رفیق فواد، شخصیت تحقق یافته در پ‌ک‌ک است

رفیق فواد جاودانه است. او توانست خود را در خط آزادی آپویی جاودانه سازد. او نماد دلیری و زندگی آزاد درسیم است که هرگز تسلیمیت را نپذیرفت. او همواره به عنوان راهنمای دائمی ما در مبارزه آزادی‌بخش‌مان زندگی خواهد کرد و زنده خواهد ماند.

یاد و خاطره دو رفیق، شهیدان فواد (علی حیدر کایتان) و رضا آلتون، از اولین یاران رهبر آپو و کادرهای بنیانگذار حزب کارگران کوردستان (پ‌ک‌ک) و شریان‌های مستحکم مبارزه آزادی‌بخش کوردستان را با عشق و احترام عمیق گرامی می‌دارم. اعلام می‌کنم که برای دستیابی به اهداف و زنده نگه داشتن خاطرات آن‌ها، هر آنچه از نسل بشر برمی‌آید را به حرکت درآورده و مبارزه خواهم کرد.

اعلام شهادت این دو رفیق همزمان با دوازدهمین کنگره پ‌ک‌ک واقعا معنای عمیقی دارد. به ویژه، تصمیمات دوازدهمین کنگره مبنی بر پایان دادن به ساختار سازمانی پ‌ک‌ک و پایان دادن به تدوام مبارزه مسلحانه، همزمان با اعلام شهادت رفقا فواد و رضا که از اولین کادرهای بنیانگذار پ‌ک‌ک بودند، حتی بیشتر قابل درک و معنادار شده است. هم بر اساس واقعیت شهدا و هم بر اساس واقعیت حزب، رفقا، مردم ما و دوستان ما در این راستا تلاش‌های بسیاری را برای تفکر و تمرکز بیشتر، و درک عمیق‌تر واقعیت رهبری و پ‌ک‌ک در شخص رفقا فواد و رضا آغاز کرده‌اند. این امر هم واقعیت رفقای شهید و هم واقعیت رهبری و حزب را عمیق‌تر و قابل درک‌تر ساخته است.

همچنین، اعلام شهادت رفقا فواد و رضا در ماه می، ماه شهادت، هم به استقبال قوی‌تر از ماه شهادت و هم به برگزاری جمعی‌تر و عمیق‌تر یادبود شهدا منجر شده است. همانطور که واقعیت رفقا فواد و رضا در این راستا عمیق‌تر درک شد، این امر به درک صحیح‌تر و عمیق‌تر واقعیت شهدای قهرمان ما که از اولین شهید بزرگمان حقی کارَر آغاز شده و تا امروز به بیش از ۴۰ هزار نفر می‌رسد، در روز و ماه شهادت منجر شده است.

از این نظر، هم روز و ماه شهادت، ماه می با معنای بیشتری برگزار شد و هم رفقا فواد و رضا به این ترتیب به کاروان شهدای ماه می پیوستند. در این راستا، یاد و خاطره تمام شهدای قهرمانمان، از رفیق حقی کارر تا رفقا فواد و رضا، و همچنین ماه می که هر روز آن ده‌ها شهید دارد، در این فرآیند که در آن زندگی می‌کنیم، یک بار دیگر با احترام، عشق و قدردانی گرامی می‌دارم. قول خود را مبنی بر دستیابی به اهداف و زنده نگه داشتن خاطرات آن‌ها تکرار می‌کنم.

همانطور که می‌دانید، رفقا فواد و رضا در طی مقاومت بزرگ و قهرمانانه مردم میهن‌دوست ما، جنبش‌های جوانان و زنان و دوستانمان، به پیشاهنگی گریلا، در برابر حملات فاشیستی استعمارگر-نسل‌کش تمام‌عیار ائتلاف آک‌پ-م‌ه‌پ با حمایت آمریکا و پ‌دک که از ۲۴ جولای ۲۰۱۵ تحت عنوان «طرح فروپاشی و نابودی» به اجرا درآمد، به شهادت رسیدند. رفیق فواد در حدود ساعت ۹ شب ۳ جولای ۲۰۱۸ در حمله هوایی نیروهای فاشیست نسل‌کش به شهادت رسید، در حالی که رفیق رضا در حدود ساعت ۹ صبح ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۹ در نتیجه حملات وحشیانه هوایی نیروهای فاشیست نسل‌کش به شهادت رسید. اگر دقت شود، هر دو شهادت، شهدای دوره مقاومت قهرمانانه در برابر حملات فاشیستی نسل‌کش تمام‌عیار در چارچوب طرح فروپاشی و نابودی هستند که از ۲۴ جولای ۲۰۱۵ به اجرا گذاشته شد.

کسانی که «طرح فروپاشی» را به فروپاشی کشاندند

در این راستا، در ده سال گذشته، آن‌ها به آفرینندگان، پیشگامان و نمادهای مقاومت قهرمانانه‌ای تبدیل شده‌اند که طرح فروپاشی و نابودی را به فروپاشی کشاندند. این یک واقعیت غیرقابل انکار است که این مقاومت بزرگ که ده سال به طول انجامید، شدیدترین، گسترده‌ترین و سخت‌ترین دوره در تاریخ مبارزه آزادی‌بخش ما و همچنین در تاریخ جنگ گریلایی ما بوده است. رژیم فاشیست آک‌پ-م‌ه‌پ، با حمایت کامل از دنیای خارج و خیانت داخلی، در چنین فرآیندی با استفاده از تمام امکانات داخلی و خارجی ترکیه و همچنین بدون رعایت هیچ قاعده اخلاقی و حقوقی، با استفاده وحشیانه از هر نوع ابزار و روش جنگی، برای سرکوب گریلا، نابودی پ‌ک‌ک، بی‌سازمان کردن رهبر آپو و بدین ترتیب به نتیجه رساندن نسل‌کشی کوردها حمله کرده است. حمله طرح فروپاشی و نابودی، چنین حمله تمام‌عیار و هدفمند نابودی را نشان می‌دهد.

در مقابل این، در وهله اول، نیروهای قهرمان گریلای ما هر روز شهدایی را تقدیم کردند و با مقاومت قهرمانانه در مناطق حفاظتی مدیا، در باکور کوردستان، باشور، روژاوا و روژهلات کوردستان، در چهار بخش کوردستان، هم در کوهستان و هم در شهر، هم در شب و هم در روز، هم در تابستان و هم در زمستان، با فدا کردن شهدای بزرگ، توانستند این حمله را بشکنند، طرح فروپاشی و نابودی را ناکام بگذارند و به فروپاشی بکشانند. البته این تنها با مقاومت گریلا به دست نیامده است. به پیشاهنگی مقاومت گریلا، سازمان‌های جوانان و زنان هر روز مقاومت را انجام داده و پیشگام مقاومت مردم بوده‌اند. مردم کورد در چهار بخش کوردستان و خارج از میهن به طور مداوم در حال مقاومت آزادی‌بخش در برابر طرح فروپاشی و نابودی بوده‌اند.

همانطور که در کارزار جهانی آزادی که در ۱۰ اکتبر ۲۰۲۳ اعلام شد و آزادی جسمانی رهبر آپو را هدف قرار داد، دیده می‌شود، دوستان مردم کورد نیز همراه با مردم کورد، مهمترین و معنادارترین مبارزه تاریخ را در برابر حملات فاشیستی استعمارگر-نسل‌کش نابودگر به نمایش گذاشته‌اند. در برابر حملات فاشیستی استعمارگر-نسل‌کش تمام‌عیار، مردم کورد، گریلاهایش، رهبری‌اش، زنان و جوانانش، و دوستانش همگی با هم به مقاومت آزادی‌بخش تمام‌عیار دست زده‌اند. این مقاومت هزاران شهید قهرمان دارد. رفقا فواد و رضا نیز شهدای چنین مقاومت تاریخی و تمام‌عیاری هستند. آن‌ها در موقعیت پیشرو، قاطع‌ترین نیرو و نماد این مقاومت قرار دارند. رهبر آپو در ارزیابی خود به یاد رفیق عگید، از اصطلاح «شهید شهدا» استفاده کرده بود. واقعا رفقا فواد و رضا نیز توانسته‌اند نماد شهدای این مقاومت بزرگ در برابر طرح فروپاشی و نابودی، و شهید شهدا باشند.

بنابراین، تحولات جدیدی که از اکتبر ۲۰۲۴ به بعد رخ داده است، و ارائه فراخوان صلح و جامعه دموکراتیک رهبر آپو در ۲۷ فوریه، و رسیدن به سطحی که امروز کارهای بسیار مهمی برای دموکراتیزاسیون ترکیه و خاورمیانه بر پایه آزادی کوردها انجام می‌شود، نیز آفرینندگان همین شهدا بوده‌اند. در واقع، آن‌ها شهدای مقاومت ده سال گذشته هستند، اما امروز آغازهای جدید و گشایش دوره صلح و جامعه دموکراتیک کاملا بر نتایج مقاومت ده سال گذشته استوار است. اگر در برابر حمله طرح فروپاشی و نابودی که در ۲۴ جولای ۲۰۱۵ آغاز شد، قهرمانانه مقاومت نمی‌شد، اگر با فدا کردن شهدا این طرح حمله شکسته و خنثی نمی‌شد، اگر فاشیسم آک‌پ-م‌ه‌پ به نقطه فروپاشی نمی‌رسید، بدون شک فرآیند جدیدی که در آن بسر می‌بریم، یعنی فرآیند صلح و جامعه دموکراتیک، توسعه نمی‌یافت. جستجوهای جدید در دستور کار قرار نمی‌گرفت. اگر فاشیسم آک‌پ-م‌ه‌پ یک بار دیگر مجبور شد درب رهبر آپو را بکوبد و نیاز به دادن ابتکار عمل به رهبر آپو را احساس کرد، این وضعیت قطعا نتیجه مبارزه قهرمانانه و مقاومت مردم ما و دوستانمان به پیشاهنگی گریلا در برابر طرح فروپاشی و نابودی بوده است. این مقاومت را در وهله اول رهبر آپو در امرالی رهبری کرد و همراه با او، نیروهای گریلای ما، به ویژه در مقاومت مناطق حفاظتی مدیا که در اطراف زاپ توسعه یافت، هر روز با فدا کردن شهدا، آن را ادامه دادند. به طور خلاصه، نیروی واقعی که طرح فروپاشی و نابودی را به فروپاشی کشاند، ما را به امروز رساند، و فرآیند صلح و جامعه دموکراتیک را در دستور کار قرار داد، شهدای ما هستند که مقاومت امرالی و مقاومت قهرمانانه گریلا و مردم ما را محقق کردند. بنابراین، شهادت رفقا فواد و رضا را باید بر این اساس درک کرد، ارتباط آن را با تحولات فعلی به خوبی برقرار کرد، و بنابراین به طور عمیق به واقعیت راهنمای آینده آن پی برد.

زندگی خود را وقف خط آپویی کردند

به همین دلیل، رهبر آپو در پیامی که برای گرامیداشت یاد شهدای ما منتشر کرد، بیان داشت که «این رفقا راهنمایان دائمی هستند.» او از عبارت «آنها به عنوان ارزش‌های الهام‌بخش مبارزه مبتنی بر پارادایم جدید، همواره نقش ایفا خواهند کرد، زندگی خواهند کرد و زندگی خواهند بخشید» استفاده کرده است. اینها به وضوح این واقعیت را نشان می‌دهند که شهدای قهرمان ما اساسا آفرینندگان فرآیند جدید هستند.

در واقع، این یک حقیقت آشکار است که ارزیابی و صحبت در مورد شهدا کار آسانی نیست. به ویژه وقتی شهدای مورد نظر رفقا فواد و رضا باشند که تمام زندگی خود را وقف موفقیت خط آپویی و آزادی کوردستان کرده‌اند، این وضعیت دشوارتر می‌شود. بنابراین، به جای تلاش برای ارزیابی واقعیت شهدا بر این اساس، رویکرد صحیح‌تر و معنادارتر این است که سعی کنیم ارزش‌هایی را که شهدای قهرمان ما ایجاد کرده‌اند، درک کنیم، ارزیابی‌های آن‌ها را درک کرده و بپذیریم، و نحوه بیان خود را در چارچوب ارزیابی‌ها و اقداماتشان ببینیم.

در این مرحله، اینها رفقایی نیستند که عملکردهایشان ناشناخته باشد و یا کارهایشان ارزیابی نشده باشد. هر دو رفیق هم زندگی طولانی انقلابی خود و هم عملکردهای خود را از جهات مختلف مورد ارزیابی قرار داده‌اند و هم در طول فرآیندی که زندگی می‌کردند، احساسات و قدرت درک خود را به اشکال بسیار متنوعی به صورت شفاهی، تصویری و نوشتاری برای آگاه‌سازی رفقا و مردم مورد ارزیابی قرار داده‌اند. در این چارچوب، آن‌ها غنی‌ترین میراث را برای ما به یادگار گذاشته‌اند. به جای صحبت کردن به جای این رفقا، تلاش برای درک آن‌ها با گوش دادن و خواندن مکرر آنچه که انجام داده‌اند و گفته‌اند، و بر این اساس خود را آموزش داده و اصلاح کرده و به عمل درآوردن، یک رویکرد انقلابی صحیح‌تر است.

در این راستا، می‌توان به راحتی بیان کرد که آن‌ها رفقایی هستند که غنی‌ترین میراث را به جای گذاشته‌اند. از زمان اعلام شهادت آن‌ها تا به امروز، ارزیابی‌های متنوعی که آن‌ها انجام داده‌اند، توسط رسانه‌های مختلف منتشر شده است. بسیاری از ارزیابی‌های آن‌ها به صورت کتاب درآمده و دائما به عنوان مواد آموزشی در اختیار ما قرار می‌گیرد. همچنین، رهبر آپو خود کسی بوده است که بیشترین بحث‌ها را با این رفقا داشته، آن‌ها را به بهترین نحو شناخته و تحلیل کرده است. در این راستا، به ویژه بحث‌های رهبر آپو با رفیق فواد، و ارزیابی‌های تحلیلی رهبر آپو در مورد رفیق فواد، همچنان به عنوان مواد آموزشی دائمی برای تحلیل رفقا، جوانان کورد، زنان، و مردم زحمت‌کش کورد و رسیدن به زندگی صحیح، نقش ایفا خواهند کرد. این نقشی که تا کنون ایفا کرده‌اند، به پایان نرسیده است. از این پس، این نقش‌ها به شکلی بسیار مؤثرتر ادامه خواهند یافت. از این لحاظ، واقعیت رفقا فواد و رضا را باید اولا از طریق سخنان و اعمال خودشان و ارزیابی‌هایشان درک کرد؛ دوما از طریق ارزیابی‌های رهبر آپو درک کرد، و بنابراین، همیشه آن‌ها را تحقیق و بررسی کرد که صحیح‌ترین راه است.

ممکن است تلاش ما این باشد که هرچند کوتاه، اما به اندازه‌ی درک خود، جوانب مهمی از اعلام شهادت‌ها را ارزیابی کنیم. در نهایت، ارزیابی انجام شده متعلق به ماست. ما می‌توانیم واقعیت رفقا فواد و رضا را به اندازه‌ی درک خود بیان کنیم. این در حالی است که خودشان بهترین درک را از خود داشتند و خود را به بیان رساندند. همچنین، رهبر آپو بهترین درک را از آن‌ها داشت و صحیح‌ترین تحلیل‌ها را ارائه داد. آموزنده‌ترین ارزیابی‌ها را رهبر آپو انجام داد. بنابراین، به جای تلاش برای شرح دادن این رفقا، تلاش برای درک آن‌ها از طریق ارزیابی‌های رهبر آپو و اظهارات خودشان، صحیح‌تر است. در این چارچوب، ما در ارزیابی جداگانه‌ای به یاد رفیق رضا، برخی نکات مشخص را بیان کرده بودیم. همچنین، در مورد زندگی رفیق فواد نیز قبلا در چارچوب آماده‌سازی برای اعلام شهادتش، تلاش کرده بودیم ارزیابی‌های بصری بسیار جامع‌ای انجام دهیم و در آن بستر، احساسات و افکار خود را با توجه به شرایط آن دوره ارزیابی کنیم. در واقع، آن ارزیابی‌ها جامع‌تر هستند و احساسات و افکار ما را بیشتر منعکس می‌کنند. اما از آنجا که شهادت آن‌ها تازه اعلام شده است، می‌خواستیم در اینجا، هرچند کوتاه، برخی نکات مربوط به رفیق فواد را با در نظر گرفتن ارزیابی‌های گذشته بیان کنیم.

همه می‌دانند و بارها گفته شده است؛ رفیق فواد، اولین یار رهبر آپو است. او رفیقی است که در جلسه نوروز ۱۹۷۳ در سد چوبوک که مبانی سازمانی پ‌ک‌ک در آنجا گذاشته شد، شرکت کرد. حتی او تنها شخصیتی است که به جز رهبر آپو، در آن جلسه شرکت کرده و تا انتها به دیدگاه‌های مطرح شده در آن جلسه پایبند مانده، تمام زندگی خود را برای تحقق آن‌ها گذاشته، مبارزه کرده و این مبارزه را تا شهادت ادامه داده است. از این نظر، او نه تنها در آغاز جنبش آپویی شرکت کرد، بلکه در گذاشتن مبانی سازمانی پ‌ک‌ک نیز حضور داشت و شهادتش نیز با دوازدهمین کنگره که ساختار سازمانی پ‌ک‌ک را منحل کرد، اعلام شد. از این منظر، می‌بینیم که رفیق فواد در تمام دوره‌های جنبش آپویی حضور داشته و زندگی او با تاریخ پ‌ک‌ک عجین شده است. خود رفیق فواد نیز همیشه همینگونه ارزیابی می‌کرد. او تاریخ تولد خود را تاریخ آشنایی با رهبر آپو می‌دانست. خود او نیز اذعان داشت که با تاسیس پ‌ک‌ک و گذاشتن مبانی سازمانی آن متولد شده است.

اگر دقت شود، ساختار سازمانی پ‌ک‌ک، واقعیت تاریخی آن، همزمان به معنای زندگی رفیق فواد است. او رفیقی بود که توانست خود را با تاریخ یک جنبش بزرگ آزادی‌بخش مانند پ‌ک‌ک که نیم قرن بی‌وقفه مبارزه کرده و تحولات بزرگی ایجاد کرده است، یکسان بداند. رسانه‌ها می‌گویند: «یک سلام داد و یک عمر راهپیمایی کرد.» واقعا هم همینطور است؛ او یک سلام داد، ۲.۵-۳ ساعت با رهبر آپو پیاده رفت و به او گوش داد، و پس از آن یک عمر، ۵۲ سال، بدون کوچکترین مانع، بدون کوچکترین لغزش، بدون کوچکترین تردید، در هر شرایط پر فراز و نشیبی، همیشه کنار رهبر آپو قرار گرفت و توانست به راه خود ادامه دهد. بنابراین، شخصیت فواد در واقع به معنای شخصیتی است که در پ‌ک‌ک متحقق شد. درک حقیقت رفیق فواد به معنای درک کامل و عمیق واقعیت پ‌ک‌ک و خط آپویی است. قبل از هر چیز، دیدن این واقعیت و توجه به این جنبه از کار مهم است.

مانند دیگر رفقا، من نیز رفیق فواد را در این دوره شناختم. به راحتی می‌توانم بگویم که او را از پاییز ۱۹۷۳ می‌شناختم و بیشترین همکاری را با او داشتم. در ژانویه ۱۹۷۴، با هم به استقبال برخی از انقلابیونی رفتیم که پس از اعلام عفو عمومی از زندان آزاد شده بودند، تا این حد یکدیگر را می‌شناختیم و با هم حرکت می‌کردیم. پس از آن نیز، در فرآیندهای توسعه مبارزات از فعالیت‌های گروه ایدئولوژیک گرفته تا بازگشت به میهن و تا به امروز، ما بیشترین همکاری را با هم داشتیم، در هیئت‌های مدیریتی مشترک حضور داشتیم، و مسئولیت‌های مشترکی را در یک زمینه کاری بر عهده می‌گرفتیم و عمل می‌کردیم. از این لحاظ، ما یک وضعیت را تجربه کردیم که در آن می‌توانستیم یکدیگر را به طور چندوجهی بشناسیم و ارزیابی کنیم، هرچند به اندازه رهبر آپو نبود.

همانطور که می‌دانید، رفیق فواد در جلسه سد چوبوک شرکت کرد. او در جلسه دیکمَن در ژانویه ۱۹۷۶ که تصمیم به بازگشت به کوردستان گرفته شد، شرکت کرد. اولین کارهای مهم خود را در کوردستان، در درسیم و اطراف آن انجام داد. در فعالیت‌های حزب‌سازی شرکت کرد. به عنوان نماینده در اولین کنگره تاسیس پ‌ک‌ک شرکت کرد. پس از تاسیس حزب، در تابستان ۱۹۷۹ در منطقه درسیم در کارهای مطبوعاتی، و در پاییز همان سال در کارهای سازمانی عملی در منطقه سَمسور شرکت کرد. رفیق فواد در زمستان ۱۹۸۰-۱۹۸۱ پس از کودتای ۱۲ سپتامبر، همراه با گروهی از رفقا، پس از یک پیاده‌روی طولانی به سوریه و از آنجا به منطقه لبنان-فلسطین رفت. من تمام این عقب‌نشینی را به خوبی می‌دانم. هنگامی که آن‌ها به روژاوای کوردستان رسیدند، من اولین کسی بودم که از گروه آن‌ها استقبال کردم. اولین بحث‌ها را با هم انجام دادیم و سپس برای آموزش به منطقه لبنان-فلسطین رفت. در آن منطقه در آموزش‌های نظری-نظامی شرکت کرد. به عنوان نماینده در اولین کنفرانس و دومین کنگره شرکت کرد. برای مدتی بین اولین کنفرانس و دومین کنگره در اروپا فعالیت کرد. پس از دومین کنگره نیز در فرآیند بازگشت مجدد به میهن، به میهن بازگشت و یکی از کادرهای حزب شد که در توسعه مبارزه گریلا در میهن شرکت کرد. در دوره ۱۹۸۳-۸۵، در منطقه مرزی از لبنان تا هفتانین نیز با هم کار کردیم. در یک مدیریت مشترک حضور داشتیم. رفیق فواد بیشتر در فعالیت‌های تبلیغاتی-آژیتاسیونی، فعالیت‌های مطبوعاتی و آموزشی ما شرکت داشت. با هم به کنگره سوم رفتیم و با هم شرکت کردیم. پس از کنگره سوم در اروپا با هم کار کردیم و ۶ سال در زندان‌های آلمان، نه در یک سلول، اما با هم ماندیم. در پرونده دوسلدورف شرکت داشتیم. سعی کردیم در دادگاه دوسلدورف، خط آپویی، وجود و آزادی کوردها را در برابر سیستم مدرنیته سرمایه‌داری و ناتو به شدت دفاع کنیم. رفیق فواد و من با هم از زندان بیرون آمدیم، آزاد شدیم و در سال ۱۹۹۴ به آکادمی رهبری بازگشتیم و در تابستان ۹۴ در دوره مدرسه (آموزشی) مرکزی حزب با هم شرکت کردیم. رفیق فواد برای مدتی دیگر به فعالیت‌های خود در آکادمی رهبری ادامه داد. سپس در تابستان ۱۹۹۵ به میهن بازگشت، فرماندهی قرارگاه اصلی را بر عهده گرفت و در فعالیت‌های گریلایی شرکت کرد.

او در مبارزه در برابر توطئه نیز فعالانه شرکت داشت. تا زمان شهادت خود، هر جا که وظیفه و مسئولیتی بر دوشش بود، در آنجا حضور داشت و سعی می‌کرد خط آپویی را به درستی درک کند و آن را با موفقیت پیش ببرد. کسانی که رفیق فواد را می‌شناسند، می‌دانند. او واقعا، اگر بتوان چنین گفت، یک شخصیت دشوار بود. یعنی تضادها و درگیری‌های درونی را به شدت تجربه می‌کرد. این را گاهی اوقات به بیرون نیز منعکس می‌کرد. جنبه‌های مصالحه‌گرایانه (مسامحه‌کار) کمی داشت، بیشتر شخصیت مبارز او در پیش بود. شخصیت دشوار او از دو دلیل ناشی می‌شد. یکی اینکه، او یک شخصیت با خشم بسیار زیاد بود. دوم اینکه، او دارای یک شخصیت عاطفی بسیار عمیق بود. او شاعر پ‌ک‌ک بود. شعرهای او اکنون به طور گسترده‌تری در مطبوعات توسط همه خوانده می‌شوند، اما در گذشته نیز قبل از شهادتش، این شعرها در مطبوعات منتشر می‌شدند و توسط رفقا خوانده می‌شدند.

شخصیت خشمگین رفیق فواد قطعا با ذهنیت و سیاست استعمارگر-نسل‌کش مرتبط بود. با نسل‌کشی درسیم مرتبط بود. خشم بزرگ او چه بود؟ در همان حال، او واقعا احساساتی عمیق داشت. همانطور که بیان کردیم، او شاعر و ادیب پ‌ک‌ک بود. رویاهایش عمیق بود. جستجوهایش بسیار بود. طراحی‌هایش برای زندگی جدید زیاد بود. رهبر آپو را به ویژه از این جهات بیشتر درک می‌کرد، می‌پذیرفت و سعی می‌کرد بر اساس آن مشارکتی انقلابی ایجاد کند. اما وقتی رویاها، اشتیاق‌ها و طراحی‌هایش در عمل زمینه تحقق پیدا نمی‌کرد و با حملات فاشیستی استعمارگر-نسل‌کش مواجه می‌شد، این وضعیت خشم او را بیشتر می‌کرد. او واقعا به عنوان یک شخصیت خشمگین بزرگ، در دشواری‌ها زندگی می‌کرد. این جستجو و دشواری سازماندهی این خشم و تبدیل آن به عمل، همواره یک وضعیت تنش‌زا در زندگی رفیق فواد ایجاد می‌کرد. در ابتدا، در دوره‌هایی که درک و تحلیل این دلایل به اندازه کافی ضعیف بود، عوامل تنش و مشکل بسیار بیشتری وجود داشت. اما به تدریج با پذیرش تحلیل‌های رهبر آپو، با تعمیق قدرت درک خود بر اساس آن، و با حل دلایل آن، با رشد و تعمیق سطح آگاهی در مورد معنای این خشم بزرگ و همچنین چگونگی سازماندهی و عملی کردن احساسات عمیق، جنبه سازماندهی، برنامه‌ریزی و در نتیجه تبدیل خشم و احساسات خود به تولید انقلابی توسعه یافت. این جستجو و یک مبارزه درونی همواره در او وجود داشت. این امر به تعمیق درک، فهم و پذیرش رهبری و همچنین به پیشرفت تدریجی در بیان و اجرای آن منجر شد.

از این نظر، تمام دوره‌های زندگی ۷۰ ساله او که ۵۰ سال آن در مبارزه‌ای بزرگ گذشت، یکسان نبود. هرچه زندگی را معنادارتر می‌کرد، آگاهی تاریخی‌اش عمیق‌تر می‌شد، تحلیل‌های رهبری را بیشتر درک می‌کرد، رفیق فواد نیز خشم بزرگ و احساسات عمیق خود را با سازماندهی و برنامه‌ریزی به کارهای انقلابی و تولید بیشتر تبدیل می‌کرد و جایگاهی را به دست آورد که رهبری را بیشتر درک می‌کرد، عمیق‌تر توضیح می‌داد و بیشتر در آموزش رفقا و مردم بر اساس خط رهبری شرکت می‌کرد. به این ترتیب، واقعا یک شخصیت خردمند ظاهر شد. رفقا می‌گویند: «او فیلسوف انقلابی کوهستان بود.» بله، «خردمند کوهستان»، «فیلسوف کوهستان»، و واقعا «نظریه‌پرداز» و «ایدئولوگ» کوهستان بود. چنین شخصیتی مبارز پدید آمد. رفیق فواد در یکی از شعرهایش می‌گوید: «...گاهی دردسر می‌شوم.» خب، وقتی این شخصیت خشمگین با احساسات عمیق ترکیب می‌شود، چنین موقعیتی را به دست می‌آورد. به ویژه وقتی این وضعیت سازماندهی و برنامه‌ریزی شده باشد، واقعا به معنای دردسر برای دشمن، دردسر برای هر نوع عقب‌ماندگی و ارتجاع، و ایجاد زندگی‌ای است که بر مبارزه شدید و آموزش و سازماندهی‌ای که کوچکترین سازشی را نمی‌پذیرد، استوار است.

در مورد توسعه انقلابی رفیق فواد می‌توان چیزهای زیادی گفت. ارزیابی‌های خودش نیز بسیار است. ارزیابی‌های رهبر آپو نیز وجود دارد. نمی‌دانم طبقه‌بندی (کاتاگوریزه کردن) ما چقدر صحیح خواهد بود، اما باز هم فکر می‌کنم در این مورد ذکر چند نکته مفید است.

حامی خط آپویی

با اینکه توسعه انقلابی رفیق فواد دوره‌های بسیاری داشته است، اما می‌توان به راحتی بیان کرد که دو دوره اساسی در رفیق فواد توسعه کیفی ایجاد کرده است، هم در ایجاد آگاهی و توسعه قدرت درک و هم در پراکتیک بر این اساس، دو نقطه عطف بزرگ را تجربه کرده است. یکی از آن‌ها فرآیند کنگره سوم بود. رفیق فواد فعال‌ترین عضو کنگره سوم بود. او در آن شرایط هم بیشترین درک را از تحلیل‌های کنگره سوم داشت و هم بیشترین پذیرش را، گویی دوباره به خود آمده بود. با روحیه‌ای بزرگ، شور و هیجان، با شور و هیجان زیاد در بحث‌ها و فعالیت‌های کنگره سوم برای دفاع از خط آپویی در برابر هرگونه گرایش نادرست و خارج از (ضوابط) حزب شرکت کرد. این البته بدان معناست که رفیق فواد بیشترین نتیجه را از تحلیل‌های انجام شده توسط کنگره سوم گرفت. به ویژه موضع‌گیری در برابر جنگ، موضع‌گیری در برابر سازمان حزب، موضع‌گیری در حمایت و اجرای خط حزب در برابر گرایشات تحریک‌آمیز و انحلال‌طلبانه. به ویژه خط آزادی زنان، مسئله آزادی زنان، و واقعیت تحلیلی کنگره سوم در رویکرد به مسئله زن و خانواده، در رفیق فواد یک انقلاب ذهنی، انقلاب احساسی و انقلاب فکری بزرگ را به نتیجه رساند.

البته این وضعیت فقط در رفیق فواد رخ نداد. در هر کس که در کنگره سوم شرکت کرده بود، در سطوح مختلفی تجربه شد. من نیز در کنگره سوم شرکت داشتم. واقعا اگر واقعیت انقلاب ذهنی و ایدئولوژیکی کنگره سوم را به آن شکل تجربه نمی‌کردم، ادامه راهم در دوره‌های بعدی، و ماندن به عنوان یک مبارز در خط آپویی تا به امروز، بسیار دشوار می‌شد. برای من نیز یک نقطه عطف بود. یک گشایش ذهنی بسیار بزرگ، یک حرکت انقلابی را به ارمغان آورد. این در تمام رفقا ظاهر شد. قاطعیت کنگره سوم بر چنین انقلاب ذهنی متکی بود. با تحلیل فکری پدید آمد. در واقع، انتقال نتایج کنگره سوم به عمل، و توسعه آن با سبک قدرتمند شناخته شده در حمله گریلا در سال ۱۹۸۷، به طور کامل توسط انقلاب ذهنی کنگره سوم ایجاد شد. وگرنه این امر با یادگیری برخی فنون نظامی، کمی بزرگتر کردن قدرت، یا گرفتن برخی تصمیمات نظامی محقق نمی‌شد. در پایه آن، آن تغییر بزرگ ذهنی، تحول، و حرکت انقلابی وجود داشت. رهبر آپو گفت: «در اینجا، فرد تحلیل نمی‌شود، بلکه جامعه تحلیل می‌شود؛ یک لحظه تحلیل نمی‌شود، بلکه تاریخ تحلیل می‌شود.» کنگره سوم چنین کنگره تحلیلی بزرگی بود. بزرگترین تحلیل آن نیز به معنای جدا شدن از تمام روابط زندگی ارائه شده توسط سیستم قدرت و دولت، و نظام مدرنیته سرمایه‌داری، و نابودی آن روابط بود. خط کنگره سوم بیان می‌داشت که برای دستیابی به زندگی آزاد و توسعه روابط آزاد، ابتدا باید تمام روابط بردگی و روابط سلطه قطع و نابود شوند. این در تمام مسائل ایدئولوژیکی، تاکتیکی، سازمانی، و همچنین در مسائل حیاتی، در روابط انسانی، به ویژه در روابط زن و مرد، و روابط خانوادگی، خود را در سطح تحلیل نشان داد. نقطه‌ای که مبارزه با فاطمه به آن رسید، و تحلیل و نتیجه‌گیری روابط رهبر آپو با فاطمه با این همه بحث و ارزیابی، سطح پیشرفت در گام برداشتن به سوی تفکر آزاد را با از بین بردن روابط ارتجاعی که در مغز مردم، در مغز همه ما گره خورده بودند، توسعه داد. منظور از «شکستن بت‌ها» همین بود. تمام الگوهای ذهنی نظم موجود، یکی یکی در بحث‌ها، خودانتقادی‌ها، و ارزیابی‌های کنگره سوم شکسته و دور ریخته شدند. یک گشایش ذهنی، انقلاب ذهنی، و توسعه فکری فوق‌العاده‌ای رخ داد. کنگره سوم هر نوع رویکرد و رابطه ارتجاعی، محافظه‌کارانه، سلطه‌جویانه و بردگی را نقد و محکوم کرد. همین وضعیت در رفیق فواد نیز به یک انقلاب ذهنی، گشایش و توسعه فوق‌العاده‌ای منجر شد. به یک معنا، به آرامش منجر شد. رفیق فواد در دوره قبلی بسیار بیشتر تنش داشت، خشمش بسیار بیشتر بود. نمی‌توانست اتفاقات را به طور کامل درک کند، راه‌حل را نمی‌دید، زیرا راه‌حل در حزب نیز آشکار نشده بود. هنگامی که حزب راه‌حل را بر اساس راه‌حل رهبری در کنگره سوم ارائه داد، رفیق فواد قویا این راه‌حل را در آغوش گرفت. او اولین کسی بود که این راه‌حل را به سرعت و به بهترین وجه درک کرد، قوی‌ترین حمایت را از آن داشت و بر این اساس وارد یک فرآیند جدید شد. روند عملی و سطح فکری رفیق فواد پس از کنگره سوم با قبل از آن متفاوت است و به طور ریشه‌ای تغییر کرده است.

ممکن است گفتن اینکه دوره دوم، مبارزه در برابر توطئه بین‌المللی است، دقیق نباشد، اما این دوره، تغییر پارادایم ناشی از آن محیط است. یعنی نقد و گذار از پارادایم قدرت و دولت و توسعه و تبیین پارادایم جامعه دموکراتیک، اکولوژیک و آزادی‌بخش زنان در دفاعیات. رفیق فواد، تحول ذهنی بسیار عمیق‌تر و قدرتمندتری را بر پایه تغییر پارادایم، مشابه آنچه در کنگره سوم تجربه کرد، تجربه کرد. تغییر پارادایم نیز مانند کنگره سوم، همه مبارزان را در سطوح مختلف تحت تاثیر قرار داد. همه چنین وضعیتی را تجربه کردند، اما در یک سطح نبود، سطوح متفاوت بود. تعریف پارادایم مدرنیته دموکراتیک، قطعا گشایش بزرگی را برای همه ما، رهایی از تضادها و توسعه ذهنی بر پایه تغییر پارادایم ایجاد کرد. من نیز چنین تحولی را تجربه کردم. می‌توانم بگویم که در ویژگی‌های پارادایم جدید، گویی جستجو، آرزوها و شخصیت خود را یافتم.

کسی که این را از همه ما قوی‌تر تجربه کرد، زودتر دید و پذیرفت، تمام تلاش خود را به این سمت معطوف کرد و وقت خود را بر این اساس صرف کرد، باز هم رفیق فواد بود. این دومین نقطه عطف بزرگ است. او دومین حرکت بزرگ را با تغییر پارادایم تجربه کرد. با برخی رفقا صحبت می‌کرد. او واقعا تمام وقت و تلاش خود را به درک دفاعیات، کار بیشتر بر روی دفاعیات، اهمیت دادن به آموزش‌های بیشتر و انتقاد-خودانتقادی برای درک دفاعیات توسط رفقا معطوف کرد. دو نوع کار انجام داد. یک، برای آموزش خود، دفاعیات را درک کند؛ دو، برای انتقال نتایج به دست آمده به همه رفقا، آموزش دهد. او تقریبا در تمام مدارس و آکادمی‌ها آموزش می‌داد و پیگیری می‌کرد. به ویژه در درس‌های ذهنی شرکت می‌کرد. او درس رژیم حقیقت را می‌داد. در یک دوره آموزشی یا درس رژیم حقیقت و یا درس واقعیت رهبری را می‌گرفت. در هر دو مورد بر انقلاب ذهنی تاکید می‌کرد. برای از بین بردن الگوهای فکری ایجاد شده توسط سیستم قدرت و دولت موجود، تفکر و سیستم مردسالارانه، ادیان جبرگرا، علم، جنسیت‌گرایی و ملی‌گرایی، بر پایه آزادی زنان، بر پایه اکولوژی اجتماعی، و برای درک صحیح و کافی واقعیت اجتماعی بر پایه سیاست و فعالیت، یک پرسش درونی و خودانتقادی شدید را تجربه می‌کرد و آن را با رفقا به اشتراک می‌گذاشت. بر این اساس، رفتارها، اشتباهات و خطاهای رفقا را نقد می‌کرد و راه صحیح را نشان می‌داد. او همواره با مثال‌هایی از چیزهایی که بسیاری از ما آن‌ها را کوچک می‌دانستیم در زندگی عملی، و با زیر سوال بردن اینکه آن‌ها چگونه نتیجه یک ذهنیت خاص هستند، تلاش بی‌وقفه‌ای برای توسعه انقلاب ذهنی، تغییر و تحول ذهنی در ساختار رفقای ما و در داخل حزب انجام می‌داد. تمام انرژی و قدرت خود را به چنین کاری اختصاص داد.

واقعیت رهبری را او بیان کرد

رهبر آپو نیز بیان کرد: «فواد باید مرا توضیح دهد.» می‌توان گفت که این به نوعی به عنوان یک دستور رهبری انجام شد. اما از سوی دیگر، تنها یک دستور هم نبود. سطح توسعه ذهنی خود او، او را به چنین تلاشی وادار می‌کرد. این نیز وجود داشت. او این کار را به عنوان یک نیاز بزرگ انسانی و یک الزام رفاقت انجام می‌داد. و ایستادگی انسان در برابر طبیعت، تخریب‌ها، و تخریب‌های سیستم قدرت و دولت را تحت گسترده‌ترین نقدها و ارزیابی‌ها قرار می‌داد. ذهنیت و سیستم مردسالارانه و در نتیجه خط آزادی زنان را در این چارچوب، الزامات، نیاز، معنا و اهمیت مبارزه جنسیتی را در هر فرصت با تمرکز عمیق، به ویژه بر پایه درس‌گرفتن از رویدادهای عملی، مورد ارزیابی، نقد و خودانتقادی قرار می‌داد. در این زمینه، رویکرد خودانتقادی عمیقی داشت. او می‌توانست پرسش خودانتقادی را که در خود انجام می‌داد، به عنوان نقد در فعالیت‌های آموزشی خود برای همه رفقا در داخل حزب ارائه دهد. در این چارچوب، به ایجاد وضعیتی منجر می‌شد که بسیار آموزنده، مولد و برای همه رفقا در جهت پرسش از عملکرد خود بود.

به طور مشابه، ارائه و ارزیابی واقعیت رفیق فواد از جنبه‌های دیگر نیز بدون شک ممکن است. همانطور که رهبر آپو یک جستجوگر حقیقت بود، رفیق فواد نیز عمیق‌ترین، قوی‌ترین، شدیدترین و سریع‌ترین جستجوگر حقیقت آپویی بود. تاثیرگذاری این تغییر اساسی در دو دوره مذکور بر رفیق فواد، قطعا با اجتماعی بودن او ارتباط دارد. با حقیقت ارتباط دارد. انقلاب ذهنی و ایدئولوژیکی کنگره سوم نیز ما را، حزب را، بیشتر به سوی تبدیل شدن به فردی آزادتر و کمون دموکراتیک، جامعه دموکراتیک سوق داد. این انقلاب ویژگی‌های رهایی‌بخش و بیرون‌آورنده از تاثیرات قدرت و دولت را داشت. تغییر پارادایم، یعنی توسعه پارادایم تمدن دموکراتیک، در واقع به معنای رها شدن از دروغ فردگرایانه، مادی‌گرایانه، مصرف‌گرایانه و سلطه‌جویانه سیستم قدرت و دولت به طور کلی، و رسیدن به زندگی فردی آزاد و جامعه دموکراتیک از نظر ذهنی، وجدانی و سبکی بود. جامعه دموکراتیک، جامعه آزادی‌بخش زنان، جامعه اکولوژیکی، جامعه اخلاقی و سیاسی، جامعه سوسیالیستی دموکراتیک، جامعه کنفدرال دموکراتیک، به طور کلی با حقیقت وجودی بشریت، یعنی با اجتماعی بودن پیوند داشت.

پیشرفت‌های بزرگی که رفیق فواد در این دوره‌ها و بر این اساس تجربه کرد، و جهشی که انجام داد، با ماهیت اجتماعی او مرتبط است. هرچند با قتل‌عام و نسل‌کشی سعی در شکستن این ماهیت شده بود، اما این امر با این واقعیت مرتبط است که او در شخصیت خود، ویژگی‌های زندگی اجتماعی آزادی‌خواهانه عمیق جامعه کورد، جامعه درسیم، که از تاریخ قبل از نسل‌کشی به ارث رسیده بود، را از درون تجربه می‌کرد. وگرنه چنین نمی‌شد. پارادایم قدرت و دولت جذاب‌تر و مؤثرتر بود و گرایش به آنها بیشتر بود. اگر دقت شود، رفیق فواد در هر محیطی که چیزی را می‌فهمید و به آن آگاه می‌شد، این گونه وضعیت‌ها را مانند بریدن با چاقو رد می‌کرد. او هرگز بطور آگاهانه از رهبر آپو فاصله نگرفت. با خط رهبر آپو تضاد نداشت. اما در بسیاری از دوره‌ها، گروه‌های زیادی در اطراف رفیق فواد تلاش کردند تا ایده‌هایی را که از خط خارج (منحرف) شده بودند، سازماندهی و توسعه دهند. رفیق فواد دارای قدرت، اتوریته و حضور و تاثیرگذاری خاصی بود. کسانی که خود را ضعیف می‌دیدند و نمی‌توانستند در خود قدرتی برای منحرف کردن خط رهبری به چپ و راست ببینند، اما این نیت را داشتند، با استفاده از صداقت رفیق فواد سعی کردند چنین شبکه‌هایی را در اطراف او ببافند. این اتفاق در خارج از میهن، در منطقه لبنان-فلسطین و در اروپا نیز رخ داد. در بسیاری از نقاط اتفاق افتاد، اما رفیق فواد به محض اینکه متوجه این موضوع شد، با تمام این انحرافات به شدت مخالفت کرد و همیشه در کنار خط رهبری قرار گرفت. او حامی و مدافع خط رهبری بود.

تمام اینها نشان می‌دهد: او دارای آگاهی، آرزو و پتانسیل عمیقی برای زندگی آزاد و جامعه دموکراتیک بود. هرچند سیستم قدرت و دولت با نسل‌کشی کوردها و نسل‌کشی درسیم سعی در شکستن و جلوگیری از این امر داشتند – که رهبر آپو آن را به عنوان شخصیت  نسل‌کشی (شخصیتی که در نتیجه‌ی نسل‌کشی شکل گرفته باشد) ارزیابی کرد. رهبر آپو رفیق فواد را بر این اساس تحلیل کرد و او را به عنوان نمونه‌ای برای همه رفقا نشان داد. او گفت: «از شخصیت فواد درس بگیرید.» او شخصیتی بود که تحت تاثیر حملات نسل‌کشانه سیستم قدرت و دولت شکل گرفته بود. بنابراین، مبارزه بزرگ رفیق فواد، به معنای انقلاب شخصیتی برای تغییر این شخصیت بود. خشم بزرگ او برای این بود. احساسات عمیق برای یافتن و آشکار کردن اجتماعی بودن عمیق ناشی از تاریخ زیر ویژگی‌های ایجاد شده توسط ذهنیت و سیستم نسل‌کشی بود. تمام زندگی او با مبارزه برای این هدف گذشت. او در این زمینه دیدگاه‌ها و ارزیابی‌های بسیار مهمی داشت و نتایج بسیار مهمی نیز در زندگی خود به دست آورد. او با شکست دادن نسل‌کشی در شخص خود، توانست شخصیت اجتماعی آزادی‌خواهانه درسیم را دوباره در چارچوب خط آپویی و در یک راهپیمایی مشترک با رهبر آپو ایجاد و آشکار کند. بله، زندگی رفیق فواد نمونه‌ای بسیار مشخص و بارز از مبارزه ادامه یافته در تراژدی کوردستان بود. نسل‌کشی درسیم می‌خواست خود را در رفیق فواد و نسل او به پیروزی برساند. خط آپویی نیز می‌خواست با برگرداندن این روند، و شکست دادن ذهنیت و سیاست نسل‌کشی در شخصیت‌ها، ویژگی‌های تاریخی جامعه دموکراتیک آزاد مردم کورد، جامعه درسیم را آشکار کرده و پیروز شود. در نهایت، در شخص رفیق فواد، خط رهبر آپو پیروز شد. خط فرد آزاد و کمون دموکراتیک پیروز شد. ذهنیت، سیاست و سیستم فاشیستی استعمارگر-نسل‌کش کاملا شکست خورد. هر کاری که انجام دادند، هر چقدر که نیرنگ به کار بردند و حمله کردند، موفق نشدند، نتیجه‌ای نگرفتند. بازنده، ذهنیت و سیاست نسل‌کشی بود، و برنده، خط فرد آزاد و کمون دموکراتیک آپویی بود.

از این نظر، بله، می‌توان چیزهای بیشتری در مورد رفیق فواد گفت. او کسی بود که طولانی‌ترین مدت را با رهبر آپو راهپیمایی کرد. او کسی بود که بیشترین تمرکز را بر واقعیت رهبری داشت و سعی در درک آن داشت. او کسی بود که مانند رهبر آپو سعی در درک زندگی و زندگی معنادار داشت. او هیچ چیز شخصی نمی‌خواست و جستجو نمی‌کرد، بلکه تمام استعدادها و قدرت خود را برای آشکار کردن حقیقت فرد آزاد و کمون دموکراتیک، حقیقت درسیم، حقیقت کوردها، به مبارزه بسیج کرد. او همه چیز خود را وقف این کار کرد و واقعا یک میراث بسیار بزرگ ایجاد کرد.

ممکن است زندگی بیولوژیکی به پایان رسیده باشد، اما شهدای ما نمی‌میرند. حقیقت رفیق فواد جاودانه است. او توانست خود را در خط آزادی آپویی جاودانه سازد. بنابراین، بسیاری از رفقا می‌گویند: یعنی او هر لحظه کنار ماست، هر لحظه در درون ماست، با ما زندگی می‌کند. در هر موقعیتی، بلافاصله چیزی از رفیق فواد می‌آموزیم. بنابراین، او به صورت روزانه و ملموس زندگی می‌کند. او جهت می‌دهد، آموزش می‌دهد، راهنمایی می‌کند، با ماست. این یک حقیقت آشکار است.

از این نظر، قطعا او سطح جاودانگی را ایجاد کرده است. او این را نه به عنوان یک فرد مجزا، بلکه با حل (یکی) شدن در خط آپویی و بر پایه پیروزی خط آپویی ایجاد کرده است. بر این اساس، همیشه زندگی خواهد کرد و زندگی خواهد بخشید. چنین میراث انقلابی بزرگ، میراثی آزادی‌بخش است. او نماد دلیری و زندگی آزاد درسیم است که هرگز سر خم نکرد. همیشه اینگونه به یاد آورده خواهد شد و اینگونه باقی خواهد ماند. شخصیت رفیق فواد جاودانه است. او همواره به عنوان راهنمای دائمی ما در مبارزه آزادی‌بخش‌مان زندگی خواهد کرد و زنده خواهد ماند.

منبع: روزنامه سرخوبون