پیش به سوی فاجعه! | یادداشت
... رویدادهای روز گذشته ورزشگاه تبریز و طنین انداز شدن شعار «مرگ بر کورد» رویداد جدیدی نبوده است. این رویداد بخشی از فرایندی است که حداقل از سالهای ١٣٧۴ نخست در تبریز آغاز و سپس به دیگر مناطق آذری نشین نیز سرایت کرد ...
... رویدادهای روز گذشته ورزشگاه تبریز و طنین انداز شدن شعار «مرگ بر کورد» رویداد جدیدی نبوده است. این رویداد بخشی از فرایندی است که حداقل از سالهای ١٣٧۴ نخست در تبریز آغاز و سپس به دیگر مناطق آذری نشین نیز سرایت کرد ...
نقش آفرینی تبریزیان و آذریها در رویدادهای ایران امری نیست که از سوی تاریخ بدان اعتراف نشده باشد. تاریخ مدرن ایران با مقاومت تبریزیان در جریان نهضت مشروطه آغاز میشود، با تشکیل حزب توده و مطالبات برابری خواهانه آن که بسیاری از شخصیتهای اصلی آن آذری و تبریزی بودند ادامه مییابد. طی سالهای ١٩۴۴- ١٩۴۶ که با همگامی آذریها و کوردها به تاسیس دو جمهوری آذربایجان و کوردستان ختم میگردد، این نقش آفرینی جایگاه خود را بر تاریخ و مطالبات مشترک آذری و کورد حک کرده و به ایجاد سنت سیاسی آزادیخواهانهای منتهی میشود که آزادی و برابری را در کانون مطالبات سیاسی خود قرار داده است. اما رویدادهای روز گذشته تبریز و سردادن شعارهای «مرگ بر کورد»، حاکی از چرخشی پارادایمیک در ذهنیت شهری است که میتواند پیامدهای سیاسی بسیار مهم و مخربی را نه تنها بر آذربایجان و کوردستان، بلکه بر کل منطقه داشته باشد.
اما برخلاف آنچه که به نظر میرسد، رویدادهای روز گذشته ورزشگاه تبریز و طنین انداز شدن شعار «مرگ بر کورد» رویداد جدیدی نبوده است. این رویداد بخشی از فرایندی است که حداقل از سالهای ١٣٧۴ نخست در تبریز آغاز و سپس به دیگر مناطق آذری نشین نیز سرایت کرد. طی دو دهه گذشته برخی از فعالانی که خود را ترک قلمداد کردهاند، با بذل توجه وافر به کوردستان، به ایجاد نقشههای جعلی و تغییر اسامی مناطق کوردستان دست زده و تمایلات توسعه طلبانه خود را برای دست اندازی بر کوردستان پنهان نکردهاند. همزمان با این روند خزنده- که البته نمیتواند از دید دستگاه اطلاعاتی حکومت ایران نیز مخفی مانده باشد- ناسیونالیسم تند مزاج آذریها که عملا دیدگاههای پان ترکی خود را به نمایش گذاشته است، در جریانی که میتواند به پرسش کشیده شود نوک حمله خود را متوجه کوردها نمود و به رغم انچه که در رسانهها بازتاب یافته است، این دشمنی نه با فارس، بلکه بیشتر با کوردها تمایز یافته است.
از سوی دیگر تغییراتی که طی دو دهه گذشته در مناطق آذری شکل گرفته است بازتابنده بخشی از چرخش چند وجهی در تغییر موقعیت جایگاه دشمن است که میتواند حاصل اقتران سیاستهای توتالیتری حکومت تئوکراتیک ایران، برتری بخشیدن به زبان فارسی و حاشیهرانی دیگر خلقها و ملتها و ترویج نفرت قومی از سوی ترکیه و جمهوری آذربایجان باشد. به همین دلیل نمیتوان این پدیده را صرفا به دشمنی صرف یا بروز آن در چند شعار تقلیل داد. بلکه باید آن را در متن حاکمیت در ایران و زمینه سیاسی منطقه قرار داد.
• سالهای ابتدای انقلاب را باید به یاد آورد، زمانیکه ایدئولوژی جدید حکومت ایران هویت اسلامی و مبتنی بر تشیع را برای ساکنان ایران تعریف نمود. این هویت طی چند سال نخستین انقلاب، موجودیت خود را در مبارزه با دشمن- ضد انقلابی تعریف کرد که یا کورد، سنی، چپ یا شاهنشاهی بود. حداقل در مناطق استان اورمیه (عنوان جعلی آذربایجان غربی) این هویت جدید توانست سلاح ایدئولوژیکی قدرتمندی را در دست آذریها برای تحمیل قدرت بر کوردها قرار دهد. این سیاست که از سوی دولت مرکزی در پیش گرفته شده بود، کاملا حساب شده به نظر میرسید، آذریهای شیعه به صورت نیابتی قادر به کنترل کوردها بوده و در مقابل میتوانند از تمامی منابع دولتی در سطح منطقه بهرهگیری کنند. بعد از پایان جنگ و سرخوشیهای ناشی از سیاستهای بعد از جنگ، تعریف دشمن هر چند در ظاهر تغییر نموده بود، اما این بار گسترش توهینهای قومیتی، احساس غبن آذریها و به ویژه تبریزیها در مقابل تهران، مسئله آموزش به زبان مادری گونهای از مقاومت را نسبت به سیاستهای تمرکزگرایانه تهران برانگیخت و سرانجام جنگ آذربایجان-ارمنستان در قراباغ نخستین نمودهای این مقاومت و شکل گیری تفکرات شدید ناسیونالیستی را در قالب برگزاری راهپیمایی در تبریز به خود دید.
• این رویداد نقطه عطف مهمی در چرخش فکری آذریها دارد که با جریان کاریکاتور روزنامه ایران و توهین به آذریها شدت بیشتر مییابد. اما بخش مهم دیگری از این پازل را باید بر مبنای نقش رسانههایی بازسازی کرد که طی حداقل ١۵ سال اخیر بدون هیچ محدودیتی به تبلیغات نژادپرستانه ترکی و القای برتری نژاد ترک و متوجه نمودن نوک حملات به کوردها دست میزنند. پوپولیسم موجود در این شبکهها کوردها را دشمن آذریها قلمداد کرده و سعی دارد با تصویر سازی یک دشمن قصی القلب، کوردها را اشغالگر خاک ترکها معرفی نماید. ردگیری تبلیغات پان ترکیستی و ترکیه در این کانالهای تلویزیونی و طی چند سال اخیر فضای سایبر کار چندان دشواری نیست.
تردیدی نیست که جمهوری اسلامی ایران از بدو پیدایش خود با در پیش گرفتن سیاستهای پوپولیستی، توتالیتاریسم و اقتدارگرایی را به عنوان هدف اساسی خود مد نظر داشته است. اگر این سیاستها طی چند دهه گذشته به کورد ستیزی ختم شده باشند، طی سالهای اخیر حداقل برخی دیگر از خلقهای ایران نیز نسبت به آن حساسیت نشان داده و ماهیت سیاستهای جمهوری اسلامی ایران را درک کرده اند، اما آنچه که در این میان اهمیت دارد، انحراف و تغییر مسیر این آگاهی است، در حالی که کوردها، آذریها، ترکمنها و بلوچها از درد مشترکی برخوردار هستند، این تغییر مسیر و گسست با سنت سیاسی تبریز، نشان از جریانی است که تلاش دارد با تغییر تعریف دشمن مبارزه آذریها را برای دستیابی به حقوق ملی خود دچار انحراف نماید.
پوپولیسم جدیدی که اکنون چند سالی است خود را در فوتبال بازنمایی میکند، حاصل همان سیاستهای اقتدارگرایانهای است که طی چند دهه گذشته از سوی حاکمیت ایرانی بر تمامی ملتهای ساکن ایران اعمال شده است. اما این سیاستهای توتالیتری را هیچگاه به سادگی نمیتوان در شکل کورد ستیزی، ترک ستیزی یا نژاد باوری آن خلاصه کرد. اگر بر مبنای این پیشفرض به نتیجهگیری دست بزنیم هر گونه داوری سیاسی دچار ضعف میشود. کورد ستیزی یا ترک ستیزی میتواند یک پیامد بلاواسطه داشته باشد؛ و آن تشدید فضای ایدئولوژیک شده ناسیونالیسمی افراطی و کوری است که در نهایت خود به پاکسازی نژادی منجر میشود. پیامد این سیاستهای مخرب در یوگسلاوی سابق و در روآندا هنوز نیز گریبانگیر نسلهای بعد از این مناقشات است.
خلق کورد با دستیابی به بلوغ سیاسی و بعد از یک قرن مبارزه بیامان در هر چهار بخش کوردستان اکنون دریافته است که ناسیونالیسم کور و تنگ نظر قومی نمیتواند راه حلی برای مسائل پیچیده سیاسی باشد، پوپولیسم سیاسی موجود در این ناسیونالیسم نمیتواند رهاییبخش باشد. این خلق اکنون در جریان مبارزه یکصد ساله خود با فاشیسم از نوع سکولار و مذهبی خود همواره بر آزادی و برابری و حقوق ملی نه فقط کوردها بلکه تمامی ملتها و خلقهای منطقه تاکید داشته است. خلق کورد اکنون در روژآوا همزمان علیه فاشیسم سکولار و مذهبی در حال مبارزه است و مناسبترین زمینه را برای دستیابی به حقوق تمامی خلقها و مذاهب ساکن آن ایجاد کرده است. خلق کورد در روژهلات کوردستان با درک مطالبات حقطلبانه خلق آذری براین باور است که آزادیخواهی پادزهر فاشیسم و اقتدارگرایی است و دستیابی به آزادی از مسیری مشترک و با برخورداری از همگامی و همراهی میسر میگردد. ناسیونالیسم کور و افراطی نه تنها نمیتواند در خدمت منافع خلقهای فرودست باشد، بلکه میتواند همچنان زمینههای فرودستی را باز تولید کند. از همین رو، شعار «مرگ بر کورد» نه تنها خیانتی به سنت آزادیخواهانه تبریزیان است، بلکه نشان از عقب گردی سیاسی در این سنت آزادیخواهانه محسوب میگردد. در صورتیکه نخبگان سیاسی آذری ابعاد مخرب چنین پوپولیسمی را برآورد ننمایند، بدون شک در مواجه با خلق کورد و سنت آزادیخواهانه آن، نه تنها به سوی فاجعه گام برخواهند داشت، بلکه کل سنت سیاسی آزادیخواهی را به قهقرا خواهند کشاند."