سرکوب موفقیت‌آمیز نیست؛ تنها راه داشتن برنامه و نقشه‌راه تحول دموکراتیک است

"پی‌بردن به حل اخلاقی، سیاسی و دموکراتیک مسئله کورد و مسائل سایر خلق‌ها از سوی همه بخش‌های جامعه در ایران؛ اصلی‌ترین رسالت سیاسی در مرحله کنونی است. تنها راه ترویج نظام کنفدرالیسم دموکراتیک و دموکراسی در سراسر ایران است."

جامعه دموکراتیک و آزاد روژهلات کوردستان(کودار) درباره اوضاع کنونی ایران و چه باید کردها و راه رهایی از وضعیت فلاکتبار کنونی بیانیه ای صادر کرده و در آن می‌گوید: "تاوقتی که جامعه‌ای شدیدا معترض و جریحه‌دار همچو جامعه‌ امروزی در سراسر ایران وجودداشته باشد، موفقیت کامل و همیشگی نظام سرکوب غیرممکن است. تنها راه موفقیت، داشتن برنامه و نقشه‌‌های راه همچو کنفدرالیسم دمکراتیک برای ایجاد تحول ساختاری می‌باشد. ایران فقط از طریق تغییر می‌تواند از بحران و کائوس نابودگر کنونی رهایی یابد." متن کامل بیانیه‌ی تحلیلی کودار به‌صورت زیر است:

وضعیت کنونی ایران از حد بحران فراتر رفته و در دوران کائوس قرار دارد. افزایش فقر و بیکاری و تورم و فساد و رانت در کنار رفتار رعب‌آور سرکوب خشن جامعه معترض مدنی همه و همه موجب سقوط جامعه در آن کائوس شده است. جامعه مدنی، خاصه زنان و جوانان و فعالان و روشنفکران نسبت به یکدست‌شدن قدرت بدست هسته مرکزی نظام فاشیست ایران بشدت ناراضی هستند و خواهان تغییرات رادیکال و ریشه‌ای می‌باشند. درمقابل این خواست و اراده جامعه نیز نظام حاکم با ترویج تروریسم، فقط به برنامه‌ریزی سیستماتیزه برای سرکوب همه توده‌ها، خلق‌ها و ملیت‌ها می‌اندیشد. این وضعیت در ایران به طرز بی‌سابقه‌ای بر بحران‌ها و کائوس شدید دامن می‌زند. ملیتاریزه‌کردن همه شهرها از سوی نظام در راستای تداوم اسارت بیشتر جامعه در دستان حاکمان آن نظام شدت گرفته است.

جریان‌سازی‌های عوامفریبانه در قالب اصولگرایی، میانه‌رویی و اصلاح‌طلبی همچنان دستگاه فریب نظام را فربه‌تر می‌سازد. این درحالی است که جامعه صراحتا اعلام می‌دارد که جانبدار این جریان‌سازی‌ها برای حفظ نظام دیکتاتوری نیست. اصلاح‌طلبان چون می‌دانند در برابر جریان اصولگرای تمامیت‌خواه و دیکتاتوری آن شانس موفقیت را از دست داده‌اند، از حضور خود بصورت تشکیلاتی در میادین رقابت سربازمی‌زنند تا بیش‌ از این نزد جامعه مدنی رسوا نشوند. مردم نیز به شعارهای اصلاح‌طلبی بی‌اعتماد هستند و در سایه انقلاب ژن، ژیان، آزادی رادیکال شده‌اند. نقطه امید اصلاح‌طلبان طبقه متوسط بود که به دلیل افزایش فقر و بیکاری و تورم آن را نیز به مرز خط فقر سقوط داده‌اند.

میانه‌روها نیز هرگز به یک جریان سیاسی مستقل مبدل‌نشده‌اند لذا مدام به دنبال ائتلاف با اصلاح‌طلبان و اصولگرایان در بالا و فریب مردم در پایین، هستند که اساسا هیچکدام از اینها توانایی ایجاد تغییر ساختاری در ایران را ندارند. اصولگراها هم چندین گروه سیاسی رقیب یکدیگر هستند که همیشه در انتخابات‌ها و حاکمیت نهادهای نظام، علیه یکدیگر در جدالند و جامعه را به بازی می‌گیرند. آنها تقلامی‌کنند که زمینه‌های مشارکت حداکثری توده‌های جامعه را به نفع حاکمیت حداکثری خود از میان ببرند. به همین دلیل حذف مردم از حوزه مشارکت دمکراتیک را کماکان منع می‌کنند تا اصل نظام دیکتاتوری حفظ‌گردد. وجود یک جامعه آزاد و دمکراتیک مشارکت‌جو با توسل به اراده خود را برای کل نظام خود مضر اعلام کرده‌اند. بخاطر انقلاب ژن، ژیان، آزادی دوره سرکوب شدیدتر اندیشه و منع تحرک اجتماعی از سوی رژیم در یک فاز پرمخاطره‌تر شروع شده. بازداشت‌ فعالان و جوانان و زنان و زندانی‌کردن و افزایش اعدام‌ها همه طی یک برنامه‌ریزی سیستماتیزه با هدف سرکوب کامل در روند جنگ رژیم علیه جامعه، از حد گذشته است. ماشین سرکوب رژیم اخیرا هر جوانی را که دلشان بخواهد مظنون به شرکت در تظاهرات اعلام و وی را بازداشت می‌کنند. دانشجویان و جوانان و زنان را تحت فشار قرارمی‌دهند تا از اندیشیدن به تداوم انقلاب خلقی و دموکراسی‌خواهی منصرف شوند. این وضعیت در سراسر ایران نسبت به حفظ و یا نابودی تدریجی کیان جامعه، هشداردهنده است.

مراحل سرکوب خلق‌ها بصورت فازهای تشدید فقر و بیکاری و تورم، بازداشت معترضان و فعالان مدنی، صدور احکام اعدام و اجرای آن به‌مثابه حربه‌های پست انجام می‌گیرد. جامعه‌ی سراسر ایران را به یک قطبِ خلقیِ سرکوب‌شده و یک قطبِ طرفدار تندروی هسته نظام مبدل ساخته‌اند و برای آن دوقطبی‌بودن, فرهنگ‌سازی سیاسی و اجتماعی فریبکارانه می‌کنند. تمامی دستگاه تبلیغاتی حکومتی و ماشین رسانه‌ای خود را علیه جامعه بسیج کرده‌اند که مدام یک جامعه رادیکال و دمکراسیخواه و آزادی‌طلب را ضدارزش، تخریب‌گر و فاقدتعقل جلوه دهند. ازطرفی هم دستگاه سرکوب قضائیه را به جان همه توده‌ها و اقشار جامعه ناراضی می‌اندازند. با افزایش سرکوب‌ها، به زعم‌ خود می‌کوشند مردم را مجبورسازند خیابان را فراموش کند. این شگردهای مزورانه رژیم امروزه در سراسر کشور به حدی خطرناک رسیده و ممکن است مجددا همان اعتراضات خلقی که بصورت جمعه‌های اعتراضی در بلوچستان ادامه دارد، روزی در حد یک انفجار اجتماعی مجددا سراسری شود.

نظام فاشیست سعی می‌کند رقابت سیاسی و نظامی قدرت‌طلبانه و توسعه‌طلبانه خود در منطقه خاورمیانه و علیه هژمونی جهانی را که دود آن به چشم جامعه ایران می‌رود، پیروزمندانه جلوه دهد و وانمود کند که ماشین سرکوب‌شان در داخل در سرکوب و مهار قیام‌های مردمی موفق شده. این تضاد و تعارض میان رقابت هوسبازانه قدرتمدار با بین‌الملل و سرکوب کامل در داخل برای همیشه پایدار نمی‌ماند. چه‌بسا رسیدن اقتصاد به مرز فروپاشی، به‌هم‌ریختن شیرازه جامعه و خارج‌شدن آن از حد یک جامعه عادی بخاطر تشدید فقر و فساد و سرکوب، زمینه‌های یک تحول انفجاری را تقویت نموده است. اینکه نظام فاشیست به سازش با هژمونی جهانی و هم‌پیمانی با بلوک چین و روسیه دل‌خوش کرده و تابلویی از آن سازش‌گری را در داخل بصورت یک رژیم سرکوب کامل ترسیم کرده، صرفا یک نمایش ظاهرسازانه است.

تاوقتی که جامعه‌ای شدیدا معترض و جریحه‌دار همچو جامعه‌ امروزی در سراسر ایران وجودداشته باشد، موفقیت کامل و همیشگی نظام سرکوب غیرممکن است. تنها راه موفقیت، داشتن برنامه و نقشه‌‌های راه همچو کنفدرالیسم دمکراتیک برای ایجاد تحول ساختاری می‌باشد. ایران فقط از طریق تغییر می‌تواند از بحران و کائوس نابودگر کنونی رهایی یابد. هراندازه نظام از نشان‌دادن اراده تغییر و سرکوب خلق‌ها سرباز زند، روزبه‌روز خطرات بزرگتر خواهد شد. جامعه دموکراتیک و آزاد روژهلات کوردستان(کودار) امروز متوجه این عمق فاجعه در ایران هست و می‌کوشد روژهلات کوردستان را از داشتن یک برنامه حقیقی جهت گذار از فاشیسم برخوردارگرداند و از آزادی و دمکراسی بهره‌مند سازد. تنها راه را ترویج نظام کنفدرال دمکراتیک و دمکراسی در سراسر ایران می‌داند که هریک از خلق‌ها اراده سیاسی و اجتماعی و اقتصادی خویش را بازیابند و در کنار یکدیگر کیان و موجودیت خویش را ترقی بخشند. از بازداشت و اعدام فعالان در زندان‌ها گرفته تا عملیات نظامی علیه جنبش آزادیخواهی در کوسالان، راهکار حل مسئله کورد نیست و از قبل شکست‌خورده تلقی می‌گردد. بی‌شک مبارزات نیروی گریلا برای اثبات حقیقت حل مسئله کورد باردیگر در کوسالان و نیز کف خیابان معترض، به کرات اثبات گردیده. در سالهای گذشته ترور فعالان مدنی در اقلیم کردستان بدست فاشیسم ایران افزایش یافته. چند تن از میهن‌دوستان دوستدار پژاک نیز ترور شدند. ترور دو عضو حزب دمکرات(حدکا) نیز در چارچوب همان برنامه‌ها است. مبدل‌کردن اقلیم‌ کوردستان به میدان ترور مبارزان کورد و نابودی احزاب، یک پروژه شکست‌خورده است.

بنابراین پی‌بردن به حل اخلاقی، سیاسی و دمکراتیک مسئله کورد و مسایل سایر خلق‌ها از سوی همه بخش‌های جامعه در ایران اصلی‌ترین رسالت سیاسی در مرحله کنونی است. فقر و بیکاری و فساد و سرکوب بیشتر علیه جامعه، بویژه جامعه کورد آنها را رادیکال‌تر می‌سازد، لذا توهم سرکوب و تضعیف جامعه هیچ مبنای جامعه‌شناختی ندارد و تنها بر دامنه مخاطرات می‌افزاید. جوامع همیشه عادت دارند که با تمام توان از مرز فروپاشی بازگردند و خویش را نجات دهند؛ امروز جامعه ایران نیز در چنان وضعیتی بسرمی‌برد. همه اقشار و توده‌ها لازم است خود را برای این مرحله دمکراتیک آماده سازند و برای تحول دمکراتیک در ایران آماده‌تر شوند.