زندان؛ عرصه‌ی مقاومت و کسبِ شخصیت آزاد - یادداشت

از بدو بر روی کار آمدن حکومت ولایت فقیه تاکنون وضعیت زنان اینگونه بوده است. چرا که رژیم ایران زنان را خطری برای موجودیت خود می‌دید و برای تضعیف آنان، تمامی حقوقشان سلب و عرصه‌های زندگی هر روز بر آنان تنگتر گردید. ..

سالهاست که زنان با دستگیری، شلاق، شکنجه و رفتارهای غیرانسانی مورد تهدید قرار گرفته و مجازات می‌شوند. از بدو بر روی کار آمدن حکومت ولایت فقیه تاکنون وضعیت زنان اینگونه بوده است. چرا که رژیم ایران زنان را خطری برای موجودیت خود می‌دید و برای تضعیف آنان، تمامی حقوقشان سلب و عرصه های زندگی هر روز بر آنان تنگتر گردید. ذهنیت مردسالاری در تمامی حوزه های زندگی حاکم شد و این گونه حقوق ملت، اندیشه، ادیان و مذاهب نادیده انگاشته شد و زنان به  نخستین قربانیان این ذهنیت مبدل گشتند. نسلی که برای این انقلاب تلاش کرده بودند توسط همان ذهنیت سرکوب شدند. این اقدامات سرکوبگرایانه زنان را به شوک عمیقی فرو برد. در سیستم ولایت فقیه هر گونه خشونت جسمی، روانی و کلامی در حق زنان روا شمرده شد و از همان ابتدا سنگسار، تهدید، توهین، شلاق و شکنجه جز ماهوی ذهنیت زن ستیز ایران بود با این وجود هیچگاه قادر نبودند افکار و عقاید آنان را تحت سلطه خود قرار دهند و امروز توان و اراده‌مندی زنان یکی از کابوسهای رژیم ولایت فقیه است و زنانی که در برابر بی‌عدالتی، فریاد برابری و حق خواهی سر می‌دهند با مجازات سنگین دستگاه قضای رژیم مواجه می‌شوند.

 

تمامی رژیمهای دیکتاتور زمانی که در ضعیف‌ترین حالت خود قرار می‌گیرند با توسل به خشونت و سرکوب سعی در ادامه و حفظ بقای خود هستند. رژیم ایران هم اینک دقیقا در حساسترین و ضعیف‌ترین موقعیت خود قرار دارد و از درون در حال فروپاشی است. در چنین مقاطعی کسانی که بیشترین قتل‌عام و حق‌کشی را انجام داده‌اند برسر کار می‌آورند. ابراهیم رئیسی یکی از کسانی است که انسانهای بسیاری را به جوغه اعدام سپرده و در طول چهار دهه از عمر رژیم ایران قتل عامهای فراوانی توسط وی صورت گرفته است. کشتارهای دهه شصت نمونه بارزی در اثبات این واقعیت است. بر عهده گیری ریاست قوه قضائیه تکرار دوباره پاکسازیهای فیزیکی مخالفین رژیم و مدافعین حقوق بشر و حقوق زنان است. سالهاست که این رژیم در تلاش است زنان، جوانان و ملتها را به سیستم خود انتگره نموده و نسل کشی های فرهنگی شدیدتری را بر آنان تحمیل نماید و زمانی که ناتوان از این امر است به قلع و قمع آنان می‌پردازد. زیرا به این مهم واقف هستند که زنان و جوانان از مخالفین اصلی رژیم هستند.

 

چگونه ممکن است یکی از مدافعان حقوق بشر به ٣٨ سال زندان و ١۴٨ ضربه شلاق محکوم گردد؟ بدون شک این حکم بالاترین سطح فاشیسم را نشان می‌دهد. رژیم ایران در رابطه با زنان دارای کارنامه سیاهی در تاریخ است. در واقع چنین حکمی در قبال نسرین ستوده وکیل و مدافع حقوق بشر تعرضی به همه زنان و جامعه است. رژیم ایران از همان ابتدا با هدف قرار دادن زنان سعی داشته جامعه را تحت کنترل و تهدید قرار داده و حکم نسرین ستوده یکی از همان رویکردها است. اما زنان ایرانی نشان داده‌اند که نه با مجازاتهای سنگین و نه سرکوب و کشتار فریاد آزادی و نوای مقاومت به خاموشی نخواهد گرائید.

 

مقاومتهای بی‌نظیر زنان ایران در زندان، این عرصه‌ها را به میدان مبارزاتی رادیکال مبدل ساخته است. در مقابل سلب تمامی حقوق طبیعی زندانیان سیاسی، آنان هیچگاه از مواضع خود عقب نشینی ننموده اند و این بزرگترین ضربه به رژیم است. نرگس محمدی که مادر دو فرزند است به دلیل حمایت از حقوق زنان از حق مادری خود محروم گشته است. زینب جلالیان زندانی سیاسی کرد که به نماد آزادی مبدل گشته سالهاست در برابر سیاستهای ضد انسانی دولت ایران مقاومت می‌کند و به دلیل ایستارخود از هر گونه حقوق دفاعی و  رسیدگی به مشکلات تندرستی محروم شده است. زنانی همچون آتنا دائمی، گلرخ ایرائی، هنگامه شهیدی و نازنین زاغری و صدها زن محبوس در زندانهای رژیم به دلیل افکار، اعتقادات و مذهب خود مجازات می‌گردند. زنان در سیستم ایران در عرصه سیاست، اقتصاد، ورزش و هنر جایگاهی ندارند چرا که رژیم، حضور آنان در تمامی عرصه‌های اجتماعی را تهدیدی برای موجودیت خود قلمداد می کند.

 

در چنین مقطعی که ایران از هر سو با بن بست مواجه است برای ایجاد ارعاب در جامعه بیش از همه زنان را مورد سرکوب و خشونت قرار می‌دهد. زنان در مقابل این رویکرد رژیم سکوت نکرده‌اند و بهای آن را هر روز می‌پردازند. رژیم آخوندی با ذهنیت مردسالاری و دیکتاتوری در تلاش برای تضعیف اراده زنان هستند اما در مقابل زنان با ادعا و ایمانی راسخ مقاومت و مبارزه می‌کنند. زنان در ایران جهت کسب آزادی  بیش از همه تحت فشار و ستم قرار دارند و بایست بیش از همه در راستای آزادی مبارزه و تلاش نمایند. با مقاومت زنان، جامعه نیز به مقاومت و مبارزه در برابر استبداد حرکت خواهد نمود. اگر مسئله زنان در ایران رهگشایی گردد بی‌گمان تمامی مسائل نیز حل خواهد شد. می‌بایست تمامی زنان ایرانی در مقابل حکم غیر انسانی علیه نسرین ستوده، اعتراضات و نارضایتی خود را نشان داده و اثبات نمایند که نسرین و تمامی زندانیان سیاسی زن فریاد آزادی بوده و هیچ کس نمی‌تواند فریاد آنان را خاموش کند. علاوه بر این باید همه مدافعان حقوق بشر، شخصیتهای دمکراتیک نه تنها با بیانیه بلکه با اتخاذ مواضع رادیکال نارضایتی و مخالفت خود را با چنین حکم سنگینی را نشان دهند.

 

 در شرایطی که فاشیسم به اوج خود رسیده نمی‌توان از حقوق بشر صحبت نمود. بنابراین بیش از هر زمان دیگری  لازم به اتحاد و همگرائی است. همسوئی زنان می‌تواند رژیم دیکتاتور ایران را نابود و رسیدن به آزادی را تسریع گرداند. اکنون زمان آن رسیده که زنان ایرانی بدون در نظر گرفتن تفاوت‌مندیهای زبانی، دینی و اتنیکی با همصدایی در برابر بی‌عدالتی ایستاده و با مبارزاتی مستمر رژیم دیکتاتوری چهل ساله رژیم  ایران را فروپاشانند.