یادداشت

اعدام راه حل نیست بلکه بن بست رژیم است

نظام‌های توتالیتر زمانی که از لحاظ گفتمانی در تنگنا قرار می‌گیرند به گزینه‌ی حذف فیزیکی پناه می‌برند. اعدام بیانگر به بن بست رسیدن یک نظام از نظر فکری است.

روزانه شاهد اجرای احکام اعدام از طرف جمهوری اسلامی هستیم. نظام‌های توتالیتر زمانی که از لحاظ گفتمانی در تنگنا قرار می‌گیرند، به گزینه‌ی حذف فیزیکی پناه می‌برند. اعدام بیانگر به بن بست رسیدن یک نظام از نظر فکری است. جمهوری اسلامی در همان اوان روی کار آمدن، خود را بعنوان نهادی الهی بر روی زمین معرفی نمود و برای خود چنان حقی قائل گشت که از جایگاه« الله» و با نام وی حکومت نمایند و تحت عنوان ولایت مطلقه فقیه سیستم حمکرانی خود را پی ریزی نمود. در چنین فضای سیاسی به قول هگل که دولت را هبوط یافتن خدا بر روی زمین می‌دانست، در نظام ولایت فقیه «آیت الله» فرم دیگری از هبوط خدا بر روی زمین بود. جمهوری اسلامی و آیت‌الله‌ها بمانند خدایان عصر باستان می‌بایست جهت حلول مذبحگاهی را ایجاد می‌نمودند و حکومت خود را با خون غسل تعمید می‌دادند به همین دلیل اعدام و حذف فیزیکی مترادف با عدل الهی گشت. خلخالی زمانی که در مریوان و پاوه جوخه‌های اعدام را برپا می‌نمود، از یک منطق بسیار ساده پیروی می‌کرد. همه می‌دانیم که به پدر فواد مصطفی سلطانی  قول داده بود فردا بیاید و فرزندان اسیرش را ببرد، اما این پدر داغ دیده با جسد بی جان فرزندانش روبرو شد. در جواب سوال چرا اعدامشان نمودی، بسیار ساده گفت:« در هر صورت ما گناه نکرده‌ایم اگر خاطی باشند که حقشان بوده و اگر هم بی گناه باشند به بهشت می‌روند» و این دقیقا بیانگر قائل گشتن حق خدایی بود برای خود. با همین منطق در همان دهه‌ی شصت بیشتر از دوهزار نفر از زندانیان و اسرا را اعدام نمودند و آن‌ها را در گورستان خاوران به صورت دسته جمعی دفن نمود‌ند، بدون هیچ عذاب وجدانی.

اسناد و مدارکی که روزانه برملا می‌گردد جنایات حکومت ولایت فقیه را به وضوح نشان می‌دهد که چگونه  تحت عنوان نمایندگی از خداوند جان انسان‌ها را بدور از هر معیار حقوقی و انسانی به سخره گرفته‌اند. آیت‌الله منتظری که خود نیز از بنیادگذاران نظام ولایت فقیه است و خود او هم مورد غضب همین نظام قرار گرفت، زمانی که با چنین حدتی از بی پروایی زمامداران ولایت فقیه روبرو می‌گردد شوکه می‌شود. بار‌ها در نوار‌های صوتی که کم کم در اختیار عموم قرار می‌گیرند پرده از اعدام‌هایی بر می‌دارد که هیچ مبنای حقوقی نداشته و به دور از تمامی مبادی انسانی صورت گرفته‌اند. منجمله اعدام بیش از دویست دختر اسیری که در عملیات مرصاد به دست نیروهای سپاه می‌افتند و یا اعدام زندانیانی که حکم آزادی آن‌ها صادر گشته بود.

بیان سیر تاریخی اعدام در نظام جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که اعدام تا به چه اندازه‌ای خارج از معیار‌های حقوقی صورت می‌گیرد. هر چند خود اعدام در اصل یک قتل حکومتی محسوب می‌گردد، زیرا حق حیات یک مسئله‌‌ی جهان شمول می‌باشد که آغاز و پایان آن را نمی‌توان از نظر حقوق انسانی محدود نمود. این یک اصل کیهانی است که برای هر هستی‌ای مطرح می‌باشد و در یک چرخه‌ی حیات آغاز گشته و با طی مسیر خود به پایان می‌رسد. در واقع آغاز و پایان آن را کیهان تعیین می‌نماید. بدین صورت حتی خود انسان هم نمی‌تواند به صورت عمدی و تحت عنوان اختیار به حیات خود پایان دهد و خود را از گردونه‌ی هستی خارج نماید. حال چنین حقی به هیچ نهاد و آیینی داده نشده که طبق معیار‌های خود نسبت به سلب حق حیات از دیگری و بر اساس ایجاد دایره‌ی خودی و غیر خودی تصمیم  به نیست انگاری بگیرد. نباید فراموش نمود تمامی سیستم‌های سیاسی نسبت به حیات کیهانی وضعیت ماهوی را دارند انسان و به طور کل هستی  فراتر از نظام‌های سیاسی و حکمرانی است که در نوع خود نسب به وجود عرضی هستند. در فضای فکری و سیاسی هم چنین فرضی قابل قبول است که مطلقا هر نظام سیاسی مقبول همگان نیست و بعضی با مبانی و اصول آن نه تنها مخالف هستند بلکه در تضاد با آن قرار دارند. به قول کارل اشمیت امر سیاسی در جایی صورت می‌گیرد که تضاد دیدگاهی وجود داشته باشد. در هیچ جامعه‌ای که تفاوت‌ سیاسی وجود نداشته باشد امکان ایجاد امر سیاسی هم مطرح نخواهد بود. در واقع ما به هیچ عنوان جامعه‌ای یک دست و هموژن را نخواهیم داشت.

نظام‌های توتالیتر با این فرض که خود حق مطلق می‌باشند سعی دارند خوانش‌های خارج از خوانش حکومتی را در جایگاه شرمطلق تعریف نموده و بدین صورت پیکار آخرالزمانی را با آن شروع می‌نمایند. در چنین حالتی دیگری نظام سیاسی مورد نظر در جایگاه خاطی قرار گرفته و حق حیات را از دست می‌دهد. این گونه از طرز تفکر تنها مرتبط با نظام و یا نهاد‌های دینی نیست بلکه دیدگاهی فاشیستی است که به وضوح در دیدگاه‌های ماتریالیستی و علل الخصوص ملی‌گرایی افراطی هم دیده می‌شود. در جهان بینی دینی «دیگری» را تحت عنوان کافر و دشمنی با خدا تعریف نموده و ریختن خونش را مباح می‌داند، در مقابل دیدگاه ماتریالیستی که اینک از آن تحت عنوان تمدن سرمایه‌داری یاد می‌کنیم «دیگری» را با عنوان ترور و تروریست تعریف می‌نماید و وی را خارج از گردونه‌ی حیات قرار می‌دهد که حذف فیزیکی آن را بمانند ماده‌ای خاطی در دستور کار قرار می‌دهد.

اگر بار دیگر به بررسی ساختار ذهنی جمهوری اسلامی بپردازیم به وضوح می‌توان گفت این رژیم که بیشتر از چهار دهه‌ حکمرانی می‌نماید همواره در وضعیت آنتاگونیسم سیاسی قرار دارد و هیچگاه آماده نیست فضای سالمی را در زمینه سیاست ورزی ایجاد کند. با گفتمان نگاه از بالا بمانند خدایی لاهوتی که فراتر از زمان و مکان خود را ازلی و ابدی می‌پندارد و با نفی محسوسات از منظر حکومت خدا بر روی زمین به خود نگریسته و تمامی آن‌هایی که با منافع وی در تضاد هستند را حذف می‌نماید.

با نگاهی‌با آمار‌های اعدام  طی یک سال گذشته (۲۰۲۴ ) بیانگر وخیم شدن وضعیت سیاسی موجود است. طبق گزارش سالانه‌ اعدام در ایران که از طرف سازمان‌ حقوق بشر ایران و سازمان «با هم علیه مجازات اعدام»(ECPM) تهیه شده دست کم ۹۷۵ اعدام توسط رژیم اجرایی شده‌اند که نسبت به سال گذشته یعنی ۲۰۲۳که ۸۳۴  نفر بوده است، ۱۷ درصد افزایش یافته، از این مجموع تنها کمتر از ۱۰ در صد آن‌ها یعنی ۹۵ فقره از این اعدام‌ها علنا از طرف رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی اعلام گشته‌اند. همین مورد بیانگر مسئله‌ی بسیار مهمی است یعنی برخلاف گذشته خود رژیم به این نتیجه رسیده که اعدام نقشی در مطیع نمودن جامعه چه از لحاظ سیاسی و چه اجتماعی ندارد. اگر توجه داشته باشیم در دهه‌های گذشته رژیم اعدام‌ها را هم رسانه‌ای می‌کرد و هم جهت عبرت مردم در ملا عام اقدام به اجرای احکام می‌نمود. همچنین در بین این اعدام‌ها ۳۱ فقره با اتهامات امنیتی اعدام گشته‌اند که از این تعادا ۹ نفر کُرد بوده‌اند که به طور تقریبی یک سوم اعدام‌های امنیتی مربوط به کُرد‌ها می باشد. علاوه بر آن با اعدام ۳۱ زن ما بعد از انقلاب زن زندگی آزادی با افزایش ۱۷ درصدی اعدام زن‌ها مواجه می‌باشیم. در واقع جمهوری اسلامی به مانند گذشته همواره از سیاست ایجاد رعب و ترس استفاده نموده. با اعدام کُرد‌ها تحت عناوینی چون تجزیه طلب و وابسته به احزاب سیاسی از یک طرف هزینه‌های چنین اعدام‌هایی را هم در داخل و هم در بیرون کم می‌نماید. از طرف دیگر با سرکوب کردن بخش فعال جامعه‌ی ایران که کُرد‌ها می‌باشند، زهر چشمی از سایر اقشار جامعه‌ی ایران هم می‌گیرد.

در حالی که ما به آستانه‌ی ۱۹ اردیبهشت پانزدهمین سالروز اعدام  زندانیان بند ۲۰۹اوین؛ فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی، فرهاد وکیلیان، علی حیدریان و مهدی اسلامیان نزدیک می‌شویم. شاهد افزایش ۱۷ درصدی اعدام‌ها در سال گذشته هستیم این در حالیست که در سال جاری بسیاری از فعالین سیاسی در انتظار اجرای حکم اعدام می باشند از جمله وریشه مرادی، پخشان عزیزی و شریفه محمدی همچنین در لحظاتی که این سطور را می نویسم، حمید حسین نژاد حیدرانلو طبق ابلاغ قبلی به خانواده‌اش جهت آخرین ملاقات وی را به سلول انفرادی انتقال داده‌اند و در انتظار سپیده دم و اجرای حکم اعدام می‌باشد.

جمهوری اسلامی ایران بمانند تمام نظام‌های سیاسی  توتالیترنسبت به شهروندان خود همواره غضب را بر عطوفت ترجیح داده است. رژیمی که در برابر تهدید‌های بیرونی شکننده بوده و آماده است تحت عنوان نرمش قهرمانانه از مبادی اعتقادی و اصول بنیادی خود پا پس بکشد، اما در مقابل نسبت به درون  با سرب جواب مخالفان را می‌دهد. اگر دقت نماییم کشتار‌های دهه‌ی شصت  با پایان جنگ هشت ساله و سرکشیدن جام شوکران از طرف خمینی به منصه اجرا در آمد و در وضعیتی که رژیم نسبت به خارج رویه‌ای منعطف نشان می‌داد، زندان‌ها را تبدیل به قتلگاه نمود. همچنین قتل‌های زنجیره‌ای دهه‌ی هفتاد نیز در فضای باز سیاسی صورت گرفت. به عبارتی دورانی که از آن تحت عنوان دوران طلایی دیپلماسی ایران نسبت به دول خارجی یاد می‌شود. دورانی که بیشترین ترور مخالفان را در خارج از کشور انجام داد، بدون اینکه متوجه هیچ سرزنشی از طرف دول خارجی گردد. این روز‌ها هم ترافیک دیپلماسی با آمریکا بیشتر از هر زمانی رسانه‌ها را به خود مشغول نموده. متاسفانه چیزیی که مردم ایران نسبت بدان غافل هستند تمرکز بر نیروی درونی و انقلاب از درون می‌باشد. در جریان خیزش انقلابی زن زندگی آزادی آنچه لرزه بر اندام نحیف رژیم وارد آورده بود و می‌رفت  آن را به زانو در آورد حمایت و همکاری‌های خارج از کشور نبودند بلکه انسجام درونی ملت‌های ایران و گفتمان انقلابی زن زندگی آزادی بود که تمامی ایران را در بعدی فرا مذهبی، فرا جنسی و فرا ملی در بر گرفته بود. جمهوری اسلامی ایران با علم بر این انسجام درونی سعی نمود با برجسته سازی اختلافات قومی و مذهبی جنبش فوق را مهار نماید. زمانی که دید توان چنین کاری را ندارد، ترس از هم گسیختگی اجتماعی را در صورت نبود جمهوری اسلامی به میان کشید و از آن بعنوان سوریه‌ای شدن یاد نمود. همچنین با تقویت گرایشات ناسیونالیستی افراطی مللی را که در جغرافیای سیاسی ایران قرار گرفته‌اند، در برابر هم علم نمود.

با بررسی تاریخ چند دهه‌ی گذشته‌ی ایران، امید به مداخله از بیرون همواره بزرگترین عامل عدم کنشی منسجم و سازمان یافته در مقابل رژیم بوده است. به گونه‌ای که اپوزسیون چه در خارج و چه در داخل در وضعیت انتظار ظهور بزرگ قرار گرفته است. این همان فلسفه‌ی وجودی خود رژیم است که تحت عنوان جمعه‌های «فرج» و انتظار مهدی موعود جامعه را در حالت منفعل شدگی و انتظار نگه داشته است و مانع از آن گشته که خود را مهدی موعود فرض نموده و جهت تغییر وضعیت موجود به کنشگری بپردازد. در حال حاضر  بزرگترین انتظار مردم  برخورد رژیم با شیطان بزرگ است که  از آن تصوری بمانند جنگ آخرالزمانی برای خود ایجاد نموده، به گونه‌ای که همه چیز به کام منتظران تغییر خواهد یافت و بهشتی برای رسیدن به حصرت‌هایش ایجاد خواهد شد. چنین تصوری از انقلاب و تغییر، جز خستگی رسیدن به سراب با خود به همراه نخواهد داشت. جامعه‌ای که انتظار دارد از بیرون منجی فرا برسد با خونسردی از نوع انفعالی به تماشای انقلابیونش بر سر چوبه‌ای اعدام هم خواهد نشست.

آنچه در طی این چهار دهه بایستی فرا گرفته باشیم، اهمیت تکیه بر نیروی ذاتی جامعه جهت گذار از جمهوری اسلامی است. برای این مهم جنبش انقلابی زن زندگی آزادی که پایه‌های رژیم را به لرزه در آورده بود، آموزنده است. طبق گزارشات سازمان‌های جهانی و حقوق بشری همزمان با افزایش اعدام‌ها کارزار «سه شنبه‌های نه به اعدام» موثرترین کارزار در برابر مجازات اعدام بوده که هم از داخل و هم در سطح بین الملی توانسته بیشترین فشار‌ها را بر جمهوری اسلامی ایران وارد نماید. لذا بایستی با افزایش مشارکت در چنین کارزار‌هایی بتوان چنان فشاری را بر طرف‌های مذاکره وارد آورد که شروط خود را بر اساس بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران و ایجاد فضای سیاسی باز جهت مشارکت سیاسی احزاب و جریانات دیگر قرار دهند نه حراج نمودن میانی دمکراسی و سرمایه‌گذاری بر روی نارضایتی‌های مردم جهت فشار بر یکدیگر. به عبارت دیگر ایجاد فشار حداقلی جهت گذار جمهوری اسلامی از وضعیت آنتاگونیسم سیاسی به وضعیت آناگونیسم سیاسی دستاورد مهمی خواهد بود. وضعیتی که امکان رقابت مسالمت آمیز بدور از حذف فیزیکی در یک فضای بدور از خشونت و یکسان برای همگان فراهم می‌کند.

 

منبع: مجله آلترناتیو – شماره ۳۶