار در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ شعار ژن، ژیان،‌ آزادی را بعنوان فلسفه انقلاب خویش فریاد زدند و در سراسر ایران و جهان طنین‌انداز ساختند.

مسئله کُرد در چارچوب این انقلاب زیبا در قالب‌های عملکرد جنبشی خویش فقط بر نیروی جامعه مدنی متکی است زیرا حاکمیت کنونی ایران فعلا به‌شیوه‌ای فاشیستی آن را انکار می‌نماید و روبروی نسل‌کشی فرهنگی ساخته. بنابراین خروشی که از سقز آغاز شد، یک خیزش فراگیر در قالب «انقلاب فرهنگی» در برابر «نسل‌کشی فرهنگی»‌است. کسی حق ندارد این خیزش را دست‌کم بگیرد و بدان تعرض نماید. پژاک نیز درصدد پیشبرد راهکار «سازماندهی دمکراتیک جامعه مدنی» به جای «جنگ‌افروزی حاکمیتی» است و معتقد است که جنگ، رویه و مرام حاکمیت فاشیستی ایران است اما مرام و رویه پژاک، دفاع مشروع می‌باشد. آغازگر جنگ، همیشه دولت‌های حاکم هستند نه جامعه مدنی. پژاک بر این باور است درصورتی که حاکمیت کنونی ایران تن به راهکار دمکراتیک حل مسایل ندهد، جامعه مدنی و خلق‌ها توان و اراده کافی برای تحقق کنفدرالیسم و ملت دمکراتیک به صورت یک‌طرفه را دارند و اثبات بارز آن نیز انقلاب ژن، ژیان، آزادی است.

مبارزات پژاک در ارتباط با حوزه ایران

پژاک و حاکمیت ایران کنونی

راهبرد ریشه‌ای پژاک در قبال «حاکمیت سیاسی ایران» کنونی تحت نام «جمهوری اسلامی» منطبق با اصول بنیادین نقشه راه، شفاف است. پژاک تمامی راهکارهای مطلوب خویش جهت حل مسئله کُرد به طرق دمکراتیک را به روشنی برای افکار عمومی تشریح نموده و بصورت سند چشم‌انداز ارایه داده. نقشه راه را معمولا با موضوع جنگ و اما و اگرهای شروع جنگ نه بلکه بر بنیان ارایه راهکارهای دمکراتیک و مسالمت‌جویانه تدوین می‌کنند تا اپوزیسیون بتواند در آن زمینه اتمام حجت کند. پژاک هیچگاه راهکار جنگ را بعنوان تنها رویه حتی در موارد ناچاری، برنمی‌گزیند، لذا اگر خطر یک جنگ هم به میان آید، از جانب دشمن تحمیل گشته است. این، ذهنیت شفاف پژاک در مقوله حل مسئله کُرد و تحقق دمکراسی و آزادی است. رویکرد دمکراتیک تنها گزینه در سند چشم‌انداز مبارزات پژاک می‌باشد لذا «دمکراسی» در کانون برنامه و استراتژی قراردارد و مفهوم «سیاست» پس از آن از درجه اهمیت برخوردار است. هکذا جهت تقویت رویه دمکراسی‌خواهی خویش، راهکار «دفاع مشروع» را جایگزین رویه «جنگ» می‌سازد. بنابر همین رویه، پژاک دارای دمکراتیک‌ترین رویکرد تئوریک و عملی در قبال حل‌مسئله کُرد در ایران می‌باشد پس خارج از این رویکرد اگر راهکاری متعارض همچو «سیاست انکار و نسل‌کشی و جنگ نابودگرانه» بر پژاک تحمیل گردد، مسئولیت آن متوجه حاکمیت فاشیستی در نقطه مقابل پژاک خواهدبود. این میزان از شفافیت، اوج انعطاف‌پذیری پژاک در رویکرد مبارزاتی‌اش می‌باشد.

پژاک به اندازه‌ قاطعیت تام در پیشبرد رویکرد دمکراتیک و صلح‌جویانه، در توسعه وظیفه «دفاع مشروع» نیز جدی و قاطع می‌باشد. شفافیت و قاطعیت بدان معنی که اگر چنانچه مسئله کُرد با مشارکت کُردها و حاکمیت ایران بصورت دمکراتیک حل نگردد و حاکمیت به طرز فاشیستی آن را رد نماید، آنگاه کُردها لازم است با اتکای بر نیروی اراده دمکراتیک خویش، مبارزات را به اوج برسانند و بصورت یک‌طرفه، سیستم کنفدرالیسم دمکراتیک را اجرایی و هدف بنیادین ملت دمکراتیک را متحقق گردانند. دفاع مشروع به معنای زدن جرقه جنگ برای اجرایی‌کردن کنفدرالیسم نیست، بلکه در حکم سازماندهی دمکراتیک خلق در زمینه‌های سیاسی، ایدئولوژیک، اقتصادی، فرهنگی و مدیریتی برای استقرار نظام کنفدرالی خواهدبود. اقدام یک‌طرفه جامعه مدنی برای برقراری سیستم کنفدرالیسم دمکراتیک حکما توسل به جنگ نیست، نافرمانی مدنی قدرتمندانه در برابر سرکوب‌های نظام مرکزی است که حقی طبیعی و دمکراتیک می‌باشد.

اگر پژاک از حسن‌نیت در خصوص رهیافت دمکراتیک و مسالمت‌آمیز حل مسئله‌کُرد برخوردار نمی‌بود، نقشه راه ارایه نمی‌داد. در آن نقشه نیز فرمول عادلانه و منصفانه «دولت بعلاوه دمکراسی» را ارایه داده است. به همین دلیل پژاک با مشارکت کودار در نقشه راه خویش تشکیل ۸ کمیسیون را با هدف پیشبرد مذاکرات، به شرح ذیل پیشنهاد کرده:

«۱ـ كمیسیون حقوق: برای آسیب‌شناسی قانون اساسی و تغییر آن به قانونی دمكراتیك با هدف تضمین حقوق شهروندی، سیاسی و مدنی خلق‌ها، مذاهب، زنان و سایر تنوعات. تركیب این كمیسیون می‌تواند متشكل از حقوق‌دانان دمكراسی‌خواهان، قانونگذاران، نمایندگان تنوعات اجتماعی و نمایندگان حاكمیت باشد.

۲ـ كمیسیون بازتعریف ساختارهای مدیریتی: یكی از پیش‌شرط‌های گذار به دمكراسی در ایران، عبور از منطق و مدل مدیریتی مركزـ پیرامون و همچنین تمركززدایی از ساختار قدرت است. این كمیسیون مدل مدیریت خودی متكی بر دمكراسی محلی را ترویج‌می‌دهد.

۳ـ كمیسیون همزیستی عادلانه خلق‌ها: هدف از تشكیل این كمیسیون ایجاد همگرایی بیشتر و اتحاد آزادانه و دمكراتیك میان خلق‌های ایران است و رویكردهای تمامیت‌خواهانه اتنیكی‌ـ زبانی را تهدیدی برای همزیستی تنوعات اجتماعی می‌داند.

۴ـ كمیسیون زنان: محور كار این كمیسیون بررسی موانع با هدف رفع تبعیض علیه زنان در حوزه‌های حقوقی، سیاسی، اقتصادی و مدیریتی است. دو لایه «ذهنیت مردسالارانه جامعه و قرائت زن‌ستیزانه قانون اساسی» باید تغییریابند.

۵ـ كمیسیون امنیت: هدف از ایجاد این كمیسیون، بحث و تصمیم‌سازی درخصوص سیاست‌های امنیتی متعهد به اراده دمكراتیك جامعه، یافتن مكانیسم‌هایی برای برقراری امنیت اجتماعی و تطبیق حداكثری رویكردها و سیاست‌های امنیتی با روح «سیاست دمكراتیك» است.

۶ـ كمیسیون اقتصاد: رفع اتكای بر اقتصاد نفتی، رفع تبعیض‌های اقتصادی و مبارزه با بیكاری، فقر و بحران كار این كمیسیون است.

۷ـ كمیسیون محیط‌زیست: صنعت‌گرایی و انحصار سود‌ـ سرمایه تخریبات زیست‌محیطی بزرگی ایجادكرده‌اند كه متأثر از آن، جامعه و حیات اجتماعی با مخاطره روبرویند. كار كمیسیون بررسی جنبه‌های ذهنیتی‌ـ كاربردی همسو با «پارادایم دمكراتیك‌ـ اكولوژیك» است.

۸ـ كمیسیون زبان و فرهنگ: سطح آزادی هویت‌های متكثر فرهنگی در یك كشور، نشان‌دهنده سطح دمكراسی و پیشرفت آن كشور است. حق طبیعی آموزش به زبان مادری و حفظ فرهنگ تاریخی برای هر ملتی محفوظ است و موجودیت فرهنگی هویت ملت‌هاست

مسئله دمکراسی در ایران به یک معضل بسیار جدی مبدل گشته لذا در درجه نخست و در انطباق با روش‌های مسالمت‌جویانه، رهیافت نگارش قانون اساسی دمکراتیک جدی‌ترین گام خواهد بود. چنانچه نظام حاکم آن را رد کرد، بایستی اپوزیسیون ایرانی به این وظیفه در قبال خلق‌ها و ملیت‌ها، عمل کند. در غیر اینصورت وضعیت کائوتیک به قوت خود باقی خواهدماند. همگان بر نحوه پیدایش معضل دمکراسی در ایران در صدسال گذشته و نیز فراگیری آن معضل و نتایج وخیم آن واقفند. بنابراین در مرحله کنونی که خیزش‌های انقلاب ژن، ژیان، آزادی به انحاء مختلف ادامه دارد، چگونگی خروج از بحران با توسل به رهیافت قانون اساسی دمکراتیک، یک رویکرد گریزناپذیر است. دیالکتیک تاریخی در مناسبات فارس – کُرد یا ایران – کُرد نیز بصورت کم و کیف مشخص بوده و مشتمل بر یک برهه زمانی یک قرنی متکی بر سیاست نسل‌کشی فرهنگی است. در سیر این دیالکتیک، بیش از یک قرن فرصت‌های زیادی برای خروج از نظام مرکزی و دمکراتیزاسیون از دست رفت. سه دوره مشروطه، پهلوی و جمهوری ولایی دربرگیرنده سیاست‌هایی خصمانه جهت پاکسازی فرهنگی بوده‌اند و در نتیجه آن، امروز خلق‌های متنوع از قبیل کُرد، فارس، عرب، آذری، گیلک، مازنی و بلوج رویاروی «ملت خودساخته ایران» و نظام سلطه مرکزی ایستاده‌اند. انقلاب ژن، ژیان، آزادی مصداق بارز این رویارویی است. تسویه حساب بیش از یک قرن مستعمره‌سازی میهن‌ تاریخی خلق‌های نامبرده از جمله کردستان می‌باشد.

امروز به نقطه‌ای رسیده‌ایم که پروژه دولت ملی هر سه نظام «دوره مشروطه»، «پهلوی» و «جمهوری ولایی» سرمایه‌دارانه به بن‌بست رسیده‌است. فلذا در سایه آغاز انقلاب ژن،‌ ژیان، آزادی ایران آبستن یک پروژه نوین و دمکراتیک است. هنوز سمت‌وسوی رویدادها مشخص نساخته که پروژه نوین خلق‌ها در پی سرنگونی «جمهوری اسلامی ایران» عملی خواهد گشت یا از طریق «تحولات دمکراتیک مسالمت‌جویانه».

راهکارها و برنامه عملی تحول ساختارین در ایران در سه گزینه هویدا گشته:

۱– برنامه طرفداران راهکار دولت‌‌- ملت‌خواهی نابودگر کلاسیک

۲– برنامه طرفداران راهکار فدرالیستی و ملی‌گرا

۳- برنامه چاره‌یابی دمکراتیک

هم‌اکنون در داخل ایران هیچ نیروی اپوزیسیون جدی وجود ندارد که خارج از چارچوب نظام حاکم به دنبال ایجاد تغییر و تحول دمکراتیک ریشه‌ای باشد. جریان‌سازی‌های میانه‌رو و اصولگرا هم صرفا جهت حفظ نظام هستند که نقش پلیس بد و خوب را بازی می‌کنند. در خارج از ایران نیز تمامی نیروهای اپوزیسیون متشکل از چپ و راستگرا به موجب مواضع قهرآمیز حاکمیت ظالمانه جمهوری ولایی که تن به دمکراتیزاسیون نمی‌دهد، موافق سرنگونی کامل نظام کنونی هستند و می‌کوشند خوانشی مطابق همان امیال سیاسی خویش از انقلاب ژن، ژیان، آزادی ارایه دهند.

بخشی از طیف‌های متنوع اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور دارای برنامه‌ای با هدف استقرار «دولت‌- ملت‌ نابودگر کلاسیک» با مجریان جایگزین جمهوری ولایی هستند و ادعا می‌کنند که نظام مدنظر آنها «جمهوری دمکراتیک» است. خود دولت‌- ملت طبیعتا نافی جنبه جمهوریت می‌باشد. بنابراین این برنامه، تکرار همان رویکرد دولت ملی نشأت‌گرفته از مشروطه تا جمهوری ولایی است. حتی برخی از چپ‌گرایان به این جبهه متمایل هستند و صرفا با علاوه‌کردن نهاد «شورا» خود را مبرا از خصایص کلاسیک و سلطه‌گرانه آن جلوه می‌دهند.

در جبهه دیگر، که طیف‌هایی از چپ‌گرایان و نیروهای دمکراتیک تابع آن هستند، برنامه‌ها مبتنی بر همان دولت‌- ملت‌گرایی مبنی بر جمهوریت است منتها استوار بر ساختار «فدرالیستی» و «عمدتا ملی‌گرا». طیف چپ‌گرایان، فدرالیسمِ مشتمل بر خصلتِ شورایی را تبلیغ می‌کنند ولی برخی نیروهای دمکراتیک ویژگی «ملی‌گرایی» را با هدف «حفظ تمامیت ارضی ایران» به «فدرالیسم» وصله می‌کنند. هر دو طیف مذکور نظام و ساختاری خارج از آنچه از دوران مشروطه تا به امروز تجربه شده، ارایه نمی‌دهند، حتی نظام شورایی مورد مدعای چپ‌گرایان نیز به واسطه پذیرش پدیده‌های دولت و فدرالیسم، خواه‌ناخواه «مرکزگرایانه» است. زیرا فدرالیسم نیز لاجرم به روی متمرکزبودن و بازتولید سلطه دولت مرکزی باز است. در کل، طیف چپ ضد «دولت مرکزی» در داخل اپوزیسیون بسیار ضعیف است. هر دو برنامه نامبرده اپوزیسیون ایرانی، اهداف پژاک را برآورده نمی‌سازد و با مبانی اندیشه‌ها و برنامه‌های پژاک سر ناسازگاری دارند زیرا منجر به بازتولید سلطه نظام مرکزی می‌گردند و یا دولت‌گرایانه هستند. آن برنامه‌ها از مرزهای فدرالیسم که به روی دولت و لذا نظام مرکزی باز است، فراتر نمی‌روند ولی با این وجود، پژاک آماده برقراری «روابط سیاسی» با آن طیف‌های اپوزیسیون است که حل مسئله کُرد و دمکراتیزاسیون ایران را رد نکنند. در اینجا، برخورد و منش پژاک در کنشگری دیپلماتیک، ایدئولوژیک نخواهد بود بلکه سیاسی و متکی بر محوریت دمکراسی ترویج می‌یابد. پس آماده همکاری با همه طیف‌های اپوزیسیون است که وجود ملیت‌ها را انکار نکنند و نظام متمرکز را بازتولید ننمایند. خارج از برنامه‌های ذکرشده، طیف شدیدا مرکزگرا و پان‌ایرانیست تحت هر نامی از نظر پژاک مردود هستند و منافع جامعه مدنی را قربانی مطامع آنها در عرصه دیپلماسی سازشی، نمی‌کند.

یک برنامه سوم نیز در چارچوب ایران وجود دارد با عنوان «چاره‌یابی دمکراتیک» و اصول آن خارج از حیطه‌های تئوریک و عملی «دولت‌گرایی، فدرالیسم دولت‌گرا، مرکزگرایی و پان‌ایرانیسم و حتی پان‌کُردیسم» است. برنامه‌ها و راهکارهای «دولت‌- ملت» و «فدرالیسم کلاسیک» هر دو برای ملیت‌های ایران بویژه کُردها گران تمام می‌شوند و خسران‌های جبران‌ناپذیری به بار می‌آورند. بنابراین ایران ناچار است بسوی برنامه دمکراتیزاسیون سوق یابد. خارج از برنامه حل دمکراتیک، جبهه‌های «ملی – ملیت‌گرای» ایرانی و کُردی و سایر ملیت‌ها، ضددمکراتیک تلقی می‌گردد. امروز هیچ نهاد حکومتی – دولتی در ایران و نیز در جریان‌های داخلی از قبیل اصولگراها موافق برنامه حل دمکراتیک نیستند زیرا آن را بر ضد مطامع سیاسی خود می‌دانند. نهادهای اساسی دولت ایران با حکومت سازش کرده و یکدست شده‌اند و بر پایه اصولگرایی، هیچ برنامه عملی دمکراتیک را برنمی‌تابند. این یک وضعیت خطرناک است که همه طرف‌ها را به داخل مغاک نبرد مداوم و بحران همیشگی کشانده. شکی نیست که «نیروهای دمکراتیک» ایران، هم در داخل کاملا سرکوب شده‌اند و هم در درون اپوزیسیون ایرانی در خارج در موقعیتی بسیار ضعیف و فاقدتشکل بسرمی‌برند.

هم‌اکنون قوی‌ترین نیروی دمکراتیک در چارچوب ایران و شرق کردستان که دارای برنامه عملی قابل‌اجرا است، پژاک می‌باشد. مابقی نیروهای دمکراتیک به دلیل فقدان تشکل‌ و سازماندهی و نیز کلاسیک‌بودن رهیافت‌هایشان، برنامه‌ای امیدوارکننده ندارند. این وضعیت پژاک بی‌دلیل نیست زیرا به خصلت مبارزه‌گری و میزان رشد جنبش آزادیخواهی آپویی در خاورمیانه بازمی‌گردد. هم‌اکنون حاکمیت فاشیست ایران بدور از برنامه عملی سه مرحله‌ای «۱- توقف عملیات‌های نظامی. ۲- تشکیل کمیسیون حقیقت‌یاب. ۳- تغییر رسمی در قانون اساسی» است. این یعنی اینکه حاکمیت حاضر نیست هیچ شانسی به نیروهای دمکراتیک بدهد. واکنش به این رفتارها و سیاست‌های انکارگرایانه و نسل‌کشانه فرهنگی نیز بروز طبیعی انقلاب ژن، ژیان، آزادی است. بنا بر اصول جنبش آزادیخواهی، پژاک نیز مطابق کارزار طبیعی یعنی انقلاب ژن، ژیان، آزادی با مقوله تحولات در ایران رفتار خواهد کرد و هرآنچه خلق‌کُرد و خلق‌های ایران بخواهند را سرلوحه مبارزاتش قرارمی‌دهد و از طریق سازماندهی عملی خلق، تحولات دمکراتیک را متحقق خواهدگرداند. این همان استراتژی اصلی پژاک تحت عنوان «جنگ انقلابی خلق» پس از گذار از «جنگ رهایی‌بخش درازمدت» می‌باشد.

مبارزات پژاک در ارتباط با حوزه شرق کردستان

پژاک و احزاب کُرد

در برهه کنونی، راهکار‌های حل مسئله کُرد در شرق کردستان بصورت سه مدل میان احزاب کُردی ارایه گشته و هرکدام شانس موفقیت خویش را امتحان می‌کنند:

۱- راه‌حل ملی‌گرایی دولت‌ملت یونیتر مبتنی بر مدرنیته سرمایه‌داری

۲– راه‌حل دولت‌- ملت‌گرای فدرالیستی کُرد

۳- راه‌حل کنفدرالیسم دمکراتیک و ملت دمکراتیک

اجرایی‌کردن و تحقق برنامه‌هایی عملی که بتواند طرفین احزاب کُردی را در نقاط مشترک به هم برساند، یکی از دشواریهای امور داخلی کُردها است. روابط طیف‌های مختلف کُردی با یکدیگر یک معضل در پیشبرد مبارزات می‌باشد. مهمترین نقطه‌عطف در روابط دیپلماتیک و همگرایی احزاب کُرد شرق کردستان، امپاتی متقابل از آغاز انقلاب ژن،‌ ژیان، آزادی است و توانستند در ۱۵ شهریور ۱۴۰۲ به مناسبت سالگرد آن انقلاب فراخوانی مشترک و تاریخی صادر کنند. بنابراین زمینه‌های همگرایی بیشتر هموار شده. سازش احزاب بر سر نقاط مشترک با برنامه‌های عملی‌ای ممکن است که طرفها ارایه‌ دهند. برنامه عملی پژاک، پیشتبرد سیستم کودار است و برنامه کومله و دمکرات(حدکا) نیز «مرکز همکاری» ولی مرکز همکاری یک سیستم نه که نوعی مکانیسم برای روابط حزبی به نظرمی‌رسد. حذر هریک از طرفین از عضویت در کودار و مرکز همکاری، مقوله سازش بر سر این برنامه‌های عملی را پیچیده و منتفی ساخته. بنابراین راهکار سوم، بنیان‌نهادن یک سیستم مشترک نوین است که می‌تواند با توافق طرفین متشکل از «مجلس ملی دمکراتیک مشترک» و «نیروی نظامی مشترک» با کمیته‌ها و شوراهای مورد نیاز، مطابق طرح ده‌ماده‌ای پژاک باشد. این یک راه‌حل پیشنهادی و ممکن است.

مضاف بر مقوله همگرایی احزاب کُردی، وجود برنامه‌های مختلف احزاب برای حل مسئله‌کُرد در شرق کردستان نیز در قالب سه برنامه، تفاوت‌های فاحش ایدئولوژیک، سیاسی و پارادایمی را نشان می‌دهند.

۱- راه‌حل ملی‌گرایی دولت‌ملت یونیتر

نخست، برنامه حل نابودگر و انگارگر سنتی است. بیش از یک سده است که این برنامه از سوی احزاب کُرد بویژه از دوران مشروطیت ایران، مورد آزمون قرارگرفته و شانس موفقیت را از دست داده زیرا از حیث پارادایمی، توسعه‌دهنده و دمکراتیک و آزادیخواهانه نیست. چراکه مبتنی بر رهیافت دولت‌- ملت است و آن نیز جز بحران‌زایی و بن‌بست نتایجی دربرنداشته و نخواهد داشت زیرا ذاتا ضددمکراتیک می‌باشد. همانا دولت‌- ملت کُردی در شرق کردستان نیز بنا به آنچه احزاب کُرد به جز پژاک، می‌خواهند، کپی نامأنوس دولت‌- ملت یک سده ایران برای کُردهاست که بر محور قبضه قدرت و سرمایه و طبقاتی‌کردن جامعه رشد می‌یابد. یک الیت متشکل از بورژوازی و بروکراسی حاضر در صفوف احزاب و در طبقه بالای جامعه کُردی شرق کردستان، به دنبال اجرایی‌کردن این برنامه خویش هستند. این خصلت موجب گشته که برنامه مذکور تاکنون هیچ تأثیری در حل مسئله‌کُرد نداشته باشد. بنابراین اگر کارا می‌بود، تاکنون عملا نتایجی دربرمی‌داشت. چه‌بسا طیفی مشابه همین طیف کُردی در درون نظام مرکزی ایران وجود دارد که همه خلق‌کُرد علیه آن، مقاومتی همه‌جانبه دارد. هکذا طیف دولت‌-ملت‌گرای ملی‌گرای احزاب کُرد چند دهه است با استقرار در کمپهایی در اقلیم جنوب کردستان دچار «دفاع غیرفعال» شده‌اند و کماکان قادر به گذار به وضعیت «دفاع فعال» نیستند. پس چون این گذار عملی نگشته، جنبه گذار به فاز «مقاومت و مبارزه همه‌جانبه» نیز خودبخود منتفی شده است. همین گرایش دولت‌- ملت‌گرایی خود به دلیل خلق تضاد منافع حزبی آن احزاب با دیگر احزاب، از همگرایی و تشکیل جبهه مشترک ممانعت بعمل آورده. در سازش با ایران هم قریب یک سده است در بن‌بست بسر می‌برد. لذا برخی از آنها چندین سال است به برنامه «فدرالیسم ملی‌گرا» در چارچوب ایران تن‌درداده‌اند.

۲- راه‌حل دولت‌- ملت‌گرای فدرالیستی کُرد:

بسیاری احزاب شرق کردستان به دلیل غیرفعالبودن در حوزه دفاع و لاینحل‌ماندن مسئله‌کُرد در شرق کردستان و بن‌بست برنامه‌های سنتی‌شان به «برنامه حل فدرالیستی و ملی‌گرا» گرایش یافته‌اند ولی تمایل دارند تمامی اصول دولت‌- ملت یونیتر را روی کُردها پیاده کنند. این، نوعی تقلید نامتجانس از مدل فدرالی اقلیم جنوب کردستان و عراق است که برخی دولت‌-ملت‌های استثمارگر سنتی منطقه و قدرت‌های هژمونیک جهانی نیز از آن پشتیبانی می‌کنند. علی‌رغم برخی تضادها و اختلافات، اما درکل نوعی سازش میان آنها هم دیده می‌شود. تشکیل «مرکز همکاری احزاب کومله و دمکرات» در همان راستا بود ولی به بن‌بست سیاسی و دیپلماتیک رسیده زیرا قادر به توسعه خود در روابط با احزاب دیگر نگشت. آشکارا و شفاف و بی‌پرده می‌توان گفت که برخی قدرت‌ها هم جهت تحریف پتانسیل انقلابی – دمکراتیک کُردهای شرق کردستان، از آن برنامه حمایت می‌کنند. مدیریت فدره کُرد جنوب کردستان به حامی این برنامه و جریان مبدل شده و نقشی استراتژیک به آن داده شده اما چون غیرفعال مانده، حمایت‌های هژمونی جهانی از آن، گسترده نیست و یا امیدی به آن احزاب بعنوان نیروی اجرایی آن برنامه‌ ندارند. هژمونی جهانی، امروز برنامه دولت‌‌- ملت ملی‌گرایانه را در یک مدل فدرالیستی ملی‌پرستانه با ساختار قابل‌تغییر درهم آمیخته و سعی می‌کند غیر از ایران، در سوریه، ترکیه و عراق هم آن را پیاده سازد. این برنامه هژمونی جهانی، پس از جنگ جهانی دوم بعنوان «برنامه کُردستان کوچک» در چارچوب فعالیت‌های آنها قرارگرفته است. جالب است که خیابان کُردی خیزشگر با این برنامه تقلیل‌دهنده همسو و همصدا نیست. از وقتی که پژاک تأسیس شده، برنامه مذکور شدت‌عمل بیشتری یافته و درصدد ایزوله‌کردن پژاک با توسل به آن هستند. سعی می‌کنند یک پارادایم جعلی و ناهمخوان با فرهنگ تاریخی و جغرافیایی کُرد برای آن نیز وضع نمایند و به کُردها تحمیل کنند اما کماکان به نتایجی عملی دست نیازیده‌اند. درحال حاضر طیف وسیعی از انقلاب ژن، ژیان، آزادی با سویه‌های متعارض این برنامه افراطی و از پیش‌تعیین‌شده همسو نیست. خود احزابی که این برنامه دولت‌-ملتی یونیتر را در پوستین فدرالیستی و غیره اجرا می‌کنند با یکدیگر هم دارای اختلافات و تعارضاتی هستند که موجب واگرایی میان آنها و شکاف در صفوف‌شان شده. پس بشدت با محدودیت در حوزه اجرا مواجه هستند. بنابراین به موازات رویارویی پژاک با یک دولت‌- ملت هژمونی در ایران، سودای یک دولت‌- ملت کُردی غیرهژمونیک نیز قد علم کرده است. ملی‌گرایی کُرد که با طیف‌های مختلف و حتی گاه ضدهم، مجری آن برنامه است، به دلیل ضعف سنتی و تاریخی‌اش در یکصد سال گذشته، برنامه دولت‌- ملت‌گرایی خویش را به بن‌بست کامل رسانده است. چه‌بسا ورق برگشته و همان برنامه به عامل انحطاط و تصفیه خودشان به‌مثابه یک تقدیر، مبدل شده. ظهور پژاک جبهه آن طیف‌ها را به چالش کشیده. ایدئولوژی‌، پارادایم و سازماندهی قوی‌تر پژاک موجب افزایش فشار حزبی بر ساختار طیف‌های ملی‌گرای دولت‌- ملت‌خواه شده. بیش از چهار دهه است که دولت‌- ملت حاکم ایران به این وضعیت جبهه ملی‌گرای کُرد شرق کردستان در آن وضعیت دفاعی غیرفعال، بسیار دل‌خوش کرده است. چه‌بسا تضاد هویتی‌ای که میان «استاتوی دولت‌- ملت‌گرای ملی‌‌خواه اقلیم جنوب کردستان» و «استاتوی خودمدیریتی دمکراتیک ضددولت‌- ملت‌گرای روژاوای کردستان» وجود دارد، جریان‌های طرفدار «کُردستان کوچک شرق کردستان» را دچار یأس ساخته است. با این اوصاف، با توجه به موقعیت و اوضاع «کردستان، ایران و خاورمیانه» شانس عملی‌شدن برنامه دولت‌-‌ملت‌گرای یونیتر با استقلال کامل جغرافیایی، بسیار کم شده لذا برنامه‌های «فدرالیسم ملی‌گرا» و «کنفدرالیسم و ملت دمکراتیک» برجسته‌‌تر شده‌اند.

۳- راه‌حل کنفدرالیسم دمکراتیک و ملت دمکراتیک:

درخصوص «برنامه حل دمکراتیک» می‌توان گفت که نیروهای زیادی در شرق کردستان وجود دارند که خواهان اجرای آن برنامه هستند که طیف‌هایی از آنها اجتماعی می‌باشند و در خیابان در جریان انقلاب ژن، ژیان، آزادی مطالبات خویش را فریاد زدند. قاطبه جامعه مدنی شرق کردستان موافق برنامه حل دمکراتیک است و مفهوم دمکراسی را محوریت اساسی می‌داند و بر مفاهیم «دولت‌- ملت» و «ملی‌پرستی» ترجیح می‌دهد. بنابراین، ناسیونالیته فرهنگی را می‌پذیرد نه ناسیونالیسم را. آزادی و استقلال و اراده‌مندی را نیز در مفهوم دمکراسی می‌داند که «خودمدیریتی دمکراتیک» را بعنوان فرم سیاسی و مدیریت سیاسی به ارمغان آورد که سلطه سیاسی مرکزی ایران دخالتی در آن نداشته باشد.

پژاک از میان احزاب موجود شرق کردستان تنها حزب با گرایش «برنامه حل دمکراتیک» مبتنی بر آزادی سیاسی، ایدئولوژیک و پارادایمی در حوزه مدیریت سیاسی، اقتصادی و امنیتی خویش فارغ از سلطه مرکزی ایران است که با مرزهای موجود ایران به شرط پذیرش اراده مستقل سیاسی خویش، مشکلی ندارد. این مدل از مدیریت هنوز در خاورمیانه آزمون نشده و تنها مدل مدیریتی روژاوای کردستان ماهیت آن را می‌شناساند. این مدل، خلق‌ها و ملیت‌های بلوچ، عرب، آذری، گیلک و مازنی را نیز امیدوار ساخته. بی‌شک مدل دولت‌- ملت ملی‌گرا و فدرالیسم ملی‌گرای کُردی به اندازه دولت‌-ملت هژمونی کنونی ایران در مقابل «برنامه حل دمکراتیک» پژاک که مبتنی بر کنفدرالیسم و ملت دمکراتیک است، مانع‌ هستند مگر اینکه سازش سیاسی صورت گیرد. هر دو طیف دولت‌- ملت‌خواه و فدرالیستی ملی‌گرا می‌توانند در جریان یک سازش دمکراتیک، با درپی‌گرفتن لااقل «فدرالیسم دمکراتیک»، برنامه خشن خویش را منعطف سازند و با پژاک به تفاهم و سازش برسند. اینگونه، جبهه فاشیستی و پان‌ایرانیستی بعلاوه جبهه پان‌کُردی به حاشیه رانده خواهند شد.

به این تقدیر، پژاک «سیستم کنفدرالیسم و ملت دمکراتیک» را بعنوان «برنامه حل دمکراتیک» خویش مجزا از هر دو برنامه «دولت‌- ملت‌ ملی‌گرا» و «فدرالیسم ملی‌پرست» ارایه داده است. «ملت دمکراتیک» مد نظر پژاک با «ملت دولتی» سایر احزاب کُردی شرق کردستان در یک کارزار پارادایمی عملی قراردارد و به‌دلیل اینکه با اصول انقلاب ژن، ژیان،‌ آزادی سازگار است، شانس موفقیت بیشتری دارد. حتی می‌توان گفت یکی از دلایل دیگر این است که خود ایران و ملیت‌های آن بدون آزمون این برنامه دمکراتیک پژاک که سیستم کودار را برای آن پیشنهاد کرده، قادر به رهایی از جنگ و بحران نخواهند بود. پژاک با دولت‌- ملت ایرانی و کُردی موافق نیست اما خواهان سازش دمکراتیک با آنها در حوزه سیاسی است. تضاد ایدئولوژیک و پارادایمی این برنامه‌ها در صورت تمایل به سازش دیپلماتیک و سیاسی با توسل به راهکار دمکراتیک فارغ از جنگ، معضل‌ساز نخواهد بود.

بنابراین، همانطور که در ابتدای این نوشتار، بیان داشتیم، برنامه‌های پژاک در تضاد و خصومت با برنامه‌های سایر احزاب و سازمان‌های کردی شرق کردستان نمی‌باشد. زیرا پژاک به دنبال تحقق «اتحاد ملی» و «اتحاد احزاب» در یک سازماندهی مشترک و همگرا است که در مرحله نخست می‌توان «کمیسیون مشترک برقراری روابط احزاب»، در مرحله دوم «تشکیل مجلس ملی – دمکراتیک مشترک احزاب» و در مرحله سوم «نیروی نظامی مشترک» را تشکیل داد و همه این احزاب با پیشبرد مدیریت، سیاست و دیپلماسی مشترک، روند حل مسئله کُرد در شرق کردستان را تسریع سازند. پژاک فارغ از اختلافات ایدئولوژیک حاضر است با کانونیت مفهوم دمکراسی، «اتحاد سیاسی» را متحقق گرداند و در تعامل با سایر احزاب به خارج شدن‌شان از وضعیت دفاع غیرفعال و ارتقاء به موقعیت دفاع فعال یاری‌گرشان باشد.  

نتیجه

مسئله کُرد را هژمونی جهانی و نیروهای توتالیتر منطقه‌ای طی دویست‌سال گذشته به وجود آورده و در تقریبا یک سده بصورت گسترده یک تاریخ تمام‌عیار به نام تاریخ اشغال، استثمار و ظلم و نابرابری و نسل‌کشی در خاورمیانه خصوصا کردستان شکل‌گرفته. بنابراین عدم اشاره به «عناصر مدرنیته کاپیتالیستی» بویژه «دولت‌- ملت» یک غفلت و بی‌انصافی بزرگ است. از سویی هژمونی جهانی قوی و بی‌رحم و غارت‌گر از سویی و احزاب کُرد دارای ضعف‌های بسیار جدی ایدئولوژیک و سازمانی از دیگر سو، پازل استثمار و غارت را برای مدرنیته سرمایه‌داری که گلوبالیسم را به درجه دهشتناک رسانده، تکمیل نموده‌اند.

با این اوصاف، ظهور پژاک مبتنی بر اندیشه‌های رهبر آپو که «ایدئولوژی و سازماندهی قوی» را سرلوحه مبارزات خویش قرارداده و نهایتا یک «پارادایم قوی» تحت عنوان «جامعه دمکراتیک، اکولوژیک مبتنی بر آزادی زن» را وضع نموده که همه قدرت را به «جامعه مدنی» بازگرداند. این یک برنامه برای متوقف‌ساختن اراده‌مندانه «نسل‌کشی فرهنگی ـ فیزیکی» و روند آسمیلاسیون کُردها است. در ایران تصفیه کُردها بر مبنای فرهنگی انجام می‌گیرد. «ایرانشهری» دهه‌هاست به منزله دست‌کشیدن از «کُردبودن» به یک قانون آهنین نظام‌های مرکزی یک سده گذشته مبدل شده. این همان خواست هوس‌انگیز عناصر مدرنیته سرمایه‌داری در ایران بوده و هست. هنوز هم عنصر مخرب دولت‌- ملت به تازگی روزهای نخست به نسل‌کشی ادامه می‌دهد. تا زمان ظهور پژاک، روند مبارزه برضد این سیر مخرب بسیار ضعیف و کم‌رنگ بود، طوری که جمهوری ولایی از اواخر دهه ۶۰ مطمئن شد که همه احزاب موجود شرق کردستان را برای همیشه مهار نموده. دیگر حتی وضعیت فوق‌العاده‌ای که بخاطر حضور نیروهای احزاب شرق کردستان (کومله و دمکرات و غیره) اعلام شده بود را هم پایان داد. ظهور پژاک اما این آسودگی خاطر را برهم زد و مسیر تاریخ بیش از چهل‌ساله جمهوری ولایی را تغییرداد و مسئله کُرد را برسر صحنه‌ها بازگرداند. نه راه جمهوری ولایی و نه راه احزاب با آن عادی‌سازی که در قبال مسئله کُرد یومیه شده بود، به پیروزی ختم نمی‌شد. پژاک آن وضعیت عادی را برهم زد. هم‌اکنون عناصر دمکراتیک مدنظر پژاک در برابر عناصر مخرب مدرنیته سرمایه‌داری «جمهوری ولایی، هژمونی جهانی مداخله‌گر و احزاب سنتی» قرارگرفته که یا باید سازش دمکراتیک میانشان صورت گیرد یا وضعیت بحرانی و فوق‌العاده مدام ادامه خواهد یافت.

امروز دو برنامه «دولت‌- ملت‌گراها» و «فدرالیست‌های ملی‌گرا» تحت عنوان عنصر «ملت هموژن» که به دولت ضمیمه می‌گردد، پروژه مدرنیته سرمایه‌داری است که از سوی برخی از طیف‌های اپوزیسیون کُردی دنبال می‌گردند و تکرار همانی است که در عراق پس از فروپاشی بعث عملی گشته و نهایت آن بن‌بست دولت ملی و فدرالیسم مرکزگرا است. وقتی آرزوی یک رژیم حاکم بر شرق کردستان و برخی طیف‌های اپوزیسیون کُردی که دشمن هم هستند ایجاد «مدیریت دسپوتیک» همانند همه کشورهای دیگر جهان باشد، بنابراین تنها میهنی به نام کردستان که بکر مانده نیز به عناصر مدرنیته سرمایه‌داری آلوده خواهد شد. امروز استقلال‌طلبان پان‌کُردی تحت نام ایجاد دولت دولتی و کشور مستقل کُردها، آرزوهای خطرناکی را در اذهان بسیاری انداخته‌اند و برای آن تبلیغ می‌کنند درحالی که تنها سمت‌وسوی آن، برآوردن لویاتان‌وار «مدیریت دسپوتیک کُردی» است. چنین خط‌مشی پرتنش و آلوده‌ای با اهداف پژاک در تضاد می‌باشد زیرا بانیان آن سرسختانه به دنبال ایجاد «ذهنیت و ساختار» نوین در بالا هستند که قراراست طبق نقشه‌هایشان «دولت کردستان»‌ هم همانند آن ۲۰۰ کشور جهان «جامعه مدنی» را در لایه‌ای پایینی تحت انقیاد عناصر مدرنیته سرمایه‌داری در آورد. تمامی این اقدامات را نیز تحت نام انقلاب کردستان انجام می‌دهند و از آن بعنوان قوی‌ترین پوشش استفاده می‌نمایند. این جریان اما امروز به حالتی خنثی و فاقد سازماندهی قوی از سوی دشمن درآورده شده و قادر به ایجاد اختلال در مسیر گشایش دمکراتیک خلق کُرد نیست. تجربه و نیروی پژاک علی‌رغم موانع بسیار بزرگ اما از هر حیث امروز قوی‌تر از تجربه و نیروی آن جریان‌ها عمل می‌کند.

در صد سال گذشته در ایران راه بر «گشایش جمهوری دولتی» گشوده شد و تاخت و تاز عناصر قدرت و سلطه از مرزها و خط‌ قرمزها هم فراتر رفت. امروز در سایه ظهور اندیشه‌های رهبر آپو، راه بر «گشایش دمکراتیک جامعه مدنی، جامعه اقتصادی، جامعه سیاسی و جامعه فرهنگی» گشوده شده و درمصاف هم هستند. ایران و خاورمیانه نمی‌توانند این شانس را از دست بدهند اگرنه عواقب آنها فلاکت‌بار خواهد شد. لذا ظهور خلق‌کُرد با مبارزات نوین و جنبش آزادیخواهانه‌اش در چهاربخش کردستان خصوصا شرق کردستان بزرگترین شانس برای گشایش دمکراتیک جامعه بعنوان آلترناتیو سلطه دولت است. جامعه حقیقی تنها از این طریق در شرق کردستان تولد خواهد یافت. پیروزی «مدل حل مسئله کُرد و گشایش دمکراتیک» در شرق کردستان، تاریخی نوین خواهد نگاشت و دمکراسی و آزادی و برابری متحقق خواهد گشت.