در گرامیداشت روزیاتو: «آنا کمپبل» | یادداشت
آنا کمپبل با کد سازمانی هلین قرهچوخ اولین زن بریتانیایی که در عضویت یگانهای مدافع خلق در عفرین جان باخت!
آنا کمپبل با کد سازمانی هلین قرهچوخ اولین زن بریتانیایی که در عضویت یگانهای مدافع خلق در عفرین جان باخت!
یگانهایی از زنان و مردان انترناسیونالیست در میدان های نبرد انقلابی و مقاومت روژآوا تا پای جان شرکت دارند. تاکنون دهها تن از این انقلابیون و پیکارگران راه آزادی، برابری و عدالت اجتماعی، در جنگ با داعش، ارتش فاشیست و اشغال گر ترکیه و هم چنین گروه های تروریستی که دولت ترکیه از آن ها حمایت می کند و...، جان باختهاند!
جانی که جان باخت!
زنان جوان با یونیفرمهای خاکی و عرق گرفته در حالی که سلاحهای کلاشنیکفشان را روی سر گرفته بودند زیرا آفتاب سوزان منطقه در حال انجام آموزش بودند. این زنان برای پیوستن به یگان نیروهای دفاعی روژآوا و واحد مشهور مبارزان زن تلاش میکردند. یکی از این زنان بیشتر از بقیه جلب توجه میکرد. چرا که او تا حدودی قدبلندتر از سایر زنان بوده و پوست سفیدتر و موهای بلوند کوتاهتری داشت. او آنا بود!
آنا در سن ۲۶ سالگی و در ماه مارس ٢٠١٨ در نتیجه بمباران هوایی شهر عفرین توسط جنگندههای ترکیه و در حال تلاش برای تخلیه غیرنظامیان از شهر محاصره شده در شمال سوریه، جان باخت. او تنها زن بریتانیایی است که همراه با نیروهای کورد در سوریه جان باخته است. برای پدرش که هنوز آشفتگی و غم از دست دادن دخترش در سیمای او موج میزند، تصمیم آنا برای مبارزه در کنار افراد ناشناخته، برای جنبشی بسیار دورتر از محل زندگی او، شاید منطقی به نظر نمیرسد. اما او پذیرفته که در جریان یک مستند تلویویزیونی برای شبکه بیبیسی قدم ها و تصمیمات دخترش در این مسیر را دنبال نماید تا این که دریابد چرا آنا تصمیم به یک سفر ماجراجویانه ۲۵۰۰ مایلی گرفت که در نهایت با مرگش پایان یافت.
درک میگوید: «میخواهم آن چیزی که آنا تجربه کورد را تجربه کنم. دنیا از نگاه او چگونه دیده میشد؟ میخواهم بدانم که دنیای او چه شکلی بود. این چیزی است که خیلی به آن فکر میکنم. او میدانست که زندگی اش در خطر است. و میخواهم بدانم که دخترم برای هیچ نمرده است.»
او تحت تاثیر قدرت باورهایش به پیش میرفت، زن جوانی باسواد و باهوش که با آرمانها و آرزوهایش حرکت میکرد.
مادر آنا، آدرین، به عنوان یک فعال ضد جنگ شناخته میشد که آنا را اولین بار همراه با خود در سن ۱۱ سالگی به راهپیمایی اعتراضی نسبت به جنگ عراق برد. آنا در مدرسه شبانه روزی در برایتون با شهریه سالانه ۱۰۰۰۰ پوند درس خوانده و در تمامی دروس با نمره عالی فارغ التحصیل شد. آنا و ۵ خواهر و یک برادرش همگی در افکار و عقاید خود آزاد، برابریطلب و انسان دوستانه بودند.
درک در مورد دخترش چنین می گوید: «آنا شجاعت و ایدهآلگرایی آدرین را داشت.» مادر آنا در سن ۵۲ سالگی در سال ۲۰۱۲ به علت ابتلا به بیماری سرطان سینه درگذشت و این اتفاق آنا که ۲۱ سال داشت را بسیار متاثر ساخت. آنا در آن زمان در دانشگاه شفیلد در رشته زبان انگلیسی درس میخواند و همان جا وارد فعالیتهای چپ گرایانه رادیکال شده بود و مرگ مادرش بیش از پیش او را در این مسیر مصمم ساخت. او به زندانیان نامه مینوشت، با کشتار گورکنها به شدت مخالف بوده و برای افراد بیخانمان دلسوزی کرده و به استقرار اولین خانه برای آوارگان زن در جنگل کاله کمک کرد.
درک میگوید: «هر چه بزرگتر میشد دیگر احساساتش را به طور واقعی بیان نمیکرد. به نظرم آنها بسیار قوی بودند و او پیام را گرفته بود، دست کم از طرف من، که احساسات قوی به نحوی غیرقابل قبول هستند یا نشان دادن انها قابل قبول نیست.»
بهار سال ۲۰۱۷ بود که جنگ در سوریه وارد یک فاز خونین جدید شد و این چنین بود که آنا مسیری جدید برای مبارزه یافت. نیروهای کورد مدافع خلق موسوم به «ی.پ.گ» که روزگاری به عنوان موثرترین نیروها در جنگ علیه داعش در سوریه شناخته میشدند، جایی که با ترکیه هم مرز است. اما رجب طیب اردوغان، رییس جمهور فاشیست ترکیه، از این وضعیت سوریه، برای حمله به نیروهای کورد در آن سوی مرزهای خود استفاده کرد. زیرا از این میترسید که این نیروها یک جامعه آزاد و خودمدیر شورایی را در این منطقه تاسیس کردهاند که در منطقه شمال و شرق سوریه با عنوان خودمدیریتی دمکراتیک شمال و شرق سوریه / روژاوا شناخته میشود.
وضعیت مردم و رنج مردم این منطقه، به شدت آنا را تحت تاثیر قرار داد و بدین ترتیب به صورت آنلاین ثبت نام کرده و تصمیم گرفت به یگان زنان مدافع خلق موسوم به «ی.پ.ژ» بپیوندد، یگانی صرفا متشکل از زنان که با داعش مبارزه میکردند. او موضوع را با خانوادهاش در میان گذاشت اما از آنها قول گرفت که از این موضوع با کسی سخن نگویند. او با پیوستن به یگانهای مدافع خلق خود را در خطر دستگیری قرار داد اما با توجه به این که زنان و مردان بریتانیایی دیگری نیز پیش از او برای نبرد با داعش به نیروهای کورد پیوسته بودند.
پدر آنان گفته است: «او به من گفت: پدر، میدانی که میخواهم به روژآوا بروم؟ در این مورد او را مورد موآخذه قرار ندادم زیرا از تجربیاتی که داشتم میدانستم که به عنوان تلاشی برای تضعیف تصمیمات او به چشم خواهد آمد. از لحاظ ذهنی باید به او اجازه میدادم راه خودش را برود. انتخاب آگاهانه من در مورد فرزندانم این بود که آنها را تشویق کرده و آنها را در هر چیزی که انتخاب میکردند باشند یا انجام دهند بپذیرم.»
در بازدید از آکادمی فراملیتی «ی.پ.ژ»، جایی که زنان جوان کشورهای خارجی در آن جا آموزشهای اولیه خود را دریافت میکنند، چیز گران بهایی به «درِک» داده شد، دفترچه خاطرات آنا در دوران آموزش و نبرد که خواندن آن به وضوح پدرش را تحت تاثیر قرار داد. او از طریق این دفترچه خاطرات در یافت که آنا با پرواز به عراق آمده و دو ماه بعد شبانه با یک قایق کوچک از رود فرات عبور کرده و در نهایت در ۱۷ مه ۲۰۱۷ / ٢٧ اردیهشت ١٣٩۶ به سوریه رسیده و آموزشهای نظامیاش را آغاز کرده است.
آنا در یکی از صفحات کتابچه خاطرات خود چنین نوشته است: «دو زن آمدند و نحوه باز کردن و بستن سلاح آ ک ۴۷ را به ما آموزش دادند. یک به یک، شاگردان به سمت صخرهها شلیک کردند، وقتی که نوبت من رسید پشت اسلحه رفتم، نفس عمیقی کشیدم و دو گلوله شلیک کردم. صدای تشویق پشت سر من بلند شد. مشخص شد که هر دو بار هدفی در ۶۰ متری را به درستی زدهام. به شدت از خودم خوشنود بودم و در راه بازگشت با مینیبوس از عماره به من گفت که باید تک تیرانداز شوم. میتوانستم خیلی راحت این جا مانده و در ساخت و جنبش آکادمی کمک کنم اما هدف من مبارزه بود و همین کار را نیز کردم.»
«در طی ماهها، آنا از طریق پیامهای متنی و گاهگاهی تماسهای تلفنی با خانوادهاش در ارتباط بود و به گفته پدرش هر بار از امنیت و شرایط خوب خود سخن میگفت: «هر بار میگفت سلام، همه چیز عالیه. من فقط سبزیجات میکارم و در یک پست دیدهبانی نشستهام. در هیچ نبردی حضور ندارم. حقیقتا کمی خسته کننده است. فکر میکردیم هیچ خطری او را تهدید نمیکند و این که چند ماه دیگر به خانه باز خواهد گشت.»
از طریق دفترچه خاطرات، پدرش در مییابد که آنا با التماس توانسته اجازه حضور در نبرد عفرین را بیابد، آخرین پناهگاه داعش که به طور گسترده تحت بمبارانهای شدید ترکیه قرار داشت. ویدیویی به او از آنا نشان داده میشود. آنا در حالی که به دوربین لبخند میزند میگوید :«هیچ وقت فکر نمیکردم که بتوانم کسی باشم که بتواند در یک انقلاب در این جا مشارکت داشته باشد. میخواهم بدانم که این واقعی است. بله حس میکنم که این بسیار مهم و حیرت انگیز است. میخواهم چیزهای زیادی یاد بگیرم و برای یک ثانیه نیز از این کار پشیمان نیستم.»
در یکی از صفحات دفترچه خاطراتش، آنا چنین نوشته است: «بخشی از من وحشت زده شده است که دیگر بازگشتی در کار نخواهد بود. فکر میکنم قبل از تبدیل شدن به یک مبارز باید دروننگریها و مطالعههای بسیاری داشته باشم.» او چنان شیفته مبارزه با داعش و همراهی با زنان کورد بود که نامی کوردی برای خودش داشت: «هلین قرهچوخ.» از نوشتههای او چنین بر میآید که او در ماه ژانویه ۲۰۱۸ برای رفتن به میدان نبرد بسیار بیقرار بوده است: «میخواهم بخشی از مبارزه باشم. میخواهم تواناییهایم را حس کنم، تا از خودم و دوستانم محافظت کنم. هر روز همه اخبار را نگاه کرده و میخوانم، عکس جانباختگان و مراسم تدفین را میبینم. شاید به همین خاطر باشد که این قدر دوست دارم به عفرین بروم تا درک ملموستری از تلاشها داشته باشم.»
فرمانده او، «نسرین عبدالله»، میگوید که او با بیمیلی به آنا اجازه رفتن به میدان نبرد را داده است اما میگوید که برنامه این بوده آنا تنها ۳ روز آن جا بماند.
در بخشی هیجان انگیز از دفترچه خاطرات آنا چنین آمده است: «دیروز در طی تماس تلفنیام براحتی و با خوشحالی به بابا دروغ گفتم و گفتم که مطئنم دوستانم به من اجازه نخواهند داد بروم. برای نبرد به خاطر این سرزمین و در صورت لزوم مردن برای آن کاملاً آمادهام. هر چند ترجیح میدهم این طور نشود.» جملات او به وضوح خبر از اتفاقی دردناک در آینده میدهند انگار که آنا از سرنوشت خود خبر دارد. ۱۸ روز بعد، آنا در ساختمانی در محله محمودیه در بخش شمال غربی شهر عفرین همراه با سه مبارز کورد دیگر بود که ساختمان آنها مورد هدف بمباران جنگندههای ارتش فاشیست ترکیه قرار گرفت. او به تازگی از درون یک لوله بتنی که در آن پناه گرفته بود خارج شده بود که یک جنگنده اف ۱۶ ترکیهای دومین بمبش را روی ساختمان رها کرد. آنا در حالی که هنوز اسلحه کلاشنیکفش را در دست داشته و یک جفت کفش ورزش کهنه به پا داشت جان سپرد.
مرگ این زن آزادیخواه و برابری طلب، حتی با غم و اندوه بسیار در مجلس عوام بریتانیا اعلام شد، بسیاری او را ستوده و شایسته لقب قهرمان دانستند.
اکنون پدرش میخواهد راه او را در حمایت از جنبش به راه افتاده در روژآوا ادامه دهد. او همراه با همرزمان کورد آنا برای بازگرداندن جنازه دخترش با شبه نظامیان مورد حمایت دولت ترکیه از جمله داعش، میجنگد و با قانون جدید بریتانیا که بین تروریستها و افرادی که برای متحدین بریتانیا مبارزه میکنند تفاوتی قایل نمیشود مخالف است.
آقای درک میگوید: «آنقدر پریشان حالم که در قالب کلمات نمیگنجد. قلب من از سینهام بیرون کشیده شده است. اما سرشار از غرورم که آنا به چیزی فراتر از آن چه مادرش دست یافته بود رسید.»
حمله نظامی حکومت فاشیستی ترکیه به روژاوا (شمال و شرق سوریه) و منطقهای که ادارهاش در دست «یگانهای مدافع خلق» (ی.پ.گ) است در واقع عملیاتی است برای نسل کشی مردم کورد آن منطقه و سرکوب شدیدتر مردم کورد ترکیه. دولت فاشیستی ترکیه که تاریخا یکی از ارکان مهم و اصلی آن، جنگ با مردم کورد بوده است، این جنگ را به آن سوی مرزها و علیه کوردهای ساکن در سوریه گسترش داده است.
این حمله با چراغ سبز رییس جمهوری آمریکا «ترامپ» صورت گرفته و حکومت روسیه و ایران با وجود رقابت با آمریکا، با آن توافق کردند و به دنبال منافع خود هستند. «ارتش ملی سوریه» که سابقا «ارتش آزاد» نام داشت و از افسران پیشین بشار اسد و اعضای سازمان امنیت و ارتش ترکیه (میت) تشکیل شدهاند، از تصمیم دولت آنکارا برای حمله به سوریه استقبال کرد. این گروه در بیانیهای، خطاب به نیروهای تحت امر خود نوشت: «با مشت محکم به آنها ضربه بزنید و با آتشی که بر سرشان میریزید، مزه جهنم را به آنها بچشانید.»
دورانی مردم سوریه علیه حکومت مستبد بعث قیام کردند که تقریبا هیچ سازمان یا حزب فعال اپوزیسیون در داخل آن کشور نفوذ تودهای و سراسری نداشت. حکومت اسد با ریشهکنی بیرحمانه مخالفان متشکل خود، امکان و امید قدرت گیری و تاثیرگذاری سیاسی از جامعه سیاسی - اجتماعی، سوریه را سلب کرده بود. اما پیشبینی نمیکرد که اعتراضات و سازماندهی نوین سیاسی، بی اتکا به احزاب و سازمانهای سیاسی گذشته، گسترش یابد.
بدون تردید جنگ دومین ارتش ناتو و هشتمین ارتش بزرگ جهان در مقابل روژآوا، جنگی نامتعادل و در عین حال مورد حمایت سیستم سرمایهداری جهانی است. این یک جنگ نامتقارن است که در آن پیشرفتهترین و مدرنترین تکنولوژی نظامی در مقابل نیرویی کلاسیک و با تجهیزات ساده قرار گرفته است. اما با این وجود، نیروهای قهرمان روژآوا در حمله به عفرین، دو ماه مقاومت کردند و مبارزه چندین ساله آنها با داعش نیز آنها را دارای تجارب زیاد نظامی و چریکی کرده است. از این رو، دولت فاشیست ترک به خوبی میداند که این جنگ، آسان نخواهد بود!
تحولات جدیدی که در لبنان، عراق، شیلی، ایران و... راه افتاده است همگی بر علیه سیستم سرمایهداری جهانی و دولتهای حامی آن است.
در سال ۲۰۱۴ داعش در سوریه و عراق در حملات برق آسا دهها شهر کوچک و بزرگ را تصرف کرد. «شریعت اسلامی» را پیاده کرد و رقه را پایتخت خودخوانده خلافت اسلامی خواند.
اما در ۱۳۰ کیلومتری رقه در شهری کوچک «حماسهای تاریخی» در مقابل دوربینهای شبکههای جهانی رقم خورد. نیروهای مدافع خلق روژآوا در کوبانی، برای ماهها مقابل داعش مقاومت کردند. در یک سو ترکیه مرزهایش را به روی کوبانی بسته بود و در سه طرف داعش آن ها را محاصره کرده بود. مقاومت نیروهای روژآوا، افکار عمومی جهانیان را با خود همراه کرد. این حمایت به پیروزی نیروهای روژآوا و شکست داعش و محاصره کوبانی انجامید. نقطه عطفی برای اسطوره شکست ناپذیری داعش مبدل شد!
سیستم «روژاوا»، بر اساس روابط و مناسبات شورایی اداره میشود. یک زن و یک مرد رهبری مشترک هر نهاد مدنی و امنیتی را به عهده دارند. زنان نیمی از جامعه محسوب میشوند. زنان مادر و مدیر هم هستند. برای اثبات نقش زنان کافی بود سری به قبرستانهای منطقه زد. جایی که بیش از ۱۱ هزار نفر در جنگ با داعش جان باختهاند، در میان قربانیان جنگ عکس هزاران جنگجوی زن بر سنگ قبرها دیده میشد.
در «روژاوا» چند همسری و ازدواج اجباری دختران در این جامعه به شدت سنتی و اسلامی ممنوع است. متخلفان مجرم شناخته میشوند.
مناطق تحت کنترل نیروهای روژاوا در شمال سوریه، یکی از امنترین مناطق در سوریه بود. جایی که عربها، چچنها، ترکمنها، مسیحیان، کوردها و...، دوشادوش هم با داعش جنگیدهاند. اما اکنون این آرامش را همکاریهای آشکار و نهان ترکیه، روسیه و آمریکا، حکومت اسلامی ایران و حکومت مرکزی سوریه و لشکرکشی ارتش فاشیست ترکیه به هم زده است.
در حالی که پس از شکست داعش، نیروهای دمکراتیک سوریه به قدرتمندترین نیروهای سوریه مبدل شدند. اما بدون سلاحهای هوایی و سلاحهای سنگین پیشرفته و مدرن!
مبنای روابط اجتماعی و قانونی در «روژآوا» به یک قرارداد اجتماعی مرتبط است و اداره جامعه در «روژآوا»، به شیوه خودمدیریتی دمکراتیک و از کوچکترین جوامع محلی آغاز میشود.
بر اساس قرار داد اجتماعی «روژآوا»، فدراسیون دمکراتیک شمال سوریه خود را متعهد به سه معیار اکولوژیک، دمکراتیک و آزادی زنان میداند.
در انقلاب روژاوا (شمال و شرق سوریه)، زنان ثابت کردند که نیروی خفتهایاند که اگر فضا پیدا کنند هیچ قدرتی توان رویارویی با آنان را نخواهد داشت. داعشیهای وحشی که اکثر شهرهای سوریه و عراق را یک شبه تسخیر کرده بودند، وقتی به شهر کوبانی رسیدند، عمدتا با ایستادگی حماسی زنان کورد، با شکست سختی مواجه شدند.
داعشیها و سایر بنیادگرایانی که زنان را «ناقص العقل و کنیزە» و انگیزهی «شهوترانی» حیوانیشان تصور میکنند، در میدان جنگ در برابر این زنان متعهد و آزادیخواه و برابری طلب، درمانده و پوزه شان به خاک مالیده شد!
تجارب تاریخی نشان داده است که اگر در هر انقلابی، زنان دوش به دوش مردان هم فکرشان در رهبری آن قرار نگیرند نهایت به شکست خواهد انجامید و باز هم مردسالاری غالب خواهد شد.
شواهد در جامعه جهانی، نشان می دهد که زنان روژآوا در آغاز قرن بیست و یک، ارزشهای سیاسی و انقلابی متحول تاریخی جدیدی نشان دادهاند. این زنان، از سنتهای مردسارانه مرسوم در جامعه سرمایهداری، عبور کردهاند و با نگاهی بر وضعیت سیاسی، اجتماعی و فردی خود، الگویی دیگر را برگزیدهاند که آنان را به سوی برابری جنسیتی هدایت میکند و این عزم و اداره خود را در هشت سال گذشته در مقابل قضاوت افکار عمومی جهانی قرار دادهاند. این زنان، نشان دادهاند که تغییر در جامعهای سنتی و مردسالار، نه تنها غیر ممکن نیست، بلکه بالنده و رو به رشد و عملی است!
تاریخ کنونی روژآوا در سطح منطقهای و جهانی در هزاران خبر، گزارش، مطلب، نقد، سیمنار، میزگرد، تظاهرات، تحلیل، کتاب و فیلم، آن چنان محکم و استوار ثبت شده است که نه دولت و ارتش فاشیست ترکیه، نه حکومتهای سرمایهداری ستمگر و جنگطلب دخیل در جنگ داخلی هشت ساله سوریه همچون روسیه، ایران، آمریکا و...، قادر نیستند این تاریخ پرافتخار و رهاییبخش را از ذهن افکار عمومی جهانی پاک کنند. از اینرو، روژاوا با همه کمبودها و نقصانها و فشارهایی که از هر طرف به مردم آزاده این منطقه وارد میشود محکم و استوار ایستادهاند و دست از مقاومت و اهداف و آرزوهایشان نکشیدهاند!
زنده و پاینده باد یاد و خاطره دختران قهرمان و عزیز و رزمنده ما در روژآوا، به خصوص «آنا»
گرامیباد!
* بهرام رحمانی؛ هماهنگکننده پلاتفرم دمکراتیک ایران_پ.د.ا